۱.
خوانش فرهنگی- اجتماعی یکی از مهم ترین رویکردهای تاریخ فرهنگی است که در کتابِ «درآمدی بر تاریخ فرهنگی بدن در ایران» برجسته شده است. در این نوشتار، بررسی روش شناسی و محتوای متن اثر یادشده با این پرسش آغاز می شود که بهره گیری از رویکرد گفتمانی در تاریخ فرهنگی بدن چه تاثیری در نگاه مولفان کتاب و خوانش آنان از منابع و رخدادهای تاریخ ایران داشته و نقاط قوت و ضعف آن کدام است؟. با بکارگیری رویکرد انتقادی و تحلیل تاریخی می توان دستاورد بحث را در تلاش برای صورت بندی جدیدی از تاریخ ایران، ارایه تفسیری متفاوت از فهم تاریخ، برجسته سازی رویکرد جامعه شناختی و مطالعات فرهنگی بدن، تفسیر پوشش به مثابه امر فرهنگی، امر سیاسی و دینی، بهره گیری از منابع ادبی و مصوّر با هدف تقویت رویکرد تاریخ اجتماعی- فرهنگی برشمرد. امّا نگاه جهانشمول و جزئی نگر در نتیجه غلبه رویکرد کل نگرانه و نظریه محور در متن اثر، دچار خدشه است و می توان داده های تاریخی متعددی را مطرح کرد که استنتاج مولفان کتاب را با چالش مواجه سازد. از سوی دیگر، تقسیم بندی های چهارگانه از ادوار تاریخی ایران به عصر امپراتوری، عصر مشروطیت، عصر مدرنیته، و عصر دین در فصول مختلف، اشکال جدّی دارد و با ادوار تاریخ ایران انطباق چندانی ندارد.
۲.
نظریه های اخلاق هنجاری از سه نوع اخلاق وظیفه گرا، اخلاق نتیجه گرا و اخلاق فضیلت گرا سخن می گویند و مبانی و دیدگاه های مربوط به هر سه نوع اخلاق مزبور در نزد متفکران مسلمان دیده می شود. در اینجا می توان از مفهومی جدید از اخلاق با عنوان «اخلاق خلیفه گرا» سخن گفت که بر مبنای مماثلت و جانشینی بین انسان و خدا یا به تعبیری ربّ و عبد و خلیفگی اخلاقی انسان نهاده شده است. به نظر می رسد که این نوع اخلاق می تواند با نقد مدل های غیرخلیفه گرایانه مانند اخلاق عشق یا اخلاق شرم، مدلول درستی از تعبیر «اخلاق عرفانی» را ارائه کند؛ در حقیقت اخلاق خلیفه گرا گرچه نظریه ای فضیلت گرایانه تلقی می شود اما در چیستی فضایل، روش شناخت فضایل، و نحوه نائل شدن به فضایل با رویکردهای مرسوم در اخلاق فضیلت گرا تفاوت دارد. در این نظریه، فضایل، همان اوصاف خداوند، روش شناخت آنها همان شناخت اوصاف باری، و روش فضیلت مند شدن به آنها همان تشبه به خدا و تبدیل شدن به خلیفه خداوند در مراحل سه گانه تخلیه، تجلیه و تحلیه است. روش شناسی معرفت و رشد اخلاقی در این نوع اخلاق مبتنی بر آن نوع از انسان شناسی و خداشناسی عرفانی است که با مکتب اکبری و دیدگاه عرفانی امام خمینی (ره) همسویی دارد.
۳.
عبد الإله بلقزیز فیلسوف مغربی (مراکشی) درکتاب عرب و مدرنیته: پژوهشی در گفتمان مدرنیست ها، شیوه مواجهه گفتمان های فکری معاصر عربی (اصالت، اصلاح طلب و لیبرال) با مدرنیته را بررسی می کند و این پرسش را طرح می کند؛ چرا این گفتمان ها موفق نشده اند راهی به سوی مدرنیته عربی باز نمایند؟ از نظر بلقزیز مشکل اصلی به چهارچوب نظری این گفتمان ها باز می گردد. این چهارچوب بر: 1-تعریف مکانیکی از رابطه خود و دیگری؛ 2- نگرش خطی به تاریخ؛ و 3- فهم سطحی از مدرنیته مبتنی است. در مقابل بلقزیز گفتمان عقل گرایی انتقادی را جایگزین مناسب تری برای آن گفتمان ها می داند. زیرا بر دیالکتیک و نقد درونی خود و دیگری؛ نگرش غیرخطی به تاریخ؛ فهم فرهنگی از مدرنیته؛ دوری از مطلق گرایی؛ امکان ترکیب عقل غربی و عقل اسلامی مبتنی است. اما به نظر می رسد راه حل بلقزیز همچنان دارای دو مشکل بنیادین است: 1- مفروض گرفتن مطلوبیت و گریزناپذیری (حتمیت) مدرنیته؛ 2- فقدان نظام معرفتی و روش شناسی ناب بومی برای گذار به پیشرفت.
۴.
این مقاله به معرفی و نقد کتاب «انسان شناسی فلسفی» اثر «هانس دیرکس» می پردازد. نویسنده در این کتاب به گزینش متونی حاوی دیدگاههای آموزشی در ذیل موضوع بحث پرداخته که عمدتاً بدون تحلیل جامع و نظام مندی عمیقی طرح شده اند. در این مقاله، پس از اشاره به چهار سطح از انسان شناسی فلسفی نزد «دیرکس» و نقد آن، از اهمیت توجه به رویکرد جدیدی با عنوان «انسان شناسی ساحتی» سخن رفته و ضمن بررسی تقسیم بندی انسان شناسی در ساختار کتاب، به الگوی پیشنهادی چهارجانبه در مواجهه انسان با؛ خود، طبیعت، جامعه، و خدا اشاره شده است. در ادامه، با روش تحلیلی – انتقادی، به تبیین وجوه اشتراک و اختلاف دیدگاه های انسان شناسی می پردازد و زمینه را برای نقد فلسفی آن ها فراهم خواهد ساخت. در این منظر، مهمترین یافته پژوهش آن است که؛ غالب رویکردهای انسان شناختی، به بُعد یا ابعادی از وجوه انسان توجه کرده و دچار بزرگ نمایی شده اند و در کمتر دیدگاهی می توان به تحلیل نسبت و ترابط تمامی قوای انسانی با یکدیگر دست یافت. این امر، نشان از اهمیت توجه به بنیادهای فلسفی و روش شناختیِ «انسان شناسی ساحتی» دارد. این کتاب، از جهت افق گشایی علمی و پیش رو قراردادن پرسش های اصلی انسان شناسی، بسیار راهگشاست اما ارائه هر تعریفی از قلمرو و مصادیق انسان شناسی فلسفی، وابسته به تبیین «موضوع» و «روش» چنین رویکردی است و بدون چشم انداز دقیقی از مولفه های آن، نمی توان به مرزهای روشنی بین سطوح چهارگانه انسان شناسی های مذکور نزد «دیرکس»، دست یافت.
۵.
یکی از الگوهای نظری که در دو دهه گذشته با توجه به تغییر پارادایمی در الگوی توسعه و تأکید بر توسعه انسانی و اجتماعی، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است پرورش انسانی پویا است. درواقع نوع نگاه به انسان و نوع نیازهای انسان دگرگون گشته است و پرورش انسانی خوب به لحاظ روانی و اجتماعی به یکی از اهداف جوامع تبدیل شده است. یکی از مشهورترین روانپزشکانی که در این مورد طی چند دهه کار علمی انجام داده است، تامس ای. هریس نویسنده امریکایی است.او که به تألیف چندین کتاب درباره وضعیت خوب و انسان خوب پرداخته است، معتقد است که وضعیت خوب حاصل پرورش انسانی خوب است. در این مقاله، ابتدا مقدمه ای کوتاه در معرفی اثر ارائه می شود. سپس، در بخش دوم نظریه تحلیل رفتار متقابل معرفی می گردد. در بخش سوم، ساختار و محتوای کتاب معرفی می شود و در بخش چهارم، کتاب در قالب دو زیربخش الف) ارزیابی شکلی و ب) ارزیابی محتوایی نقد می شود. در بخش پایانی مقاله، نتیجه گیری اثر ارائه خواهد شد.
۶.
جهانی شدن با توسعه ارتباطات جمعی در گستره جهانی همراه است. درخصوص میزان و نوع تاثیراتی که جهانی شدن و ارتباطات جهان وطنی، در تحولات فرهنگی داشته، نظریه های گوناگونی وجود دارد که از جمله مهمترین آنها نظریه همگرایی فرهنگی و نظریه قطبی شدن فرهنگی است. از جمله مهمترین چالش های اصلی دراین حوزه مسئله رابطه تنوع فرهنگی با جهانی شدن است. دراین راستا نوریس و اینگلهارت در پژوهشی این رابطه را در 95 کشور و با شاخص هایی همچون؛ میزان استفاده از رسانه های خبری، ارزشها و نگرش فرهنگی به آزمون گذارده اند. براساس نتایج این تحقیق، جهانی-شدن، تنها در مناطقی که به میزان زیادی در معرض ارتباطات جمعی جهانی قرار دارند، وجهی همگرایانه داشته و بخش عمده جهان به واسطه آنچه دیوارهای آتش می نامند، به میزان اندکی از ارتباطات جمعی جهانی بهره می گیرند. سخن اینکه با وجود گسترش جهانی شدن، هسته اصلی فرهنگ های ملی در جهان همچنان پا برجا مانده است. کتاب مذکور با عنوان جهانی شدن و تنوع فرهنگی توسط عبدالله فاضلی و ساجده علامه ترجمه شده است. معرفی و نقد شکلی و محتوایی این اثر، موضوع مقاله پیش رو است، علاوه بر این که ارزیابی ترجمه کتاب مذکور نیز از نظر دور نمی-ماند.
۷.
اندیشمندان لیبرال مدعی هستند درنقد هیچ محدودیتی را قائل نیستند زیرا هر محدودیتی در این زمینه به معنی محدود کردن آزادی بیان به عنوان یکی از مهمترین مصادیق آزادی است. بر این اساس، در یک گقتمان لیبرال،از توهین به پیامبران الهی،به عنوان یکی از مصادیق آزادی بیان دفاع می شود. موضوع محوری کتاب « آیا نقد سکولار است؟» همین است. این کتاب در واقع شامل دو مقاله اصلی است که توسط دو نفر از نویسندگان مسلمان، یعنی طلال اسد و صبا محمود تالیف شده است. مقاله حاضر به بررسی و نقد این آراء می پردازد.اسد وصبا محمود به رد دوگانه استدلالی می پردازند که مسیحیت، سکولاریسم، عقلانیت، مدارا و آزادی را در یک سو و اسلام، بنیادگرایی، تسلیم بودن، تعصب و محدودیت را در سوی مقابل قرار می دهد. اسد بر موارد نقضی که درجوامع مدرن وجود دارد تاکید می کند. هرچند او باید با نگرشی تحلیلی انتقادی،کمالگرایی نهفته در آراء اندیشمندان غربی بویژه در گفتمان لیبرال را به عنوان نقض بیطرفی اخلاقی مورد توجه قرار می داد.صبا محمود نیز ادعای جدایی امر دینی از امر سیاسی را رد و بر جانبدارانه بودن سنت انتقادی غربی تاکید می کند.از این منظر بحث او تکمیل کننده مباحث اسد می باشد.
۸.
با اینکه از زمان انتشار نخسیتن چاپ کتاب «رابطه منطقی دین و علوم کاربردی» بیش از دو دهه می گذرد، اما با توجه به اینکه این کتاب یکی از منسجم ترین آثاری است که موضع این جریان فکری را نمایندگی می کند، کتاب را شایسته معرفی و نقد دانستیم.در این کتاب نویسنده کوشیده است تا با توجه به ادبیات آکادمیک در موضوعاتی همچون علم، تکنولوژی و توسعه و از سوی دیگر با عنایت به مبانی فکری فرهنگستان علوم اسلامی، به تاملات قابل اعتنایی دست یابد . در این مقاله نشان داده ایم که مولف کتاب نسبت به مناقشات عمده معاصر در حوزه علم پژوهی و دین پژوهی اشراف چندانی ندارند؛ مناقشاتی که از قضا با به چالش کشیدن هژمونی اروپا- مسیحیت محور مطالعات علم و مطالعات دینی معاصر می توانند فضایی برای طرحی متفاوت از مناسبات دین و فرهنگ تکنیکی معاصر بگشایند.از این روی پیشنهاد می گردد نویسنده با بهره گیری از آخرین دستاوردهای علم پژوهشی و دین پژوهشی معاصر نسبت به ویرایش دوم این کتاب یا نگارش کتابی جدید در این زمینه اقدام نماید.
۹.
در این مقاله، کتاب پنجاه مفهوم کلیدی در مطالعات جنسیت نوشته جین پیلچر و ایملدا ولهان مورد تبیین و تحلیل قرار گرفته است. علت انتخاب کتاب نام برده توسط نگارنده این است که با وجود کنجکاوی زیاد درباره مطالعات جنسیت در ایران، اما اطلاعات علمی، صریح و مکفی در این زمینه وجود ندارد. از این رو ضروری می نماید مفاهیم مبنایی این رشته، تحلیل و بررسی شود و سپس از منظر همین مفاهیم، سنت اسلامی – ایرانی با روشی گفتگویی و تعاملی مورد بازخوانی و تأمل قرار گیرد. در این بازخوانی ده ظرفیت در سنت اسلامی – ایرانی یافت شد که می تواند مبنای مطالعات جنسیت در ایران، و نیز مبنای گفتگو در ارتباطات ملی – جهانی قرار گیرد تا موجب هم افزایی طرفین گفتگو شود. این ده ظرفیت بومی عبارتند از: ضمایر غیر جنسی در زبان فارسی؛ حقوق برابر زن و مرد، عدالت جنسیتی؛ وحدت جسم و ذهن؛ هم افزایی زن و مرد در خانواده؛ جنسیت و ملاحظات دنیای سایبری؛ وحدت محوری در ارتباطات جنسی و جنسیتی؛ اصالت رحمت، مراقبت واخلاق مادرانه؛ جنسی نبودن مشاغل؛ وحدت معیار انسانی در ارزیابی های جنسی و جنسیتی.
۱۰.
روش شناسی پژوهشی و بازخوانی تجربه علمی مبدعان روش های مختلف برای هر پژوهشگر علوم انسانی بسیار آموزنده است. در حوزه اندیشه سیاسی نیز با توجه به تنوع روش شناسی ها و دستاوردهای آنها برای پیشبرد فعالیت های علمی، این امر از اهمیت بیشتری برخوردار می شود. در این میان، رویکردهای هرمنوتیک روش شناختی در دهه های اخیر در زمینه فهم اندیشه های سیاسی مورد توجه جدی قرار گرفته است و با توجه به دستاوردهای سترگ آن در این زمینه، روزبه روز بر اهمیت آن افزوده می شود. کتاب بنیادهای اندیشه سیاسی مدرن، یکی از آثار بسیار تاثیرگذار هرمنوتیک روش شناختی است که با توجه به روش مندی خاص نویسنده آن، کوئنتین اسکینر نه تنها داده ها و دیدگاه های ارزشمندی را درباره شکل گیری تفکر مدرن به دست می دهد، که امکان بررسی و فهم مولفه های روش شناختی رویکرد هرمنوتیکی مولف-بافتار را نیز فراهم می آورد. مقاله حاضر بر آن است که با بررسی مولفه های شکلی و محتوایی ترجمه کتاب به زبان فارسی، ضمن کاوش در بنیادهای روش شناختیِ هرمنوتیک مولف-بافتار و تبیین مولفه های این رویکرد روش شناختی –که نویسنده کتاب مبدع آن است-، نوعی بازخوانی انتقادی از کتاب دو جلدی بنیادهای اندیشه سیاسی مدرن، به دست دهد.
۱۱.
کتاب استعمارزدایی در روش در زمره متون ضداستعماری با جهتگیری هایی نسبت به انسان شناسی، تحقیق و علم به قلم تحریر درآمده است؛ از انسان شناسی تا تحقیق و علم تا زمانی که در بطن و گستره حضور استعمار واقع شده بود، از منظر نویسنده کتاب نکوهش شده اند. شواهدی از تحقیقات غیرانسانی استعمارگران بریتانیایی در نیوزیلند روی مائوری ها در کتاب ارائه شده است. این کتاب نشان می دهد بنا به مبارزات متعددی که اهالی قبیله مائوری با استعمارگران، امروزه معنای و کاربرد تحقیق متفاوت از گذشته شده است و آنها با آغوش باز به استقبال تحقیق می روند.بنا به این شواهد، آنچه می توان در مورد این کتاب و در پاسخ به آن خاطرنشان کرد این است که متهم اصلی "تحقیق" نیست بلکه کشورگشایی ها و جاه طلبی های اقتصادی و سیاسی کشورهای استعمارگر است که نام تحقیق و انسان شناسی را تحت الشعاع خود قرار داده است. همواره مائوری ها به طور خاص و پلینزی ها به صورت کلی از منظر انسان شناسان معرفی و شناسانده می شوند این در حالی است که در این اثر این موضوع وارونه شده است و این زنی از مائوری ها است که می نویسد و ثبت می کند و نظر و تحلیل خود را در مورد گذشته و انسان شناسی بیان می کند. اما در این میان آنچه که می توان در تکمیل آثار اینگونه عنوان کرد نگاه به غرب و یا استعمار در راستای شناخت آن از منظر مائوری است. این مهم در آثار ضداستعماری کمتر مدنظر قرار می گیرد. بسندگی به نوشتن مائوری ها از خودشان و زخم هایشان در بهبود اوضاع دخیل خواهد بود اما به هر روی ما را بی نیاز از شناخت غرب و استعمار از منظر دقیق و توجه به لایه های ذهنی نمی کند.
۱۲.
سبک زندگی، تعیین کننده ی جهت گیری انسان به زندگی است است که نخستین بار در روان شناسی، توسط آلفرد آدلر مطرح شد. دیدگاه انسان شناختی آدلر بر شکل گیری مفهوم سبک زندگی اثرگذار بوده است. از نظر آدلر انسان موجودی اجتماعی است که مهم ترین انگیزه اش غلبه بر حقارت و نیل به کمال در زندگی با تکیه بر اراده آزاد است. همچنین انسان نسبت به ارزش های اخلاقی ماهیتاً خنثی است و ارزش های اخلاقی اموری واقعی نیستند. با توجه به دیدگاه انسان شناختی و شرایط اجتماعی و فرهنگی زیست وی، که تفاوتی اساسی با جامعه اسلامی ایرانی دارد نقد و بررسی این نظریه با توجه به مبانی فکری اسلام ضرورت دارد. از منظر اسلام، انسان موجودی دو بعدی (مادی- معنوی) است که رابطه اش فقط به محیط اجتماعی محدود نمی شود و با خود، خدا و طبیعت نیز رابطه دارد. همچنین اراده ی انسان در طول اراده خدا قرار دارد و متعاقب این اراده ، مسئول رفتارهای خویش است. از منظر اسلام هدف زندگی عبادت خدا و نیل به قرب الی الله است. به گونه ا ی که اگر تمامی افعال جوارحی و جوانحی انسان مسلمان برای خدا و رضای او باشد، یعنی نیت وی از انجام کارها فقط رضای خداوند باشد، به خداوند نزدیک و هدف خلقت وی محقق خواهد شد.
۱۳.
انسان شناسی اخلاق یکی از رشته های نوظهور در مطالعات میان رشته ای در حوزه فلسفه اخلاق و انسان شناسی است. کتاب «فاعل فضیلت؛ انسان شناسی اخلاق و آزادی» نوشته جیمز لیدلاو، یکی از تأثیرگذارترین آثار نوشته شده در این حوزه است. نویسنده در این اثر کوشیده است مرزهای انسان شناسی و فلسفه اخلاق را به یکدیگر نزدیک کند. بهره گیری مولف از مفاهیم و نظریه های مختلف در هر دو رشته موجب شده است این کتاب فراتر از یک مطالعه انسان شناسانه صرف قرار بگیرد. به طور نمونه وی فضیلت را از فلسفه اخلاق و آزادی را از مطالعات انسان شناسانه وام گرفته است. از این رو می توان این کتاب را نمونه موفقی از یک مطالعه میان رشته ای قلمداد کرد که علاوه بر بهره گیری از منابع هر دو رشته، از نظر روش شناختی نیز به هر دو حوزه ادای سهم کرده است. او برای این منظور از منابع موجود در رشته فلسفه اخلاق بهره می جوید تا به تقویت پژوهش های انسان شناختی کمک کند. همچنین وی بنا دارد زمینه تولید منابع علمی بیشتری در زمینه انسان شناسی اخلاق را ایجاد کند و حتی برای تکمیل گفتگوی انسان شناسی اخلاق، برخی متفکران از جمله میشل فوکو، مکینتایر و برنارد ویلیامز را در کنار یکدیگر قرار می دهد.
۱۴.
نوشتار حاضر به نقد و بررسی کتاب ناکافی بودن ابتنای انسان شناسی بر ژن ها ، نوشته پروفسور پیتر ریچرسون و پروفسور رابرت بوید اختصاص دارد. دراین مقاله با مقدمه ای بر مساله علوم انسانی در جهان و ایران به بررسی ابعاد مختلف این موضوع میپردازیم و نقش عوامل زیستی و ژنتیک در شکل گیری رفتار و فرهنگ را مطرح کرده و سپس به نقد کتاب میپردازیم. در مقدمه زمینه زیستی انسان و عوامل مختلف زیستی تاثیر گذار در رفتار و فرهنگ مورد بررسی قرار گرفته است. اگرچه این اثر یک کتاب اجتهادی و نوآورانه نیست ولی بطور کلی به اهمیت موضوع فرهنگ و تکامل زیستی می پردازد و سعی اصلی نویسندگان در این کتاب به ایده پردازی و توصیف اهمیت نقش فرهنگ برای فهم رفتار انسان و توصیف این نکته بوده است که فرهنگ بخشی از زیست است. از نظر نویسندگان کتاب فهم فرهنگ از طریق "تفکر جمعیتی" (تفکری که تاثیر بر جمعیت ملاک ایجاد و تحول در فرهنگ است و نه فرد انسانی) ایجاد می شود و درک این موضوع که ژن ها و محیط در ارتباط و تعامل هستند و هر دو نقش در ایجاد رفتار انسان دارند.
۱۵.
من در این نوشه تلاش خواهم کرد تا ضمن مطالعه درباره شکل و محتوای کتاب علیه لیبرالیسم، اثر جان کِکس این مسئله را نشان بدهم که یک جور تله تئوریک بر سرتاسر کتاب کِکس حاکم است. دامی نظری که نهایتاً نویسنده کتاب را در دست یابی به هدفش، یعنی ارائه نقدی منسجم از لیبرالیسم است، ناکام گذاشه و اثر او را به بیانیه ای بلاغی، در جدالهای سیاسی تبدیل می کند. من سعی کرده ام تا جایی که ممکن است در این نوشه از به کار بردن نظریات شخصی خودم درباره سیاست،مخصوصاً در مواجه با لیبرالیسم و محافظه کاری، خودداری کرده و محتوای نوشته کِکس را مورد مطالعه قرار بدهم. نوشته ای که در مجموع، به لحاظ اعتبار علمی و افزوده هایش به ادبیات موضوع از اعتبار و کیفیت بسیار پایینی برخوردار است.من این کار را از طریق مطالعه ای متن محور انجام داده و تلاش می کنم تا نامتکافی بودن این صورت بندی و تله تئوریکی را که ایجاد کرده است مشخص کنم.
۱۶.
نظریه به عنوان «رویکرد» به مثابه جعبه ابزاری برای ساختن و آزمون تجربی پرسش ها و مفاهیم مورد نظر قرار می گیرد. در دهه های گذشته، بحث درباره جایگاه نظریه همواره محل مباحثه و مناظره فکری بوده است. آیا نظریه وجود دارد و اساساً ماهیت نظریه چیست؟ این که چگونه می توان نظریه را عنوان جعبه ابزاری فراگیرتر برای مداخله در فرهنگ های معاصر مورد توجه قرار داد و چه کاری را می توان با آن انجام داد؟ محور اصلی بحث، نقد و ارزیابی در مقاله حاضر، کتاب جعبه ابزار نظریه: مفاهیم اساسی در علوم انسانی، علوم اجتماعی و هنر عنوان اثری است. ایده اصلی کتاب این است که بر اساس اندیشه ژیل دولوز، نظریه به مثابه جعبه ابزاری برای ساختن و آزمون تجربی پرسش ها و مفاهیم مورد نظر و به عنوان ابزاری فراگیرتر برای مداخله در فرهنگ های معاصر مورد توجه قرار گیرد. این کتاب توسط جفری نیلوم و سوزان سرلز ژیرو نوشته شده و در سال 2012 از سوی انتشارات Rowman & Little field به زبان انگلیسی چاپ شده است. این کتاب در سال 1396 توسط عباس لطفی زاده و مرتضی خوش آمدی به زبان فارسی ترجمه شده و از سوی انتشارت ققنوس در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.
۱۷.
کتاب «زندگی فضیلت مند در عصر سکولار» اثر فرهنگ رجایی اندیشمند ایرانی و چارلز تیلور فیلسوف کانادایی است که بر پایه دغدغه ای مشترک میان این دو به نگارش درآمده است. این دغدغه مشترک همان رابطه میان «دین و تجدد» و امکان زندگی دین دارانه در دنیای مدرن است. کتاب ترکیبی از تألیف و ترجمه است و مطالب آن در چارچوب الگویِ بحران توماس اسپریگنز ارائه شده است. در مقاله حاضر تلاش خواهد شد ضمن معرفی و بررسی اثر مذکور، نقد و ارزیابی انتقادی آن در دستور کار نویسنده قرار گیرد. اینکه مسئله و کانون تمرکز اثر چیست؟ و هدف این اثر و جایگاه آن در منابع موجود این حوزه به چه صورتی است؟، از مهمترین موضوعاتی هستند که نویسنده می کوشد به آنها بپردازد. نقد و بررسی اثر نشانگر آن است که از حیث روش شناختی اثر مذکور نتوانسته مراحل چهارگانه روش شناختیِ اسپریگنز را پیاده نماید. از این رو مهمترین نقد وارده بر اثر حاضر را می توان نقدی «روش شناختی» دانست.