مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
نسبی گرایی
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک و مساله تاریخمندی فهم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"آیا اساساً دستیابی به عینیت در فهم تاریخ ممکن است؟ به عبارت دیگر، آیا می توانیم از یک رخداد تاریخی، گزارشی کاملاً عینی و بدون تاثیر از ارزش ها، نگرش ها و منافع خودمان ارائه دهیم؟ آیا رسیدن به یک «تاریخ کامل» و تفسیر کامل از یک جریان تاریخی ممکن است؟ و آیا اگر چنین چیزی ممکن نیست، می باید در نقطه مقابل، هر روایتی از تاریخ را بپذیریم و گریزی از نسبی گرایی نداریم؟ آیا می توانیم معیارهایی بیابیم که به کمک آن ها میزان حقیقت روایت های گوناگون تاریخی را نسبت به یکدیگر بسنجیم؟ این مقاله در پی کنکاش در پرسش های فوق از منظری هرمنوتیکی است، اما پاسخ های هرمنوتیکی این پرسش های در درون نحله های مختلف هرمنوتیک یکسان نیست. این مقاله ضمن پذیرش و تحلیل چگونگی تاریخمندی فهم و تاریخمندی مفسر، در عین حال می کوشد از نسبی گرایی اجتناب ورزد.
"
تحلیل برخی نتایج آموزهای ویتگنشتاین متاخر برای علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، ابعادی از فلسفه ویتگنشتاین مورد بررسی انتقادی قرار می گیرد که این فلسفه را برای عالمان علوم اجتماعی مطلوب و خواستنی جلوه داده است. مستدل خواهد شد که اگر چه برخی از محققان در حیطه های متعدد علوم اجتماعی فلسفه متأخر ویتگنشتاین را مفید می دانند و به رغم آنکه بصیرت های ویتگنشتاین درباره امر اجتماعی بسیار راهگشا است، رویکرد او در کل دچار نواقص جدی است. تاثیر کلّی این نقایص مفهومی، به خطر انداختن عینیت علوم اجتماعی و ارزش شناختی تحقیق است
ساخت گرایی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، رویکرد ساخت گرایی اجتماعی در حوزه فلسفه و جامعه شناسی علم معرفی و بررسی می شود. از دید فلسفی، ساخت گرایی اجتماعی با شکست فلسفه های علم استاندارد، چه اثبات گرا و چه ابطال گرا و مطرح شدن تزهایی مانند نظریه بار بودن مشاهدات، تعین ناقص نظریات و قیاس ناپذیری پارادایم ها، رقیب فلسفه های استاندارد علم است.از لحاظ تاریخی، ساخت گرایی اجتماعی، در دو جریان جامعه شناسی معرفت و جامعه شناسی علم ریشه دارد و به دنبال رسیدن به فهمی درست و کامل از علم در زمینه اجتماعی آن است. با توجه به جایگاه ساخت گرایی اجتماعی، در بررسی این رویکرد تلاش شده است از متون جامعه شناسی، در کنار متون فلسفه علم استفاده شده، انواع بر ساخت گرایی اجتماعی، ادعاها و نتایج هر کدام، به دقت بررسی گردند.در نهایت، انتقادهای مطرح شده درباره ساخت گرایی اجتماعی و پاسخ های آنان بررسی می شوند تا نقاط ضعف و قوت این جریان مشخص گردند.
جستاری در مناسبت عقل و وحی از نگاه ابن عربی و پل تیلیش
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بحث از نسبت عقل و وحی پرداخته شده و عقاید یکی از بزرگترین عرفای اسلامی یعنی ابن عربی را با یکی از اندیشمندان غربی یعنی پل تیلیش در این زمینه مقایسه نموده و دیدگاه های آنها را بررسی نموده است. در عرفان و تصوف محدوده علم و دانش به حدودی خاص منحصر می شود و از عقل نمی توان انتظار داشت که به همه پرسش های انسان پاسخ دهد. پل تیلیش هم که متکلمی مسیحی است در بسیاری از موارد با اندیشه های عرفانی و عقاید ابن عربی هم سویی داشته که پنج مورد از موارد اشتراک در اینجا ارائه گردیده و در مقایسه به پنج مورد اختلاف نظر آنها نیز اشاره شده است.
نقش مطلق گرایی در حل تزاحمات اخلاقی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مطلق گرایی اخلاقی بدین معناست که برخی ارزش ها صرف نظر از اشخاص، مکان ها و زمان ها معتبر بوده و خوش آیند و بدآیند افراد، شمولیت آنها را از بین نمی برد. درباره رابطه مطلق گرایی و اخلاق کاربردی میتوان گفت که اولاً: وجود تزاحمات اخلاقی با تمسک به مطلق گرایی توجیه پذیر است، ثانیاً: امکان ارائه راه حل نیز بر طبق این مبنا فراهم است، چون ترجیح یک فعل بدون استدلال، امکان پذیر نیست و امکان استدلال در فرض مطلق گرایی محقق است، علاوه بر اینکه حل تزاحم در فرض وجود هدفی معین میسر است و بنا بر مطلق گرایی، وجود این هدف نیز تأمین است. در حل مسائل اخلاق کاربردی اولاً: باید با توجه به تمام قیود موضوع حکم، تزاحم بدوی ناشی از عدم تصور صحیح موضوع، برطرف شود، ثانیاً: اگر با لحاظ تمام قیود، باز هم تزاحم باقی بماند، باید با توسل به مرجحات کیفی عقلی و شرعی یک طرف را ترجیح داده، مسئله را حل کرد.
پست مدرنیسم و دلالت های آن در تربیت دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
انسان، موضوع تربیت است و هر گونه طرحی در این زمینه مسبوق به نگاه انسان شناختی ویژه ای است. در این نگاه، تربیت، دین و انسان همواره ملازم یکدیگرند. با ظهور دیدگاه های جدید در حوزة موضوعات نظری و فلسفی، به ویژه در زمینة فلسفة تعلیم و تربیت، چالش هایی تازه پیش روی تربیت انسان، به خصوص در برابر تربیت از منظر دینی قرار داده است که از آن جمله، دیدگاه های مدرنیته و پست مدرنیته است. این دیدگاه ها با فرایند جهانی شدن، توسعه یافته و تقویت شده است. این دیدگاه ها نتوانسته اند معنایی پایدار برای انسان بیافرینند و به آزادی و استغنای او کمک کنند. در نتیجه انسان را در اقیانوس بیکران نسبیت و کثرت گرایی رها میکنند. این مقاله فراتر از این دو دیدگاه، تربیت دینی را با ویژگیهای آن مطرح کرده و بر اساس مفروض های بنیادی تربیت دینی از منظر اسلامی، همچون وحدت وجود، باطن گرایی و اصالت فطرت، جهانی استوار بر پایة امر قدسی تبیین کرده است.
اراده گرایی، به مثابه مبنایی برای علم دینی در نظریة فرهنگستان علوم اسلامی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، رویکرد فرهنگستان علوم اسلامی به «علم دینی» به اجمال معرفی شده است. همچنین یکی از اصلیترین مبانی آن، که در ادبیات معرفت شناسی و فلسفة علم با عنوان «اراده گرایی» شناخته میشود، با روش تحلیلی بررسی، و به برخی از اشکالات وارد بر آن، پاسخ داده شده است. در نهایت، برخی از نکات مبهم و لوازم منطقی نادرست آن و ضعف در ادلة ردّ واقع گرایی، عدم توصیف و تبیین دقیق رویکرد ضدواقع گرایی و بیتوجهی به لوازم آن و همچنین ناسازگاری این نظریة از حیث واقع گرابودن، تحلیل شده است.
پراگماتیسم و پیامدهای آن در حقوق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پراگماتیسم که در فارسی به فلسفه اصالت عمل، عمل گرایی، مصلحت گرایی و سودمندی برگردان میشود، بیانگر اندیشه ای است که در آستانه سده بیستم میلادی در آمریکا شکل گرفت. رویکرد فلسفی پراگماتیستی که نخستین بار توسط سندرس پرس (1878) مطرح و با نام ویلیام جیمز پیوند خورده، جان دیویی، هومز، روسکوپاند و دیگران آن را گسترش داده اند، به آرمان ها و تصورها هیچ اعتنایی ندارد و حقیقت را در آثار عملی آن میجوید. این اندیشه در همه علوم انسانی از جمله در دانش حقوق پیامدهایی دارد. اعتماد افراطی بر حس و تجربه، عینیت حقیقت با مصلحت و تفسیر آن به منفعت، انکار حقایق عینی، نسبیگرایی و اومانیسم افراطی از مهم ترین پیامدهای رویکرد پراگماتیستی است که در حقوق نیز چالش هایی اساسی فراهم میآورد.
آیا فلسفه برای کودکان به نسبی گرایی می انجامد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله در ابتدا رویکردهای نسبی گرایی، شکاکیت، و جزم گرایی با استفاده از تمثیل «فیل در تاریکی» تبیین شده و سپس رویکرد چهارمی با عنوان «واقع گرایی حداقلی» مطرح شده است. مؤلف بر این عقیده است که نیچه علی رغم رد حقیقت در آثار ابتدایی خود، نهایتاً در شش اثر پایانی خود به «واقع گرایی حداقلی» رسید. در ادامه سعی شده است این رویکرد، ضمن دو مبحث «تاریخ جهان حقیقی» و «منظرگرایی»، با استفاده از آثار نیچه بیشتر تبیین شود. نتیجه آن که منظرگرایی نه تنها برابر با نسبی گرایی نیست، بلکه از اجزای اصلی رویکرد چهارم است که علی رغم پذیرش نظرگاه های مختلف در شناخت حقیقت و لزوم و ناگزیری از آن ها و بنابراین ضرورت تشکیل حلقه کندوکاو برای شناخت حقیقت، آن را معادل انکار حقیقت و مساوی نسبی گرایی نمی داند. در پایان، ضمن اطلاق مباحث مطرح شده بر موضوع فلسفه برای کودکان، نتیجه گرفته شده که حلقه کندوکاو نه تنها به نسبی گرایی نمی انجامد بلکه، با اعتقاد به نسبی گرایی، اصولاً حلقه کندوکاوی شکل نمی گیرد و اصل شکل گرفتن حلقه کندوکاو اولاً به معنای باور به وجود حقیقت و ثانیاً وجود و لزوم نظرگاه های مختلف در شناخت حقیقت است و این مورد اخیر لزوماً معادل نسبی گرایی نیست.
آسیب شناسی معرفت شناختی علوم انسانی (نسبیت گرایی آسیب بنیادین علوم انسانی)
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل برنامة فلسفه برای کودکان و نوجوانان با نظر به میزان ابتنای آن بر پراگماتیسم دیویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله میزان و نحوه تأثیرگذاری فلسفه پراگماتیسم در برنامه آموزش فلسفه به کودکان (فبک) ارزیابی می شود. این مطالعه با شیوه تحلیلی ـ استنتاجی و عمدتاً در چهارچوب بررسی آرای کلینتون گلدینگ صورت می گیرد، که از اصلی ترین طرف داران وجود رابطه تنگاتنگ میان فبک و پراگماتیسم است. این رابطه در نظر گلدینگ به گونه ای است که پراگماتیسم را بهترین حامی نظری، معرفت شناختی، و فلسفی برنامه فبک می کند؛ بر این اساس فبک ماهیت پراگماتیستی پیدا می کند. این مقاله درصدد بررسی این ادعاست. پرسش های اصلی از این قرارند: آیا واقعاً تأثیرپذیری برنامه فبک از پراگماتیسم به گونه ای است که می توان گفت این برنامه ماهیت پراگماتیستی دارد؟ آیا پراگماتیسم در قیاس با دیگر فلسفه ها بیش ترین تأثیر را در برنامه فبک داشته است؟ آیا می توان پراگماتیسم را بهترین حامی نظری فبک دانست؟ آیا به رغم تأثیر پذیری احتمالی، می توان نشان داد که در پاره ای موارد مهم هم سویی چندانی میان فلسفه پراگماتیسم و فبک وجود ندارد؟ پاسخ گویی به این پرسش ها و برخی سؤالات دیگر درک دقیق تری از برنامه فبک را در اختیار می نهد و راه را برای اجرای درست تر آن آماده تر می کند. در این پژوهش نشان داده شده است که در بسیاری موارد پراگماتیسم می تواند حامی نظری و معرفت شناختی خوبی برای فبک باشد، ولی نمی توان مطمئن بود که بهترین حامی است، یا در همه موارد می توان آموزه های فبک را هم سو با آموزه های پراگماتیسم دیویی دانست.
نسبی گرایی در نقد ادبی جدید
حوزه های تخصصی:
نسبی گرایی که در نظریه های نقادانه جدید، اصلی پذیرفته شده محسوب می شود، حاصل تحولات فکری ای است که ریشه در فلسفه پدیدارشناسیِ هوسِرل دارد و در نقد ادبی، بویژه با آرای نظریه پردازانِ «مکتب کنستانس» در نیمه دوم قرن بیستم رواج یافت. تا پیش از پیدایش این نظریه ها، سمت وسوی اصلیِ نقد ادبی را تلاش برای یافتن معنایی تغییرناپذیر در متن تشکیل می داد. این رویکردِ مطلق گرا، غایت نقد ادبی را در «کشفِ» معنایی می دید که مؤلف در مقام خداوندگارِ متن در آن استتار کرده است. در بخش نخستِ این مقاله، ابتدا به پس زمینه مطلق گرایی در نقد ادبی سنتی در قرن نوزدهم خواهیم پرداخت، سپس نشان خواهیم داد که حتی «نقد نو» در چند دهه نخستِ قرن بیستم- که داعیه رهانیدن متن از بند زندگینامه مؤلف و ملاحظات برون متنی ای مانند تاریخ را داشت-، در نهایت نتوانست از نسبی ستیزی در نقد مصون بماند. در بخش بعدی استدلال خواهیم کرد که دیدگاهِ پدیدارشناختی ای که ثنویت سوژه/ اُبژه را محل تردید قرار داد، راه را برای نسبی گرایی به منزله دیدگاهی نافذ در نقد ادبی جدید باز کرد. مطرح شدنِ «نظریه دریافت» توسط هانس رابرت یاوس و ولفگانگ آیزر سهم بسزایی در ترویج این نظر داشت که عملِ نقد ماهیتی بین الاذهانی و لزوماً نسبی دارد. بخش پایانیِ این مقاله، به نتیجه گیری از بحث های ارائه شده اختصاص دارد.
دقیقه ای در باب نسبی گرایی، مطلق گرایی و عینیت باوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نسبی گرایی، مطلق گرایی و عینیت باوری، مفاهیمی هستند که در تاریخ فلسفه به طور عام و فلسفه علم به طور خاص بسیار مورد رجوع و بحث بوده اند. مقاله حاضر پس از ذکر مقدمه ای، به معرفی مفاهیم مذکور از مناظر گوناگون پرداخته و هر تعریف در هر منظر را ارزیابی نموده است. مقاله نشان داده است که دامنه نسبی گرایی، بسیار مبسوط است و شاید تنوع آن به هزار نوع برسد و چه بسا به نحو مضمون و ناآگاهانه بر عادات شناختی پژوهشگر مؤثر شود. مقاله به عینیت باوری (که در تقابل با نسبی گرایی بوده و گونه ای مطلق گرایی است) نیز پرداخته و نشان داده که این گرایش، میراث تفکر نیوتنی ـ دکارتی است و گرایش های جدید فلسفه علم، آن را پشت سر گذارده است. در پایان مقاله، مصادیقی از مطلق گرایی و نسبی گرایی ذکر گردیده است.
نگاهی انتقادی بر رویکرد هرمنوتیکی نصرحامد ابوزیددر تفسیر قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نصرحامد ابوزید با دل سپردگی به نظریات زبان شناسی و هرمنوتیکی، بر آن است تا با تأویل متجددانة قرآن، الفتی میان سنت و تجدد برقرار سازد. وی روش خود را یگانه روش فهم قرآن می داند که طی آن، قرآن مطابق با اوضاع زمانه خود تفسیر می شود. در این رویکرد برخی از آیات صرفاً شاهدی تاریخی و محکوم به فراموشی، برخی با قابلیت تأویل مجازی، و برخی نیز متونی با قابلیت توسعه اند. در این مقاله نظریات وی در باب وحی، احتساب قرآن به عنوان متنی تاریخ مند و محصولی فرهنگی، و اجتهاد پویا مورد بررسی قرار می گیرد. روش تحقیق تحلیلی و انتقادی است. منابع مورد استفاده نیز عبارت اند از کتاب ها، مقالات، و مصاحبه های انتشاریافته از ابوزید در نشریات و سایت های اینترنتی، کتاب ها و مقالاتی که در بررسی دیدگاه های ابوزید منتشر شده و منابعی که به نقد و بررسی استفاده از روش هرمنوتیکی در تفسیر قرآن پرداخته اند.
منطق ساخت شکنی و سیاستِ عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساخت شکنی یا واسازی به مثابة رویکردی معارض با عقل گراییِ سنت فلسفی غرب، در پی افشای پیش فرض هایی در نظم گفتاریِ رایج است که بنا به ادعا مبتنی بر تقابل های درون زبانی و لذا قراردادی اند. بنابراین، با تخریب بنیان های هرگونه مرجعیت فکری، عرصه را به روی ورود امکان های دیگر گشوده است و بدین سبب به لحاظ نظری با منطق دموکراتیک پیوند می یابد. اما در عمل با ضربه زدن به هرگونه معیار، با سیاست فاصلة زیادی می گیرد؛ زیرا تصمیم گیری سیاسی مستلزم ابتنا بر معیارها و توجیه مستدلی است که این منطق فی نفسه با آن سر ناسازگاری می یابد.
این مقاله که بر ساخت شکنی فلسفی به مفهوم دریدایی تمرکز دارد، در پی پاسخ به این پرسش است که «با چه موضعی در قبال منطق ساخت شکنی می توان به استفاده از توان انتقادی آن در نظریة سیاسی اندیشید؟»؛ بر این اساس ابتدا به بررسی دلالت های این رویکرد در دو شکل ایجابی و سلبی می پردازد و سپس «نظریة انتقادی رادیکال» را به مثابة «تفسیری بازسازانه» از ساخت شکنی پیشنهاد می دهد، زیرا نگارنده بر این نظر است که لازمة کاربردپذیریِ رویکرد ساخت شکنی در نظریة سیاسی و بالطبع ایفای نقش در روند بازاندیشی در «سیاستِ عملی» در گرو اتخاذ روش بازسازانه است.
بررسی عینی گرایی و نسبی گرایی در هرمنوتیک نصرحامد ابوزید و تأثیر آن بر بعضی برداشت های تفسیری وی از قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن کلیات روش های تفسیر و تأویل
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن کلیات مفسران و تأویل گران
نصر حامد ابوزید دگراندیش مصری که افکارش در مکتب تفسیر ادبی امین الخولی شکل گرفت، سهم وافری برای هرمنوتیک در فهم متن قائل بود. هرمنوتیک دانشی است که نظریه های مربوط به فهم را مورد بررسی قرار می دهد و دارای دو رویکرد اساسی عینی گرا و نسبی گراست. ابوزید که در نظریات مکاتب مختلف هرمنوتیک تأمل نموده، کوشیده است تا از میان آن ها، به هرمنوتیکی متمایز دست یابد و روش برداشت از قرآن را بر مبنای آن استوار سازد. با مطالعه ی دیدگاه های ابوزید درمی یابیم روش مورد نظر او بیشتر متأثر از هرمنوتیک نسبی گرای گادامر است؛ لکن خود مدعی است از هرمنوتیک عینی گرای اریک هرش بهره مند گردیده است و این گونه، راهی معتدل میان نسبی گرایی و عینی گرایی برگزیده است. این مقاله ضمن اشاره به مبانی هرمنوتیک ابوزید به تبیین عینی گرایی و نسبی گرایی هرمنوتیک او می پردازد و ضمن بیان مصادیقی از برداشت های تفسیری اش، چیرگی نسبی گرایی در هرمنوتیک او را آشکار می سازد. این نسبی گرایی از سویی مفسر و مخاطب متن قرآن را از مراد الاهی دور نگاه می دارد و از سوی دیگر، باب تأویل های ناروا و بدعت را بیش از پیش می گشاید. بنابراین هدف این مقاله تبیین نوع رویکرد هرمنوتیک ابوزید و تأثیر این رویکرد در برداشت های تفسیری وی و نیز ریشه های اندیشه ی تفسیری اوست.
معرفی نظریه عقلانیت فولی و نقدهای اساسی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه معاصر آکنده از نظریات گوناگون درباره عقلانیت است، اما مفهوم کلی عقلانیت مبهم است. ریچارد فولی با واکاوی مکاتب مطرح معرفت شناسی و فلسفه علم، هدف و منظر را عناصر ثابت در همه نظریات عقلانیت می یابد. هدف، امر مورد نیاز یا مطلوب فرد است و می تواند عملی یا نظری باشد. منظر مجموعه ای از عقاید است و انواع آن در ارتباط با شخص یا اشخاص دارای این عقاید، تعیین می شود. فولی با فرضِ هدف محوری مفهوم عقلانیت و نفی منظر ممتاز، به طراحی نظریه ی عقلانیت می پردازد و نتیجه می گیرد که بسته به اهداف و علایق، ارزیابی عقلانی از منظرهای متنوعی ممکن است. بنابراین، دعاوی عقلانیت در واقع دارای موضوعاتی متفاوت بوده، رقیب به حساب نمی آیند. او تدارک طرح جامع عقلانیت را با رعایت دو شرط مناسب می داند؛ لحاظ همه اهداف و ممتاز ندانستن منظر اتخاذی. نقدهای اساسی وارد به فولی عبارتند از: نسبی گرایی، غیرتدافعی بودن، نگاه ابزاری به عقلانیت و آسان گیری.
جایگاه تجربه در پارادایم کوهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس روش تاریخی کوهن اکتشاف و داده ی تجربی در تحقق پارادایم علمی و توسعه ی علمی عادی نقشی قاطع ندارند. اکتشاف رویدادی فردی و دفعی نیست. بلکه میراثی جمعی است که از اختراع جدا نیست. داده ی تجربی نیز مانند اکتشاف متأثر از پارادایم و آموزش جمعی است. از سوی دیگر کوهن تعین نظریه به واسطه ی تجربه را ناممکن می داند و استدلال می کند که برای تبیین هر مشاهده ای نظریه های متعددی قابل فرض است که همگی به یک اندازه با آن سازگارند. ولی خواهیم دید که اگر مشاهده متأثر از نظریه ی خاصی باشد، آنگاه نمی تواند به طور هم زمان با نظریه های رقیب سازگار باشد. در نهایت اینکه کوهن پارادایم را پیش شرط ادراک می داند و تمایز مشاهده- نظریه و تمایز اکتشاف- اختراع را انکار می کند، زمینه ساز نوعی نسبی گرایی است که تا حوزه ی وجود شناسی امتداد دارد.
جهان شمولی و نسبی گرایی حقوق بشر در رویکرد و رویه ی دولت های اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در خصوص قلمرو حقوق بشر دو رهیافت کلان در حقوق بین الملل وجود دارد. رهیافت نخست به سبب فطرت و حیثیت یکسان و کرامت ذاتی انسان ها، قائل به جهان شمولی حقوق بشر است. در مقابل، رهیافت دوم با تأکید بر لحاظ نمودن تفاوت های مذهبی، قومیتی و فرهنگی در وضع قواعد حقوق بشر، معتقد به نسبی گرایی حقوق بشر است. در این میان، رهیافت اسلامی حقوق بشر، نظر به دعوت عام اسلام خطاب به کلیه ی انسان ها و محوریت فطرت و طبیعت انسانی در وضع قواعد، حکایت از جهان شمولی دارد و ملیت ها و قومیت ها در این برداشت صرفاً طریقی برای بازشناسی افراد از یکدیگر بوده و موضوعیت ندارند. با این وجود دولت های اسلامی در عرصه بین المللی به رغم جهان بینی اسلامی با رهیافت نسبی گرایی حقوق بشر همسو گردیده اند. مقاله ی حاضر رویه دولت ها اسلامی را در تطابق با رویکرد اسلامی ارزیابی می نماید.