۱.
کتاب از علم سکولار تا علم دینی(گلشنی، 1377/1392) حاصل کوششی برای نقد رویکرد سکولار به علم و دعوت به رویکرد دینی به علم است. مولف در نقد رویکرد سکولار دو گام اساسی برمی دارد. نخست، استدلال می کند که علم نیازمند جهت است؛ جهتی که از جهان بینی دانشمند حاصل می شود. در ضمن این استدلال، مولف به نقد دیدگاه اثبات گرایی (پوزیتیویسم) می پردازد و می کوشد نشان دهد که علم پیش فرض های متافیزیکی دارد. دوم این که علم در مقام کاربرد یافته ها محتاج اخلاق است و بدون آن به تخریب می انجامد. در مقاله حاضر، با استفاده از روش نقد درونی و بیرونی، استدلال شده است که به رغم توجه مولف به ارتباط علم با متافیزیک، وی در تبیین این رابطه توفیق نیافته است زیرا آن را از سویی به مقام کاربرد و اخلاق مربوط کرده و از سوی دیگر به صورت افزودن چارچوب متافیزیکی به علم به صورت پسینی محدود کرده است. همین رویکرد افزودنی و پسینی، مولف را ناگزیر از اذعان به ماهیت خنثای علم کرده است که خود نشانگر عدم رهایی کامل وی از اثبات گرایی است. پیشنهاد مقاله حاضر آن است که مفهوم مناسب علم دینی، در گرو توجه به رابطه ارگانیک میان علم و متافیزیک است. این رابطه، به رغم تصور رایشنباخ و به تبع وی استنمارک، علم را دچار نسبیت گرایی مذموم نمی سازد؛ هر چند درجه ای مناسب از نسبیت گرایی را موجب می شود.
۲.
هدف از مطالعه حاضر، نقد «رئالیسم مفهومی خلاقانه» به عنوان مدلی روش شناختی از علم اسلامی است. این مدل، ساختار علم متداول، در قَواره مدرنیته و پسا مدرنیته، را نمی پذیرد و ساختار جدیدی از علم، متناسب با جهان بینی اسلامی را، در قالب یک پارادایم ارائه می کند که در صدر آن، اصالت جهان بینی و سنّت های لایتغیّر الهی قرار دارد. از محاسن این پارادایم، تخصیص مخزن علم، نزد پروردگار عالَم، برخورداری از یک سلسله مراتب معرفتی، باور به عوالِم غیب و شهادت، معرفی منابع کسب دانش، فراتر از حس و تجربه و تعیین ملاک صحت، فراتر از وقوع در نشئه مادی می باشد. معهذا کلی گویی و گسلش بین مفاهیم متعدد، همچنین روشن نبودن نحوه ورود به منابع معرفتی، تجربه و عقل و شهود از کاستی های این مدل است. در مجموع این مدل، در پیشبرد علم دینی مخصوصاً در مقام ثبوت علم، در بعد مفهوم سازی های نظری و جدا شدن از فضایِ سکولار، تاثیرگذار ارزیابی می شود. ارائه پیشنهاد جهت تکمیل دیدگاه موجود و قدم های بعدی در مسیر تدوین علم اسلامی، پایان بخش این نوشتار است.
۳.
هدف از پژوهش حاضر آسیب شناسی چگونگی نقد متون علوم انسانی در کشور از نگاه پاره ای استادان و منتقدان این حوزه بوده است. بدین منظور نمونه ای از داوران حوزه علوم انسانی که در زمینه نقد کتاب با «شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی» همکاری داشتند به صورت در دسترس انتخاب و ابزار سنجش در اختیار آنان قرار گرفت. این ابزار بر اساس تجربه های چندساله بوسیله محقّق ساخته و تنظیم شده بود. نتایج نشان داد مهمترین آسیب های نقد کتب علوم انسانی در شورای مذکور مربوط به کارکرد ساختاری گروه ها است از قبیل ناکامل بودن جامعیت گروه ها؛ عدم شناسایی استادان توانمند در سطح کشور و نقص در حلقه داوران. در پایان، بر اساس این نتایج، پیشنهادهایی کاربردی و راهبردی در جهت ترویج نقد در حوزه علوم انسانی کشور ارائه شده است.
۴.
این پژوهش درصدد تحلیل و ارزیابی آراء محمد عابدالجابرینسبت به تعامل فلسفه و شریعت در کتاب « ما و میراث فلسفی مان»است تا ذهنیتی روشن نسبت به آراء وی به دست آید. همچنین به تحلیل بیرونی و خاستگاه اثر حاضر نیز می پردازد؛ زیرا عوامل غیرمعرفتی مؤثر بر شکل گیری اندیشه، یکی از مهمترین مؤلفه های پژوهشی است که لازم است در بررسی آراء متفکران مورد بررسی قرار گیرد؛ در این بخش عوامل، زمینه ها، و خاستگاه علمی، فکری و اجتماعی اثر و مؤلف آن، که فضای محیطی شکل گیری اثر را پدید آورده اند، به اجمال مورد بررسی قرار می گیرد. در ادامه بحث به تحلیل درونی و جایگاه اثر خواهیم پرداخت که در این بخش، موضوعات اصلی و کانونی، مبانی فلسفی و روش شناختی، پیش فرض ها، نظریه مطرح در اثر، شیوة استدلال و منطق حاکم بر اثر، آثار و دستاوردهای نظریه مطرح، و نیز منابع و استنادات اثر ، معرفی و تحلیل می شود.در مهمترین بخش مقاله حاضر به نقد و ارزیابی اثر جابری خواهیم پرداخت؛ در این بخش، تأملات نهایی در خصوص محتوای اثر و ارزیابی ساختاری و روش شناختی آن می شود
۵.
کتاب «پارادایم اجتهادی دانش دینی» از کتب تأثیرگذاری در زمینه علم دینی است. در این کتاب با توجه به ظرفیت ها و محدودیت های مفهوم پارادایم در ادبیات فلسفه علم کوهن و مقایسه آن با واژگانی همچون مدرسه، مکتب و حوزه در ادبیات علوم حوزوی، تعریف جدیدی از پارادایم ارائه شده و نظریه ای بر مبنای آن عرضه گردیده و تلاش شده تا در مقایسه با مولفه های هستی شناختی، معرفت شناختی، روش شناختی و انسان شناختی پارادایم های رایج در حوزه علوم انسانی، مولفه های پارادایم دینی دانش معرفی گردد. در «پارادایم اجتهادی دانش دینی» تلاش می شود هم معرفت بخشی یافته های روش اجتهادی نشان داده شود و هم حجیت و چگونگی استفاده از منابع و روش های مختلف عقلی، نقلی و تجربی در نظامی منسجم ارائه گردد. در این مقاله پس از ارائه گزارشی از کتاب «پارادایم اجتهادی دانش دینی»، ابعاد مختلف آن بررسی می گردد.
۶.
روش تحقیق از دروس بنیادی در همه رشته های علمی است. در این میان، روش های کیفی تحقیق در دهه های اخیر رشد چشمگیری یافته و مورد اقبال بیشتری قرار گرفته اند؛ اما متاسفانه سهم متون دانشگاهی ما در این حوزه نوپدید، بسیار ناچیز است. کتاب «روش شناسی تحقیقات کیفی» تالیف جناب آقای دکتر ایمان، در این راستا نگاشته شده و توانسته است بسیاری از مباحث مربوط به این روش ها را تدوین کند؛ اما متاسفانه نقایص صوری، ساختاری و محتوایی متعددی در این تالیف وجود دارد. پژوهه فرارو که با روش اسنادی و تحلیلی انجام گرفته است، با هدف خدمت به ارتقا و تصحیح تالیف یادشده آن را به بوته نقد نشانده و با تبیین استدلالی ده ها اشکال موجود، لزوم ویرایش صوری، ساختاری و محتوایی مجدد بخش هایی از کتاب خصوصاً برخی نمودارها و مدل ها و نیز فصل هفتم آن که به «تحلیل گفتمان» اختصاص دارد را پیشنهاد کرده است. این پژوهه سعی نموده انتقادات خود را در هر مورد با پیشنهاد اصلاحی ضمیمه کند. همچنین معرفی ساختار منطقی نگارش بر اساس سازماندهی تقسیم ارسطویی و ارائه کاربرد آن در نقد ساختاری کتاب، از دستاوردهای ابتکاری این تحقیق است