۱.
«جریان شناسی» پدیده ای جدید در ایران معاصر است که عنوان جلسات و کتب متعددی را در عرصه های علم و فرهنگ و سیاست به خود اختصاص داده و می دهد. اما مشکل این مباحث فقر ادبیات و چارچوب نظری مشخص و عدم حاکمیت انضباط های علمی بر آن است که باعث سوءتفاهم ها، تشتت آراء و درهم ریختگی معرفتی شده و عموما مخاطبان را دچار سردرگمی و تحیّر کرده و می کند. برای حل این مشکل، جریان شناسی نه در حد یک سری مباحث ژورنالیستی، بلکه به عنوان یک دانش ، مورد تحقیق و نگاه درجه دومی قرار گرفته شده است. بر این اساس، مطابق ضوابط حکمت اسلامی در تعریف علوم به موضوعات، جریان شناسی به عنوان دانشی تعریف می گردد که یکی از حقایق اجتماعی را به عنوان موضوع خود برگزیده که عبارت است از «جریان اجتماعی». این مقاله در راستای تثبیت و تقویت هویت دانشی «جریان شناسی» با روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای، با توجه به اصل روش شناختی رابطه و تناسب میان «روش» و «موضوع مورد مطالعه» در چارچوب نظری علم در سنت اسلامی، با تحلیل ابعاد تعریف هویت جریان اجتماعی، لوازم روش شناسانه ی آن را بررسی و استخراج کرده و در قالب 30عنوان ارائه داده است. این لوازم روش شناسانه، پیش نیازهای طراحی و صورت بندی الگوی علمی مطلوب برای جریان شناسی را فراهم می آورد.
۲.
هدف از پژوهش حاضر، نقدکتاب "روش شناسی مطالعات دینی (تحریری نو)" (فرامرز قراملکی، 1392) بود. کتاب از 2 بُعدِ شکلی و محتوایی مورد ارزیابی قرار گرفت. از نظر شکلی، کتاب حائز اکثر شرایط مورد نظر بود و مطلوب ارزیابی شد. به لحاظ محتوایی، کتاب حائز نکات فنّی، در اکثر گفتارهای کتاب، است که می تواند خواننده را برای انجام پژوهش، با رویکرد علم رایج، آماده نماید. آنچه در محتوای اثر یافت می شود تنقیحی از اصول مورد قبول در روش های تحقیق علم رایج است. البته مؤلف محترم تلاش زیادی کرده است تا با استفاده از متون دینی، این اصول را مستند سازی نماید؛ امّا شاکله بحث همان شاکله علوم رایج است. به نظر می رسد برای تحول در مبحث روش شناسیِ مطالعات دینی، تبیین سلسله مراتب دستگاه علم دینی، و سپس تنظیم یک دستگاهِ روش شناختیِ متناسبِ با نظام جهان بینی، هستی شناسی و معرفت شناسی اسلام، از ضروریات جدی این مرحله از تلاش های اندیشمندان حوزه علم دینی، برای نیل به علوم انسانی- اسلامی فاخر و تمدن ساز باشد.
۳.
پس از تصویب عنوان «فلسفه علم روان شناسی» به عنوان درسی دو واحدی در مقطع کارشناسی رشته روان شناسی، چندین کتاب با این عنوان تدوین گردید. نویسنده و ناشر یکی از جدیدترین این کتاب ها، دکتر خسرو باقری و سازمان سمت است.این دو ویژگی ایجاب می کند که این کتاب معرفی و ارزیابی شود تا با اصلاح و تکمیل آن در ویرایش های بعدی، زمینه برای دست یابی به یک کتاب درسی منحصر به فرد در ارتباط با درس فلسفه روان شناسی فراهم آید. در این مقاله پس از معرفی فصول مختلف کتاب «فلسفه علم روان شناسی»، این کتاب از چند زاویه (شکل ظاهری کتاب، عنوان کتاب، تناسب کتاب با سرفصل مصوب این درس، نسبت محتوای این کتاب با سرفصل دروس مرتبط، تناسب بخش های مختلف کتاب، محتوای کتاب، نسبت کتاب با کتاب های مشابه) ارزیابی می شود. نتیجه ارزیابی نشان می دهد، در حال حاضر کتاب «فلسفه علم روان شناسی» دکتر خسرو باقری، به عنوان کتاب درسی «فلسفه علم روان شناسی»، دارای مزیت هایی می باشد، اما لازم است در ویرایش بعدی در نام کتاب، حجم آن، تعداد فصول، عنوان و محتوای هر فصل بازنگری صورت گیرد، تا کتاب تناسب بیشتری با سرفصل های تدوین شده پیدا کند. در انتها پیشنهادی برای ارتقای کیفیت سرفصل مصوب این درس و دلایل ارایه این پیشنهاد مطرح می شود.
۴.
پاتریک برت بر این باور است که پراگماتیسم با وجود ظرفیت های فراوانی که در گستره فلسفه علوم اجتماعی دارد، هنوز جایگاه شایسته خود را نیافته است؛ زیرا فیلسوفان علوم اجتماعی آن گونه که باید، به آن توجه نکرده اند. او معتقد است می توان به خوبی از پراگماتیسم در این عرصه بهره برد و به کمک آن، افق های تازه ای پیش روی علوم اجتماعی گشود. او در کتاب فلسفه علوم اجتماعی؛ به سوی پراگماتیسم، مبتنی بر نقدهایی که به علوم اجتماعی و فلسفه علوم اجتماعی موجود وارد می کند، مدعی است یکی از دو هدف اصلی اش در این کتاب، بسط رهیافت جدیدی در فلسفه علوم اجتماعی به کمک پراگماتیسم است. هدف این مقاله بررسی این ادعای اوست؛ اما پیش از نقد محتوایی این اثر، نگاهی گذرا به همه فصل های کتاب و نقد ساختار و متن ترجمه فارسی کتاب ضروری بود. در آخرین گام و در نقد محتوایی و بررسی دقیق مدعای نویسنده به این نتیجه رسید که دستاورد کتاب، فاصله معناداری با ادعای نویسنده دارد و گفته های او با آنچه هرمنوتیک ها، تفسیرگرایان، ابزارگرایان و پیروان مکتب انتقادی گفته اند، تفاوت چندانی ندارد و حرف چندان تازه ای به آن ها نیفزوده و راه جدیدی پیش پای علوم اجتماعی نگشوده است.
۵.
کتاب درسی مناسب، دارای ویژگی ها و شاخصه هایی است که آن را از کتاب غیر درسی متمایز می کند. از آنجا که کتب درسی در فرآیند یادگیری نقش کلیدی و تعیین کننده دارند؛ نقد و تحلیل محتوایی کتاب های درسیاز اهمیت ویژه ای برخوردار است. از این رو این مقاله درصدد تبیین حدود انطباق کتاب«روش تفسیر قرآن» با استانداردهای کتاب درسی است. سوال اساسی در این میان آن است که این کتاب تا چه اندازه با ملاک های کتاب درسی منطبق است؟ روش پاسخ گویی به این سوال توصیفی – تحلیلی و با تکیه بر تکنیک تحلیل محتوا است. بررسی کتاب و تطبیق آن با ملاک های کتاب درسی بیان گر آن است که این اثر به لحاظ ملاک های محتوایی کتاب درسی با معیارهای تازگی، اتقان محتوایی مطابقت دارد اما اشکالات محتوایی نظیر استفاده از عناوین انتزاعی و مبهم، اصلی شمردن مطالب پشتیبان، نامناسب بودن ساختار برخی دروس در آن مشهود است. از سویی از حیث ملاک های صوری کتاب درسی 67% اهداف؛ 65% تمارین؛ 50% پیش سازمان ها؛ 63/10% از خلاصه ها وضعیت مطلوبی ندارند.
۶.
در سال های اخیر آثار فراوانی درباره علم دینی منتشر شده است و افراد متعددی کوشیده اند یا همچنان می کوشند تا از دیدگاه خود نشان دهند که علم دینی چیست و چگونه می تواند تحقق یابد. یکی از افراد پرکار در این زمینه عبدالحسین خسروپناه است که تأکید دارند کانون تحقق علم دینی روش شناسی است و آخرین اثرشان در این زمینه نیز با عنوان «روش شناسی علوم اجتماعی» بر آن است تا روش تولید علوم اجتماعی اسلامی را معرفی کند. در مقاله حاضر کوشیده ایم کتاب مذکور را ازلحاظ شکلی و محتوایی بررسی و نقد کنیم. در بخش شکلی بیشتر به مسائل نگارشی و ویرایشی پرداخته شده و در بخش محتوایی تلاش شده است، گام های اساسیِ مؤلف برای تولید روش شناسی موردنظر شرح داده شود و بررسی و نقد گردد. درنهایت نیز تلاش کرده ایم با رویکردی عمل گرایانه نقدی فراگیرتر به ایشان و برخی دیگر در این حوزه داشته باشیم.
۷.
هدف اصلی این پژوهش بررسی و ارزیابی مهم ترین نقاط قوت و ضعف کتاب «روش و نظریه در علوم سیاسی» نوشته دیوید مارش و جری استوکر است. از آن جا که یکی از مهم ترین حوزه های فلسفه علم، حوزه مباحث مربوط به مسائل فرانظری با تمرکز بر مسائل هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی است، هدف اصلی این کتاب پر کردن خلاء نظری در دو حوزه روش شناسی و معرفت شناسی است. کتاب مجموعه مقالاتی در سه بخش مهم «رهیافت های علوم سیاسی»، «پرسش های روش شناختی» و «نظریه های مربوط به دولت» از نویسندگان مختلف دانشگاه های انگلستان می باشد و بنابراین با رویکرد بریتانیایی به این حوزه پرداخته است. در این پژوهش ابتدا به معرفی کلی اثر پرداخته ایم، سپس امتیازات و نواقص شکلی اثر را مورد بررسی قرار داده ایم، در مبحث پنجم به ارزیابی محتوایی اثر به صورت کلی و در مبحث پایانی نیز به بررسی مهم ترین امتیازات و نواقص محتوایی فصل به فصل اثر به طور هم زمان پرداخته ایم. این پژوهش یک پژوهش تحلیلی با رویکرد نقد از طریق مطالعه موردی اثر می باشد.
۸.
تنوع مطالعات روش شناختی در عرصه سیاست، پیدایش فرا اثبات گرایی در عصر جدید و تعارضاتی که با اثبات گرایی دارد، اهمیت نقد این اثر را روشن می سازد. در کنار آن ضرورت نقد کتابی که به عنوان منبع درسی دانشجویان علوم سیاسی در سه مقطع تحصیلی دانشگاهی مورد استفاده قرار می گیرد آشکار است. مقاله حاضر کوششی است تا با نقد یکی از مهم ترین تالیفات آموزشی در حوزه روش شناسی علم سیاست و بیان نقاط قوت و ضعف آن، زمینه اصلاح آن را در آینده فراهم نماید. روش نقد اثر، استنادی- تحلیلی بوده، که در چارچوب کلی معرفی اثر، نقد شکلی و نقد محتوایی انجام گرفته است. نتایج بدست آمده، نشانگر آن است که اثر مورد نقد هر چند دارای نقاط قوت محتوایی است، اما به لحاظ شکلی دارای اشکالات بسیاری است که در قالب جداول مفصلی بدان اشاره شده است. تبیین روش شناسانه نظریات مختلف در قالب فصول مختلف، چاپ و صفحه آرایی مناسب، از مهم ترین مزایای محتوایی و شکلی این اثر می باشد. همچنین عدم توجه کافی و جامع به برخی نظریات جدید، ضعف در معرفی نقادانه روش شناسی های موجود و تعدد اشتباهات نگارشی از کاستی های محتوایی و شکلی آن می باشد.
۹.
کتاب فهم علم اجتماعی در نقد رویکردهای پوزیتیویستی به علم اجتماعی و نیز رویکردهای تعین گروانه در علوم اجتماعی چه تعین گرایی زیست شناختی چه اجتماعی و چه روان شناختی خوب عمل می کند. تریگ، در ساحت واقع گرایی انتقادی، بسیاری از دوگانگی های رایج را به خوبی و به تفصیل به نقد می کشد و با نقد دوگانگی واقع گرایی خام/ ناواقع گرایی تلاش می کند در عین گذار از روش شناسی های خام پوزیتیویستی و واقع گرایان غیرانتقادی راهی را برای ارزیابی و داوری عقلانی باز کند. با این حال چنانکه خواهیم دید تریگ روش شناسی اش را خوب نمی پروراند؛ او از عینیت و ارزیابی بی طرفانه عقلانی دم می زند ولی دست مایه ای در اختیار خواننده قرار نمی دهد. از این گذشته فهمی که از چیستی جامعه و ساختارها و واقعیت های اجتماعی دارد ممکن است وجه تجربه گروانه روش شناسی اش را به خطر بیندازد. همچنین بعضی از بحث های تریگ در حوزه عقلانیت ابهام دارد و در نقد برساخت گرایان و نسبی گرایان چندان دقیق عمل نمی کند.
۱۰.
در مقاله حاضر هدف آن است که به بهانه نقد کتاب «درآمدی بر پژوهش روش های آمیخته» به نقد روش شناختی چارچوب پژوهش آمیخته ای که در این کتاب توسط جان کرسول معرفی شده است اهتمام شود. پس از مقدمه و بحثی روش شناختی، به معرفی کوتاه کتاب پرداخته و ضمن معرفی آثار مشابه در حوزه موضوعی کتاب، جایگاه آن در میان سایر آثار ترسیم شده است. سپس توصیف و نقد مشخصات ظاهری کتاب در پیش گرفته شده بخش های مختلف کتاب تشریح، و مهمترین محورهای ضعف ترجمه از جمله اغلاط املایی، ترجمه ماشینی، تلفظ ناصحیح اَعلام، معادل گذاری نادرست، اِشکالات نگارشی، ناسلیس بودن، نایکدستی در به کارگیری واژگان و موارد دیگر بررسی شده است. پس از آن، با استعانت از چارچوب تحلیل رتوریک اسپر (1993)، تلاش شده تا با استخراج گزاره هایی از متن کتاب که آشکارا جنبه رتوریک دارند تا علمی، به تحلیل وجوه خطابی روش آمیخته پرداخته و رتوریک های به کار رفته در آن، دسته بندی شود و با تکیه بر آراء برخی اندیشمندان دیگر، اصالت آن به عنوان یک روش مستقل مورد نقد و نظر قرار گیرد.
۱۱.
در مورد "رابطه ی علم و دین" یا "رابطه علم و الهیات"، کتاب های متعددی نگاشته یا ترجمه شده است. یکی از این کتاب ها، کتاب "The relevance of natural science to theology" اثر ویلیام اچ. آستین است. این کتاب از معدود کتاب هایی است که به صورت تخصصی و تفصیلی به مسأله ی رابطه ی علم طبیعی و الهیات پرداخته است. کتاب مزبور توسط علی حقّی با عنوان "ربط علم طبیعی به الهیات" ترجمه شده است. نگارنده با هدف ارزیابی و نقد محتوای کتاب، سراغ ترجمه ی فارسی آن رفت، اما ترجمه را آن قدر مبهم و نارسا و پر غلط یافت، که ترجیح داد به جای نقد محتوای کتاب، با روش تحلیلی-انتقادی به نقد ترجمه ی کتاب بپردازد. ترجمه کتاب مزبور با وضع موجود برای هیچ متن درسی و حتی منبع تحقیقی مناسب نیست. ارائه چنین ترجمه ای با این حجم از اشکالات، جهت چاپ از سوی مترجم محترم، و انتشار آن از سوی ناشر محترم بدون داوری تخصصی قبل از چاپ یا دست کم بدون برطرف نمودن اشکالات ظاهری، جا ی بسی تأمل دارد.
۱۲.
این مقاله به دنبال معرفی، نقد و ارزیابی شکلی و محتوایی کتاب سواد روایت اثر اچ. پورتر ابوت است. برای این منظور ابتدا در مقدمه تعریفی از روایت و روایت شناسی، شرح مختصری از تاریخ روایت و چرایی انتخاب این کتاب برای نقد و ارزیابی ارائه می شود. در ادامه از دو منظر اصلی شکلی و محتوایی نقد و ارزیابی کتاب انجام می شود. در ارزیابی شکلی، روانی قلم نویسنده، شیوایی ترجمه آن، شکل ظاهری کتاب، ویراستاری و متغیرهایی از این دست بررسی می شود. همچنین در ارزیابی محتوایی کتاب، روش نویسنده در نگارش، پیوندهای فکری نویسنده با رویکردهای مختلف نظری و نقاط قوت و ضعف موضوعات و مباحث طرح شده در کتاب مدنظر قرار می گیرد. کتاب سواد روایت با قلمی روان و ترجمه ای مناسب، با استفاده از روشی استقرایی و متاثر از سنت های مشخص ساختارگرایی و پساساختارگرایی، اثری ارزشمند در حوزه روایت شناسی است. این کتاب می تواند نقش موثری در شکل دهی چارچوب های تحلیل روایی در جامعه علمی کشور داشته باشد. همچنین این اثر می تواند مسئله روایت را از سطح نخبگان جامعه به سطح مخاطبان عام بکشاند و دغدغه روایت و روایت شناسی را همه گیر سازد.
۱۳.
کتاب مقدمه ای بر تاریخنگاری نوشته راجر اسپالدینگ و کریستوفر پارکر است که در هفت فصل به مسائل مختلفی در زمینه ی تاریخنگاری پرداخته اند و مباحثی مرتبط با فلسفه تاریخ و روش تحقیق در تاریخ را نیز مورد بررسی قرار داده اند. نویسندگان تأکید خود را بر علم تاریخ(تاریخ به مثابه گزارش) قرار داده و مؤلفه ی اساسی در جستار های تاریخی را بررسی مکاتب تاریخی و فکری بشمار دانسته اند. از این روی نویسندگان به مباحث و مکاتبی چون تاریخنگاری حزب ویگ، اندیشه پیشرفت، نازیسم، جنسیت در تاریخ، مارکسیسم و تاریخ فرهنگی پرداخته اند. بخش های مزبور تواند که سرنمونی جهت بررسی مکاتب فکری و تاریخی باشد. علاوه بر این نویسندگان فصلی را نیز به روش نوشتن مقاله در دوره کارشناسی اختصاص داده اند که درسنامه ی نافعی فراروی دانشجویان می نهد. مقاله حاضر که با رویکرد تحلیلی به نگارش درآمده به بررسی انتقادی کتاب مقدمه ای بر تاریخنگاری پرداخته و به این نتیجه رسیده که کتاب مورد بررسی علی رغم ضعف ها، ایرادات نگرشی وارد بر نویسندگان و زاویه ی دید محدود، راهنمای سودمندی در زمینه نگارش مقاله در دوره کارشناسی و الگوی مطلوبی برای بررسی مکاتب تاریخی است.
۱۴.
فقدان نظریه یکی از چالش های اساسی در حوزه ی مطالعات علوم انسانی اسلامی است که برخی کوشیده اند با طرح مباحث فلسفی و روش شناختی تمهیداتی برای نظریه پردازی در این حوزه فراهم آورند. کتاب درس نامه نظریه پردازی علمی اقتصاد اسلامی، اثر حسن آقا نظری، که جهت استفاده دانشجویان و پژوهشگران فعال در زمینه اقتصاد اسلامی تدوین شده، کوشیده است روش بهره گیری توأمان از نظریه های مطرح در حوزه ی فلسفه ی علم و فلسفه ی اسلامی و همچنین آموزه های اسلامی را برای دست یابی به نظریه ای در عرصه اقتصاد اسلامی بیان دارد. در این مقاله ایده ی اصلی کتاب که عمدتاً در فصل سوم از بخش دوم، با عنوان روش نظریه پردازی علمی اقتصاد اسلامی بیان شده است، از منظر علم شناسی واقع گرایی انتقادی ارزیابی می گردد و به ظرفیت های این نظریه ی علم شناسانه جهت حمایت از ایده ی علوم انسانی اسلامی اشاره می گردد.با وجود نقدهای ساختاری، صوری و محتوایی این کتاب و همچنین جایگاه پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها، شایسته است در ویراست بعدی بازنگری اساسی در ساختار و محتوای کتاب صورت گیرد و با بهره گیری از آخرین دستاوردهای علم شناسانه و دین شناسانه و دیدگاه های مطرح در علوم انسانی اسلامی، مبنای مستحکم تری برای نظریه پردازی در اقتصاد اسلامی ارائه گردد.
۱۵.
کتاب اقتصاد حکم می راند، اثر دنی رودریک، اثری در فلسفه و روش شناسی اقتصاد است که به بایدها و نبایدهای مدلسازی در اقتصاد می پردازد، زیرا در نظر وی مدلها هستند که اقتصاد را به علم تبدیل می کنند. گزاره اصلی رودریک در این کتاب اینست که محیط های اجتماعی متفاوت، مستلزم مدلهای متفاوت است و اشتباه اقتصاددانان اینست که یک مدل را با مدلی که در همه شرایط مناسب و قابل کاربرد است، اشتباه می گیرند و در مرتبط ساختن مدلها با دنیای واقعی، ناتوان هستند. روش مقاله دربررسی کتاب، روش اسنادی و تحلیلی است و هدف، ارزیابی محتوای اثر از دیدگاه روش شناسی اقتصاد است. نتیجه بررسی آنست که زیرنویس فصول، ترجمه نشده و برخی معادل سازی ها به بازنگری نیاز دارد. برخی نقدهای محتوایی کتاب، ایهام در عنوان، تقلیل گرایی مدلها، تنوع مدلهای مکاتب اقتصادی، بخشهای غیرمدلی اقتصاد، علمی بودن بدلیل روش، ابهام در فروض مهم مدل، پیشرفت افقی یا عمودی علم اقتصاد، مشکل علم اقتصاد یا اقتصاددانان، و کاربرد روش رودریک در مدل تعادل عمومی تصادفی پویا در اقتصاد کلان است.
۱۶.
هدف این مقاله ارزیابی نقادانه کتاب «مطالعات اجتماعی فناوری؛ تاملات نظری و میان رشته ای» به گردآوری و ویرایش رضا صمیم است. این کتاب در قلمرو مطالعات علم و فناوری جای دارد. مطالعات علم و فناوری به عنوان یک حوزه مطالعاتی میان رشته ای، در فضای علمی ایران همچنان نوپاست و کمتر توسط پژوهشگران مورد توجه قرار گرفته است. انتشار این کتاب توانسته به غنای ادبیات علمی این حوزه در کشور کمک نماید. از مزایای این کتاب، ارائه برخی ملاحظات بومی و فرهنگی کشور ذیل حوزه مطالعاتی مذکور است. مقالات این مجموعه، توسط افراد مختلف نگارش یافته است و نقش ویراستار در یکدست سازی و برقراری پیوند میان مقالات کم رنگ بوده است. ارائه مباحث نظری و میان رشته ای در اغلب مقالات، عمدتا متمرکز بر دیدگاه جامعه شناسی فناوری است و از این رو، به نظر می رسد دیدگاه حاکم بر کتاب به نگاه سنتی و متعارف در رابطه میان علم و فناوری و جامعه نزدیک تر است تا به رویکرد جدید مطالعات علم و فناوری. هم چنین تفکیک مقالات این مجموعه میان تأملات نظری و میان رشته ای ذیل یک حوزه مطالعاتی میان رشته ای چندان معنادار نیست، و شاید تفکیک موجه بایستی میان دو تأملات نظری و موردپژوهی های مقتضی تحقق می یافت.
۱۷.
سیطره بی چون چرای اثبات گرایی بر فلسفه علم در سال های نخستین قرن بیستم با توجه به موج نقد آن توسط برخی از فیلسوفان علم در نیمه دوم این قرن دچار بحران و فروپاشی شد. دیدگاه های فیلسوفان علمی نظیر پوپر، کوهن و لاکاتوش زمینه را برای پیدایش نقدهای رادیکال تر به جریان کلاسیک فلسفه علم فراهم کرد. فایرابند در همین مسیر تلاش کرد در کتاب «برضد روش: طرح نظریه آنارشیستی معرفت» نوعی آنارشیسم روش شناختی را جایگزین رویکردهای قبلی کند. به زعم او هیچ روش معقولی برای اخذ و طرد نظریه ها وجود ندارد. وی در این کتاب نشان می دهد که تلاش برای یافتن قواعدی برای بازسازی منطقی فرایند پیشرفت علم و اثبات و ابطال نظریه ها کار بیهوده ای است.در این پژوهش سعی شده ضمن نقد و بررسی کتاب مذکور از بعد شکلی و محتوایی برخی از دیدگاه های اصلی نویسنده آن مورد ارزیابی قرار گیرد. هدف از این کار نشان دادن میزان اعتبار ادعاهای رادیکال نویسنده در فلسفه علم و سنجش نقاط قوت و ضعف آن می باشد. روش به کار گرفته شده در نقد و بررسی این اثر توصیفی – تحلیلی می باشد و بررسی آن نشان می دهد که دیدگاه های فایرابند با آنکه در عرصه فلسفه علم به عنوان یک رویکرد انتقادی جدید از اهمیت و جایگاه ممتازی دارد اما دچار تعارضات حل نشده ای است که نویسند به آن بی توجه بوده است و به نظر می رسد کسانی که از دیدگا ه های وی در فلسفه علم تبعیت می کنند باید برای حل آن تلاش های نظری بیشتری انجام دهند.
۱۸.
کتاب فلسفه ی خرافات با عنوانی از سنخ معرفت درجه دوم و ادّعای نگاه فلسفی، برای تبیین مفهومی و شناخت اقسام خرافه، علل گرایش انسان ها بدان و روش های مبارزه با این معضل تصنیف شده است. نحوه ی ورود دکتر یثربی بدین بحث و سنخ گویش او، از دل مشغولی فراوان وی نسبت به خرافه، به ویژه در بُعد اجتماعی آن حکایت دارد؛ امّا مؤلّف در فصول این اثر، به جای آن که نگاه فلسفی به کلیات این بلیه را تقویت کند، با عبور سریع از مطالب اساسی و مفاهیم پایه، به مباحث مصداقی ورود می نماید. در این میان، عمده ترین معضل، ناظر به «تعریف خرافه» است. فصل ممیّز امر خرافی از سایر باورها، عدم سازش آن با مبانی عقلانی و موازین منطقی تصویر شده است. یثربی بدون اعتنا به اطلاقات گوناگون «عقل» و لوازم تفکّر، «عقلانیت» را واجد وضعی واحد در همه ی زمان ها و مکان ها تصویر می کند و از این رو نسبی بودن مصادیق خرافه را به حسب جوامع و اعصار متفاوت برنمی تابد. متأسّفانه جوانب این خطای فاحش، در تبیین عوامل گرایش به خرافات و درمان آن نیز مشهود است. همچنین نویسنده در جای جای کتاب با رویکرد فیزیکالیستی و تأکید بر دیدگاه های آگوست کنت، هر امر ناخوشایند یا نابسامانی اجتماعی را بدون تحلیل لازم، به خرافه ارتباط می دهد و با ورود حدّاکثری به مصادیق خرافه، برخی باورهای اصیل مذهب امامیه همچون مجاری فیض الهی، صفات اولیای دین، شفاعت و توسّل را به چالش می کشد. در این راستا به دلیل فقدان نگاه پدیدارشناسانه، حتّی بسیاری از تجربیات زیسته ی شیعیان، ذیل مفهوم «خرافه» قرار گرفته است.
۱۹.
کتاب «روش تحقیق آمیخته» تالیف آقای دکتر علی دلاور و خانم دکتر شیرین کوشکی،مدتی است که در حوزه نوپدید روش های ترکیبی (آمیخته)به عنوانمتن درسی در رشته های علوم اجتماعی و انسانی تدریس می شود. این کتاباز برخی نقیصه ها رنج می برد که پژوهه فرارو به تصحیح این نقیصه ها پرداخته است.این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی نوشته شده و علاوه بر نقد ساختاری، ملاحظات متعددینیز در نقد صوری و محتوایی این کتاب، ارائه کردهاست. انتخاب نادرست عنوان کتاب، ضعف مفهوم کاوی درباره عنوان «روش های آمیخته»، ضعف جدی ساختاری و عنوان بندی نارسا، بندهای طولانی، پاره ای از اغلاط املایی و ویرایشی، اقتباس های متعدد از منابع بیگانه بدون ارجاع، غیرمنطقی بودن برخی عناوین به جهت عدم انطباق با محتوا،استفاده از اصطلاحات مبهم، ترسیم نادرست نمودارها و اشکالات متعدد در دلالت تصویری آن ها، ضعف در تبیین و تثبیت مبنای پارادایمی روش های آمیخته، و در نهایت، استفاده از عنوان «تالیف» برای یک اثر که ترجمه ای – تالیفی است، از مهم ترین نقدهای نگارنده به این کتاب است.