مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
دستور
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق آن است تا بر اساس الگوی هالیدی (1976) و نیز شفایی (1363) و فرشید ورد (1363)، منظومه صدای پای آب سهراب سپهری مورد تجزیه و تحلیل گفتمانی - دستوری قرار گیرد. ضمن استفاده از روش تجزیه و تحلیل متنی، منظومه در دو سطح کلان و خرد مورد بررسی قرارخواهد گرفت که در بخش کلان عوامل انسجامی شناسایی خواهد شد و در بخش خرد نیز انواع جملات به کار رفته در منظومه مورد بررسی قرار خواهد گرفت. یافته های تحقیق در بخش کلان حاکی از آن است که عامل انسجامی ارجاعی (399 مورد، 48.31 درصد) در کل منظومه دارای بیشترین بسامد است و پس از آن عوامل واژگانی، حذفی و ربطی به ترتیب با 26.76، 13.43 و 11.50 درصد در جایگاههای بعدی قرار دارند. ضمنا شاعر از عامل ارجاعی ضمایر و افزونه هـای فعلــی (353 مــورد، 88.47 درصد) و عامل ربطی افزایشی (96 مورد، 86.49) بیش از انواع دیگر ارجاعات و عناصر ربطی استفاده نموده است. در میان عناصر انسجامی واژگانی نیز تکرار (185 مورد، 83.71 در صد) دارای بیشترین فراوانی است. یافته های تحقیق در سطح خرد نیز حاکی از آن است که در این منظومه از جملات مجهول و شرطی استفاده نشده است. ضمنا نویسنده از جملات معلوم، خبری، ساده و فعلی بیش از سایر انواع جمله استفاده کرده است. استفاده هنرمندانه شاعر از عوامل زبانی و انسجامی سبب گردیده است تا با وجود طول شعر، منظومه از انسجام بالایی برخوردار باشد. ضمنا استفاده زیاد از فعل علاوه بر انتقال مفهوم در ایجاد وزن و آهنگ نیز بسیار موثر بوده است.
نقش ساختار دستوری در ترجمه قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
ساختار در زبانشناسی تطبیقی، اساسیترین مبحث فرایند ترجمه است. ساختارهای زبانی که در پنج بخش نحوی، صرفی، معنایی، لغوی، آوایی و بلاغی قابل مطالعه است، در تحلیلهای بین زبانی نقش بنیادی دارد. دو ساختار نخست یعنی ساختار نحوی و صرفی را ساختار دستوری نیز نامیده اند که در این مقاله تلاش ما به تحلیل این دو ساختار در فرایند ترجمه قرآن کریم منحصر شده است.
قواعد گشتار جمله های مرکب به ساده(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
سکون ساختاری، تموج تفسیری و سطح توصیف آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دستورهاى سنتى به ساختار جمله عنایت زیادى داشته اند و همچنان بر این باورند که مجموعهء سازه هاى یک جمله و معانى مترتب بر واژه ها نه تنها جمله اى را به صورت دستورى و نادستورى عرضه مى دارند، بلکه معنایى و نامعنایى آن را مشخص مى کنند. به عبارت دیگر، جمله را مجموعه اى از سازه ها مى دانند که با حفظ تقدم و تاخر افادهء معنى هم مى کند. در این جستار بر آنیم تا نشان دهیم جمله، حتى در ساده ترین نوع خود، داراى تموج تفسیرى است. پس توصیف ما از ساختار جمله و یا بند باید فراتر از حد به اصطلاح توصیف معنایى باشد و مقوله هاى صورت منطقى آن نیز باید لحاظ گردند
تحول کاربرد حروف اضافه زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قلمرو حروف اضافه ، زبان متون نثر کهن فارسی از زبان نثر ادبی معاصر ، کاملا متمایز است و از یکدیگر باز شناخته می شوند و این امر ، نتیجه تحول زبان فارسی در چند قرن زندگی خود می باشد . آنچه موجب این تمایز گردیده عبارت است از : 1- برخی تکنواژهای نحوی که در زبان متون نثر کهن فارسی به عنوان حرف اضافه مورد استفاده قرار گرفته است یا در زبان نثر ادبی معاصر کاربردی ندارد و یا بهندرت در نقش حروف اضافه قار می گیرد ؛ 2- استعمال یک حرف اضافه با گونه های مختلف آن ؛ مانند«با» که شامل گونه های : «ابا» ، «با» و «وا» می باشد . ....
کتابشناسی توصیفی دستور زبان فارسی
حوزههای تخصصی:
جایگاه ساختار نحوی- بلاغی مفعولٌ به (در ترجمه قرآن کریم)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مفعولٌ به از عناصر نحوی به ظاهر سهل، اما به واقع ممتنع عربی است. این عنصر نحوی از امّهات حالات نحوی و دارای بلاغت نحوی و معنایی ویژهای است که در متون نحوی و زبانی کمتر بدان پرداخته¬اند. مفعولٌ به از نظر بلاغت نحوی- معنایی دارای معانی و مفاهیم خاصی است؛ از جمله تمامیت، کلّیت، جامعیت، شاملیت، شدت، اقتراب کامل، تحصیل و تحصّل تام و فراگیر، اختصاص یا تخصیص، تأکید و مبالغه، رسایی فزون¬تر و... . این بلاغت را به نوعی در زبان فارسی کهن نیز می¬توانیم بجوییم. بلاغت مفعولٌ به را از طریق مقایسه با برخی دیگر از حالات نحوی از جمله مفعولٌ¬فیه و جارّ و مجرور و نیز از طریق بررسی تأثیر حروف جرّ زاید در کارکرد مفعولٌ به می-توان روشن¬تر بیان نمود. با اینکه بسیاری از منصوبات ریشه در مفعولٌ به دارند، اما کارکرد معنایی و بلاغی مفعولٌ به مستقل از منصوبات دیگر است. از این رو تحلیل بلاغت نحوی- معنایی مفعولٌ به می¬تواند منظری دیگر از تواناییهای ترجمه را فراروی مترجمان قرار دهد. پرداختن به جنبه¬های بلاغی در نحو و معنای مفعولٌ به گامی است در رسیدن به ترجمه¬های بلاغی یا وفادار.
درنگی در فیه مافیه مولوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
جلال الدین محمد مولوی بیش از هفت قرن است که دلهای زیادی را به دام سخن خویش گرفتار کرده است. او دریایی است که گمشدگان ساحل دریا می توانند آنچه در کون و مکان گم کرده اند در آن بیابند.این حقیر با مطالعه مثنوی و آثار دیگر مولانا از جمله فیه مافیه دریافتم که خیلی از مطالب مثنوی در فیه مافیه با زبان و عباراتی دیگر بیان شده است. لیکن به جز چاپ کتاب توسط مرحوم فروزانفر و توضیحات ایشان کار جدی دیگری صورت نگرفته است. البته کار مرحوم فروزانفر در جای خود مغتنم و ارزشمند است لیکن بیشتر به مقایسه مطالب کتاب با مثنوی و بیان مسایل تاریخی کتاب پرداخته شده که گاهی مطالب تاریخی از نظر زمانی مورد شک است و گاهی نیز به توضیح بعضی از لغات کتاب پرداخته شده است.در این مقاله خلاصه ای از آن تحقیق و بررسی، آن هم در بعضی از جهات که مقدور است خدمت خوانندگان تقدیم می گردد.
رد و موبد در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آیین مزد یسنا ایزدان و فرشتگان نگهبان آسمان و زمین و هرآن چه نیک ونغز و از آفریدگان پاک مزدا به شمار می آید، سمت ردی یا سروری دارند. در اکثر آثار دینی زرتشتی و متون پهلوی نیز رد به معنای پیشوای دینی زرتشتی و رهبر روحانی به کار رفته است. در شاهنامه فردوسی هم رد از لغات پرکاربردی است که فرهنگ نویسان برای آن معانی مختلفی چون دانا، خردمند، دلیر و پهلوان را ذکر کرده اند؛ اما نکته مهمی که اکثر شارحان به آن نپرداخته اند، پیوند رد و موبد و علّت کاربرد زیاد این دو واژه درکنار یکدیگر در مشهورترین حماسه ملّی ایران است. رد در شاهنامه در بیشتر موارد، همچون متون اوستایی و پهلوی، همان دستور است که در سلسله مراتب مذهبی ایران باستان جایگاه مهمی داشته است، بنابراین ردان و موبدان هر دو از اعضای جامعه دینی محسوب می شدند. نگارندگان مقاله می کوشند با تکیه بر شاهنامه فردوسی، نقش و جایگاه رد و پیوند آن با موبد را درسه فصل بررسی کنند: 1. واژه شناسی رد 2. رد در شاهنامه 3. پیوند رد و موبد.
تضاد و انواع آن در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تضاد یکی از پیوندهای معنایی میان کلمات و یکی از مؤلّفه های مهم زبان است که در بعد واژگانی در حوزه مطالعات دستور زبان قرار می گیرد و در بعد معنایی از مقولات بلاغی به حساب می آید. اهل زبان به طور ناخودآگاه از این مؤلّفه در سخن خویش استفاده می کنند و چون از ابتدا با آن مأنوس و آشنا هستند هنگام به کاربردنش با مشکلی روبه رو نمی شوند؛ ولی غیر فارسی زبانان در بسیاری از موارد هنگام یافتن متضاد کلمهای دچار مشکل میشوند؛ زیرا ساختار تضاد در زبان فارسی کاملاً قیاسی نیست و در بسیاری از موارد سماعی است. در برخی ساختارهای قیاسی نیز کاربر، علاوه بر نحوه ساخت، باید به معنای آن نیز توجه نماید؛ زیرا متضاد به دو کلمهای اطلاق می شود که در تمام ویژگیها غیر از یک مشخصه، یکسان باشند. کلمات متضاد اعم از کلمات منفی است و رابطه هم نشینی مهمترین عامل در تشخیص متضادهاست، چون هنگام کاربرد متضاد باید به تمام ویژگیهای همسان و غیر همسان آن دو کلمه توجه داشته باشد. در زبان فارسی تضاد دو ساختار عمده دارد: متضادهای قیاسی یا مشتق که از ترکیب پیشوندهای مختلف با اسم، صفت، بن فعل و... ساخته می شوند؛ زیرا در زبان فارسی پسوند یا میانوند متضادساز وجود ندارد. دوم متضادهای سماعی یا مرکب که گاه با توجه به تکیه اصلی بر روی معنی کلمه یک جزء آن ثابت و یک جزء دیگر تغییر می کند و گاه نیز هر دو جزء متغیر است. گاهی نیز ترکیب های متضاد با واو عطف یا بدون آن ساخته میشود که اگر این گونه متضادهای مرکب یک مفهوم واحد را به ذهن برساند، در مقوله پارادوکس یا متناقض نمایی نیز که در حوزه بلاغت است، قرار گیرد. در کتابهای دستور کمتر به مقوله تضاد پرداخته شده است. دستور پژوهان نوعاً به تضاد نپرداختهاند یا اشارهوار از آن گذشتهاند. در یک بررسی میدانی که بر روی نزدیک به شصت کتاب دستور انجام گرفت؛ از مجموع بیش از 20 هزار صفحه حجم این کتابها کمتر از هفت صفحه مطلب درباره تضاد یافت شد.
ایهام و دگرسازی مقوله های دستوری
حوزههای تخصصی:
ایهام از آرایه های پندارخیز است که سخن را دوگانه یا چندگانه می کند. سخنی که ایهام دارد، توصیف دستوری یگانه و یکسانی ندارد. چرا که با هر معنی از معانی ایهامی، نوعی و نقشی ویژه می پذیرد. در این مقاله، دربارة چگونگی و چندگانگی تأثیر ایهام در مقوله های دستوری بحث و دری تازه در این زمینه به روی محققان گشوده شده است تا به این نکتة نو، به دیدة تحقیق بنگرند.
بررسی کنش بیانی امر در دو زبان فرانسه و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر کوشیده ایم نشان دهیم که علاوه بر دو وجه امری و التزامی، شش فرم زبانی دیگر نیز در زبان های فارسی و فرانسه، برای بیان امر و التزام به کار می رود. حاصل این تحقیق، نکاتی جالب را آشکار می کند که از جمله آن ها می توان موارد ذیل را نام برد: رابطه بین بیان امر و التزام با ذی نفع بودن یا نبودن گوینده جمله؛ وی ژگی معنایی فعل «بایستن» که در هر دو زبان، فقط معنای امر را بیان می کند؛ جنبه کاربردی بیان غیر مستقیم امر و اولویت داشتن آن در زبان فارسی؛ استفاده از عبارت های وا ژگانی در دو زبان برای تخفیف شدت بیان امر؛ کاربرد شکل آینده ساده در زبان فرانسه برای بیان مؤدبانه تر امر و تاًثیر تشدید کننده جای گزین آن (زمان حال ساده) در زبان فارسی که با لحن تحکم آمیز، امر را بیان می کند و گاه نیز حاکی از تهدید است.
مظاهر تباین الفکر النحوی عند المحدثین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلاف آراء و نظرات دستورنویسان درهای فکر و اندیشه را بر روی دستور زبان عربی گشود و منجر به اختلاف و نزاع فکری بین دستورنویسان گشت. این نزاع فکری, شکوفایی اندیشه و برپایی نهضت علمی در راستای علم دستور را برای زبان عربی به ارمغان آورد. دستورنویسان معاصر نیز به پیروی از پیشینیان در پاره ای از مسائل دستوری با هم اختلاف نظر داشته اند. این مسأله پژوهش حاضر را بر آن داشت که به بررسی موارد اختلاف آراء و نظرات دستوریان معاصر که با اختلاف دو مکتب دستوری بصره و کوفه شباهت دارد, بپردازد. بر این اساس با رویکردی توصیفی تحلیلی و با بررسی آراء و نظرات دستوریان معاصر در پاره ای از مباحث دستوری, جلوه ها و موارد اختلاف آراء ایشان در چند قسمت مورد بحث و مداقه قرار گرفته شد, که عبارتند از: شیوه پژوهش زبانی, انواع کلام, مفهوم جمله, اعراب و علامت های آن, مرفوعات, منصوبات, مجرورات, توابع و اعراب فعل. شایان ذکر است که اختلاف نظر دستورنویسان معاصر غالبا به منظور دست یابی به روشی بنیادی و کارآمد برای تصحیح سبک دشوار و پیچیده دستور سنتی بوده است. بدین منظور برخی از دستوریان معاصر نظرات خود را بر پایه نحو کوفه که از نظر ایشان به سهولت و تفصیل مباحث مشهور بود, بنیان نهادند, و برخی دیگر برای رهایی از دشواری و پیچیدگی ناشی از دستور سنتی تنها به آنچه برای زبان آموزان آسان می نمود اکتفا کردند.
جایگاه دستور در نظریه ها و برنامه های زبانِ دوم آموزی؛ در جستجوی طرحی برای آموزش دستورِ زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی سیر تکوین برنامه های درسی و روش های آموزش زبان دوم/خارجی نشان می دهد آموزش دستور همواره یکی از مباحث جدّی و چالش برانگیز برای برنامه ریزان و مدرسان زبان بوده است. در برخی از برنامه های درسی، دستور محور آموزش بوده و محتوای اصلی تلقی شده است؛ درحالی که در برخی دیگر، دستور به کلی کنار نهاده شده و معنا، محور برنامه های آموزش زبان بوده است. مطالعه پیشین برنامه ها و شیوه های آموزش زبان دوم/خارجی حاکی از شکل گیری سه رویکرد درباره آموزش دستور است. رویکرد اول، که عمدتاً در برنامة درسی دستوری یا ساخت گرا تجلی یافته است، دستور را محتوای اصلی برنامة درسی دانسته و آن را چهارچوب و قالب سازمان دهندة برنامة زبان آموزی در نظر می گیرد. این رویکرد بر تمرکز آشکار بر دستور و آموزش مستقیم آن تأکید داشته و اوج رواج آن دورة ساختگرایی، یعنی اواسط قرن بیستم تا دهة هفتاد این قرن، بوده است. رویکرد دوم، که نقطة مقابل رویکرد تمرکز بر دستور است، بر معنا و نقش های زبانی تأکید دارد. در این رویکرد، آموزش دستور به کلی کنار نهاده شده و تبادل معنا محور اصلی برنامة زبان آموزی است. این رویکرد نیز در اواخر دهة هفتاد قرن بیستم مطرح و در دو دهة پایانی این قرن به اوج اعتبار خود رسید. رویکرد سوم، با اتخاذ موضعی بینابین بر آموزش دستور در کنار معنا و در رابطة فرایندی تأکید دارد. این رویکرد نیز در اواخر قرن گذشته مطرح شد و عمدتاَ در الگوی آموزشی تکلیف محور مطرح گردیده است. شواهد مختلف حاکی از آن است که اتخاذ رویکردهای مختلف دربارة آموزش دستور ناشی از تعاریف متفاوتی است که برای این بخش از زبان ارائه شده است. این تعاریف شامل دستور ذهنی، دستور زبان شناختی، دستور توصیفی، دستور معیار، دستورِ معلم و دستور آموزشی است. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که با توجه به اهداف بنیادی آموزش زبان فارسی به غیرایرانیان، کدام دستور را باید آموزش داد و کدام یک از سه رویکردِ فوق برای دستیابی به این هدف مناسب تر است. برای این منظور، ابتدا سیر تکوین دیدگاه های آموزش زبان بررسی خواهد شد. سپس، بازتاب این دیدگاه ها در برنامه های درسیِ آموزش زبان مورد بحث قرار خواهد گرفت. در ادامه، دستور آموزشی و ویژگی های آن بحث خواهد شد. در بخش پایانی نیز تلاش خواهد شد تا متناسب با اهداف بنیادی آموزش زبان فارسی، الگویی برای تدوین محتوای دستوری و آموزش دستور زبان فارسی پیشنهاد گردد.
تطبیق اصطلاحاتی از ادبیات و زبان شناسی
حوزههای تخصصی:
مطالعه زبان از سده های نخستین هجری در بین پژوهشگران حوزه ادبیات و فلسفه درکانون توجه قرار گرفته و آثار چشمگیری در این حوزه به زبان فارسی و عربی تألیف شده است. از رهگذر این تحقیقات، علم مطالعه زبان دربین فارسی زبانان نهادینه و برای بیشتر شاخه های مطالعه زبان ازقبیل دستور، سبک شناسی، معانی، بیان و آواشناسی و... اصطلاحات لازم وضع شد. ازطرف دیگر، زبان پژوهان در سده جاری، از علم مطالعه زبان به روش نوین استقبال کردند و ضمن این مطالعات، انبوه کتاب ها و مقالات از زبان های غربی ترجمه شد و بدون توجه به مطالعات بومی واژه های جدیدی ساخته شد. این پژوهش به دنبال آن است تا با بررسی اصطلاحات و زیرشاخه های نوین زبان شناسی و مطالعات بومی و اصطلاحات رایج آن، مقایسه و پیوندی بین دستاوردهای کهن و نو ایجاد کند.
کارکردهای گسترده حرف «واو» در گلستان سعدی
حوزههای تخصصی:
یکی از گونه های کلمه در زبان «حروف» است که نسبت به دیگر گونه ها گستره محدودتری دارند و بیشتر دستورنویسان زبان فارسی، آنها را در سه دسته حروف ربط، حروف اضافه و نشانه جای داده اند. حرف «واو» یکی از مهم ترین حروف زبان فارسی و عربی است که همچون مفصلی نقش پیوند و ایجاد وابستگی بین اجزای یک جمله و گاه پیوند بین جمله های متعدد را برعهده دارد. توانمندی این واژه در پذیرش معانی و کارکردهای مختلف، این فرصت را برای سخنوران فارسیزبان فراهم می کند که برای آراستگی بیشتر سخن خود و پرهیز از ساخت های تکراری، از آن در جایگاه های متعددی بهره گیرند. سعدی شیرازی، که از بلیغ ترین و گشاده زبانترین سخنوران زبان فارسی بهشمار می آید، از این امکان بالقوه زبان فارسی بسیار بهره برده است. نگارندگان این مقاله در پی آن هستند تا کارکردهای مختلف این حرف را از دیدگاه دستوری و زیبایی شناسی ، در گلستان سعدی بررسی کنند . شایان ذکر است که این حرف در مجموع در گلستان سعدیِ خزائلی، ۲۱۷۹ بار به کار رفته است که در این مقاله ذیل ۲۰ عنوان، هم در زیر دسته ی حرف ربط و هم حرف اضافه، دسته بندی شده است. برخی از گونه های «واو» که نگارندگان در متن گلستان تشخیص داده اند، در منابع دستوری یافت نشدند و از دستاوردهای این پژوهش هستند. این امر گویای این مهم است که مبحث حروف اگر چه ممکن است در نظر بسیاری از نویسندگان و شاعران، دست مایه ی مهمی برای ابراز هنر و شگفتی در زبان به شمار نیاید، ولی باریک اندیشانی چون شیخ اجل که از ماهیت و کارکرد عناصر زبانی آگاهی بیشتری دارند، از توان مندی حروف نیز غافل نمانده اند و بر دوش آن ها بارهای عاطفی و زیباییشناسی بسیاری نهاده اند.
ویژگی های دستوری عبهرالعاشقین در بهره گی ری از آیات قرآن مبین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربرد آیات قرآن در متون زبان فارسی، خصوصاً متون عرفانی بسیار چشم گیر است و یکی از منابع اصلی الهام نویسندگان بوده است. عبهرالعاشقین یکی از متون عرفانی قرن شش با محتوای منحصربه فرد، یعنی بررسی رابطه عشق ربانی و انسانی است. هدف از پژوهش حاضر بررسی پیوند آیات قرآن و دستور زبان فارسی در این اثر است. برای این منظور کلیه آیات به کاررفته در متن به دقت استخراج شد و جایگاه هر آیه در سطوح نقش ها و ترکیبات ساختار نحوی و جملات مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس یافته های این پژوهش آیات در نقش های دستوری نهاد، مفعول، متمم و مضاف الیه به کاررفته اند. در میان این اجزای دستوری، بهره گیری از آیات در ساختن ترکیبات اضافی، بیشتر و متنوع تر است و اضافه های تشبیهی و تلمیحی در سطح وسیع و با موضوعات گوناگون در القای مفاهیم خاص عرفانی ایفای نقش می کنند. موضوعاتی نظیر خلقت انسان، عهد الست، بهشت و نعمت های آن، موضوع ترکیبات تشبیهی، و عناصر مربوط به داستان انبیای الهی شامل حضرت آدم، نوح، ابراهیم، یوسف، موسی، عیسی علیهم السلام و حضرت محمد (ص) موضوع ترکیبات تلمیحی هستند. همچنین آیات قرآن در ساختار جمله های ساده، مرکب و معترضه در این متن به کار گرفته شده اند. گرچه برخی جملات به ظاهر معترضه و قابل حذف هستند ولی حضور آن ها بار معنایی خاصی بر جمله می افزاید. شیوه پیوستن جملات با متن اغلب به صورتی است که فک آن از بافت جمله، معنا را مختل می کند. در این اثر ساختار غالب جملات ساده و نشان دهنده پیوند استوار آیات با مفاهیم عرفانی است.
طراحی سطح بندی آموزشی و محتوایی برای آموزش زبان فارسی به غیر ایرانیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۶ پاییز ۱۳۹۱ شماره ۱۸
181 - 204
حوزههای تخصصی:
در پیشینه آموزش زبان فارسی به غیرایرانیان شاهد این هستیم که دستور دارای بیشترین اهمیت بوده و بر خلاف سیر تکوین ها برنامه ی درسی، همچنان نی ز دارای بیش ترین اهمی ت اس ت . م ادام یک ه دستور محور آموزش زبان فارسی باشد، بحث دبن سطح ی آم وزش زب ان پیچی دگی خاص ی ایج اد نمیکن ؛د زیرا سطحبندی محتوای دستوری تابع نیازهای صوری و غی ر ارتب اطی اس ت و اساس اً در سطحبندی آموزش زبان توجه چندانی به نیازهای ارتباطی زبانآموز نمیشود، اما اگر بخواهبم زب ان فارسی را به عنوان یک رسانه ارتباطی کارامد و متناسب با نیاز فارسیآموزان خارجی آموزش دهیم، چارها ی نداریم جز اینکه به سطحبندی محتوای آموزشی بپردازیم. بررسی بیش از 200 عنوان کت اب آموزش زبان فارسی به غیرایرانیان نشان یم ده د ک ه مؤلف ان ای ن کت اب ه ا معی ار روش نی ب رای سطحبندی محتوای آموزشی نداشتهاند. به بیان دیگر، در حال حاضر ، ه یچ معی اری ب رای تعری ف سطوح آموزش زبان فارسی وجود ندارد و همین باعث شده تا هر مؤلفی بر مبنای تجربه و تعری ف شخصی خود به سطحبندی محتوای آموزش زبان فارسی بپردازد. پژوهش حاضر تلاشی است برای تعریف علمی سطوح آموزش زبان فارسی در هر چهار مه ارت ارتب اطی گ وش دادن، گف ت وگ و، خواندن و نوشتن. در این پژوهش، پس از معرفی س طوح اس تاندارد آم وزش زب ان دوم /خ ارجی، تلاش یم شو د این سطوح متناسب با محتوای زبان فارسی بازتعریف شود؛ ب ه اگون ه ی ک ه عناص ر دستوری، نقشی، معنایی و مهارتها ی مورد تدریس در یک از سطوح مبتدی، میانی و پیشرفته زبان فارسی معین شود .
صورت های شکسته و فرهنگ های فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صورت شکسته، شکلِ نوشتاری کلمه، وند یا پی بستی است که اولاً، مبیّن تلفظ سبک گفتاری فارسی باشد، و ثانیاً، معادل آواییِ سالمی در زبان رسمی معیار فارسی داشته باشد، مثلاً «اگه» و «می تونم» صورت های شکسته کلمات سالمِ «اگر» و «می توانم» هستند؛ یا «-رو» صورت شکسته کلمه دستوری و سالم «را» است. در این مقاله، به اختصار درباره علل درج کلمات شکسته در فرهنگ های فارسی و نیز شیوه درج این صورت ها سخن می گوییم. پیکره را از 112 اثر نمایشی و داستانی فارسی (نک. پیوست)، و صد کلمه از گفت وگوهای منتشرشده صد ساله اخیر، به زبان فارسی، به صورت تصادفی برگزیده ایم. به باور نگارندگان، لازم است، دست کم صورت های شکسته به کاررفته در ادبیات معاصر فارسی استخراج و در فرهنگ های عمومی فارسی مدخل شود. تعداد این صورت های شکسته بسیار اندک است و شاید بیشتر از موارد پیکره محدود ما نباشد.