زمینه: پژوهش های مختلفی کارآیی رویکرد والش و اولسون را در بهبود مؤلفه های مختلف ارتباطی و روانشناختی زوجین نشان داده اند. اما آیا رویکرد والش و اولسون منجر به بهبود الگوهای ارتباطی و کاهش دلزدگی زناشویی زنان آسیب دیده خیانت زناشویی می شود؟ هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی رویکرد والش و رویکرد اولسون بر الگوهای ارتباطی و دلزدگی زناشویی زنان آسیب دیده خیانت زناشویی انجام گرفت. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل زنان آسیب دیده خیانت زناشویی شهر تهران در سال 1396 بود. در این پژوهش از روش نمونه گیری غیراحتمالی در دسترس و گمارش تصادفی استفاده شد. پس از انتخاب حجم نمونه و گمارش آنها در گروه های آزمایش و گواه، گروه های آزمایش مداخلات رویکرد والش (والش، 2006) و رویکرد اولسون (اولسون، 2011) را طی سه ماه به صورت هفته ای یک جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه الگوهای ارتباطی (کریستنسن و سولاوای، 1984) و دلزدگی زناشویی (پاینز، 1996) بود. داده های به دست آمده توسط تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که آموزش دو رویکرد اولسون و والش بر الگوهای ارتباطی و دلزدگی زناشویی زنان آسیب دیده خیانت زناشویی مؤثر بوده است (0/001 P< ). همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که بین اثربخشی و رویکرد اولسون و والش بر الگوهای ارتباطی و دلزدگی زناشویی زنان آسیب دیده خیانت زناشویی تفاوت معنادار وجود ندارد (0/05 P> ). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که دو رویکرد اولسون و والش می تواند به عنوان روش هایی کارآ برای تغییر در الگوهای ارتباطی و دلزدگی زناشویی زنان آسیب دیده خیانت زناشویی به کار رود.