سه مولفه اقتصاد نفت پایه،بافت قبیله ای جامعه،دین یا همان مذهب وهابی در نیم قرن گذشته همواره قوام بخش مشروعیت دولت فعلی عربستان بوده است که با حمایت های بین المللی و منطقه ای و عدم حضور نیروهای تحول خواه تحکیم می شود.دگرگونی در هرکدام از این مولفه ها می تواند به صورت دیالکتیکی موجب تغییراتی در دولت و جامعه عربستان شود.سوال ما در این مقاله این است که آیا ساختار جامعه گانی و اقتصادی عربستان مستعد جای گزینی حاکمیت آل سعود با جریان سکولار-لیبرال است؟نظریه رانتیریسم متاخر با نقد نسل اول نظریه دولت رانتیر نشان می دهد که بر اثر فشار جامعه با دلایلی مانند،رشد جمعیت،رواج اسلام گرایی سیاسی،موج بیکاری،جهانی شدن،بلوغ دولتی و پیشرفت تکنولوژی و آزادی تجارت و سرمایه... جامعه به وضعیتی می رسد که دولت مجبور به تغییراتی می شود.از سوی دیگر اکثریت جوان تحصیل کرده عربستان که از طریق شبکه های اجتماعی و پیشرفت های تکنولوژیک با دنیای مدرن در ارتباط هستند دیگر همانند گذشته وابستگی هویتی و حمایتی به نظام قبیلگی را ندارند و مضاف بر این،همین نظام قبیله ای تضعیف شده نیز در ائتلاف شکننده ای با آل سعود به سر می برند.علاوه بر اینکه به دلایل مشابه نقش دین در جامعه عربستان کم-رنگ شده است،شیعیان(دوازده امامی،اسماعیلیه و زیدیه) سنی های غیر وهابی و جمعیت بزرگ خارجی های عربستان مشروعیت وهابیت را زیر سوال برده اند.در این مقاله با بررسی مولفه های سه گانه فوق الذکر در چارچوب نظری رانتیریسم متاخر نشان می دهیم که در کشور عربستان جریان سکولار-لیبرال می توانند جای گزین حاکمیت فعلی شوند و این مورد حمایت و قبول جامعه جهانی قرار خواهد گرفت.