محمدسعید خانجانی

محمدسعید خانجانی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۷ مورد از کل ۷ مورد.
۱.

طراحی پروتکل مشاوره توان بخشی مبتنی بر روان درمانی پویشی کوتاه مدت بر اساس تجارب افراد دارای آلبینیسم: یک مطالعه ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تجربه زیسته افراد دارای آلبینیسم پروتکل مشاوره توان بخشی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۲ تعداد دانلود : ۱۵۲
هدف از پژوهش حاضر طراحی پروتکل مشاوره توان بخشی مبتنی بر روان درمانی پویشی کوتاه مدت بر اساس تجارب افراد دارای آلبینیسم بود. نوع پژوهش حاضر ترکیبی، از نوع کاربردی و در بخش کیفی به روش تحلیل محتوا بود. جامعه آماری این پژوهش افراد دارای آلبینیسم در سال 1399 بودند. تعداد 13 نفر از افراد دارای آلبینیسم به شکل هدفمند برای شرکت در مطالعه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها در بخش کیفی از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد و داده ها با نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند. به منظور سنجش روایی محتوایی پروتکل تدوین شده از ضریب روایی لاوشه استفاده شد. تعداد 3 مضمون اصلی و 29 مضمون فرعی از مصاحبه ها حاصل شد. سپس با بررسی و مطالعه متون مرتبط با درمان های پویشی، پروتکل مشاوره توان بخشی مبتنی بر روان درمانی پویشی کوتاه مدت در 3 فاز تدوین شد و جهت بررسی روایی محتوایی در اختیار 9 نفر از روان درمانگران پویشی کوتاه مدت گرفت. باتوجه به تأیید این پروتکل آموزشی توسط متخصصان، می توان از پروتکل تهیه شده به عنوان یک مداخله توان بخشی برای افراد دارای آلبینیسم استفاده کرد.
۲.

The effectiveness of schema therapy on modifying attitude toward marriage in girl victims of sexual abuse(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: Attitude towards marriage Sexual abuse Schema therapy Girl

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۶ تعداد دانلود : ۶۷
Aim: the aim of this study was to evaluate the effectiveness of schema therapy on modifying the attitude towards marriage of girls who were victims of sexual abuse.Method: In this research, a. Quasi- experimental single-case study design was used. As of 2020/9/12, the statistical population included all Girls who experienced sexual abuse in childhood in Tehran. Three participants were selected through purposive sampling and participated in the individual counseling schema therapy sessions lasting 16 sessions of 60 minutes each. The participants completed the pretreatment (3 baseline) Young Schema Questionnaire-Short Form (Young, 1998) and Marrital Attitude Scale (Braaten and Rosén, 1998). Also, at the beginning of the fifth, ninth, and thirteenth sessions, as well as at the end of the sixteenth session and the follow-up periods of three weeks, six weeks, and nine weeks, they completed the questionnaire. SPSS 25 software was used for data analysis, descriptive and inferential statistics (effect size) were used to determine significance. The analysis of data was done using visual analysis charts, Statistical significance, and clinical significance (P ≤ 0.05).Results: The findings, showed that schema therapy was effective in reducing the intensity of initial maladaptive schemas and modifying the attitude towards marriage of victims of sexual abuse.Conclusion: Considering the application of schema therapy in reducing the intensity of initial maladaptive schemas and modifying the attitude towards marriage of victims of sexual abuse, the present approach can be used as a therapeutic program to help people who have been sexually abused, especially children.
۳.

رابطه بین نگرش به روابط فرازناشویی با احساس کهتری، منبع کنترل و عمل به باورهای مذهبی در همسران مردان دارای اعتیاد

کلید واژه ها: روابط فرازناشویی احساس کهتری منبع کنترل باورهای مذهبی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۹ تعداد دانلود : ۴۰۰
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تعیین رابطه بین نگرش به روابط فرازناشویی با احساس کهتری، منبع کنترل و عمل به باورهای مذهبی در همسران مردان دارای اعتیاد اجرا شد. روش: این پژوهش، همبستگی از نوع توصیفی است و جامعه آماری پژوهش کلیه زنان شرکت کننده در جلسات جمعیت نارانان در منطقه 9 و 5 تهران بود که از این تعداد 120 نفر به روش در دسترس انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها، از پرسشنامه های نگرش به روابط فرازناشویی (واتلی ، 2006)، احساس کهتری (خدادادی و بهرامی،1391)، منبع کنترل (راتر، 1966) و عمل به باورهای مذهبی معبد (گلزاری، 1379) استفاده شد؛ برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز روش های آمار استنباطی (همبستگی اسپیرمن) استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین نگرش به روابط فرازناشویی با احساس کهتری و همچنین بین نگرش به روابط فرازناشویی و منبع کنترل در زنان همسر معتاد نیز رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (05/0= P ) و بین نگرش به روابط فرازناشویی با عمل به باورهای مذهبی رابطه معناداری مشاهده نشد (05/0< P ). نتیجه گیری: بنابراین احساس کهتری و منبع کنترل بر نگرش به روابط فرازناشویی تاثیرگذار هستند؛ اما تاثیر عمل به باورهای مذهبی بر نگرش به روابط فرازناشویی در پژوهش حاضر مشاهده نگردید.
۴.

مقایسه ضربه های روانی دوران کودکی، ذهن آگاهی ذهنی و خودشناسی انسجامی در بیماران مبتلا به سرطان با جمعیت عادی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: خودشناسی انسجامی ذهن آگاهی ذهنی ضربه های روانی دوران کودکی سرطان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۰ تعداد دانلود : ۲۵۴
اهداف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ضربه های روانی دوران کودکی، خودشناسی انسجامی و ذهن آگاهی ذهنی در بیماران سرطانی و جمعیت عادی انجام شده است. مواد و روش ها: مطالعه از نوع توصیفی تحلیلی بوده است. 139 نفر افراد مبتلا به سرطان و 139 نفر افراد عادی (غیرمبتلا) نمونه پژوهش را تشکیل می دادند که به روش نمونه گیری در دسترس از دو مرکز درمانی بیمارستان فیروزگر و مؤسسه خانه امید سمر در شهر تهران انتخاب شده بودند. مشارکت کنندگان در پژوهش در هر دو گروه پرسش نامه های خودشناسی انسجامی، ضربه های روانی دوران کودکی و ذهن آگاهی ذهنی را تکمیل کردند. سپس داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و آمار استنباطی از جمله آزمون تحلیل واریانس چند متغیره (مانووا) تحلیل و تفسیر شدند. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد بیماران مبتلا به سرطان در متغیر خودشناسی انسجامی اختلاف معناداری با افراد سالم دارند (P<0/001)؛ همچنین این افراد سطح ذهن آگاهی ذهنی متفاوتی نسبت به افراد سالم دارند و این اختلاف از نظر آماری معنادار است (P<0/001). به علاوه میزان ضربه های روانی دوران کودکی بین دو گروه اختلاف معنادار آماری دارد (P<0/001). نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه افراد مبتلا به سرطان در مقایسه با افراد سالم در متغیرهای روان شناختی، ذهن آگاهی ذهنی، خودشناسی انسجامی و ضربه های روانی دوران کودکی تفاوت معناداری با یکدیگر داشتند. به طوری که افراد مبتلا به سرطان سطح بالاتری از ضربه های روانی دوران کودکی را تجربه کرده اند. این در حالی است که نتایج نشان می دهند افراد سالم خودشناسی انسجامی قوی تری دارند و همچنین سطح ذهن آگاهی ذهنی در افراد سالم بالاتر از گروه بیماران سرطان است؛ در نتیجه می توان به نقش این متغیرها در فرایند پیشگیری و درمان توجه داشت.
۵.

مقایسه تاب آوری و خودکارآمدی معلولین ضایعه نخاعی ورزشکار و غیرورزشکار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: تاب آوری خودکارآمدی معلولین ورزشکار و غیر ورزشکار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰۴ تعداد دانلود : ۳۳۳
اهداف هدف پژوهش حاضر مقایسه تاب آوری و خودکارآمدی بوده است بین معلولین غیرورزشکار و معلولینی که به صورت حرفه ای ورزش می کنند. مواد و روش ها روش پژوهش از نوع علّی مقایسه ای بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل معلولین ضایعه نخاعی ورزشکار از آکادمی پارالمپیک ایران و معلولین غیرورزشکار از انجمن حمایت از معلولین ضایعه نخاعی ایران (هرکدام ۳۲ نفر) بودند که با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه تاب آوری کونور و دیویدسون و پرسش نامه خودکارآمدی شرر جمع آوری شدند. یافته ها یافته های این پژوهش نشان می دهد معلولین ورزشکار نسبت به غیرورزشکار نمره کل تاب آوری بیشتری دارند (۰۰۶/۰=P). ولی با درنظرگرفتن نمره ۵۰ به عنوان آستانه تاب آوری مناسب، اختلافی بین تاب آوری مناسب در دو گروه معلول ورزشکار و غیرورزشکار به دست نیامد.همچنین نمره کل خودکارآمدی با میانه ۶۵، در معلولین ورزشکار از غیر ورزشکار بیشتر به دست آمد (۰۰۱/۰=P). نتیجه گیری یافته های این پژوهش نشان داد رابطه معنادار بین تاب آوری و خودکارآمدی با ورزش وجود دارد. درنتیجه می توان ورزش را به عنوان راهی برای ارتقای تاب آوری و خودکارآمدی در افراد با ضایعه نخاعی پیشنهاد کرد.
۶.

بررسی تأثیر آموزش « نحوه مراقبت از کودکان مبتلا به فلج‌مغزی» بر کیفیت‌زندگی مراقبین خانوادگی آنها(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: کیفیت‌زندگی مراقب‌خانوادگی فلج‌مغزی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۱۹ تعداد دانلود : ۸۸۷
هدف: نظر به اینکه وجود فرزند مبتلا به فلج‌مغزی زندگی خانواده و به‌ویژه مراقب خانوادگی کودک را متأثر می سازد، مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش نحوه مراقبت از کودکان مبتلا به فلج‌مغزی بر کیفیت زندگی مراقبین خانوادگی این کودکان انجام شده است. روش بررسی: در این مطالعه مداخله‌ای و شبه‌تجربی، ۲۵ نفر از مراقبین اصلی خانواده‌‌های دارای کودک مبتلا به فلج‌مغزی اسپاستیک تحت پوشش بهزیستی شهرستان بابلسر که حداقل سواد خواندن و نوشتن داشتند، به‌روش تمام‌شمار و با رعایت معیارهای لازم انتخاب و مورد آموزش قرار گرفتند. قبل و سه‌ماه پس از آموزش، میزان مهارت مراقبین در مراقبت از کودک مبتلا به فلج‌مغزی بر اساس فرم جمع‌آوری اطلاعات نحوه مراقبت از کودکان فلج‌مغزی و کیفیت‌زندگی مراقبین با پرسشنامه فرم کوتاه بررسی وضعیت سلامت (SF36) مورد سنجش قرار گرفت. آموزش به‌صورت عملی و با حضور مراقب و کودک مبتلا در طی 6 تا ۸ جلسه 30 دقیقه‌ای انجام پذیرفت. داده‌های حاصل با استفاده از آزمون تی‌زوجی و آزمون ناپارامتری ویلکاکسون تحلیل شد. یافته‌ها : نمرات کیفیت‌زندگی مراقبین 3 ماه پس از پایان آموزش نسبت به قبل از دریافت آموزش در تمامی 8 قلمرو، 2 حیطه کلی سلامت‌ذهنی و سلامت‌جسمانی و کیفیت‌زندگی کل به میزان معناداری افزایش یافت (00۱/0>P). از میان قلمروهای هشت‌گانه کیفیت‌زندگی، کمترین میانگین افزایش در قلمرو سلامت‌ذهنی و بیشترین آن در قلمرو نقش‌عاطفی مشاهده شد. میزان این تغییر در نمره کلی کیفیت‌زندگی بود. نتیجه گیری: با توجه به ارتقاء کیفیت‌زندگی والدین به‌دنبال گذراندن دوره آموزشی درباره نحوه صحیح مراقبت از کودکان مبتلا به فلج‌مغزی، اهمیت آموزش والدین بیش از گذشته معلوم شده و به نظر می‌رسد در ارزیابی اثربخشی برنامه‌های توانبخشی کودکان، می‌بایست آثاری که این برنامه ها بر سایر اعضاء خانواده دارد نیز همواره مورد توجه قرار گیرد.
۷.

بررسی تأثیر آموزش « نحوه مراقبت از کودکان مبتلا به فلج‌مغزی» بر کیفیت‌زندگی مراقبین خانوادگی آنها(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: کیفیت‌زندگی مراقب‌خانوادگی فلج‌مغزی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۶۵ تعداد دانلود : ۷۲۹
هدف: نظر به اینکه وجود فرزند مبتلا به فلج‌مغزی زندگی خانواده و به‌ویژه مراقب خانوادگی کودک را متأثر می سازد، مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش نحوه مراقبت از کودکان مبتلا به فلج‌مغزی بر کیفیت زندگی مراقبین خانوادگی این کودکان انجام شده است. روش بررسی: در این مطالعه مداخله‌ای و شبه‌تجربی، ۲۵ نفر از مراقبین اصلی خانواده‌‌های دارای کودک مبتلا به فلج‌مغزی اسپاستیک تحت پوشش بهزیستی شهرستان بابلسر که حداقل سواد خواندن و نوشتن داشتند، به‌روش تمام‌شمار و با رعایت معیارهای لازم انتخاب و مورد آموزش قرار گرفتند. قبل و سه‌ماه پس از آموزش، میزان مهارت مراقبین در مراقبت از کودک مبتلا به فلج‌مغزی بر اساس فرم جمع‌آوری اطلاعات نحوه مراقبت از کودکان فلج‌مغزی و کیفیت‌زندگی مراقبین با پرسشنامه فرم کوتاه بررسی وضعیت سلامت (SF36) مورد سنجش قرار گرفت. آموزش به‌صورت عملی و با حضور مراقب و کودک مبتلا در طی 6 تا ۸ جلسه 30 دقیقه‌ای انجام پذیرفت. داده‌های حاصل با استفاده از آزمون تی‌زوجی و آزمون ناپارامتری ویلکاکسون تحلیل شد. یافته‌ها : نمرات کیفیت‌زندگی مراقبین 3 ماه پس از پایان آموزش نسبت به قبل از دریافت آموزش در تمامی 8 قلمرو، 2 حیطه کلی سلامت‌ذهنی و سلامت‌جسمانی و کیفیت‌زندگی کل به میزان معناداری افزایش یافت (00۱/0>P). از میان قلمروهای هشت‌گانه کیفیت‌زندگی، کمترین میانگین افزایش در قلمرو سلامت‌ذهنی (54/1336/11) و بیشترین آن در قلمرو نقش‌عاطفی (24/78 66/50) مشاهده شد. میزان این تغییر در نمره کلی کیفیت‌زندگی (83/15  18/23) بود. نتیجه گیری: با توجه به ارتقاء کیفیت‌زندگی والدین به‌دنبال گذراندن دوره آموزشی درباره نحوه صحیح مراقبت از کودکان مبتلا به فلج‌مغزی، اهمیت آموزش والدین بیش از گذشته معلوم شده و به نظر می‌رسد در ارزیابی اثربخشی برنامه‌های توانبخشی کودکان، می‌بایست آثاری که این برنامه ها بر سایر اعضاء خانواده دارد نیز همواره مورد توجه قرار گیرد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان