مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
سوسور
حوزه های تخصصی:
ساختارگرایى که از سالهاى شصت سده بیستم فعالیت خود را آغاز کرده بود، عصر طلایى خود را در سالهاى هفتاد سپرى کرد. این مکتب بر بسیارى از حوزههاى دانش تأثیر خود را نهاد و بر تاریخنگارى این دوره نیز سایه افکند، بهگونهاى که مقالههاى مجله تاریخى آنال، رنگ و بوى مباحث ساختارى به خود گرفت. در این مقاله، نویسنده به دنبال معرفى این نوع از تاریخنگارى است. وى پس از معرفى شخصیتهاى برجسته ساختارگرا، زمینههاى سیاسى ـ اجتماعى و علمى شکلگیرى این مکتب را یادآور شده، سپس سیر تکوین آن را دنبال کرده است. همچنین نویسنده، مؤلفههاى اصلى ساختارگرایى و پیوند آن را با تاریخنگارى به بحث مىنشیند و از مفاهیم اصلى آن، سخن مىگوید و سپس کاستىها و آسیبهاى آن را مىشمارد.
گذری بر آراء ناصر خسرو در باب زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر تلاشی است، در پی گیری برخی از مفاهیم بدیع دانش زبان شناسی نوین در آراء حکیم ناصر خسرو قبادیانی بلخی که از رهگذر بازخوانی یکی از آثار منثور وی با عنوان جامع الحکمتین حاصل آمده است. ابتدا ضمن واکاوی فصل «اندر نطق و کلام و قول» و برخی فصلهای دیگر کتاب، دیدگاههای ناصر خسرو را در باب زبان یک به یک معرفی کرده-ایم و آنگاه با مقایسه تطبیقی آراء یاد شده با نظریه های نوین زبان شناسی و بحث درباره پیامدهای نظری و روش شناختی مفاهیم مورد نظر، به طور غیرمستقیم بر اهمیت و عمق اندیشه های زبانی حکیم بلخ تاکید نموده ایم.
ساخت گرایی سوسور، و پیشینه و اهمیت آن در روش شناسی علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیر سوسور بر تفکر قرن بیستم و نیز روی کردهای نوین در مطالعه زبان، همواره مورد توجه متفکران بنام در حوزه علوم انسانی اجتماعی بوده است. از نظر آنان، زبان شناسی ساخت گرا، علم اصلی، فلسفه یا نوعی روش شناسی است که علوم انسانی و اجتماعی پیوسته انتظارش را می کشیده اند. با وجود صورت گرفتن مطالعات بسیار درباره پیشینه زبان شناسی نظری، برای برقراری پیوند میان حوزه های گوناگون زبان شناسی و بافت فلسفی ای که زمینه پیدایش آن ها را فراهم آورده، تلاش هایی اندک صورت گرفته است و این مسئله به وی ژه درباره پژوهش های انجام شده به زبان فارسی، مصداق می یابد. هدف از مطالعه حاضر، باز اندیشی در آرای سوسور درباره نشانه زبانی، روش خاص ساخت گرایی در مطالعه زبان و همچنین آشکار کردن خطوط فکری ای است که وی را از سویی، با خرد گرایان و از سوی دیگر، با روسو و هگل مرتبط می کند.
ماهیت چندساحتی زبان در اندیشه ناصرخسرو و سوسور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماهیت زبان و نحوه تکوین و تحقق آن از دیرباز دغدغه فیلسوفان و اندیشمندان بوده است. صرف نظر از تأملات فلسفی، مطالعات زبانی تا ابتدای قرن بیستم در قلمرو زبان شناسی تطبیقی- تاریخی انجام می گرفت. اما سوسور با نقد این نوع زبان شناسی، حوزه تازه ای را به نام زبان شناسی هم زمانی بنیاد نهاد. به این واسطه وی را پدر زبان شناسی جدید نامیده اند. سوسور به روش فلسفی- معرفت شناختی در آغاز طرح خود هم راستا با فلسفه نقدی کانت، از قلمرو زبان پرسش می کند. در این جهت وی سه ساحت زبانی لانگاژ، لانگ و پارول را از هم متمایز می کند که لانگ ابژه حقیقی و عینی زبان شناسی است. در سنت فکری ما نیز ناصرخسرو تأملاتی درباب زبان و ماهیت آن داشته است. ناصرخسرو میان چهارساحت زبانی نفس ناطقه، نطق و قول و کلام، تمایز قائل شده است. این مقاله می خواهد نشان دهد که لانگاژ، لانگ و پارول سوسور تاحدودی با نفس ناطقه، نطق و قول ناصرخسرو متناظر است.
دال و مدلول در اندیشة ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیلسوفان و زبان شناسان از دیرباز درباب مفاهیم دال و مدلول تأمل کرده اند؛ اما با آغاز قرن بیست، مطالعات زبانی به طور عام و مفاهیم دال و مدلول به طور خاص عمقم و گسترش چشمگیری یافته اند. در سنت ما نیز اگرچه اندیشمندان به مسئلة زبان توجه کرده اند، کمتر کسی از وجهی زبان شناختی آن را بررسی است. ناصرخسرو را از معدود اندیشمندانی یافتیم که تلاش کرده است ماهیت دال و مدلول و نسبت میان آن ها را ازمنظری زبان شناسانه بررسی کند. وی با انتخاب نام و نامدار برای دال و مدلول، آن ها را قراردادی می داند و به نحوة تکوین حتی خود مدلول یا نامدار نیز توجه می کند. در این مقاله، با نقبی گذرا به دیدگاه سوسور دربارة ماهیت دال و مدلول، این فرضیه را ارزیابی می کنیم که آیا ممکن است دیدگاه ناصر خسرو در این زمینه در چرخة مطالعات زبان شناختی امروزی وارد شود یا نه.
تأمّلی بر استدلال زبان شناختی مدّعای انگاره ی «قرائت نبوی از جهان» درباره ی گوینده ی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برابر باور رایج درمیان مسلمانان؛ قرآن کریم، سخن خدا(= کلام الله)، و بازگوکننده ی حقایقی است، که خداوند آنها را در چهارچوب واژگانی که متنی به نام قرآن را پدید می آورند، بر پیامبر اسلام(ص) فروفرستاده است. با پیشرفت دانش بشری در حوزه های فلسفه ی-زبان و زبان شناسی، نیز پدیدآمدن برخی زمینه های عملی و نظری در جهان معاصر اسلام، انگاره های متفاوتی دراین باره رخ نموده-اند. قرائت نبوی از جهان، عنوان رشته نوشتارهایی است که نگرش متفاوتی را درباره ی وحی قرآنی پی می گیرد. یکی از پرسش-هایی که این انگاره می کوشد بدان پاسخی متفاوت با باور رایج پیش گفته دهد، کیستی گوینده ی قرآن است. ازنگاه این انگاره؛ این گوینده، پیامبر(ص) است. این انگاره، برای مدّعای یادشده، استدلال هایی اقامه می کند، که موضوع نوشتار پیش روی، تأمّل درباره ی یکی از آنها - استدلال زبان شناختی(Linguistic) – است. ازهمین روی؛ این نوشتار، نخست استدلال یادشده را صورت بندی می کند، و سپس مقدّمات کبرویِ فلسفه ی زبانی و زبان شناختی آن را می سنجد. تأمّل ها نشان می دهند؛ استدلال یادشده، با نارسایی-هایی روبه روست، که پذیرش آن را دشوار می سازند.
معرفت شناسی زبانی درون ماندگار نزد سوسور و یلمزلف: یک بررسی تطبیقی
حوزه های تخصصی:
ایده پردازی های اساساً بدیع سوسور در باب زبان و مسئلة نشانه که با انتشار کتاب گردآوری شدة دورة زبان شناسی عمومیبه ساحت علوم انسانی معرفی شد، نوید چرخشی پایه ای در معرفت شناسی و ایجاد یک علم عمومی نوین جبرگون و رابطه بنیاد را می داد. این ایده ها را خیل عظیمی از زبان شناسان و دیگر دانشمندان علوم انسانی پی گرفتند که به طور کلی از ایشان با عنوان «ساختارگرا» (و بعضاً «پساساختارگرا») یاد می شود. در این میان، لویی یلمزلف از جایگاه بسیار ویژه ای برخوردار است. برخی اندیشمندان وی را خلف راستین سوسور می دانند. پیوندگاه راستین نظرگاه سوسور و یلمزلف پیرامون معرفت شناسی علم زبان (و متعاقباً معرفت شناسی عمومی) حول مفهوم «درون ماندگاری» قابل بازیابی است. در پژوهش حاضر، ما ابتدا مؤلفه های بنیادی معرفت شناسی زبانی سوسور را با تمرکز ویژه بر دست نوشته ها و دوره های درسی ارائه شدة وی و با توجه به پژوهش های جدید سوسورشناختی استخراج کرده ایم و آنگاه جرح و تعدیل های اساسی مربوط به هر یک را در نظرگاه گلوسم شناسی یلمزلف ردیابی نموده ایم. سپس اهمیت تغییرات معرفت شناختی اعمال شده از سوی یلمزلف را بررسی کرده ایم. در پایان، بر پیامدهای مثبت نظرگاه معرفت شناختی گلوسم شناسی برای نیل به «علم جبر زبانی درون ماندگار» صحه گذاشتیم و توجه دوباره به اندیشه های یلمزلف این مهرة کلیدی و مغفول ماندة نظریه پردازی زبان را پیشنهاد داده ایم.
بررسی و نقد ترجمة کتاب عبدالقاهر جرجانی و دیدگاه های نوین او در نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال شانزدهم بهمن و اسفند ۱۳۹۵ شماره ۶ (پیاپی ۴۳)
در این مقاله کتاب «عبدالقاهر جرجانی و دیدگاه های نوین او در نقد ادبی» ترجمه خانم دکتر مریم مشرف، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است این کتاب با موضوع زبان شناسی تطبیقی، به بررسی پاره ای از آرای عبدالقاهر جرجانی، دانشمند مسلمان سده پنجم هجری پرداخته و دیدگاههای زبان شناسانه اورا با نظریات برخی از زبان شناسان معاصر غربی همچون دو سوسور، رهبر مکتب ساختار گرایی و چامسکی پیشگام مکتب گشتاری- زایشی و جان لیون مقایسه کرده است.در این مقاله ابتدا به بررسى این موضوع در آثار دانشمندان بزرگ مسلمان پرداخته شده است و در بخش دیگر ترجمه کتاب «عبدالقاهر جرجانی و دیدگاه های نوین او در نقد ادبی» مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است. این مطالب به دو بخش 1- تحلیل شکل و ساختار 2- تحلیل محتوا تقسیم شده و به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است.
عملیة فهم النص علی ضوء رؤیة سوسور فی سورة "آل عمران"؛ المحور الاستبدالی نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
إنّ البنیویّة تذهب إلی أنّ النص لا یتألّف من الوحدات أو الکلمات ذات وجود مستقل أو منفرد، وإنما من الوحدات التی توجد داخل البنیة أو النسق بحیث تضبط تلک البنیة علاقات الکلمات وتعطیها معنى وقیمة أو بهاءا ورونقا، فضلا عن مواصفاتها وخصائصها الفردیة. ومن أهمّ المباحث التی تهتمّ بها بنیویة سوسور فی هذا الصدد تجدر الإشارة إلی المحور الاستبدالی، إذ إنّ سوسور ذهب إلی أنّ هناک نوعا من العلاقة اللغویّة بین الکلمة التی جاءت فی النص والکلمات التی تکون ذات صلة لفظیّة أو معنویّة بها غیر أنّها ما جاءت فیه وسمّی هذا النوع من العلاقة بالعلاقة الاستبدالیّة بحیث إنّ عدم الاعتداد به ینجرّ إلی إهمال المعنی المقصود. فالنص الأدبیّ بناءً علی رؤیة سوسور یجد اعتبارا وأهمیّة خاصة کأیّ نصّ لغویّ، وذلک باعتداده علی المحور الاستبدالی. فانطلاقا من هذه الفکرة تحاول هذه المقالة أن تدرس التفکیر البنیویّ لسوسور معتمدة علی المحور الاستبدالیّ فی سورة آل عمران لتجلّی أمر الوحدانیّة فی الألوهیّة والربوبیّة والمالکیّة، أی: الاعتقاد بوحدانیّة اللّه واستمرار إشرافه علی شؤون العباد وملکیته بالنسبة لما یملکه الإنسان بشکل نسبیّ ومؤقّت وکلّ ما یکون فی السّماء والأرض واحتوائها علی الاستبدالات الصرفیة الکثیرة التی تکون ذات اتصال قویم بأمر الوحدانیة وتسعی للکشف عن أثر استبدال بعض الکلماتالصرفیة بالکلمات الأخری الذی تمّ فی إطار النظام. ونتیجة إحصاء الاستبدالات الصرفیة تدلّ علی أنّ سبب اختیار بعض الکلمات الصرفیة تتفق تماما مع ما تتطلبه کلیّة السورة، أی: الوحدانیّة بحیث نجد صلة وثیقة بین معنی الکلمة الصرفیة المختارة أو المستبدلة والمعنی الذی تهدف إلیه کلیّة الصورة وفضلا عن ذلک تشیر إلی أنّ استخراج الکثیر من المعانی المستورة فی سورة آل عمران یرتبط بهذا المحور وللاهتمام به دخل کثیر فی کشف معالم الإعجاز فیها.
ماهیت زبان در اندیشه سوسور و فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سوسور با نقد جریان های تاریخی – تطبیقی پیرامون زبان، نقطه عزیمت تفکر خود را بررسی مختصات و عناصر درون زبانی قرار می دهد. از نظر وی، وجه تحقق یافته و پویای زبان نمی تواند ماهیت حقیقی آن را نشان دهد. بنابراین باید به وجه ایستای زبان و یا، بنیادهای همزمانی زبان توجه عمیق داشت. سوسور تحت تأثیر معرفت شناسی کانت حدود قلمرو زبان را از طریق لانگاژ، لانگ و پارول از هم متمایز می کند و ابژه انضمامی و یا به نحوی ساحات تقرر زبان را به لانگ محدود می کند. فارابی در سنت فلسفه اسلامی در نسبتی بسیار نزدیک با سوسور، به تاملات زبان شناسانه پرداخته است. وی مطالعات زبان شناختی خود را با برداشتی تازه از روابط میان زبان و منطق آغاز می کند و با ریشه یابی واژه نطق از منطق، خاستگاه منطق را به سمت زبان سوق می دهد. در تلقی فارابی، نطق وجه بنیادین و عام زبان است. وی سه ساحت زبان را به نفس ناطقه، نطق درونی و نطق بیرونی تلخیص می کند که نطق درونی محل تقرر عناصر زبانی تعیین شده است. صرف نظر از این مساله؛ در نشانه شناسی، روابط میان دال و مدلول نیز در نسبتی متناظر با لفظ و معقول، به شکل قراردادی مطرح شده است. مقاله حاضر با بررسی ساحات سه گانه زبان در اندیشه سوسور می خواهد نشان دهد این تلقی ساختارگرایانه تلقی تازه ای نیست. قرن ها پیش در سنت فلسفه اسلامی نیز، فارابی به چنین تاملاتی پرداخته است. تلقی فارابی با تقسیم بندی نشانه های زبان به دو بخش الفاظ و معقولات و تقسیم سه گانه ساحات زبان، تلقی تازه ای در زبان شناسی است که به نوعی آغاز سیر مطالعاتی تازه در حیطه زبان شناسی اسلامی است.
تحلیل ماهیت نشانه از منظر سوسور و فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۶
157 - 170
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی بخش مهمی از مطالعات جدی سوسور در حوزه زبان شناسی است. از نظر سوسور، ماهیت نشانه به دو بخش دال و مدلول تقسیم می شود. در تلقی متعارف، دالّ امری بیرون از ذهن و مدلول امری درون ذهنی است. اما سوسور به تبعیت از کانت، دیدگاه متعارف را به چالش کشیده و خاستگاه تکوین هر یک را منطوی در ذهن می داند. در سنت فلسفه اسلامی، فارابی نخستین فیلسوفِ زبانی است که به ساختار همزمانی زبان، صرف نظر از وجه تاریخی آن توجه می کند. وی با به کارگیری مفهوم لفظ و معقول، ضمن قراردادی خواندن روابط میان آن ها، خوانشی سوبژکتیویستی از تحلیل ماهیت نشانه ارائه می دهد. مقاله حاضر دو هدف دارد: نخست، دیدگاه سوسور و فارابی در باب ماهیت نشانه بررسی خواهد شد. دوم، دیدگاه فارابی نسبت به لفظ و معقول و چگونگی روابط میان آن ها در نسبت با دالّ و مدلولِ سوسور واکاوی خواهد شد.
خوانش دیدگاه زبانشناختی ابن خلدون بر بنیاد انگاره ی سوسور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
1 - 16
حوزه های تخصصی:
ممکن است در آغاز این سؤال مطرح شود که چه رابطه و پیوندی میان فردیناند دو سوسور، زبان شناس سوئیسی قرن بیستم و ابن خلدون، انگاره ساز و نظریه پرداز تونسی تبار قرن هشتم و نهم هجری می تواند وجود داشته باشد که سبب گشته در این نوشتار، اندیشه ی مقایسه ی دیدگاه های این دو درباره ی زبان به ذهن نویسنده متبادر گردد؟ زبان به عنوان یک نهاد اجتماعی یا به عبارت بهتر، «دانش زبانی جمعی» و بحث درباره ی آن به عنوان یک نظام با دو عنصر متمایز زبان و گفتار، همچنین دو رهیافت در زمانی (تاریخی) (diachronic approach)و هم زمانی (ایستا) (synchronic approach) در زبان، برای نخستین بار در دوره ی معاصر توسّط زبان شناس سوئیسی: لوئی فردیناند دو سوسور مطرح گردید و به عنوان انگاره ای بی بدیل مورد توجّه قرار گرفت؛ ولی حقیقت آن است که جلوه هایی از این انگاره پیش تر در نظریه ی زبانی ابن خلدون، انگاره ساز برجسته ی مسلمان –که در حوزه ی جامعه شناسی و فلسفه ی اجتماع نیز پیش از دورکهایم «انگاره ی همبستگی مکانیک و ارگانیک» را درباره ی جوامع مختلف مطرح نمود- با شاکله ای تقریباً مشابه ارائه شده است. مقاله ی حاضر در پی آن است تا در آغاز،پس از معرفی کوتاه انگاره ی سوسور برخی ایده های برجسته ی موجود در آن را به شکل کوتاه مطرح نماید و سپس آن ها را بر اساس سخنان ابن خلدون در این باره مورد ارزیابی قرار دهد. دریافت فرجامین جستار حاضر، حکایت از آن دارد که ابن خلدون نیز مانند دوسوسور، زبان را از یک سو به عنوان یک نظام و کلّ منسجم و هماهنگ و به ویژه در زمره ی نظام های نشانه بنیاد موردبررسی قرار داده است و به تمایز میان زبان و گفتار اشاره کرده است و از سوی دیگر با اشاره به ماهیت دگرگونی پذیر زبان، آن را به عنوان موجودی در حال تغییر مطرح ساخته است و رهیافت های درزمانی و هم زمانی آن را موردمطالعه و بررسی قرار داده است.
بررسی تطبیقی تبیین نسبت لفظ و معنا از دیدگاه سوسور و محمدباقر صدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و اصول سال پنجاه و چهارم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۲۸
85 - 104
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی و اصول فقه دو علم با تعریف و غایتی متفاوت اند. با این همه موضوعات متعددی را می توان برشمرد که در هر دو دانش به آن پرداخته شده است. نسبت لفظ و معنا یکی از این موضوعات است که هم از مبادی دانش زبان شناسی است و هم اصول فقه. شهید صدر در این زمینه نظریه جدیدی را تحت عنوانِ قرن اکید ارائه کرده، سوسور نیز به عنوان پدر علم زبان شناسیِ نوین به شکل مبسوطی نسبت بین لفظ و معنا را بررسی و نظرات خود را بیان کرده است. ازآنجایی که موضوع پژوهش زبان است، در سه مسئله می توان دیدگاه آن دو را به صورت تطبیقی بررسی کرد: نسبت قوه ناطقه ای که سوسور بیان می کند با قوانین تکوینی سه گانه ای که شهید صدر به آن پرداخته، جایگاه دلالت و تشخیص دالّ و مدلول در الفاظ و سرانجام اختیاری یا اجباری بودن نسبت بین لفظ و معنا. بررسی و تطبیق نظریات این دو اندیشمند که هر دو از نظرگاهی متفاوت به این بحث پرداخته اند، می تواند زمینه های فهم هرچه بهتر این مسئله را در دو رشته فراهم کند.
بررسی دیدگاه های زبان شناسانه و نشانه شناسانه شمس در مقالات با الهام از آرای زبان شناسی سوسوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درسگفتارهایی که در مقالات شمس به هیات نوشتار درآمده اند میراث ارزشمند ادبی و عرفانی محسوب می شوند که تاکنون از چشم اندازهای مختلف نقد و نظریه های ادبی، دستاوردهای پژوهشی قابل تاملی را با مخاطبان معاصر خود در میان گذاشته است. ما در این پژوهش ، با رویکردی نو ، در ذیل عناوینی چون : ماهیت نشانه ی زبانی (دال و مدلول) در مقالات شمس ، گفتارهایی درباب نشانه های غیر زبانی در مقالات شمس، تحلیل گفتارهایی از شمس بر پایه رابطه هم نشینی و جانشیتی در زبان در مقالات شمس ، تمایز زبان و گفتار در مقالات شمس ، نقد نحوی و لغوی در مقالات شمس، و ترجیح گفتار بر نوشتار در مقالات شمس در پرتو آرای زبان شناسی سسوسور نشان داده ایم که اگرچه شمس در باب مفهوم زبان و مفردات آن ، نظریه و نظام زبان شناختی و نشانه شناختی منسجمی را ارائه نداده است اما با تامل در درسگفتارهایش، تفسیر و تلقی زبان شناسانه و زبان شناسانه ای را در مواجهه با کتاب و سنت و پدیدارهای هستی شاهد هستیم که برای خوانندگان امروزین جای درنگ و شگفتی بسیاری را به همراه دارد و بُعد معاصریت بدان می بخشد. پژوهش حاضربه طرح و شرح این مهم خواهد پرداخت.
کارکرد نشانه شناختی عناصر و جانداران طبیعت در شعر سپهری با تکیه بر رویکرد سوسور و پیرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توان القایی نشانه های زبانی شعر برگرفته از انواع صنایع شعری و هنرمایه های ادبی است که عامل القاء پیام هستند. شعرا از این قابلیت نشانه شناختی در خلق آثار خود بسیار بهره برده اند. سهراب سپهری از جمله شعرای معاصر است که توانسته با بهره گیری از عناصر طبیعت و شگردهای زبانی الهام گرفته از اختیارات شاعری، به شعر خود عمق معنایی بخشیده و آن را اثرگذار نماید. بر همین اساس، پژوهش حاضر با استناد به داده های برگرفته از آثار سهراب از جمله «هشت کتاب» که به روش کتابخانه ای جمع آوری گردیده، به روش توصیفی و تحلیل محتوی در قالب رویکرد نشانه شناختی سوسور و پییرس، به بررسی نشانه شناختی و رمزگشایی معنایی عناصر طبیعت در شعر سهراب پرداخته است تا فرآیند خلاقیت معنایی حاصل از بهره گیری نشانه های طبیعت در لایه های معنایی شعر وی آشکار گردد. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که سهراب با به کارگیری عناصر گوناگون طبیعت (باد، آب، خاک، باران، نباتات، حیوانات، ...) درصدد بوده تا ارزش های اخلاقی و هم زیستی مسالمت آمیز را به انسان ها انتقال دهد. او از عناصر طبیعت، درس تلاش و تکاپو را آموخته و همه آنها را زیبا و جلوه ای از ذات خداوند می بیند.
تحلیل نشانه شناسی پوسترهای فرهنگی به مثابه متن در آغاز دهه 80(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
81 - 90
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی پوستر به مثابه متن، یک فرصت تحلیلی برای ورود به جهان متن تجسمی است تا به واسطه دلالت های متنی آن، قدرت کشف و شناسایی مفاهیم موجود متنی ایجاد گردد. پوسترهای فرهنگی، یکی از مقوله های گرافیک با استفاده از نشانه های تصویری و نوشتاری ارتباط میان مخاطب و اثر را شکل داده، اما با میدان بیشتری برای نمایش تخیل ورزی مواجه و از این نظر متمایز اند. این آثار در آغاز دهه 80، چون نقطه عطفی از لحاظ کمّی وکیفی تفاوت های عمده ای نسبت به گذشته داشته است. هدف مقاله پیش رو این است که با تحلیل، تاویل و شناخت و بررسی میان نشانه ای نشانه های تصویری و نوشتاری پوسترهای فرهنگی در آغاز دهه80، به گرایش های حاکم بر آثار پی ببرد. گفته پردازان، دال های (نشانه های تصویری و نوشتاری) گفته خود را به شکل هوشمندانه ای درهم تنیده که علاوه بر دلالت معنایی در نظام نشانه ای خاص خود، هم زمان در نظام های نشانه ای دیگر نیز ایفای نقش کنند تا دریافت معنا برای گفته خوان به تعویق بیفتد. نشانه شناسی کلاسیک (پرس و سوسور)، دلالت های معنایی دال واحد در نظام پیچیده یک متن تجسمی را با توجه به نظام های نوشتاری و تصویری رمزگشایی خواهد کرد. در نتیجه گفته پردازان، گرایش هایی چون کمینه گرایی، وجه تصویرسازانه، غیاب عکس و تغزلی برخورد کردن با گفته، اهمیت دانستن پردازش در ذهن مخاطب و غیره را در گفته خود منعکس کرده اند.
تاملی تحلیلی – انتقادی در آرای زبانی سوسور و گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۵
327 - 349
حوزه های تخصصی:
سوسور واضع زبان شناسی جدید، باب تازه ای را در تاملات مربوط به زبان گشود و جریان های مختلف فکری و زبان شناختی قرن بیستم را تحت تاثیر خود قرار داد. از طرف دیگر، گادامر، مهمترین چهره هرمنوتیک فلسفی است که با کانون قرار دادن زبان ، طرح تازه ای در باب واقعه فهم پی افکند . از آن جا که این دو متفکر، حول محوری مقوله زبان موضوعات مشترکی را مورد تحلیل و بررسی قرار داده اند ما در این پژوهش برآن هستیم تا با طرح و مقایسه آرای زبانی سوسورو گادامر درباره موضوعاتی چون : ماهیت زبان، نشانه زبانی، ابزاری بودن یا نبودن زبان ، اجتماع انسانی( سنت)و زبان ، لانگ و پارول ، تعریف و جایگاه نماد، گفتار و نوشتار ، مطالعات همزمانی یا درزمانی زبان ، و .... قرابت ها و تفاوت های دیدگاه هایشان را نشان دهیم و افق های جدیدی در تاملات زبانی با چشم اندازهای زبان شناختی و فلسفی بگشاییم.
سوسور به روایت دریدا : نوشتار به مثابه امر غاصب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دریدا نقش به سزایی در معرفی سوسور به گفتمان فلسفی و زبان شناختی زمانه ما دارد. این مقاله ضمن پرداختن به بنیادهای فکری سوسور و تاثیر گذاری سوسور بر دریدا بر آن است که نقد ساختارزدایانه دریدا نسبت به سوسور در مسأله نوشتار را مورد تحلیل قرار دهد. سوسور در کتاب دوره زبان شناسی عمومی، با تقسیم بندی قلمرو زبان به دو بخش بیرون و درون، نوشتار را از قلمرو درونی زبان بیرون رانده و آن بازنمایی زبان تلقی می کند. سوسور نوشتار را غاصب جایگاه گفتار دانسته و آن را امر حاشیه ای تلقی می کند. اما دریدا معتقد است سوسور با تعیین حدود درون و بیرون برای زبان و خروج نوشتار از قلمرو درونی زبان، نتوانست از متافیزیک میتنی بر حضور تخطی کند. وی با طرح مفهوم Differance به وجه مستقل نوشتار نسبت به گفتار اشاره داشته و نوشتار را از به انقیاد درآمدن گفتار خارج می کند. به باور دریدا، اختیاری بودن نشانه می تواند دال را از انقیاد مدلول بیرون آورده و دال های متکثر ایجاد کند. از نگاه وی، Differance نشان دهنده امکانی برای شدن های مستمر در متن است و این شدن ها زنجیره بی پایانی از دال ها را به همراه خواهد داشت.
رابطه زبان با زیست انسانی بر مبنای نظریه زبانی سوسور(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
172 - 192
حوزه های تخصصی:
زبان از بنیادی ترین ساحت هایی است که می تواند موضوع تفکر انسان قرار گیرد. فلسفه زبان و زبان شناسی با پرسش هایی اساسی مواجهند؛ همچون اینکه چه نسبتی میان ذهن و زبان برقرار است، آیا زبان ابزاری صرف برای مکالمه و مفاهمه است یا قوه ای دارای قدرت تاثیرگذاری بر درک انسان از واقعیت، یا این پرسش که زبان یک جامعه چه تاثیری بر زیست افراد آن دارد. مقاله حاضر بر آن است تا با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، رابطه زبان با زیست انسانی را بر مبنای آرا زبان شناختی سوسور مورد پژوهش قرار دهد. در این مقاله خواهیم دید که می توان زبان را در قامت نظامی که واجد قدرت تاثیرگذاری بر اذهان است، به منزله یکی از عوامل پیشینی شکل گیری اندیشه های کاربران زبانی در نظر آورد و ساختارهای موجود در نظام یک زبان را نه به مثابه عوامل محدودکننده اندیشه و اراده بلکه به مثابه اموری مورد خوانش قرار داد که می توان از آنها برای رشد آگاهی و ناخودآگاه فردی و جمعی افراد بهره جست. از این منظر، زبان مطلوب زبانی خواهد بود که مفاهیم و تمایزات معنایی کارآمدی را با واژه های خود قاب بندی کند، موضوعیت ببخشد و به ذهن کاربر خود منتقل سازد.