مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
زبان
حوزه های تخصصی:
نظریه های جدید ادبی با رویکردهای گوناگون زمینه را برای خوانش های متفاوت فراهم کرده است. یکی از این رویکردها ساختارگرایی است که اساس آن بر تجزیه متن به کوچکترین عناصر سازنده و دقّت نظر در چگونگی روابط این سازه هاست. این پژوهش بر آن است تا دو قطعه مشابه انوری و قاآنی را بر مبنای رویکرد ساختارگرایی تجزیه و تحلیل کند. روش تحقیق کیفی، از نوع تحلیلی توصیفی و به شیوه متن پژوهی است. قاآنی در شعر خویش در ابعاد مختلف ساختاری و مضمونی از انوری تأثیر پذیرفته است. یافته ها نشان می دهد: در هر دو سروده، اجزاء ساختاری اثر، اعمّ از قالب، زبان و موسیقی، در بافتی منسجم و نظام مند، در خدمت پروراندن هر چه بهتر مضمون و درون مایه مطرح شده در آن به کار رفته اند و هر دو شاعر توانسته اند تصویری پر تحرّک، زنده و تأثیرگذار از طرز سخن گفتن الکنان بیافرینند.
تطبیق آثار ادبی جزایر بریتانیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این فصل باسنت به بررسی ادبیات تطبیقی در جزایر بریتانیا می پردازد. او معتقد است برای تطبیق آثار ادبی جزایر بریتانیا نه تنها باید به ماهیت الفاظ، الفاظی چون بریتانیا و جزایر بریتانیا توجه شود بلکه باید به زبان ها و گویش ها و ارتباط آنها با هویت نیز توجه شود. تاریخ در این میان اهمیت ویژه ای دارد. اقلیم گرایی و اقلیم گریزی از مفاهیمی است که نباید آنها را از نظر دور داشت، ضمن اینکه باید به مفاهیم جدید، مفاهیمی همچون پژوهش های فرهنگی، انتقال فرهنگ، تجربیات مشترک و جز اینها هم توجه شود.
واژة “ عروس“ در فرهنگ ژرمنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر به بررسی واژة عروس (Braut) در زبان ژرمنی و ریشه شناختی آن با توجه به چند زبان دیگر خانوادة زبانی هند و اروپایی می پردازد. از این کلمه، معانی: زوجة شرعی، زن در روز ازدواج، نامزد، همسرِ پسر، دوشیزه، باکره و همبستر از متن های گوناگون باستان و میانه در دست است. در یک دوره، معنای صفتی هم داشته است که احتمالاً کلمة عروسی (Hochzeit) هم ریشه با این معنی است. در تحولات آوایی این واژه, بار فرهنگی آن را نباید فراموش کرد.
جانداری و بی جانی در گویش های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبانها ویژگی های مصادیق جهان بیرون را به نحو متفاوتی در خود منعکس می کنند؛ برای مثال، مقولة شخص، شمار، زمان و نمود فعل[1] یا حالت[2] و جنس اسم[3] در زبان های مختلف به صورت های متفاوت بیان می شود. یکی دیگر از این مقولات، ویژگی جانداری[4] است که زبان ها توجه کمتری به بیان آن دارند. این خصوصیت در تعدادی از گویش های ایرانی وجود دارد که موضوع بحث این مقاله است.
فهم تحول و تطور اسطوره فره ایزدی؛از عهدساسانی تا دوران اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره فره ایزدی از مهمترین ارکان اندیشه سیاسی ایران باستان و جزو مولفه های اصلی مفهوم شاهی آرمانی بود. این اسطوره کارویژه های سیاسی مشروعیت آفرین داشت، رفته رفته دستخوش تحول معنایی شد. پرسش اصلی پژوهش حاضر آن است که سازوکار این تحول معنایی و تطور محتوایی چه بود؟ در این جستار با روش تحلیلی- تفهمی مبتنی بر معناکاوی و فهم همدلانه شواهد تاریخی ذیل رهیافت جامعه شناسی تفهمی، این موضوع بررسی می شود. در عین حال چارچول مفهومی از نظریه کنش گفتاری آستین و جامعه شناسی کنش معنادار با اتکا بر آرای پیتر وینچ به روش گردآوری داده ها و روش کتابخانه ای استفاده شده است. نتیجه آن که، اسطوره فره در چارچوب قواعد فرهنگی عهدساسانی، برخوردار از محتوای کیهان شناسانه، اساطیری و معانی اجتماعی بافروپاشی ساسانیان با هدف احیای کارویژه های سیاسی آن بازسازی صوری شد، درحالی که بسیاری از کارویژه های اجتماعی خود را ازدست داده و در نتیجه نبود درک اجتماعی عمیق ، به لحاظ فرم و محتوا دستخوش دگرگونی ها و تطورات گوناگون شد.
سنت و استعداد فردی از دیدگاه الیوت و أدونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سنّت و استعداد فردی از منظر الیوت و أدونیس دو مفهوم اساسی در بطن خود دارند و آن دو مفهوم عبارت اند از ذهن و زبان. ذهن به عنوان فاعلِ شناسا به تصویرسازی از پدیده های هستی می پردازد و آن ها را در قالب زبان می ریزد. در تفکّر ایشان دو مقوله ذهن و زبان تا جایی درهم آمیخته می شوند که هستی به مثابه زبان گرفته می شود. این دو مفهوم پیوند عمیقی با مفهوم زمان در تلقّی فلسفی از منظر های دیگر، پیدا می کنند. ما در این مقاله این ارتباط را تحت عنوان سنّت مورد بررسی قرارمی دهیم. در قطب دیگر این مفاهیم، استعداد فردی قراردارد که تحت عنوان نقد روان کاوی در تلقّی فروید، قابل بررسی می باشد. این مقاله بر آن است تا مفاهیم ذهن، زبان و زمان را در آرای أدونیس و الیوت مورد بررسی و مداقّه قراردهد و در پایان، شِمای کلّی از منظر این دو شاعر عربی و انگلیسی از حیث نگاه شاعرانه به هستی به خواننده ارائه نماید.
آسیب شناسی فلسفی دانش جغرافیا (درنگی در پژوهش های شهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
wاین نوشتار تلاش می کند، دانش جغرافیا را آسیب شناسی کند، تحلیلِ محتوای صد مقاله اخیر مجلات جغرافیایی نشان می دهد که هستی شناسی، شناخت شناسی و روش شناسی جغرافیا به ترتیب دچار سه آسیب شده است: 1. فضای جغرافیایی به فضای عینی فروکاسته شده است و فضای ذهنی و فضای زندگی نادیده گرفته شده اند؛ 2. جغرافیا تنها بر فلسفه تحلیلی تکیه زده، در شناخت فضا تنها به حس تجربه و خِرَد استدلال بسنده کرده است، از فلسفه هرمنوتیک و از زبان که نقش کارایی در شناخت «فضای زندگی» دارد، تهی دست مانده است؛ 3. جغرافیا تنها بر روش تجربی تحلیلی پافشاری کرده و از روش هرمنوتیکی که در آن انسان ها به سانِ سوژه درنظرگرفته می شوند نه ابژه بی بهره مانده است. فضای جغرافیایی را تنها، فضای عینی دانستن، عدم احساس نیاز به «زبان» را به دنبال می آورد که پیامدش، بی بهره ماندن جغرافیا از روش شناسی هرمنوتیکی است .
تعارض دو نگرش در فلسفه تکنولوژی و پژواک آن در فضای فکری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی بنیان های روش شناختی رویارویی دو نحله فکری در باب فلسفه تکنولوژی و پژواک این رویارویی در فضای فکری ایران می پردازد. دو تن از متفکرانی که آرایشان در حوزه عقلانیت نقاد قرار می گیرد عبارت اند از: عبدالکریم سروش و علی پایا . در آن سوی، اندیشمندی که نظریاتش عمدتاً در چهارچوب فلسفه هایدگر قرار می گیرد، رضا داوری اردکانی است. سمت و سوی مقاله حاضر در جهت نقد اندیشه پیروان هایدگر است.
تجزیه و تحلیل فرهنگی تصاویر کتاب «زبان انگلیسی پایه هفتم» از منظردانش آموزان ترک،فارس و کرد(کرمانج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب زبان انگلیسی (پایه هفتم) کتابی است که به تازگی برای فراگیران زبان انگلیسی طراحی و منتشر شده است. هدف نویسندگان بومی کردن محتوا، شکل و تصاویر این کتاب بر اساس فرهنگ ایرانی است. هدف این تحقیق، تجزیه و تحلیل تصاویر کتاب از منظر دانش آموزان ترک، فارس و کرد (کرمانج) می باشد. ابزار استفاده شده در این تحقیق یک پرسشنامه که توسط محققین طراحی و اعتبار بخشی شده و [1]یک مصاحبه نیمه آزاد (semi-structured) می باشد. 182 دانش آموز (77 دانش آموز ترک، 57 دانش آموز فارس و 48 دانش آموز کرد) به عنوان شرکت کنندگان این تحقیق انتخاب شدند. با استفاده از آزمون خی دو، تجزیه و تحلیل نتایج نشان داده شد که بعضی از تصاویر به درستی انتخاب نشده اند و تفاوت هایی در فهم ، تفسیر معنا و هدف آن تصاویر در دانش آموزان دیده شد. می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که به هنگام انتخاب تصاویر بهتراست خرده فرهنگ های ایرانی هم مورد توجه قرار گیرد.
بررسی سازوکارهای زبان دعوت در سور مکی با توجه به عناصر زبان شناختی و نشانه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طی فرآیند وحی، پیام الهی از جانب پروردگار متعال و از طریق شخص پیامبر به مردم ابلاغ می گردد. این پیام آسمانی از جنبه های مختلفی می تواند مورد توجه قرار گیرد و از آن جمله مقوله دعوت خواهد بود. ما در این نوشتار به بعد زبانی دعوت در قرآن کریم و به طور خاص در سوره های مکی پرداخته ایم تا در راستای آن، ساختار زبان دعوت و سازوکارهای موجود در آن، از نظرگاه زبانشناسی و نشانه شناسی مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرار گیرد.
معانی القایی شعر «نشانی» بر پایه ی هم نشینی نشانه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ش عر نش انی، یکی از اشعار سهراب سپهری است که منت قدان بی ش از هر شعر دیگر وی به آن توجه داشته اند؛ اما علیرغم تعدد نقدهای نوشته شده، خواننده به تفسیر قانع کننده ای از این شعر دست نمی یابد.
هدف از نوشتن این مقاله، نقد و بررسی شعر نشانی برای دست یافتن به تفسیری است که مبتنی بر کلیت اندام وار اثر باشد. نگارندگان با اتکا بر متن شعر سع ی دارند با استفاده از روش تحلیل گفتمان و بر اس اس رابطه ی هم نشینی نشانه-ها از این شعر خوانشی دیگر ارائه کنند. بدین منظور از میان نشانه های شعر، نشانه های کلیدی تر برگزیده شده و پیوند آنها با سایر نشانه های شعر در محور افقی بررسی گردیده است.
در نقد حاضر تفسیری روشن از شعر نشانی ارائه گردیده است؛ بررس ی شعر نشان می دهد این اثر دارای بن مایه ای فلسفی و روان کاوی است. حرکت سوار به روزگار پیشابلوغی(بلوغ) و پیشازبانی(خش خش) نشان می دهد شناخت سپهری از انسان و جهان با نگاه فلسفی و روان کاوی فروید و لکان شباهت دارد. تعبیر «شاخه ی نوری که به لب داشت»، القاکننده-ی زبان است که در تعبیرات لکان در رشد روانی سوژه، مبین «امر نمادین» در رشد کودک است. «بل وغ»، که با «نام پدر» در تعبی رات لکان منطبق است، در کنار «کودک» نظریه ی فاز آینه ی لکان را تداعی می کند. همچنین، همین موارد و واژه ی «اساطیر» که به نوعی به انسان تاریخی و یا ناخودآگاه جمعی انسان ارتباط دارد، راه را بر نقد این شعر از منظر روان کاوی فروید و یونگ نیز باز می کند.
بررسی ارتباط ذهن و زبان در آراء عبدالقاهرجرجانی و نوآم چامسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چامسکی و جرجانی در تعریف زبان بر لزوم اسناد و انطباق مجموعه واژگان بر قواعدنحوی تأکید می کنند. از سویی زبان در نظر هردو نه نظام صوری دستور زبان؛ بلکه قواعد تولید و درک گفتار در ذهن اهل زبان است؛ بنابراین توقع وجود رابطه میان خصوصیات ذاتی ذهن و مشخصه های زبانی بسیار طبیعی می نماید. این ارتباط در نظرات جرجانی به نحوه تولید و ادراک گفتار در ذهن محدود می شود؛ اما چامسکی به دنبال شناخت ماهیت ذهن به عنوان استعدادی ذاتی و منحصر به نوع از طریق نیروی نظم دهنده در زبان است. با وجود توجه جرجانی به نظام معنایی ذهنی و قواعد درونی شده نحو، وی قواعد گشتاری یا دستور ذهنی را مشخصا از دستور صوری زبان جدا نمی کند؛ اما در بررسی فرایند ادراک و تحلیل جمله قائل به برخی عناصر گشتاری است و معتقد است قواعد گشتاری را ذهن سخنگو یا شنونده اهل زبان به آسانی درمی یابد. چامسکی برای تبیین نظریه زبان شناسی خود، زبان را در سه ساحت لفظ، معنا و قواعد نحوی بررسی می کند. جرجانی همین تفکیک را در جهت اثبات نظریه بلاغی خود و به منظور تبیین علل مزیت کلام در می آورد. جرجانی برخلاف چامسکی که تنها به ذهن از منظر زبان ارجاعی می نگرد؛ زبان را در سطح کلام برتر و تعاملش با ذهن نیز بررسی می کند. درک زیبایی حرکتی ذهنی است؛ زیرا در محیط معانی صورت می گیرد و حرکت از معنی به معنی شمرده می شود. حرکت ذهن در مواجه با مجاز حرکتی باواسطه یا بامانع است.
زبان از نظر افلاطون و هیدگر: یک بررسی مقایسه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه زبان
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
هدف این مقاله مطالعه ای مقایسه ای میان دیدگاه افلاطون و هیدگر درباره زبان است. آنچه امکان این مقایسه را فراهم می آورد این نکته است که هم افلاطون و هم هیدگر، پرسش از زبان را به پرسش از وجود پیوند می زنند. به عبارت دیگر این دو متفکر زبان را «در نسبت با وجود» مورد مطالعه قرار می دهند. ذات و حقیقت زبان نزد افلاطون و هیدگر، هر دو، به موجب همین ربط و پیوند با وجود عبارت است از «آشکارکنندگی وجود یا موجودات». اما تفاوت و جدایی ایشان درست در همین دیدگاه ظاهراً یکسان است. زیرا ساز و کار آشکاری وجود در زبان، و حدود و مرزهای آن نزد هر یک به گونه ای متفاوت با دیگری است. ریشه این تفاوت را نهایتاً باید در نگرش بنیادی ایشان به انسان، وجود، و نسبت میان آنها جست.
زبان و معرفت در کراتولوسِ افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله کوششی است در تبیین دیدگاه افلاطون درباره ی معرفت بخشیِ زبان در محاوره ی کراتولوس. افلاطون در این محاوره دو رویکردِ قراردادگرایی (مبنی بر این که تنها قرارداد است که درستیِ هر واژه را تعیین می کند) و طبیعت گرایی (یا ذات گرایی، مبنی بر این که هر واژه از طبیعت یا ذات مدلول خود حکایت دارد) را درباره ی درستیِ واژگان بررسی و سپس رد می کند. همچنین، او به ریشه شناسیِ شماری از واژگان یونانی رو می آورد و گویی از این کار مرادی جز این ندارد که ثابت کند نباید در پیِ معرفتِ راستین، به پژوهش درباره ی واژگان توسل جست. او در پایان محاوره به این نتیجه می رسد که باید به روشی مستقل از واژگان در جست وجوی معرفت بود. این نتیجه گیریِ سلبی، به ویژه به سبب اختصار آن در مقایسه با حجم محاوره، به تفسیرهای گوناگونی از دیدگاه افلاطون در پرتو دیگر آثار او دامن زده است. دستاورد این مقاله این است که افلاطون در کراتولوس هرگونه روش متکی بر زبان را در کسب حقیقت محض ناکارآمد می یابد
نقش موسیقی در گزینش واژگان ِ نفثه المصدور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵ (پیاپی ۸۰)
حوزه های تخصصی:
نفثه المصدور زیدری نسوی از معدود آثار نثر فنی است که هدف از نوشتن آن، به جای ارسال معنا، انتقال عاطفه است. زیدری با توجه به سویه عاطفی ادبی متن خود، موسیقی را عاملی مناسب در انتقال احساس دانسته و به شیوه های گوناگون، ازجمله کاربرد ارکان عروضی، صناعات موسیقی ساز، و گزینش و چینش واژگان در محور جانشینی و هم نشینی، به ایجاد فضایی موسیقایی دست یافته است. بدین ترتیب، او با دیدگاهی فرمالیستی و با کاربرد متفاوت واژگان و استفاده از وجه جمال شناسیک متن، نه تنها متنی موزون پدید آورده، بلکه به دلیل غلبه وزن، به شکل گردانی معنی از این طریق نیز پرداخته است. این شیوه باعث دقت بیشتر او در انتخاب واژه ها شده است؛ زیرا تغییر زبان معیار در کتاب او زیر فشار تمهیدات آوایی باعث آشنایی زدایی شده است و مشخص می کند که کدام واژه از میان مترادفات خود می تواند در بافت جمله قرار گیرد تا با ایجاد موسیقی به انتقال تجارب او کمک کند. همین امر کار او را به تخیل هم کشانده و اثرش را از گزارش تاریخ به ادب غنایی و شعر نزدیک کرده است.
خوانشی اسلامی از فلسفة اخلاق یونان؛ نگاهی هرمنوتیکی به تهذیب الاخلاق مسکویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
چگونگی شکل گیری و تحول مفاهیم و انتقال آن به فرهنگ و تمدن دیگر، جسارتی سترگ در فهم اندیشه است. نوشتار پیش رو، متن «تهذیب الاخلاق» را برای بررسی انتخاب کرده، تا با نگاهی هرمنوتیکی (تفسیری)، از چگونگی تحول مفاهیم اخلاقی یونان، نحوه انتقال و برگردان آن به فرهنگ و اندیشه اسلامی، گزارشی فراهم آورد. پرسش این است: با توجه به شیوه هرمنوتیکی، فهم مفاهیم اخلاقی نزد مسکویه چگونه است؟ «تهذیب الاخلاق» متنی است که مفاهیم اخلاقی و بنیان های این مفهوم را در درون نظام زبانی واژگانی خود جای داده است. تبار متن تهذیب الاخلاق را می توان در «اخلاق نیکوماخوسِ» ارسطو، به عنوان بینامتنیت[1] مسکویه، انگاشت. بنیاد های فلسفی اخلاقی متن تهذیب الاخلاق نزد ارسطو و مسکویه یکسان نیست. پولیس (شهر دولت)[2]، فرونسیس (عمل)[3]، ریطوریقا (سخنوری)[4]، پراکسیس (کنش)[5]و دیکه (عدالت)[6] مفاهیم کلیدی برای تبیین بنیان های فلسفه اخلاق نزد ارسطو است. در حالی که فضیلت، سعادت، خرد و مدنیت، مفاهیمی هستند که در نظام اخلاقی مسکویه برجسته اند. واژه ها به شکل یونانی آن نزد مسکویه حاضر نیست، اما مسکویه فهم و ترجمه ای از این مفاهیم بیان کرد که بنیان های اخلاق فلسفی را پی ریزی کرد. نوشتار پیش رو تلاشی است برای فهمِ تحولِ مفاهیمِ اخلاقی در حوزه فکر اسلامی؛ به منظور نشان دادن «امکان شکل گیری دانش فلسفی اخلاق» در اسلام دوره میانه.
[1]. intertextuality [2]. Polis [3]. phronesis [4]. rhetoric [5]. praxis [6]. Dike
ارتباط بین فهم و زبان دراندیشه ویتگنشتاین و گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویتگنشتاین متأخر و گادامر معتقدند فهم متضمن کاربرد است. در اندیشه آنها، حضور ِ«دیگری» در فهم راستین نمایان می شود. ویتگنشتاین برآن است که ما نمی توانیم هیچ شکل زندگی خاصی را مستقل از شکل های دیگر زندگی بفهمیم. گادامر نیز می گوید «من» نسبت به گفته های دیگری گشوده است، زیرا گفتگوی واقعی فقط با چنین گشودگی ای میسر می شود. از دیدگاه ویتگنشتاین، اساساً داشتن زبان خصوصی برای انسان مقدور نیست، زیرا قواعد حاکم بر کاربرد واژه های مبین حسیات، قواعدی همگانی و اجتماعی اند. ما این قواعد را در صحنهجامعه و در گفتگو با دیگران یاد می گیریم و به کار می بندیم. نزد گادامر نیز زبان محیطی است که در آن، دو طرف گفتگو به فهم متقابل می رسند و ویژگی هر گفتگوی راستین این است که دو طرف گفتگو برای دیدگاه و گفته های یکدیگر ارزش قائل باشند.
ساختارگرایی و مساله ی معنا در علوم انسانی
حوزه های تخصصی:
شاید یکی از مهم ترین پرسش های پیشاروی متفکران علوم انسانی به ویژه علوم اجتماعی در سده ی گذشته به مساله ی معنا و رابطه ی آن با ساختار مربوط می شود: وقتی ما با گزاره ای، جمله ای یا گفتاری در یک متن یا گفتمانی اجتماعی روبه رو می شویم، آن چه معنایی می دهد یا می تواند داشته باشد؟ رابطه ساختار با معنا چیست؟ آیا امکان رسیدن به معنای نهایی وجود دارد؟ در این میان، هر یک از نحله های فکری مختلف به فراخور حال خود به بحث پرداخته اند. هرمنوتیسین ها، پدیدارشناسان، اگزیستانسیالیست ها، پوزیتیویست ها، پست مدرن ها و جز آن. با این حال، شاید مکتبی که بیش از همه در این زمینه به تعمق و تامل پرداخته است، ساختارگرایی باشد. این مکتب با تلاش برای فهم و تعیین ساختار نهایی کوشید معنا را در چارچوبی غیر تاریخی قرار نماید. مقاله ی حاضر می کوشد با تمرکز بر مفاهیم اصلی این مکتب فکری، به بررسی انتقادی رویکرد این مکتب به مساله ی معنا بپردازد و نشان دهد که ساختارگرایی در مقام یک روش تا چه حد توانسته است پاسخگوی معضلات روشی موجود در علوم انسانی باشد.
تاثیر مردم شناسی بر هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی فایرابند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فایرابند در آثار خود، ارجاعاتی به آثار مردم شناسان شهیر داشته است. بررسی این ارجاعات نشان از تاثیر تعیین کننده یافته های مردم شناختی بر فلسفه فایرابند دارد. این تاثیر به حدی است که فایرابند، روش مردم شناسی را به عنوان روش ایجابی مناسب برای مطالعه علم پیشنهاد می کند. توصیه این روش به معنای پذیرش ضمنی مقومات آن مانند تکثر، نسبیت، تفاوت در ذهنیت ها، قیاس ناپذیری فرهنگ ها و سنت ها و ...است.
در این مقاله ضمن بررسی ارجاعات فایرابند به مطالعات مردم شناختی، نشان خواهیم داد که فایرابند در چه موضوعاتی متاثر از یافته های مردم شناسی بوده است و چگونه این یافته ها را در فلسفه علم بازسازی نموده است. تلاش خواهیم کرد تا تاثیر مردم شناسی بر هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی فایرابند را با تکیه بر مفاهیم واقعیت، ذهنیت، زبان، مشاهده مشارکتی و ...نشان دهیم.