۱.
رویکرد رایج آموزش مهندسی بر پایه تعریف اصول، مبانی، تشریح روابط ریاضی و عددی یک درس استوار است که به طور معمول در کتاب های درسی آن موضوع به خوبی تشریح شده است. مسئله های جدید حوزهٔ مهندسی فراتر از یک درس یا یک رشته است و دانش آموختگان معمولاً در گروه های متشکل از رشته ها و حوزه های مختلف به تجزیه و تحلیل و حل مسئله های چندرشته ای و چندبعدی می پردازند. برای آمادگی ورود به این عرصه ها نیاز است که فراگیران در زمان تحصیل با رویکرد یکپارچه آموزش همگام با پژوهش، تحلیل حساسیت، تفکر بین رشته ای، توجه به زنجیره ارزش فناوری آشنایی پیدا کنند. در رویکرد جدید، استاد حین تدریس مطالب کلاسیک، جایگاه درس را در منظومه زنجیرهٔ ارزش فناوری مشخص می نماید. در این مقاله، ابتدا اهمیت و نیاز به دیدگاه همگرا در آموزش مهندسی مطرح می شود. در ادامه، با تمرکز بر درس مهندسی مخزن رشته مهندسی نفت، زنجیره فناوری صنعت گاز معرفی شده و ارتباط مبحث مهندسی مخزن با حوزه های مهندسی شیمی، طراحی فرایند، پیوند مبحث های مهندسی مخزن با حوزه های یادشده با ذکر نمونه های واقعی تشریح می گردد. در مثال های ذکرشده، پس از طرح سؤالات پژوهشی، دانشجو با نتایج پژوهش های مرتبط با موضوع تدریس آشنا می شود و با مرور یک یا چند پژوهش کاربردی مرتبط با مبحث، روش تحقیق مهندسی را حین تدریس فرا می گیرد. مثال های ارائه شده مربوط به مهندسی مخزن و زنجیره ارزش از مخزن تا پالایشگاه می باشند. رویکرد آموزش مهندسی، هم راستا با پژوهش به فراگیر قدرت تفکر یکپارچه، شناخت ابعاد مختلف مسئله های جدید مهندسی مخزن و درک جامع تر از مسئله را به دست می دهد.
۲.
هدف این پژوهش طراحی الگوی شایستگی رشته مهندسی عمران متناسب با نیازهای بازار کار است. پژوهش با استفاده از روش آمیخته اکتشافی متوالی غالب انجام شد. پژوهش شامل گردآوری و تحلیل داده های کیفی به روش تحلیل محتوا و انباشت نگاشتی و همچنین برگزاری کارگاه های دیکوم با خبرگان و گردآوری و تحلیل داده های کمی جهت اعتباربخشی شایستگی ها بود. تجزیه وتحلیل داده های کمی با استفاده از روش های آمار توصیفی استنباطی (میانگین و میانگین رتبه فریدمن) با استفاده از نرم افزار SPSS Ver.24 انجام شد. نمونه گیری از خبرگان به صورت هدفمند و گلوله برفی انجام شد. مؤلفه های شایستگی شناسایی و اولویت بندی شد و الگوی شایستگی و الگوی ارزشیابی شایستگی ها ارائه شد. نتایج نشان دهنده آن است که دانش تخصصی (مهندسی و فناوری، ساختمان سازی، ریاضیات، طراحی) در کنار دانش رایانه و الکترونیک، زبان انگلیسی، قوانین دولتی، خدمات مشتری در اولویت اول شایستگی های دانشی قرار دارند. مهارت های عملی (ریاضی، علمی، نظارت، مدیریت منابع انسانی، مادی و مالی) و مهارت های شناختی (تفکر انتقادی، حل مسائل پیچیده، درک مطلب، تجزیه وتحلیل عملیات و سامانه ها) نیز از اهمیت بالایی جهت پاسخگویی به نیازهای بازار کار برخوردارند. برای ارزشیابی مؤلفه های دانش: آزمون کتبی و پروژه، مهارت های عملی: آزمون کتبی عملکردی، شناسایی، نمونه کار...، مؤلفه های شناختی: آزمون های عاطفی و شناختی پیشنهاد شد.
۳.
دانشجویان پس از فراغت از تحصیل، در حوزه های مختلفی از جمله صنعت و مدیریت دستگاه های اجرایی و شرکت ها مشغول کار می شوند. در این بین، نبود دید تجربی در آنان و عدم کسب مهارت های لازم برای اثرگذاری در شغل خود، انتقادهای زیادی را متوجه برنامه های آموزشی دانشگاه ها و نظام آموزش عالی کشور می کند. دوره های کارآموزی با هدف پرکردن این خلاء مهم، در سرفصل دروس رشته های فنی و مهندسی قرار گرفته، اما تا کنون نتوانسته است آن گونه که باید، اهداف خود را در سطح مطلوبی محقق نماید. هدف از پژوهش حاضر، واکاوی دوره های کارآموزی و تبین عوامل مؤثر در بهره وری این دوره ها است. نمونه آماری این پژوهش را که به روش گلوله برفی انتخاب شده بودند، اعضای هیئت علمی دانشگاه ها، صنعت گران و دانشجویانی که تجربه کارآموزی داشتند، تشکیل می دهد. برای گردآوری داده ها از مصاحبه های نیمه ساختاریافته و برای تحلیل آنها نیز از راهبرد نظریه داده بنیاد استفاده شد که در نهایت 16 مقوله پس از دو مرحله کدگذاری احصاء گردید و سپس با استفاده از کدگذاری محوری، مقوله ها در قالب پدیده های محوری، شرایط علّی، زمینه ای، مداخله گر، راهبردها و پیامدها ظهور یافتند. در مرحله کدگذاری انتخابی نیز روایت مقوله ها حول پدیده محوری انجام یافت و در انتها، پیشنهادهایی برای افزایش بهره وری دوره های کارآموزی ارائه شد. نتایج این پژوهش می تواند مورد استفاده سیاست گذاران، رؤسای دانشگاه ها و دانشکده های مهندسی، اعضای هیئت علمی دانشگاه ها، کارفرمایان و کارآموزان قرار گیرد و از طریق افزایش توانمندی کارآموزان، دانش آموخته گان متخصص وارد صنعت شده و موجب پیشرفت علمی و اقتصادی کشور شوند.
۴.
در دنیای امروز طراحی، خلاقیت به عنوان مهارت ضروری برای طراحان و بخشی از روند آموزشی دانشجویان طراحی صنعتی محسوب می شود. یکی از چالش های قابل توجه در آموزش طراحی، درک و انتقال مفهوم خلاقیت به دانشجویان و راهنمایی آنها جهت به کار گیری روش های مختلف آن به عنوان ابزاری مؤثر در روند ایده پردازی است. هدف از این مطالعه بررسی میزان کارآیی کمی و کیفی به کار گیری روش خلاقانه تریز توسط دانشجویان طراحی صنعتی در طراحی محصول برمبنای اصول چهل گانه تریز، موئلفه های آن و ماتریس تناقضات است. بر مبنای فرضیه اصلی آموزش فراگیر، روش های این چنینی منجر به کاهش سردرگمی احتمالی دانشجویان در حل مسائل پیچیده و پیدا کردن عملکردهای یکپارچه توسط آن ها می شود. پژوهش بر روی 20 دانشجوی نیم سال ششم مقطع کارشناسی طراحی صنعتی در قالب درس پروژه چهار طراحی صنعتی (پروژه خلاقیت) انجام گرفت و از دانشجویان خواسته شد تا به ایده پردازی و طراحی مجدد محصولات انتخابی توسط خود آنها بر مبنای اصول چهل گانه تریز و ماتریس تناقضات بپردازند. یافته ها در این پژوهش نشان داد که به کارگیری روش تریز به طور مشخص بر قابلیت تحلیل دانشجویان در فرایند طراحی محصول اثر مثبت داشته است و منجر به درک کامل تری از عمق یک مسئله، تولید راه حل های جدیدتر و افزایش میزان خلاقیت در ایده پردازی گردید.
۵.
هدف پژوهش، ارائه چهارچوبی برای برندسازی دانشگاه های صنعتی با استفاده از مدل لنکستر و کرت ریل است. پژوهش از نظر هدف، کاربردی، از نظر شیوه گردآوری داده ها، توصیفی اکتشافی و به لحاظ اجرا، از نوع میدانی است. نمونه پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و شامل 23 نفر است. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختار یافته است. نتایج تحقیق نشان داد که برندسازی دانشگاه شامل سه مفهوم هویت گذاری، هدف گذاری و پاسخ است. هر مفهوم دارای سه مقوله اصلی، واقعی و ارزش افزوده است. برای هر مقوله، یک یا چند متغیر ارائه شده است. در مفهوم هویت برند از نظر قانونی منحصربه فرد شده و در بازار رقابتی دارای هویت مستقل است. مقوله اصلی شامل نام گذاری، مقوله واقعی شامل لوگو و مقوله ارزش افزوده شامل مأموریت های دانشگاه است. مفهوم هدف، شامل خدمات و تولیدات دانشگاه و الزامات آن است. مقوله اصلی شامل محصولات یا خدمات و دانشجویان، مقوله واقعی شامل کارکنان و اساتید و مقوله هدف افزوده شامل بازاریابی و فارغ التحصیلان است. مفهوم پاسخ تفسیر عملکرد بازار برند دانشگاه در بازار است. مقوله اصلی شامل سریع ترین واکنش فرد، مقوله واقعی شامل تصویر یا تصور فرد و مقوله ارزش افزوده شامل ارزش اصلی برند دانشگاه است. در ادامه، راهبردهای به دست آمده برای برندسازی دانشگاه های صنعتی، دسته بندی های شده است.
۶.
یکی از موانع یادگیری عمیق دانشجویان در مقطع کارشناسی، نقش منفعلانه آنها در کلاس است. در ایام دنیاگیری کووید-19 و با برگزاری کلاس های برخط، که نقش مخاطب در آن کمتر از کلاس های حضوری است، این مشکل نمود بیشتری پیدا کرده است. در این مقاله، تأثیر کلاس درس معکوس برخط بر یادگیری و رضایت دانشجویان مهندسی عمران در مقطع کارشناسی که درس زبان تخصصی مهندسی عمران در دانشگاه بناب را اخذ کرده بودند بررسی شد. این طالعه نیمه تجربی با حضور 35 دانشجو در نیم سال دوم سال تحصیلی 99-98 برگزار شد. کلاس مربوط به همین درس که در گذشته توسط همین مدرس و به شیوه سنتی ارائه شده بود، به عنوان کلاس کنترلی جهت مقایسه نتایج انتخاب گردید. داده های حاصل از نمرات آزمون های کلاسی و پایا نی به همراه پرسش نامه های تکمیل شده توسط دانشجویان به روش های آماری تحلیل شد و نتایج نشان داد که در جلسات آغازین، میانگین نمرات آزمون های کلاسی در روش معکوس نسبت به کلاس تدریس سنتی اختلاف چشم گیری نداشت. در کلاس برخط معکوس، اختلاف آماری معناداری میان نتایج آزمون های کلاسی آغازی نسبت به آزمون های کلاسی بعدی وجود داشت. با وجود اینکه نمرات آزمون های کلاسی بعدی و آزمون پایانی در کلاس معکوس نسبت به کلاس سنتی بالاتر بود اما این افزایش از لحاظ آماری معنادار نبود. اظهارات دانشجویان حاکی از رضایت آنها از برگزاری کلاس برخط به روش معکوس نسبت به دیگر کلاس های برخط سنتی بود. البته از نظر دانشجویان ایرادهایی به کلاس معکوس برخط وارد بود که اغلب ناشی از تجربه اندک افراد در به کارگیری این روش می شد.
۷.
بر اساس چشم انداز جهانی آموزش عالی، دستیابی به فناوری، توسعه اقتصادی و رفاه جوامع درگرو تحول نظام آموزش عالی و تبدیل دانشگاه ها به دانشگاه نوآور و کارآفرین است. این پژوهش با هدف شناسایی پیشران های راهبردی مؤثر بر آینده دانشگاه کارآفرین و طراحی سناریو های آن، با بهره گیری از رویکرد آینده پژوهی و با استفاده از روش ترکیبی در دو بخش کمّی و کیفی انجام شده است. به منظور گردآوری اطلاعات، ابتدا به مرور گسترده ادبیات نظری و بررسی پژوهش های موفق در حوزه دانشگاه کارآفرین و آینده پژوهی پرداخته شد، سپس با استفاده از روش دلفی فازی در دو دور، عوامل کلیدی مؤثر بر آینده دانشگاه کارآفرین شناسایی و مورد بررسی قرار گرفت. در این بخش 51 عامل شناسایی و در 16 مقوله دسته بندی شدند. اعضای پنل دلفی فازی در این پژوهش تعداد 21 نفر از خبرگان در حوزه مدیریت، کارآفرینی و آینده پژوهی آموزش عالی بوده اند که با استفاده از روش های نمونه گیری قضاوتی و گلوله برفی انتخاب شدند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از یک جعبه ابزار آینده نگاری شامل نظر خبرگان از طریق دلفی فازی، تحلیل روندها در حوزه دانشگاه کارآفرین، تحلیل تأثیر متقابل و سناریو پردازی استفاده شده است. مفاهیم استخراجی از روش دلفی فازی به روش تحلیل تأثیر متقابل و با استفاده از نرم افزار میک مک مورد تحلیل قرار گرفت، برهم کنش این عوامل بر یکدیگر سنجیده شد و پیشران های راهبردی شناسایی شدند. چهار متغیر سیاست های راهبردی دولت، توسعه نوآوری باز، الگوی حکم رانی بازارمحور، تأکید بر توسعه پایدار به عنوان پیشران های راهبردی مشخص شدند. لذا اساس کار سناریو نویسی بر این چهار متغیر گذاشته شد. سپس با روش سناریو نویسی با استفاده از نرم افزار سناریو ویزارد و ارائه سه سناریو برای هر یک از متغیرها، چهار سناریو با سازگاری قوی به عنوان سناریو های آینده دانشگاه کارآفرین معرفی گردید