آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۸

چکیده

اهداف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ضربه های روانی دوران کودکی، خودشناسی انسجامی و ذهن آگاهی ذهنی در بیماران سرطانی و جمعیت عادی انجام شده است. مواد و روش ها: مطالعه از نوع توصیفی تحلیلی بوده است. 139 نفر افراد مبتلا به سرطان و 139 نفر افراد عادی (غیرمبتلا) نمونه پژوهش را تشکیل می دادند که به روش نمونه گیری در دسترس از دو مرکز درمانی بیمارستان فیروزگر و مؤسسه خانه امید سمر در شهر تهران انتخاب شده بودند. مشارکت کنندگان در پژوهش در هر دو گروه پرسش نامه های خودشناسی انسجامی، ضربه های روانی دوران کودکی و ذهن آگاهی ذهنی را تکمیل کردند. سپس داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و آمار استنباطی از جمله آزمون تحلیل واریانس چند متغیره (مانووا) تحلیل و تفسیر شدند. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد بیماران مبتلا به سرطان در متغیر خودشناسی انسجامی اختلاف معناداری با افراد سالم دارند (P<0/001)؛ همچنین این افراد سطح ذهن آگاهی ذهنی متفاوتی نسبت به افراد سالم دارند و این اختلاف از نظر آماری معنادار است (P<0/001). به علاوه میزان ضربه های روانی دوران کودکی بین دو گروه اختلاف معنادار آماری دارد (P<0/001). نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه افراد مبتلا به سرطان در مقایسه با افراد سالم در متغیرهای روان شناختی، ذهن آگاهی ذهنی، خودشناسی انسجامی و ضربه های روانی دوران کودکی تفاوت معناداری با یکدیگر داشتند. به طوری که افراد مبتلا به سرطان سطح بالاتری از ضربه های روانی دوران کودکی را تجربه کرده اند. این در حالی است که نتایج نشان می دهند افراد سالم خودشناسی انسجامی قوی تری دارند و همچنین سطح ذهن آگاهی ذهنی در افراد سالم بالاتر از گروه بیماران سرطان است؛ در نتیجه می توان به نقش این متغیرها در فرایند پیشگیری و درمان توجه داشت.

متن

تبلیغات