مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۰۱.
۲۰۲.
۲۰۳.
۲۰۴.
۲۰۵.
۲۰۶.
۲۰۷.
۲۰۸.
۲۰۹.
۲۱۰.
۲۱۱.
۲۱۲.
۲۱۳.
۲۱۴.
۲۱۵.
۲۱۶.
۲۱۷.
۲۱۸.
۲۱۹.
۲۲۰.
زبان
حوزه های تخصصی:
محمدعلی بهمنی از نام آورترین غزل سرایان معاصر است. زبان عاطفی و گیرای او مخاطبان زیادی را جلب کرده است. هدف این مقاله این است که زبان شعری بهمنی را بکاود و شگردهای مهم زبانی در ساختار ادبی شعر بهمنی را کشف کند که او را با اقبال عمومی مواجه ساخته است. روش تحقیق در این مطالعه توصیفی تحلیلی است که پس از مطالعه اشعار بهمنی و نمونه برداری انجام شده است. دستورمندی جملات بهمنی، بسامد بالای واژه های امروزی و زنده اجتماع و موسیقی غنی و فزاینده در غزل های بهمنی ازجمله دلایلی است که باعث زیبایی و دلنشین شدن شعر او می شود. بهمنی با مهارتی درخور، زبان زنده و جاری مردم را به خدمت غزل درآورده و از قابلیت های چندگانه تصویری، عاطفی و موسیقایی این گونه زبان نهایت استفاده را برده است.
تطبیق اصطلاحاتی از ادبیات و زبان شناسی
حوزه های تخصصی:
مطالعه زبان از سده های نخستین هجری در بین پژوهشگران حوزه ادبیات و فلسفه درکانون توجه قرار گرفته و آثار چشمگیری در این حوزه به زبان فارسی و عربی تألیف شده است. از رهگذر این تحقیقات، علم مطالعه زبان دربین فارسی زبانان نهادینه و برای بیشتر شاخه های مطالعه زبان ازقبیل دستور، سبک شناسی، معانی، بیان و آواشناسی و... اصطلاحات لازم وضع شد. ازطرف دیگر، زبان پژوهان در سده جاری، از علم مطالعه زبان به روش نوین استقبال کردند و ضمن این مطالعات، انبوه کتاب ها و مقالات از زبان های غربی ترجمه شد و بدون توجه به مطالعات بومی واژه های جدیدی ساخته شد. این پژوهش به دنبال آن است تا با بررسی اصطلاحات و زیرشاخه های نوین زبان شناسی و مطالعات بومی و اصطلاحات رایج آن، مقایسه و پیوندی بین دستاوردهای کهن و نو ایجاد کند.
بررسی رابطه ی مفهوم نماد و استعاره در اندیشه ی ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار به تبیین مفهوم نماد و استعاره در اندیشه ی ریکور پرداخته، سپس تلاش می شود رابطه ی آن دو، در چشم انداز کلی فلسفه ی وی، به نحوی مورد بررسی قرار گیرد که بتواند پاسخگوی سؤالات زیر باشد: آیا مفهوم نماد و استعاره در ریکور به یک معنا به کار می روند یا در دو حوزه ی کاملا متفاوت معنا می شوند؟ نحوه ی رابطه ی این دو مفهوم در تفکر ریکور به چه صورت است، آیا ارتباط مفهومی یا کارکردی با یکدیگر دارند؟ ریکور چگونه از هریک از این مفاهیم برای بسط هرمنوتیک خود بهره می برد؟ ریکور ضمن تبیین این مفاهیم، تلاش می کند هر یک را از طریق دیگری معنا نماید و میان آن دو وجه اشتراکی قائل می شود که می تواند سرچشمه ی ارتباط و بسط معنای آن ها باشد. وی با اشاره به ویژگی زبانی بودن نماد و استعاره و از این رو تفسیرپذیر بودن آن ها، میان آن دو کارکرد مشترکی در حوزه های مربوط به معرفت شناسی و هستی شناسی لحاظ می نماید.. باتوجه به محوریت مبحث نماد و استعاره در هرمنوتیک ریکور، پژوهش حاضر می تواند در فهم کلی هرمنوتیک وی و درک تمایز آن با اندیشه ی فلاسفه ی هرمنوتیک دیگر، نقش بنیادینی داشته باشد.
بررسی و تحلیل میزنوشته های کلاسهای دبیرستانهای شهرستان کرج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیرباز نوشتن روی کاغذ و در و دیوار و وسایل چوبی مدارس و اماکن عمومی، به عنوان ابزاری برای بیان ناکامی ها، آرزوها و خواسته های بشر و با هدف دیده شدن و آگاه کردن دیگران از دیدگاه ها و نگرشهای نویسنده، به کار رفته است. اگرچه یکی از ابعاد این نوشته ها برقراری نوعی ارتباط میان نویسنده و خوانندگان بوده است، اما از دیدگاه آسیب شناسی اجتماعی نوعی خرابکاری اموال عمومی نیز به شمار می آید و می تواند پیامهای متعددی را نیز همراه داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی میزنوشته های کلاسهای دبیرستانهای شهرستان کرج انجام گرفته است. جامعه پژوهش، تمام دبیرستانهای شهرستان کرج بودند که به طور تصادفی از 5 منطقه جغرافیایی شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکزی شهرستان، یک مدرسه دخترانه و یک مدرسه پسرانه انتخاب شدند. روش پژوهش کیفی توصیفی و ابزار پژوهش، اسنادی بود که به صورت عکسهایی بودند که از میزنوشته ها گرفته شده بود. برای تهیه نمونه پژوهش، ابتدا از نوشته های روی میزهای کلاسهای این 10 مدرسه، عکس برداری، سپس محتوای نوشته ها فیش برداری شدند و برگه ها بر اساس مقوله های اجتماعی (امید به زندگی، عشق، تقلب، رابطه دختر و پسر و ...) به دسته هایی تقسیم شدند. نتایج بررسی میزنوشته ها نشان داد که دختران بیشتر از پسران روی میزها می نویسند و پسران در مقایسه با دختران بیشتر میزها را خط خطی و زخمی می کنند. محتوای نوشته ها بیشتر عشق و مفاهیم مربوط به آن بود که در مدارس دخترانه بیشتر به چشم می خورد. مفاهیم ناهنجاریهای اجتماعی (فحش، هتک حرمت و ...) نیز در همه مدارس بیشتر به زبان انگلیسی نوشته شده بود.
بررسی معناشناسی زبان در کودکان دارای بیماری فنیل کتونوریا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: فنیل کتونوریا بیماری اختلال در سوخت وساز فنیل آلانین ناشی از کمبود آنزیم کبدی فنیل هیدروکسیلاز است که به صورت اتوزوم مغلوب منتقل می شود. شیوع این بیماری یک نفر از هر ۱۲هزار تولد است و شایع ترین عارضه آن کم توانی ذهنی است. از تاثیرات کم توانی ذهنی تاخیر در رشد زبان و شناخت است که موجب اختلال در برقراری ارتباط می شود. ازآن جاکه زبان مهم ترین ابزار برقراری ارتباط است، این اختلال ارتباطی در افراد دارای فنیل کتونوریا می تواند ناشی از نقص زبانی باشد.
روش: 2بیمار دارای فنیل کتونوریا، یک دختر ۷سال و ۳ماهه و یک پسر ۸ سال و ۱۱ماهه انتخاب شدند و جنبه معناشناسی زبان آن ها با استفاده از آزمون رشد زبان فارسی (حسن زاده و مینایی، 1380) ارزیابی شد. نمره استاندارد به دست آمده در 3خرده آزمون واژگان تصویری، شفاهی و ربطی برای تعیین بهره معناشناسی استفاده شد. در پایان مجموع نمرات استاندارد و بهره معناشناسی بیماران با کودک همتای سنی سالم مقایسه شد.
یافته: در بیمار یک به طور میانگین 3سال و 11ماه تاخیر معناشناسی مشاهده شد که به موجب آن بهره معناشناسی از 106 به 81 کاهش داشته است. برای بیمار 2 نیز به طور میانگین 5سال و 5ماه تاخیر در حیطه معناشناسی زبان مشاهده شد که موجب کاهش بهره معناشناسی از 107 به 71 شده است.
نتیجه گیری: معناشناسی زبان در بیماران دارای فنیل کتونوریا به طور قابل ملاحظه ای تاخیر دارد.
انسان به منزله مساله ای زبانی (دیدگاه مولانا درباره نقش زبان در تعیین وضعیت روانی و رفتار انسان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه های مطرح در حوزه روان شناسی هریک بنابر پیش فرض های فلسفی خود، در تبیین رفتار و ماهیت روان انسان بر عوامل متفاوتی تاکید داشته اند. در این میان برخی عمدتاً بر جهان عینی و بیرونی تمرکز و تاکید کرده و عوامل برون ذهنی را عوامل اساسی شکل دهنده رفتار انسان به شمار می آورند و برخی معتقدند انسان در جهان ذهنی و خصوصی تجربیات خویش زندگی می کند که بیشترین تاثیر را بر او دارد. در کنار دو دسته عوامل ذهنی- شخصی و عوامل عینی- بیرونی، می توان به عامل سومی اشاره داشت که در عین استقلال بر هر دو تاثیر گذار است؛ این عامل سوم که امری بین الاذهانی و اجتماعی محسوب می شود، زبان است که اهمیت ویژه ای در هستی انسان و شکل گیری رفتار او دارد؛ از این رو، تحقیق حاضر درصدد آن است که به بررسی دیدگاه مولانا درباره نقش زبان در تعیین وضعیت روانی و رفتار انسان بپردازد. پژوهش حاضر پژوهشی کیفی و توصیفی - تحلیلی از نوع تحلیل محتواست که به منظور توصیف عینی و کیفی محتوای مفاهیم به صورت نظامدار انجام شده است. در دیدگاه مولانا اساساً ذهن آدمی از زبان او جدا نیست؛ آگاهی انسان همواره ماهیتی کلامی دارد و فعالیت های ذهنی همچون ادراک، اندیشه و شناخت در زبان رخ می دهند. زبان صورت و شکل معنا را مشخص می سازد و افراد تجربه خود از واقعیت را به گونه ای خلاق، از طریق معانی موجود در زبان شکل می دهند. زبان همچنین خیال انسان را تحت سیطره خود قرار می دهد و بر بدن نیز تاثیر می گذارد؛ از این رو می توان گفت که زبان تعیین کننده اصلی وضعیت روانی و رفتار آدمی به شمار می آید و روش بررسی مسائل انسانی، زبان کاوی است. مولانا اهمیت ویژه ای برای زبان مجازی و از جمله استعاره و داستان در دستیابی به معنا قائل است. از نظر او محتوای ذهن و آگاهی انسان می تواند ساختی روایتی داشته باشد. دیدگاه مولانا به زبان و روایت، دیدگاهی واقع گرا است. هستی انسان ساختاری زبانی دارد و آدمی بر اساس شرایط زبانی اش عمل می کند. زبان، جهان سومی است که بین جهان ذهن و جهان عین قرار دارد و ارتباط آن دو را میسر و میان آن ها واسطه گری می کند. از این رو می توان گفت موضوع روانشناسی نه ذهن و فرایندهای ذهنی و نه رفتار، بلکه زبان است. چرا که آنچه ذهن نامیده می شود از زبان جدا نیست و فرایندهای ذهنی در واقع فعالیت های زبانی هستند و عامل اساسی شکل دهنده رفتار، زبان می باشد. پس به منظور دستیابی به سوژه انسانی و شناخت آن، باید ابژه زبان مورد مطالعه قرار گیرد.
«زبان و مقبولیت ایدئولوژی های سیاسی» در نظریه پل دومان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از اهداف شالوده شکنی، براندازی و ایجاد تشکیک در مفاهیم پایه ای ایدئولوژی های سیاسی است چرا که زیربنای ایدئولوژیهای سیاسی، معانی برساخته ای تصور می شود که عوامل زبانی، محیطی و تاریخی موجب شده اند آنها را تثبیت یافته فرض کنیم. پل دومان در کسوت یکی از این شالوده شکنان برای شناورسازی معانی مستتر در ایدئولوژیهای سیاسی و پاسخ به چرایی مقبولیت آنها، زبان ادبی را مطمح نظر قرار داده و خصایص زبان ادبی را دلیلی قاطع برای بی اعتباری مضامین و مفاهیم ایدئولوژی های سیاسی می داند. با توجه به این فرض، مقاله حاضر درصدد پاسخ به این سوال است که مقبولیت ایدئولوژی های سیاسی نزد مخاطبین آن، نتیجه چه روندی در ساحت زبان بوده و نقد ادبی پساساختارگرا چگونه اعتبارزدایی از این روند را قابل توجیه می سازد؟ در این جستار تلاش شده است که به مراحل این روند در اندیشه پل دومان، پرداخته شود ضمن اینکه، برای فهم بهتر آن، دیدگاه اندیشمند مارکسیست فردریک جیمسون که منتقد نگاه دومان است ، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
بررسی و نقد هرمنوتیک فلسفی گادامر از دیدگاه هرمنوتیک انتقادی هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله، نقد هرمنوتیک فلسفی گادامر توسط هرمنوتیک انتقادی هابرماس است. در این مقاله، ضمن مرور مختصر بر تاریخچه هرمنوتیک (پیشامدرن، مدرن و معاصر)، نظریه هرمنوتیک فلسفی گادامر و هرمنوتیک انتقادی هابرماس به طور اخص مورد توجه قرار گرفته است. سپس، از خلال روش شناسی هرمنوتیک انتقادی به کاستی ها و نارسایی های نظریه گادامر اشاره می شود. گادامر با طرح مفاهیم جدیدی چون پیش فهم ها، حلقه فهم، زبان و تاریخ مندی، ادغام افق ها و متمرکز ساختن هرمنوتیک بر آنها، فصلی نو در این علم گشود. به نظر می رسد که دیدگاه های گادامر درباره پیشداوری، حجیت و سنت، کانون انتقادات هابرماس است. از دید هابرماس هرمنوتیک گادامر جریانی محافظه کارانه است، زیرا این هرمنوتیک نمی تواند خود را از اقتدار موجود در سنت رها نماید. هابرماس در برابر تقلیل گرایی زبانی گادامر مقاومت می کند و نشان می دهد که زبان کلیت فرآیند اجتماعی را دربر نمی گیرد، زیرا خود زبان به نیروهای غیر زبانی و سیستم های سلطه ای وابسته است که می توانند سنت های زبانی را تغییر دهند. هابرماس استدلال می کند که دیدگاه گادامر در مورد پیش داوری و اقتدار سنت به انکار قدرت تفکر و بازاندیشی در انسان ها می انجامد.
بررسی تاثیر دو زبانگی بر کسب هویت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان و هویت دو جزء جدایی ناپذیر درتشکیل زیر ساخت های جوامع بشری هستند. هویت ملی و قومی از مهمترین اشکال هویت جمعی محسوب می شوند. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر زبان بر احساس هویت در بین دانشجویان است. دانشگاه تبریز جزو دانشگاه هایی است که هر ساله تقریباً بیشترین میزان از دانشجویان غیر بومی را از قومیت های مختلف به خود جذب می کند و می تواند بستری مناسب برای بررسی چنین موضوعاتی باشد. روش پژوهش، پیمایشی ، ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه و واحد تحلیل فرد می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل تمامی دانشجویان دختر و پسر شاغل به تحصیل و حجم نمونه 376 نفر از دانشجویان رشته های مختلف تحصیلی بوده و با استفاده از نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده اند. یافته های تحقیق نشان می دهد که رابطه معنی دار مثبت و مستقیمی بین میزان هویت ملی و هویت قومی دانشجویان وجود دارد. هم چنین، بین سال های تحصیلی و میزان هویت فردی رابطه معناداری وجود دارد، هرچه فرد به لحاظ تحصیلی ارتقا می یابد از میزان هویت هایی که جنبه جمعی دارد کاسته می شود. بین جنسیت و رشته تحصیلی با هویت قومی رابطه معناداری مشاهده نشد. نتیجه نهایی اینست که دو زبانگی در توجه به کسب هویت ملی تاثیر مثبتی دارد.
ساختار اسطوره و زبان، ساختار خویشاوندی و زبان در مردم شناسی ساختاری کلود لوی استروس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلود لوی استروس (1908- 2009 م) قوم شناس و انسان شناس فرانسوی و از نظریه پردازان انسان شناسی، به عنوان «پدر انسان شناسی نو» شناخته شده است. او در میان انسان شناسان و پژوهندگان به خاطر نظریه ساختارگرایی و همچنین روش ویژه اش در اثبات این نظریه در حوزه انسان شناسی شهرت یافته است. او را بزرگ ترین نماینده مکتب ساختارگرایی می دانند. مهم ترین مطالعات وی، بررسی «ساختار ابتدایی خویشاوندی»، «ساختار اسطوره» و ارائه نظریات ارزشمندی در این زمینه ها است. در این مقاله چگونگی تقسیم «اسطوره ها» و «پیوندهای خویشاوندی» به واحدهای تشکیل دهنده آن نشان داده شده است تا جدیدبودن آن ها را نشان دهد. این مقاله درنظر دارد به تعریف وی از ساختارگرایی، ساختار اسطوره، ساختارهای ابتدایی خویشاوندی، کارکرد و رابطه آن ها با علم زبان شناسی بپردازد و نقطه جدایی او با دیگر نظریه پردازان حیطه زبان شناسی و مردم شناسی همچون سوسور، یاکبسون، فروید را مشخص کند. در این جستار نشان داده شده که مطالعات وی در زمینه «ساختار» منجربه درک چه مسائلی درباره انسان شده است.
روایات بندهشی، زمینة گفتمانی استعاره های شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آن گاه که بخش های پهلوانی و اساطیری شاهنامه، با برخی واقعیّت های تاریخی و همچنین با حوادث ازلی و بندهشی مقایسه شود، تطابقی معنادار آشکار می شود. یکی از مواردی که در بررسی های مربوط به شاهنامه مغفول مانده، تحلیل چگونگی انطباق میان رویدادهای ازلی و مینویِ توصیف شده در کتاب بندهش با حوادث پهلوانی و چگونگی تأثّر فردوسی از آن بن مایه های اسطوره ای و تبلور آن در زبان استعاری یا مجازی شاهنامه است. بنا بر ادّعای این جستار، این انطباق خود یک استعاره بزرگ است که به زمینه گفتمانی ظهور و بروز استعاره نظر دارد. مقالة حاضر به شیوة توصیفی- تحلیلی و الهام از نظریّة گفتمانی دریدا تلاش کرده است به بازخوانی جایگاه استعاره در شاهنامه بپردازد. بنابر نتیجة این پژوهش، علاوه بر استعارات بلاغی و عاطفی، استعاره هایی در شاهنامه دیده می شود که نه تنها با قدرت و هنر بیانی فردوسی آمیخته گشته است، متأثّر از بنیان های اساطیری و بازنمایی باورهای بندهشنی است که می توان از آن با عنوان استعارات ارجاعی و فرهنگی یاد کرد. لذا در بازشناسی و بازخوانی روایات اساطیری و پهلوانی شاهنامه باید به زیرساخت گفتمانی استعاره های ارجاعی و فرهنگی بیش از پیش توجّه کرد.
ویژگی های زبان محاوره در نمایش نامه نویسی رادیویی
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های درک ماهیت زبانی هر متن و نوشته بررسی ویژگی های زبان شناسی آن است. استفاده از زبان ساده در برقراری ارتباط با هر نوع مخاطب بسیار مهم است که زبان محاوره تا حد زیادی این مهم را برآورده می کند. بر این مبنا ارائه ی شیوه های مطلوب زبان محاوره در نمایش های رادیویی می تواند به شناخت چگونگی ایجاد ارتباط موثر و پویا با مخاطب کمک شایانی کند تا بتوان با بهره گیری از ظرفیت های زبانی موجود در زبان گفتار به خلق آثاری ماندگار و تأثیر گذار نایل آییم. این پژوهش به روش اسنادی و تحلیل محتوای کیفی و با استناد به نظریه ارتباطی زبان «رومن یاکوبسن» به الگویی برای ارائه شیوه های مطلوب و باز شناسی کارکرد های زبان محاوره در ادبیات نمایشی، به ویژه نمایش های رادیویی انجام شده است. بر همین اساس در مرحله تجزیه و تحلیل، چهار نمایش نامه رادیویی پخش شده از رادیو نمایش مشخص گردید که با توجه به مزایا و معایب این رسانه، شیوه های مطلوب زبان محاوره در نمایش نامه نویسی رادیویی، نه تنها کار ساده ای نیست بلکه حساس تر از دیالوگ نویسی در دیگر رسانه های دیداری- شنیداری است. در نهایت شیوه های مطلوب زبان محاوره در نمایشنامه نویسی رادیویی را می توان با توجه به بافت، موقعیت و نوع نمایشنامه در پنج مورد برشمرد. اول باید جملات ساده، بی تکلف و قابل فهم بوده. دوم جملات رسا و کوتاه باشند. سوم از واژه ها و کلمات روزمره استفاده شود. چهارم کلمات شکسته شود. پنجم در آن ارکان دستوری جابجا شود.
کندوکاوی پدیدارشناسانه در راستای شناخت یک انگاره کهن در معماری ایرانی- اسلامی؛ نمونه های موردی : میدان توپخانه (تهران)، میدان نقش جهان (اصفهان)،پارک لاله (تهران)، باغ شاهزاده (ماهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دوران معاصر و اغلب در پناه تفکر مدرنیزم در عرصه های معماری و شهرسازی، آثار و بافت هایی به وجود آمدند که آفرینندگان آنها، بیش از هر چیز، به آوانگارد و نوآورانه و حتی غریب بودن آنها به خود می بالیدند. اصرار نوگرایان به ایجاد محیط هایی با استانداردهای یکسان برای انسان ها، با ویژگی های متفاوت، سبب شد فضاهای زیست شهری مدرن گرایش به سردرگمی، هرج ومرج، پریشانی و ابتذال پیدا کنند. حال آنکه با گذشت زمان و نمایان شدن مسایل چنین ساخت وسازهایی -که بی اعتنا به تاریخ و فرهنگ بومی ملت ها تداوم می یافتند- لزوم بازبینی ریشه ای در این زمینه آغاز و سعی شد مبانی اصیلی برای آثار و عناصر محیطی پیدا شود؛ مبانی ریشه داری که بتواند ارتباط قطع شدة بین مخاطب و محیط بومی را دوباره برقرار کند. با مطرح شدن مباحث روان شناسی محیطی، تاریخ و فرهنگ بومی و امثالهم کهن الگوها (آرکی تایپ ها) به عنوان یکی از مهم ترین و تعیین کننده ترین موضوع ها در زمینه طراحی فضاهای انسان ساخت مطرح شدند. کهن الگوها را ""انگاره های بنیادین، اصیل و پایداری"" تعریف کرده اند که حاصل تجمیع تجربه های هزاران سال تاریخ، تجربه و خاطرات جمعیِ بشری بوده و در حافظة پنهان و ناخودآگاه انسان ذخیره شده اند. در پهنة فرهنگی ایران نیز، به واسطة سابقة تاریخی آن، بلاجبار می باید انگاره های بنیادین یا کهن الگوهای متعددی وجود داشته باشند که توانسته اند این جامعة بزرگ و رنگارنگ را، در مجموعه ها و عناصر محیطی نسبتاً منسجم از نظر کالبدی، در پی قرون متمادی، در کنار هم حفظ کرده و گروه های اجتماعی را به هم پیوند بزنند. از این رو مقالة حاضر، تلاش دارد به این سؤال پاسخ دهد که آیا مدل و انگارة دوقطبی «بالا - پایین» را می توان یک کهن الگو یا انگاره بنیادین پایدار در ایران دانست؟ آیا وجود احتمالی این انگاره تنها به گذشته ها تعلق دارد؟ همچنین آیا این انگاره در فضای زیست انسان و طراحی فضاهای معماری و شهری زمان ما هم دیده می شود؟ برای همین منظور ضمن اشاره به مفهوم محور ذهنی/عینیِ بالا- پایین، و نشان دادن رابطة حیاتی آن با مفاهیم زبانی، انگاره های ارزشی و رفتاری، و الگوهای ساخت فضاهای مختلف معماری بومی، سعی شده است با کنکاش در نمونه ها و مصادیق مختلف، وجود این کهن الگو یا انگاره بنیادین ثابت شده و کاربرد آن مورد واشکافی قرار گیرد. برای رسیدن به این مهم از روش توصیف تحلیلی - توصیفی و به طور خاص از روش تحلیل محتوا و استنباطی استفاده شده، در بخش نظرسنجی، جهت کمّی کردن اطلاعات پژوهشی و برای سنجش نظر عمومی، با استفاده از فرمول کوکران در هر نمونه مطالعاتی، پرسش نامه هایی به روش نمونه گیری تصادفی توزیع و به روش توصیفی تحلیل شده است. نتایج حاصل از نظرسنجی ها نیز نشان می دهند که ادراک فضاهای سنتی و حتی مدرن ما هنوز مستقیماً از مفاهیم زبانی و انگاره های بنیادین تأثیر پذیرفته و کهن الگوی مورد نظر در این پژوهش همچنان در زندگی امروزة ما حضوری غیرقابل تردید دارد.
زبان و تفکّر؛ رویکردی قرآنی، تحلیلی معناشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقدّم یا تأخّر تفکّر و تحصیل معنا نسبت به زبان و گفتار و تأثیر هرکدام بر دیگری و کیفیت آن مهم ترین وجوه مسأله در رابطه زبان و تفکّر است. «تعیین کنندگی زبان برای تفکّر»، «تعیین کنندگی تفکّر برای زبان»، «استقلال زبان و تفکّر از هم» و «استقلال زبان و تفکّر در آغاز تکوین و وابستگی آنها به هم در تکامل» چهار نظریه مطرح در این باره اند. در این میان، معرفت قرآنی حاصل از تحقیق موضوعی و معناشناختی آیات مرتبط، علاوه بر غنابخشی به دستاوردهای بشری، به ویژه در تبیین کیفیّت تأثیر زبان بر ذهن، می تواند پشتوانه نظری تدوین برنامه های اجتماعی تربیتی گفتمان محور و مهم تر از همه در راستای اصلاح رویکرد به آموزش و ترویج قرآن کریم، در پاسخ به چرایی ماهیت زبانی آن، نقش آفرین باشد. آیاتی از قرآن کریم شناخت یا عدم شناخت به حقایقی را در تحقّق و چگونگی کنش هایی در «زبان بیانگر» تعیین کننده نشان می دهد؛ اما «زبان دریافتی»، با لحاظ همبستگی لفظ و معنا، «کارکردی توجیهی» بر ذهن انسان به دو نحو «ذکری» و «لهوی» دارد. ثمربخشی شناخت هایی نو، بسترسازی برای آیات غیرکلامی، محوریّت برای ارزیابی و تغییر تصوّرات و تصدیقات و سببیّت برای تثبیت شناخت ها و باورهای انسان پیامد کارکرد توجیهی زبان در بیان قرآن کریم است.
بررسی تاریخی هویت و شکل گیری نظام سازی ایرانیان در قرون دوم تا چهارم هجری
حوزه های تخصصی:
موضوع اصلی این تحقیق بررسی دو سده مهم تاریخ ایران یعنی سده های سوم و چهارم هجری قمری است. قرون پرفراز و نشیب با چندین حکومت و دولت متفاوت و همزمان و تغییرات مهم جامعه ایرانی در جهت تثبیت هویت ایرانی و ایجاد نظامات خاص ملی و مذهبی از تشکیل اولین حکومت مستقل تا رویارویی مستقیم با خلافت و حتی تنفیذ خلافت با قدرت نظامی سرداران فارسی و بالاخره تئوریزه کردن سلطنت ایرانی ذیل مقام خلافت چنانکه در ایام حاکمیت سلاجقه واقع شده است. از دیگر سوی ایرانیان با انتخاب و تقویت فرهنگی و علمی زبان فارسی، مذهب شیعه و آداب و رسوم ایرانی نظامات و بنیادهای ملی، دینی و اجتماعی خویش را خارج از قلمرو و اراده سیاست گزاران خلافت سیاسی عربی عباسیان تقویت، بنیاد و پی گرفته که در ذیل بررسی مختصر دوره های تاریخی خواهد آمد. این تحقیق به روش کیفی و با تکنیک علمی تاریخی با بررسی دوره های مختلف تاریخی تنظیم و یافته ها بر اساس کورنولوژی تنظیم یافته است.
بررسی زبان و روایت در داستان «یک سرخ پوست در آستارا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جریان داستان مدرنیستی از مهم ترین جریان های داستان نویسی ایران و بیژن نجدی از برترین نویسندگان این جریان است. او نویسنده ای ساختارشکن و تجربه گراست. زبان داستان های نجدی مملو از استعاره و تشبیه است. این ویژگی داستان های نجدی زبان آثار او را تاحد زیادی به زبان شعر نزدیک کرده است و نوعی تشخص سبکی به آثار او بخشیده است؛ تاجایی که می توان او را بنیان گذار داستان نویسی شاعرانه در ادبیات داستانی ایران به شمار آورد.
از مهم ترین عواملی که موجب می شود داستان های نجدی مدرن به شمار آید، عناصری همچون شاعرانگی زبان، بهره گیری از گسست زمانی و ورود به ذهن شخصیت هاست. در این مقاله، با بررسی عناصر روایی در داستان «یک سرخ پوست در آستارا»، نشان داده ایم که این داستان، مدرن به شمار می آید و نجدی توانسته از ویژگی های داستان مدرن به خوبی استفاده کند. از دیگر موضوعات مهمی که در این داستان دیده می شود، تقابل مرگ و زندگی، تخیل و واقعیت و تقابل پذیرش وضعیت موجود و آرمانی ا ست. بیژن نجدی با بهره گیری از تکنیک های داستان مدرن، به زیبایی هرچه تمام تر، درپی بیان اندیشه ها و مبانی فکری خویش بوده است.
وحی و رؤیا: بررسی و نقد تئوری «رؤیای رسولاله»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دین پژوهی در دورة معاصر نواندیشان زیادی را به خود دیده است؛ یکی از این نواندیشان دکتر سروش است؛ وی در تاریخ تئوری پردازی خود مراحل مختلفی را طیّ کرده است. اولین گام وی در این راستا با قبض و بسط تئوریک شریعت آغاز شد و با فرضیة بسط تجربة نبوی استمرار یافت. وی در فرضیة اول معرفت دینی را بشری و تاریخی و نسبی پنداشته و در فرضیة دوم یک گام به عقب رفته، متن دین را متحوّل و تاریخی دانسته است. وی در تئوری جدیدش که نام «محمّد(ص) راوی رؤیای رسولانه» را بر آن نهاد گامی دیگر به عقب برداشته است. سروش مدعی است که در این تئوری آخرین پنجره ناگشوده در این باب را باز کرده و فرایند وحی را برخلاف گذشته یکسره در رؤیا و خواب خلاصه نموده است. وی نقش پیامبر را راوی و گزارشگر آنها می داند. لذا، روشی که سروش برای تفسیر وحی پیشنهاد می کند روش تعبیرگرایی است که به زعم وی می تواند رقیب جدّی برای ظاهرگرایی و تأویل گرایی در تاریخ اسلامی باشد. دکتر سروش در آخرین تئوری خود شش مقدمه ترتیب داده است تا از طریق آن بتواند فرضیة خود را اثبات نماید. نگارندة این مقاله با بررسی و نقد مقدّمات و استدلال وی، این تئوری را در نهایتِ سستی و ضعف یافته است
واکاوی جایگاه زبان در افق هستی شناسی تودستی هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان در زمره بحث برانگیزترین موضوعات فلسفی سدّه بیستم است. مارتین هایدگر یکی از فیلسوفان این سدّه است که به زبان و توانش آن اهمیّت ویژه ای داده است. مقاله حاضر سعی می کند تا جایگاه زبان در فلسفه هایدگر را در ارتباط با هستی شناسی تودستی وی بررسی کند. استدلال می شود که این هستی شناسی تأثیر قاطعی بر تلقی هایدگر از زبان داشته است. منظور از هستی شناسی تودستی نحوه ای از مواجهه عملی با اشیاء درون جهانی است که میان فاعل شناسا و متعلق آن فاصله ایجاد نمی کند. در این مقاله زبان به عنوان یکی از مهمترین اشیای درون جهانی در افق این هستی شناسی مورد بررسی قرار می گیرد. رابطه میان هستی شناسی تودستی و زبان رادر دو دوره تفکّر هایدگر پی می گیریم. در دوره اوّل تمرکز بر روی بخش هایی از وجود و زماناست و در دوره دوّم دیگر آثار هایدگر بررسی می شود. پرسش پژوهش این است که هستی شناسی تودستی چه امکانات جدیدی را در بررسی جایگاه زبان به روی ما می گشاید؟ و اساساً چه رابطه ای میان نحوه تلقی ما از شیء و رویکرد ما به زبان وجود دارد؟ در این مقاله سعی می کنیم در حدّ توان به این پرسش ها پاسخ دهیم.
تأمّلی بر استدلال زبان شناختی مدّعای انگاره ی «قرائت نبوی از جهان» درباره ی گوینده ی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برابر باور رایج درمیان مسلمانان؛ قرآن کریم، سخن خدا(= کلام الله)، و بازگوکننده ی حقایقی است، که خداوند آنها را در چهارچوب واژگانی که متنی به نام قرآن را پدید می آورند، بر پیامبر اسلام(ص) فروفرستاده است. با پیشرفت دانش بشری در حوزه های فلسفه ی-زبان و زبان شناسی، نیز پدیدآمدن برخی زمینه های عملی و نظری در جهان معاصر اسلام، انگاره های متفاوتی دراین باره رخ نموده-اند. قرائت نبوی از جهان، عنوان رشته نوشتارهایی است که نگرش متفاوتی را درباره ی وحی قرآنی پی می گیرد. یکی از پرسش-هایی که این انگاره می کوشد بدان پاسخی متفاوت با باور رایج پیش گفته دهد، کیستی گوینده ی قرآن است. ازنگاه این انگاره؛ این گوینده، پیامبر(ص) است. این انگاره، برای مدّعای یادشده، استدلال هایی اقامه می کند، که موضوع نوشتار پیش روی، تأمّل درباره ی یکی از آنها - استدلال زبان شناختی(Linguistic) – است. ازهمین روی؛ این نوشتار، نخست استدلال یادشده را صورت بندی می کند، و سپس مقدّمات کبرویِ فلسفه ی زبانی و زبان شناختی آن را می سنجد. تأمّل ها نشان می دهند؛ استدلال یادشده، با نارسایی-هایی روبه روست، که پذیرش آن را دشوار می سازند.
نگاه استادان زرین کوب و شفیعی کدکنی به عرفان؛ مقایسه تحلیلی رویکردها، مبادی و پی آمدها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصوف و عرفان در نگاه نخست، مفاهیمی آشنا و بدیهی به نظر می رسند؛ امّا در نگاهی عمیق تر کاربردهای مفهومی متنوعی را شامل می شوند. بر این اساس، پژوهش در باب تصوف تا حدی در گرو شناخت رویکردها و دیدگاه های مختلف آن است. مقاله حاضر با تکیه بر آرای دو تن از عرفان پژوهان معاصر، به توصیف و تحلیل تلقی این دو استاد می پردازد. عبدالحسین زرین کوب و محمدرضا شفیعی کدکنی دو تن از برجسته ترین عرفان پژوهان و محققان ادبی اند که دیدگاه های ایشان تأثیر قابل ملاحظه ای در مطالعات عرفانی دهه های اخیر داشته است. استاد زرین کوب با پیروی تاریخی از سنت تصوف و تأکید بر معرفت شهودی به عنوان مولفه محوری عرفان و استاد شفیعی کدکنی با تأکید بر زبان و فرم زیباشناختی به بررسی عرفان و تصوف پرداخته اند. این تفاوت دید نشانه هایی از خود در مقولاتی همچون ریشه ها، تاریخ و تبعات تصوف نیز برجای گذاشته است. بنابراین ملاحظات استاد زرین کوب همسو با بررسی های تاریخی و فرهنگی و مطالعات استاد شفیعی عمدتاً همسو با بررسی های زبانی و ادبی شکل گرفته است. در مجموع می توان گفت نگاه استاد زرین کوب به عرفان و تصوف نگاهی فراگیرتر و نگاه استاد شفیعی کدکنی نگاهی است نوگراتر.