در سال های اخیر، برخی متفکران با رویکردی بینارشته ای، با پیوند میان دستاوردهای روایت شناسی، اسطوره شناسی و روان شناسی، زمینه های تازه ای را برای مطالعات فیلم فراهم آورده اند. روایت ها، عموماً بیانگر گونه ای نگرش به جهان و چگونگی ادراک آن به شمار می روند. در این میان، روایت های اسطوره ای به واسطه ارائه الگوهایی پربسامد و پایدار از تجارب بشری، اهمیت ویژه ای می یابند. اسطوره قهرمان، متداول ترین و مأنوس ترین اسطوره در جهان امروز به شمار می رود و از همین روست که تأثیری عمیق بر طراحی ساختار نظام های دراماتیک دارد. هدف اصلی این مقاله، واکاوی ساختار روایت اسطوره ای در نظام دراماتیک فیلم های حماسی بر اساس الگوی سفر قهرمان است. برای این منظور، با استناد به مطالعه ویلیام ایندیک، ضمن تحلیل روایت شناختی فیلم سینمایی دلاور (1995) به کارگردانی مل گیبسون و بازخوانی مراحل مختلف سفر قهرمان، به بررسی چگونگی کاربرد این الگو در طراحی ساختار دراماتیک فیلم های حماسی پرداخته شده است.