در سال های اخیر سیاستگذاری روستایی دچار تغییرات اساسی شده و از آنجاکه این سیاستگذاری ها عمدتاً در قالب توسعه پایدار و با دیدگاه سرزمینی مطالعه می شود، پوشش همگانی همه بخش ها را مورد توجه قرار می دهد. در ایران، نبود دیدگاه کل نگر در فرایند سیاستگذاری کشور سبب شد تا بخش های مختلف در روستاها هر یک به صورت جزیره ای عمل کنند و به اصل مکمل بودن مکان ها توجه چندانی نشود. هدف این مقاله، طراحی الگوی چالش های تدوین سیاستگذاری فضایی مناطق روستایی کشور و ارائه راهکارهای مناسب است. در این پژوهش از نظریه داده بنیاد برای استخراج و تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده شد. برای دستیابی به اشباع نظری، با بهره گیری از نمونه گیری نظری و روش گلوله برفی، نظر 14 نفر از نخبگان (افراد صاحب منصب در دستگاه های متولی توسعه روستایی) با مصاحبه نیمه ساختاریافته و به صورت انفرادی کسب شد. بر این اساس، «سیاستگذاری بخشی، متمرکز و بالا به پایین» طبقه محوری شناسایی شد. نتایج نشان داد ضعف بنیان های اندیشه ای و نظری سیاستگذاری روستایی در ایران مهم ترین عامل در پیدایش، قوام و دوام سیاستگذاری متمرکز، بخشی و بالا به پایین عمل کرده است. در عین حال سیاست های تدوین شده از منظر نهادی و سرزمینی یکپارچه نیستند و همچنین، فرایند تدوین و اجرای برنامه های توسعه روستایی منسجم و متصل نبوده و بازخورد مناسب شکل نمی گیرد. از این رو می توان گفت در وضعیت کنونی توجه به سیاستگذاری یکپارچه بخشی فضایی ضرورت دارد. این ضرورت باید با توجه به تمرکززدایی اداری فضایی و سیاستگذاری یکپارچه سرزمینی فراهم شود که پیامد آن کاهش نسبی بخشی نگری و توجه به سیاست های فضایی در نظام سیاستگذاری و برنامه ریزی کشور است.