بسیاری از مشکلات رفتاری کودکان منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی اعضای خانواده، به ویژه والدین است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین ادراک از نحوه والدگری، نخستین الگوهای سازش نایافته و هوش معنوی در بین دانش آموزان دختر با والدین عادی و طلاق، صورت گرفته است. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. بدین منظور از میان 4754 دانش آموز دختر دبیرستانی گرگان در سال تحصیلی 94-1393 نمونه ای به حجم 146 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پرسشنامه های ادراک از نحوه والدگری ( EMBU-s )، نخستین الگوهای سازش نایافته یانگ و هوش معنوی کینگ استفاده شد و داده ها با استفاده از رگرسیون لجستیک و تحلیل واریانس چندمتغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین نخستین الگوهای سازش نایافته و ادراک از نحوه والدگری دانش آموزان با والدین عادی و طلاق ارتباط مثبت برقرار است. از بین مؤلفه های الگوهای سازش نایافته اولیه، پنج مؤلفه (رهاشدگی، نقص و شرم، شکست، بازداری هیجانی و معیارهای سرسختانه) قادر به پیش بینی مطلقه یا عادی بودن والدین دانش آموزان هستند. سه مؤلفه (معناداری شخصی، خودآگاهی و تفکر نقادانه)در هوش معنوی نیز مطلقه یا عادی بودن والدین را پیش بینی می کنند. بر طبق یافته دیگر از این پژوهش هر سه مؤلفه ادراک از نحوه والدگری، قادر به پیش بینی مطلقه یا عادی بودن والدین دانش آموزان هستند.