۱.
دلیل توجه به نظریه/ نظریه های پسامدرن هرچه باشد، امروزه چهارچوب نظری بسیاری از پژوهش های انتشاریافته همین نظریه/ نظریه ها هستند. کاربست این نظریه/ نظریه ها نیز معمولاً به دو شکل انجام می شود: الف) با ارائه تصویری بسیط و ساده شده از پست مدرنیسم (در این حالت تفاوت میان نظریه های پسامدرن نادیده گرفته می شود) مؤلفه های اصلی آن مانند عدم قطعیت، و ... استخراج و درادامه متن براساس آن مؤلفه ها تحلیل/ تبیین می شود، ب) فقط یکی از نظریه های پسامدرن مانند شالوده شکنی دریدا انتخاب شده است، نظریه مذکور اساس بررسی متن قرار داده می شود. باوجود انبوه این پژوهش ها، چنین به نظر می رسد که کاربست نظریه/ نظریه های پسامدرن نقش چندانی در انباشت دانش ادبی ما نداشته است. هرچند که برای این عدم موفقیت دلایل گوناگونی می توان ذکر کرد، یکی از اصلی ترین این دلایل کاربست تقلیل گرایانه نظریه های پسامدرن است. نگارنده مقاله حاضر می کوشد با بررسی یکی از اصلی ترین پژوهش های صورت گرفته براساس نظریه/ نظریه های پسامدرن یعنی داستان کوتاه در ایران: داستان های پسامدرن (البته آن هم با تأکید بر فصل نهم آن، یعنی فصل شخصیت پردازی پسامدرن: نظریه فوکو) از چرایی این تقلیل گرایی و نتایج آن سخن گوید. اصلی ترین دلایل کاربست تقلیل گرایانه نظریه های ادبی در کتاب حاضر عبارت اند از: ساختار درس نامه ای کتاب، ناسازگاری نظریه و متن در برخی از فصول، تقلیل نظریه های ادبی، و ...
۲.
مقاله حاضر به نقد و بررسی کتاب نظریه ژانر به قلم مهدی زرقانی و محمودرضا قربان صباغ می پردازد که انتشارات هرمس برای نخستین بار در سال 1395، در 438 صفحه و 1000 نسخه آن را منتشر کرد. کتاب شامل چهار بخش و شانزده فصل است. این کتاب، براساس آن چه در مقدمه کتاب آمده است، تدوین و تألیف تاریخی و تحلیلی نظریه ژانر از زمان افلاطون تا عصر حاضر است. کتابی است جامع با ویژگی های دایرهالمعارفگونه که تلاش می کند نظریه های مربوط به ژانر یا نوع ادبی را به لحاظ تاریخی مرور کند. بررسی کتاب نشان می دهد باوجود تلاش نگارندگان و اقبالی که در معرفی نظریه ژانر داشته اند، به لحاظ محتوایی و روش شناسی تحقیق و سایر موارد مانند معادل یابی اصطلاحات و کلمات کلیدی نکاتی قابل تأمل در کتاب وجود دارند که بازبینی و بررسی مجدد آن ها به غنای این اثر انتقادی خواهد افزود. نتیجه این بررسی نشان می دهد چنان چه نظریه ژانر به لحاظ تحلیلی انتقادی موردواکاوی قرار گیرد، جایگاهی بااهمیت تر در مطالعات ادبی خواهد یافت.
۳.
کتاب سبک ادبی ازدیدگاه زبان شناسی بنابر مدعای نویسنده آن می کوشد تا الگویی برای تحلیل سبکی متون ادبی براساس دانش زبان شناسی، به ویژه دستور زایشی، به دست دهد. مقاله حاضر به تفصیل به نقد و بررسی این ادعا پرداخته و پس از معرفی اجمالی نویسنده و کتاب، از جوانب مختلف صوری و محتوایی سبک ادبی ازدیدگاه زبان شناسی را نقد و ارزیابی کرده است. براساس یافته های نویسنده این سطور، کتاب موردبحث نه تنها روش و دیدگاهی تازه ارائه نداده است، بلکه به شیوه درس نامه های پیشین سبک شناسی بیش تر به استخراج شواهد ادبیِ منتزع از بافت بسنده کرده است. این کتاب برخلاف ادعای نویسنده آن به دلیل بهره نبردن از رویکردهای جدید سبک شناسی، کهنگی منابع، تکرار کاستی های درس نامه های پیشین، آگاهی سطحی از ادبیات، تلقی صناعت بنیاد از گونه ادبی و خطاهای فراوان در به کارگیری مصطلحات ادبی به توفیقی دست نیافت و هیچ کمکی به پیش برد پژوهش های سبک شناسی ادبی و مطالعات ادبیات فارسی نکرده است.
۴.
کلک خیال انگیز ، نوشته ابوالفضل حری، به موضوعاتی چون «نظریه انواع ادبی»، «فانتزی و فانتاستیک»، «شگرف در روان کاوی و ادبیات»، «رویکرد ساختاری به وهم ناک»، و «بوطیقای ادبیات وهم ناک، معجزات، و کرامات در عمل» می پردازد. پیکره تحلیلی کتاب شامل فرج بعد از شدت ، هفت پیکر ، هزارویک شب ، عجایب نامه ها، و داستان های سوره کهف می شود. رویکرد اصلی مؤلف نیز روش تزوتان تودوروف در کتاب فانتاستیک (رویکردی ساختاری به گونه ای ادبی) است. در نگاهی کلی و ارزیابانه می توان انتقادات بسیاری را برشمرد: کاربست نظریه فرنگی بر پیکره داستان سنتی فارسی کارآمد و مفید به نظر نمی رسد؛ حدود گونه های مختلف به درستی تعریف و تدقیق نشده اند؛ در انتخاب پیکره ملاحظه ویژه ای صورت نگرفته است؛ در تحلیل داستان ها اشکالاتی دیده می شود و برخی نمونه ها و مثال ها چندان منطبق بر مقتضیات رویکرد نویسنده نیست؛ تعداد اندکی از معادل های زبانی نادرست اند؛ گاه مشکلات ویرایشی و چاپی ساده ای دیده می شود؛ حشو و تکرار و اطناب ممل مخل خوانش است؛ نتیجه گیری های کلی و بدیهی در کتاب فراوان اند؛ در نظام ارجاعی و منابع کتاب، اشتباهاتی وجود دارد؛ و ازهمه مهم تر، گاه ترجمه جای تألیف را گرفته است.
۵.
یکی از درس هایی که برای فهم و شناخت هرچه بهتر علوم قرآن در رشته ادبیات فارسی درنظر گرفته شده آشنایی با علوم قرآنی است. اما این درس در اهداف، سرفصل ها، و کتاب های آموزشی اشکالاتی دارد که از اهمیت، جذابیت، و کارآیی آن کاسته و قابلیت های بسیار این درس را تحت الشعاع قرار داده است. سه منبع مهم و پرتیراژ این درس تألیف استادان رادمنش، حلبی، و رکنی است که باوجود امتیازاتی ازجمله اشتمال بر مهم ترین مباحث علوم قرآنی و اطلاعات مفید و ارزش مند در این باب، هم چنین برخی اشارات ادبی متناسب با بحث، ضعف ها و ایراداتی نیز دارند. مهم ترین معضل گنجانده نشدن جامع و روش مند مباحث ادبیِ مرتبط با سرفصل های درس در کتاب های آموزشی آشنایی با علوم قرآنی است که درکنار عواملی چون جامع و مانع نبودن درس نامه های آموزشی، پرداختن به مطالب غیر ضروری، عدم اولویت بندی مباحث علوم قرآنی براساس بازتاب آن در ادبیات و آشفتگی در تدوین مطالب کتاب های درسی باعث شده این درس به حاشیه دروس تخصصی رشته ادبیات فارسی رانده شود. در این مقاله می کوشیم، ضمن آسیب شناسی و نقد سرفصل های آموزشی و درس نامه های دانشگاهی آشنایی با علوم قرآنی، راه کارهایی برای افزایش بازدهی کیفی درس و ارتقای جایگاه آن ارائه دهیم.
۶.
در این مقاله، کتاب نظر بر نظر ، نوشته سیدعلی کاشفی خوانساری متشکل از دوازده بررسی کتاب، یک آسیب شناسی نشر کتاب های نظری ادبیات کودک، و جوابیه ای به جوابیه نقد در دو بخش بررسی و نقد شده است: در بخش اول، کلیت ساختاری و محتوایی کتاب و در بخش دوم، همه مقالات به تفکیک، برمبنای اصول بررسی کتاب. درنهایت، فقدان مقدمه جامع، ایراد شماره صفحات نمایه، مستدل و منطقی نبودن بخش عمده ای از مدعاهای مطرح شده در کتاب، ذکرنکردن نمونه ها و مصادیق مدعاها و نقدها در هنگام ضرورت، غالباً فقدان و گاهی نقص ارجاع به منابع، استفاده از زبان و اصطلاحات غیرتخصصی در نقدها، و برخی اغلاط و ایرادهای نگارشی و تایپی اشکالات عمده کتاب اند. نقاط قوت مقالات بررسی کتاب عبارت اند از: معرفی تاریخچه و حوزه موضوعی کتاب ها و جایگاه آن ها درمیان آثار مشابه در اغلب مقالات، گاهی فراتررفتن از نقد صرف، طرح مباحث جدید، طبقه بندی و عنوان بندی یا شماره گذاری نقدها و محورهای نقد در برخی مقالات که دریافت مفاهیم را آسان تر می کند، و در کل کتاب هم ظاهر و شمایل ساده و مناسب آن. درنهایت، کتاب مناسب پژوهش و آموزش دانشگاهی تشخیص داده نشد.
۷.
کتاب نگاهی تحلیلی به علم بیان ازجمله کتاب های درسی دانشگاهی تازه چاپ حوزه بلاغت است که سعی دارد با اتکا به مبانی بلاغت سنتی، از نگاه های جدید مطرح در این حوزه نیز بی بهره نباشد. ضمناً وجه انتقادی و رویکرد کتاب در تأمل بر اغلب مسائل شایع دانش ادبی «بیان» مندرج در برخی منابع پیشین و طرح و بررسی گاه تفصیلی آن ها اسم این کتاب را کاملاً بامسما کرده است. اشکالاتی که لامحاله بر این کتاب پرفایده وارد آمده بعضی عمومی و بعضی تخصصی است. منظور از اشکالات عمومی نادرستی ها و کمبودهایی مانند اغلاط مطبعی، نقصان پیشینه تحقیق، و شیوه استناد و نمایه سازی است و منظور از اشکالات تخصصی نقایص و اغلاطی است که در تناسب با موضوع و ساختار کتاب، یعنی بلاغت پیش آمده است. مواردی مثل بدگزینی شواهد و بدفهمی آن ها که به نظر ما گاه به تحلیل و تشخیص غلط اصول بلاغی منجر شده است. در این نقد هم چنین به ضعف انسجام کتاب در مدیریت بحث و استشهادات و طبقه بندی مطالب اشاره شده است و از اطناب ممل و برخی ایجازهای مخلّ آن سخن به میان آورده شده است.
۸.
نظریه نشانه شناسیِ گریماسی عمدتاً ازطریق نوشته های دکتر حمیدرضا شعیری به فارسی زبانان معرفی شده است. این نظریه پیچیدگی های خاصِ خود را دارد، اما شیوه معرفیِ این نظریه و مفاهیمِ بنیادین و مبانیِ روش شناختیِ آن در حوزه زبان فارسی به گونه ای بوده است که نه تنها به ایضاح این پیچیدگی ها نینجامیده، بلکه خود بر تعقید و ابهام این حوزه افزوده است. در مقاله حاضر، با تأکید بر آخرین کتاب شعیری در این زمینه، یعنی نشانه معناشناسیِ ادبیات: نظریه و روش تحلیل گفتمان ادبی (1395)، نشان داده خواهد شد که مهم ترین عوامل ابهام حاکم بر نوشته های مؤلف درباب نشانه شناسیِ گریماسی، عبارت اند از: 1. فقدان نگاه تاریخیِ مؤلف به نظریه نشانه شناسی، 2. آشفتگی در تعاریف، تقسیم بندی ها و کاربرد اصطلاحات، و 3. کاربرد معادل های فارسیِ نارسا برای اصطلاحات فنیِ نظریه نشانه شناسیِ گریماسی. مقاله با این جمع بندی به پایان خواهد رسید که مؤلف کتاب نتوانسته تصویر دقیقی از چگونگیِ کاربرد این نظریه و روش خاصِ آن در حوزه ادبیات به دست دهد و مقدماتی ترین پرسش هایی که هنگام کاربردِ نظریه و روشی خاص در بررسی و ارزیابیِ متون ادبی سر بر می آورند نه در کتاب موردنقد و نه در هیچ یک از دیگر نوشته های مؤلف پاسخ روشنی نگرفته اند.
۹.
کتاب فارسی عمومی ازجمله منابع درسی دانشگاهی است که فقدان سرفصلی نظام مند برای آن سبب شده است کتاب های متعددی برای آن نگاشته شود. این پژوهش بر آن است تا با رویکردی انتقادی، به بررسی دوازده کتاب فارسی عمومی از میان انبوه کتاب های تدوین شده برای این واحد درسی در بازه زمانی حدود چهل ساله و پراکندگی جغرافیایی دانشگاهی بپردازد. این پژوهش نشان می دهد که نوع تلقی از ماهیت «ادبیات» در نگرش مؤلفان به این درس بسیار مؤثر است. در اغلب این کتاب ها، هدفی متفاوت از کتاب های فارسی دبیرستان دنبال نمی شود؛ جایگاه اندیشه و تفکر گردآورنده جز در انتخابِ متون متبلور نمی شود و کتاب ها عمدتاً طرح و تألیف ویژه ای به جز ارائه منتخبی از آثار نظم و نثر با رویکرد ذوقی و با هدف «جذابیت» و «آموزندگی» ندارند. تلاش برای ارائه گزیده ای از متون والا و فاخر سایر گفتمان ها و جریان های ادبی را در این کتاب ها به حاشیه رانده است. اغلب این کتاب ها رویکرد مؤلف محور و متن محور دارند و جایگاهی برای تعامل مخاطب در آن ها لحاظ نشده است و از این منظر، رویکردی ایستا و منفعل دارند. نتایج این پژوهش ضرورت تألیف و نگارش کتابی هدف مند و ساختارمند در زمینه درس ادبیات به عنوان درسی عمومی در دانشگاه را برجسته می کند.
۱۰.
یکی از آثاری که با هدف آموزشِ پژوهش در رشته زبان و ادبیات فارسی منتشر شد مبانی و اصول پژوهش در زبان و ادبیات فارسی اثر قدرت الله طاهری است. بررسی جایگاه کتاب درمیان مجموعه آثار مشابه نشان می دهد که مؤلف با نگاه انتقادی فلسفی، سعی می کند به مبادی و مبانی ای فراتر از زبان و ادبیات فارسی توجه کند. در این مقاله، نویسنده سعی می کند درکنار بیان اعتبار و ارزش اثر، مهم ترین کاستی های آن را با ارائه پیش نهادهای لازم تبیین کند. مهم ترین این نکات در حوزه ساختار و روش، عدم دقت در نقل قول ها و تکیه بر حافظه، ذکرنشدن برخی از منابع در پایان کتاب، شتاب زدگی در فهرست اعلام، درازنویسی، فقدان تناسب برخی از عنوان های فصول با مطالب ذیل و نقل شواهد غیرضرور، عدم روشن بودگی حد و مرز حضور مؤلف و نقل قول ها، و ... است. در گستره نقد محتوایی نیز می توان به رعایت نکردن بلاغت مخاطب، فقدان رعایت برخی از نکاتی که مؤلف درصدد آموزش آن است، و ازهمه مهم تر گزاره های ادعایی و ورود به مباحثی فراتر از عنوان و هدف کتاب اشاره کرد. بررسی نهایی اثر نشان می دهد کتاب حاضر برخلاف عنوان و هدف تألیف (به دلیل پایه ها و اصول مشترک) فراتر از رشته زبان و ادبیات است و از این منظر نیازمند بازنگری است.
۱۱.
خواندنِ متن به هر قصدی امری شخصی است، اما کسی که به شرح متن می پردازد و آن را منتشر می کند مسئولیتی را می پذیرد که برای برآمدن از عهده آن، باید به الزاماتی تن دهد. شارح متن باید متن را بشناسد و با آن مأنوس باشد؛ برای دست یابی به نسخه یا تصحیح قابل اعتمادی از متن بکوشد؛ و در قرائت متن حساس و دقیق و سخت گیر باشد و درصورت مواجهه با هرگونه ناهمواری بیانی و وزنی (در متون منظوم) و خدشه و خللی در منطق درونی اثر، در صحت قرائت خود تردید کند و با بازخوانی مکرر و مراجعه به منابعِ مرتبط و تعلیقات مصحح و نسخه بدل ها و ... در رفع اشکال پیش آمده بکوشد. این همه زمانی کارساز است که شارح مقدمات ضروری ورود به متن را حاصل کرده و در آن حوزه خاص تبحر یافته باشد. مقاله حاضر، برای نمونه، روایت استاد غلامحسین ابراهیمی دینانی از غزلیات مولانا را از این جهات بررسی کرده است: قابلیت اعتماد متنِ مرجع، قرائت صحیح، و نحوه برخورد با اشکالات ناشی از ناآشنایی کافی با ذهن و زبان مولانا و شرح ابیات.
۱۲.
دو کتاب سبک شناسی شعر شمیسا و غلامرضایی از شناخته شده ترین منابعی هستند که با نگاه دوره ای (تاریخی/ جغرافیایی) سبک های شعر فارسی را دسته بندی کرده اند. این دو اثر سالیان متمادی است که باوجود برخی اشکالات عمده، منبع تدریس و مرجع پژوهش اند. عدم نگرش انتقادی و تخصصی به این دو اثر باعث شده که بارها با تغییرات کمی تجدیدچاپ شوند. این پژوهش بر آن است با تکیه بر روش کتاب خانه ای و مراجعه به متون اصیل و کهن، اطلاعات موجود در این دو اثر، درباره سبک ارانی (آذربایجانی) را بررسی و نقد کند تا برخی گزاره های غیرعلمی آن ها، که سال هاست پذیرفته شده و از پژوهشی به پژوهش دیگر منتقل می شوند، اصلاح گردند. در همین راستا، پس از نگاهی گذرا به پیشینه دسته بندی سبک های شعر فارسی و اشاره به برخی تعارضات درباره شعر قرن ششم و سبک ارانی ابتدا به نقد سبک شناسی شمیسا و سپس به نقد سبک شناسی غلامرضایی خواهیم پرداخت و نظرات انتقادی خویش را در ذیل هریک بیان خواهیم کرد.
۱۳.
پژوهش درباره پادشاه سخن، سعدی، کاری درخور ستایش و آفرین است و هرچه این کار مفصل تر، شادی برانگیزتر. کتاب آتش پارسی در شناخت زندگی و شعر اوست و دیدن همین نام لبخند شادی را بر لب های خواننده می نشاند، اما تأمل در اوراق کتاب و مطالعه جدی آن، درعین این که گاه خواننده را با نکته سنجی ها و نکات تازه ای روبه رو می کند، این احساس را آرام آرام تغییر می دهد؛ خواننده منصف درمی یابد که مسلمانی شیعه کلیات سعدی را به هم راه مجموعه ای از آثار تاریخی، دینی، عرفانی، ادبی، و اخلاقی پیش روی نهاده و با نقل بی رویه از آن ها کوشیده تا سعدی را مطابق باور خویش بشناساند. پایان مطالعه کتاب بار سنگین پرسش های بسیاری را بر دوش خواننده می گذارد: حجم گرایی، استنباط های نادرست، تکرار، ارجاع بی سروسامان، و ... خواننده را از نویسنده کتاب و ناشر محترم گله مند می کند که چرا پاس خاطر ذهن و جیبش را نداشته و در تألیف و داوری کتاب دقت بیش تری به کار نبرده اند.