هدف از این پژوهش، ارزیابی رابطه بین شبکه های اجتماعی مجازی و روابط زناشویی با تأکید بر جنسیت است. روش پژوهش، پیمایش و حجم نمونه برابر با 340 نفر از افراد متأهل شهر تهران است. نمونه گیری به روش خوشه ای چندمرحله ای انجام گرفته و نمونه های هر خوشه به صورت تصادفی سیستماتیک انتخاب شده اند. یافته ها نشان می دهد که میانگین نگرش مردان در متغیرهای رضایت از روابط جنسی، صمیمیت بین زوجین و حل تعارض بین زوجین بیشتر از زنان است؛ اختلاف میانگین مشاهده شده بین زنان و مردان در متغیرهای رضایت از روابط جنسی و صمیمیت بین زوجین معنادار است ولی در حل تعارض بین زوجین معنادار نیست. یافته ها همچنین حاکی از آن است که شبکه های اجتماعی مجازی با رضایت از روابط جنسی، صمیمیت بین زوجین و حل تعارض بین زوجین زنان رابطه مثبت و معنادار دارد ولی با رضایت از روابط جنسی، صمیمیت بین زوجین و حل تعارض بین زوجین مردان رابطه معنادار ندارد. مدت استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی 1/10 درصد رضایت از روابط جنسی زنان و ابعاد مدت استفاده و حضور با هویت واقعی در شبکه های اجتماعی مجازی 9/11 درصد از صمیمیت بین زوجین و 2/16 درصد از حل تعارض بین زوجین زنان را تبیین کرده است. بر اساس نتایج پژوهش، مدت عضویت در شبکه های اجتماعی و حضور با هویت واقعی در این شبکه ها با کیفیت روابط زناشویی زنان رابطه مثبت داشته و عملکرد آنان را بهبود بخشیده است.