مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
ساختارگرایی
منبع:
قبسات ۱۳۸۱ شماره ۲۳
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر به شرح و بررسی مبانی نظریة تعدد قرائتها میپردازد. از آنجا که نظریة ذکر شده از نگرشهای ویژهای در باب تفسیر متون ناشی میشود، نگاهی به نگرشهای مربوط به تفسیر متون ضرورت خواهد داشت. علیرغم وحدت رویه - تقریباً - عموم اندیشهورزان مسلمان در دانش تفسیر متن و سیر رو به رشد آن، هرمنوتیک یا دانش تفسیر متن در مغرب زمین تحولات بسیاری داشته و نظریههای متعددی در این حوزه مطرح شده است. هرمنوتیک، با هرمنوتیک کلاسیک آغاز میشود سپس با رویکردی نوین تحت عنوان هرمنوتیک رومانتیک (از سوی شلایر ماخر) مطرح میگردد. و بالاخره با رخداد انقلابی در هویت آن، از منطق به فلسفه و از دانش تفسیر به دانش فهم و تحقیق در حقیقت ویژگیهای فهم تحول مییابد. هرمنوتیک فلسفی برخلاف هرمنوتیک کلاسیک و رومانتیک - بر تعدد قرائتها پای میفشرد بلکه این نظریه مهمترین دستاورد آن است. علاوه بر طرفداران هرمنوتیک فلسفی، دیدگاههای شالودهشکنان، ساختگرایان و پیروان نقد نوین امریکایی نیز به چنین نظریهای رهنمون شده، پیامد مشترک همة این نگرشها نظریة تعدد قرائتهاست. پس از شرح نگرشهای ذکر شده، به ویژه هرمنوتیک فلسفی، به این نتیجه رهنمون میشویم که نظریه تعدد قرائتها بر مبناهایی نظیر هرمنوتیک فلسفی مبتنی است. بررسی هر یک از آن مبانی ما را به نادرستی نظریة تعدد قرائتها هدایت میکند. علاوه بر آن مبانی، خود این نظریه فی نفسه مشکلات بسیاری دارد که مهمترین آن ناسازگاری با اصول مفاهمه عقلایی است
زبان شناسی و هرمنوتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۱ شماره ۲۵
حوزه های تخصصی:
این مقاله، کوششی برای ارتباط میان تعابیر و تفاسیر متفاوتی است که در اثر نهضتهای معاصر ساختارگرایی و پساساختارگرایی با دانش نشانهشناسی و هرمنوتیک دربارة مقولة زبانشناسی پدید آمده تا توجه دقیقتری بر مسأله زبان و تفسیر معنا، در جهت تأکید بر دیالکتیکی از فرضیات و انتظارات مثبت و منفی، بهعمل آید. همچنین سعی شده که سنتهای جدید زبانشناسانه و تحلیل انتقادی حرکتهای پیشتازانة گوناگونی را که در تاریخ تفسیر ادبی ارائه شده، بازنماید؛ کوششی که بر بخش گستردهای از این نوشته، جنبة کلامی میدهد.
تغییرات دراز مدت در روابط بین الملل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
جوامع بشری پیوسته در حال تغییر بوده و هستند و خواهند بود. منظور از تغییر در این مقاله تغییرات اساسی است که پیامدهای دراز مدت داشته و به ظهور و سقوط نظام های سیاسی می انجامد. چرا و چگونه جوامع دچار تغییر می شوند مسئله ای مورد بحث است که رویکردها و دیدگاه های مختلف پاسخ های متفاوتی به آن داده اند. این مقاله در پی آن است تا به ذکر برخی از این رویکردها و دیدگاه ها بپردازد.
ساخت روایی «مرگ و رستاخیز » در آینه اساطیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای ارایه ساخت روایی اسطوره مرگ و رستاخیز، با بهره گیری از دانش ساختار گرایی، داستان های متاثر از این اسطوره را تا حد یک پی رفت تقلیل داده ایم. پی رفت مرگ و رستاخیز، کوچک ترین ساخت روایی است که آن را از داستان های نشات گرفته از اسطوره مرگ و رستاخیز برگرفته ایم. این پی رفت چهار کار کردی شامل دل بستن ایزدبانوی عشق به قهرمان داستان (روساخت خدای باروری) است که چون با بی توجهی قهرمان همراه است، به مرگ تراژیک قهرمان می انجامد. این مرگ که در پایان با آیین رستاخیز قهرمان همراه است، نماد خزان گیاهی و باروری مجدد آن در اساطیر و حماسه های ملی جهان است که از ریشه ای بین النهرینی با قدمتی شش تا هفت هزار ساله بر خوردار است و در اساطیر و داستان های ملل گوناگون تجلی داشته است. کهنگی اسطوره مرگ و رستاخیز در سرزمین های آسیایی غربی از یک سو و گستردگی پهنه داستانی این اسطوره در میان اقوام و ملل شرق و غرب از سوی دیگر، این پی رفت را به شکل کهن الگوی مرگ و رستاخیز جلوه گر ساخته است.
چرا پهلوان نامه های پس از شاهنامه مطرح نشده اند؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فردوسی به عنوان بزرگ ترین حماسه سرای ادب فارسی از سوی شاعران پس از خود مورد تقلید قرار گرفته است. اما نکته مهم آن است که هیچ یک از این مقلدان نتوانسته اند اثری همسنگ شاهنامه در ارزش و اقبال عمومی بیافرینند. محققان دلایل گوناگونی چون برتری جنبه های ادبی (دوری از تزاحم تصاویر، هماهنگی تصاویر با موضوع و ...) و مسایل تاریخی را در این خصوص برشمرده اند. اما جدای از موارد یادشده، می توان ضعف ساختاری این پهلوان نامه ها را نیز بر این دلایل افزود. نگارندگان بر این باورند که خروج منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه از ساختارهای حاکم داستان سرایی حماسی، سبب پذیرفته نشدن و عدم مقبولیت آنها در مقایسه با شاهنامه گردیده است. برای تبیین و اثبات این مدعا، ساختار داستانی دو منظومه پهلوانی پس از شاهنامه (برزونامه و جهانگیرنامه) بر اساس الگوی پراپ با ساختار داستان «رستم و سهراب»، که هر سه آنها بر پایه نبرد خویشاوندی شکل گرفته اند، مقایسه می شود.
نقد روایت شناسانه مجموعه «ساعت پنج برای مردن دیر است» بر اساس نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به تحلیل ساختاری داستانهای کوتاه امیرحسن چهل تن با تأکید بر نظریه ژرار ژنت، نظریه رداز فرانسوی می پردازد. ژنت با کتاب گفتمان روایی خود، نقش بسزایی در شناخت روایت داشت. تلاش او در زمینه تعریف داستان و بررسی انتقادی پیرامون مقوله نظرگاه، نقطه آغازین بررسیهای بعدی در زمینه بوطیقای داستان بود. او متأثر از شکل گرایان روس، قصه را یکی از جنبه های روایت می دانست و آن را ترتیب واقعی روایت ارزیابی می¬کرد؛ در نتیجه توانست از تمامی روابطی که ممکن است بین توالی زمانی رخدادها و ترتیب روایت پیش آید تحلیلی دقیق ارائه دهد. نتیجه بررسی ساختاری آثار امیرحسن چهل تن نشان میدهد زمان به عنوان یکی از عناصر اصلی روایت، بیشتر مورد توجه نویسنده قرار میگیرد، به گونهای که به کمک آن و بر اساس تغییراتی که در نظم خطی آن ایجاد می کند، پیرنگ و شکل مطلوب و پیچیده داستانی خود را بنا می سازد. نویسنده با در نظر داشتن قوانینی مانند رعایت اصل معناداری و علیت کنشها، در ترتیب نقل وقایع و کنشهای داستان دست به گزینش و انتخاب می زند و به این صورت زمان مندی خاص جهان داستانش را ایجاد می کند.
مبانی فلسفی تئوریهای سازمان ومدیریت با رویکرد کارکردگرایی و ساختارگرایی
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با مروری گذرا بر مبانی فکری و فلسفی تحت «پارادایم های جامعه شناسی کارکردگرا و ساختارگرا»، به بحث تئوری های سازمان و مدیریت در قالب این دو پارادایم می پردازد. نخست، این پارادایم ها شرح داده می شود؛ سپس تئوری های سازمان و مدیریت را در قالب این پارادایم ها طبقه بندی کرده و با بحثی چالشی در مورد شباهت ها و تفاوت های پارادایم کارکردگرا و ساختارگرا به ارائه مدل ترکیبی اقدام می کند. در نهایت عنوان می کند که ترکیبی از این دو پارادایم در جای خود می تواند شرح کامل تری از تئوری ها ارائه نماید و زمینه تئوری پردازی در مدیریت و سازمان را گسترش دهد.
درآمدی بر بوطیقای ساختارگرا با نیم نگاهی به حکایاتی چند از منظومه های عطار نیشابوری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
جدال خیر و شر : دورنمای شاهنامه فردوسی و کهن الگوی روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تحلیل و طبقه بندی ساختاری انجام شده بر شاهنامه فردوسی، تضاد، دوبنی یا جدال نیک و بد را درونمایه اصلی شاهنامه می یابیم که همچون یک روح بر اجزای این اثر سترگ سایه افکنده است. بسامد داستانهایی که در شاهنامه به طور مستقیم جدال عملی خیر و شر را دربر می گیرند، دست کم دو برابر داستانهایی است که به درونمایه دیگر مربوط است. از یک سوگستردگی و قدمت بنیادهای اساطیری «تضاد دوبنی» یا جدال نیک و بد در فرهنگ و تمدن جهانی از این اسطوره، کهن الگویی فراگیر ساخته است و از سوی دیگر، ساختارگرایان ـ با تاثیر مستقیم یا غیر مستقیم از این اسطوره ـ برای روایت و داستان تعریفی ارایه داده اند که آگاهانه یا ناآگاهانه ریشه در ساخت روایی این اسطوره دارد. بر این اساس جدال خیر و شر (درونمایه عمده در شاهنامه) می تواند به عنوان ژرف ساخت الگوی روایت در ناخودآگاه جمعی ذهن بشر، کهن الگوی روایت به شمار آید.
تحلیل ساختاری طرح داستان ورقه و گلشاه عیوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ورقه و گلشاه، داستانی زیبا، دل انگیز و جذاب است که عیوقی آن را به نظم در آورده. تجزیه و تحلیل اجزا و عناصر سازنده متن یک داستان، زمینه شناخت بیشتر آن را فراهم می آورد و نقاط قوت و ضعف آن را باز می نمایاند. بنابراین در مقاله حاضر طرح این داستان، به عنوان یکی از اجزای اصلی تشکیل دهنده آن، از دیدگاه ساختارگرایی بررسی شده است. در این داستان ورقه، قهرمان اصلی، در پی دستیابی به هدفی خاص، یعنی ازدواج با گلشاه است. در راه رسیدن به هدف با مقاومت نیروهای مخالف رو به رو می شود و در نتیجه وضع متعادل زندگی او و قبیله اش به هم می ریزد. ولی قهرمان با کمک نیروهای یاری گرش موفق می شود بر حریفان غلبه کند، به هدف برسد و وضع متعادل و سامان یافته ای را که محصول حوادث داستان است، به زندگی خود و قبیله اش بازگرداند. حوادثی که در داستان رخ می دهد باعث شکل گرفتن چهار سلسله (پی رفت) در طرح آن می شود. در این مقاله چنان که ذکر شد، طرح این داستان و اجزای تشکیل دهنده آن از دیدگاه چند تن از ساخت گرایان بررسی و تحلیل شده است.
ترامتنیت مطالعه روابط یک متن با دیگر متنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط یک متن با متنهای دیگر از موضوعات مهمی است که با ساختارگرایی و پساساختارگرایی مورد توجه پژوهشگرانی چون کریستوا، بارت، ریفاتر، ژنت و... قرار گرفته است. ژولیا کریستوا نخستین بار در دهه 1960 اصطلاح بینامتنیت (Intertextualite) را برای هر نوع ارتباط میان متنهای گوناگون مطرح کرد. پس از آن ژرار ژنت با گسترش دامنه مطالعاتی کریستوا هر نوع رابطه میان یک متن با متنهای دیگر یا غیر خود را با واژه جدید ترامتنیت (Transtextualite) نامگذاری نمود و آن را به پنج دسته تقسیم کرد که بینامتنیت یکی از اقسام آن محسوب میشود. اقسام دیگر ترامتنیت عبارتند از: سرمتنیت ((Arcitextualite، پیرامتنیت ((Paratextualite، فرامتنیت ((Metatextualite و بیش متنیت (Hypertextualite) که هریک تقسیمبندیهای دیگری را شامل میشود. از این میان بینامتنیت و بیشمتنیت به رابطه میان دو متن هنری یا میپردازد و سایر اقسام ترامتنیت به رابطه میان یک متن و شبه متنهای مرتبط با آن توجه دارد. به عبارتی پیرامتنیت به رابطه میان یک متن و پیرامتنهای پیوسته و گسسته آن اشاره دارد. فرامتن رابطه تفسیری یک متن نسبت به متن دیگر مورد توجه قرار میدهد و سرمتنیت به رابطه میان یک متن و گونه ای که به آن تعلق دارد میپردازد. در این مجال کوشش میشود به چگونگی روابط میان متنی از نظر ژنت به تفصیل پرداخته شود.
پساساختارگرایی و روش
حوزه های تخصصی:
علوم انسانی و اجتماعی در عصر حاضر در معرض بحرانهای بنیادینی قرار گرفتهاند، میل رسیدن به روش و نظریه واحد در علوم انسانی و اجتماعی فروکش کرده و رویکردهای پساساختارگرا برای یافتن و بهره جستن از روشهای جدید تحقیق غلبه یافته است. این رویکرد جدید با پیشنهاد روششناسیهای متعدد و متنوع، نوعی آشفتگی روششناختی را به همراه آورده و با طرح ایده مواجهه با موضوع شناخت از طریق سنتهای فرهنگی و زبانی، باب هر گونه رویارویی مستقیم با جهان را بسته و تمام دانش انسان را گرانبار از نظریه و ارزش معرفی کرده است.در این مقاله پس از شرح مختصر رویکرد ساختارگرایی، انتقادهای وارد بر آن بیان شده است. همچنین ضمن تشریح رویکرد پساساختارگرایی و بیان وجوه شباهت و تفاوت آن با ساختارگرایی، جایگاه روش در این رویکرد مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
از ساختارگرایی تا پساساختارگرایی
ساختارگرایی با تکیه بر اصولی همانند کل گرایی، سعی در کشف ساختار در پس واقعیت اجتماعی، سرایت قواعد زبانی به فعالیت های اجتماعی، حل نظام های فرهنگی با تقابل های دوگانه، بی اعتنایی به تاریخ و زمان، نفی سوژه محوری، قیاس ناپذیری ساختارها، مطالعه هم زمان ساختارها و توجه به عمق ساخت ها نسبت به روساخت ها در دو مکتب فرانسوی (ساختارهای زبانی) و آمریکایی (ساختارهای اجتماعی) شناخته شده است. ساختارگرایی و پسا ساختارگرایی در وجهه انتقادی از فاعل شناسا (سوبژه) و تاریخ گرایی اشتراک دارند. در گذار از ساختارگرایی به پسا ساختارگرایی، که به بیانی گذرا از مدرنیسم به پسامدرنیسم هم بود، ویژگی های زیر قابل اشاره است: زبان، به عنوان یک رسانه غیر شفاف، واقعیت را شکل می دهد، و پدیده ای اجتماعی و جایگاهی برای مبارزه سیاسی تلقی می شود، سوژه ها در منشا خود اجتماعی هستند، و به نقش گفتمان و متن توجه جدی می شود.
دیدگاه معناشناختی در باب ساختار نظریه های علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
مقاله حاضر هفت بخش دارد. در بخش اول، مقدمه ای در مورد رویکرد معناشناختی ارایه می شود. بخش دوم به تفاوت های رویکردهای سنتی و معناشناختی اشاره می کند. در رویکرد معناشناختی، مدل ها نقشی اساسی دارند. جوهر اصلی این دیدگاه این است که نظریه ها چیزی بیشتر از مجموعه ای از مدل ها نیستند و بنا بر این، شاخصه نظریه ها و فهم اینکه آنها چگونه جهان را بازنمایی می کنند، در صورتی که چنین کنند، به مفهوم مدل وابسته است. در بخش سوم، به نقش مدل ها در این رویکرد اشاره شده و در بخش چهارم، به معرفی دو شاخه معروف تر رویکرد معناشناختی یعنی ساختارگرایی و حالت - فضا پرداخته می شود. بخش پنجم به این موضوع می پردازد که بر خلاف تصور رایج در مورد غیر واقع گرایانه بودن دیدگاه معنایی می توان همانند فیلسوفانی نظیر ساپی و گی یر تعبیری واقع گرایانه از این رویکرد داشت. بخش ششم به نقدهایی که به رویکرد معناشناختی وارد آمده، و بخش آخر به برخی رویکردهای جایگزین اشاره می کنند.
پیوند عمودی و انسجام معنایی در غزل های حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
" ساختار گسسته تمام شعر حافظ، از همان ابتدا نوآشنایان شعر او را واداشته تا ادبیات و دیگر عنصرهای سازنده ی این زیباترین غزل های فارسی، را جداگانه و بدون پیوند با یکدیگر، بررسی کنند و به این ترتیب، افزون بر آن که خود را از ادراک جان تپنده و معماری ظریف و در عین حال مستحکم این اشعلار محروم ساخته، با گستراندن چندگانگی معنایی و پراکندگیش شعر حافظ، به بخشی از روح و ادبیت آن لطمه وارد کرده اند، زیرا پیام شاعرانه در ادراک انسجام درونی شعر و ارتباط عناصر ادبی آن با یکدیگر عینیت می یابد...
"
سبک شناسی هجویات خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
" هر یک از گونه های ادبی از ویژگی های سبکی خاصی برخوردارند. شناخت سبکی این گونه ها موجب حصول درک درست تری از آن ها خواهد شد. مقاله حاضر به بررسی ویژگی های سبکی هجویات خاقانی در دیوان او می پردازد و آن ها را از نظر سطوح واژگانی، ادبی و معنایی مورد بررسی قرار می دهد؛ برای این منظور هجویاتی که مخاطب آن ها از وضوح بیشتری برخوردار بوده اند، مورد توجه واقع شده است. منبع مورد استفاده در این بررسی دیوان اشعار خاقانی بوده و از دیگر آثار او چشم پوشی شده است؛ دلیل این کار اهمیت دیوان او از نظر حجم و تنوع مطالب نسبت به آثار دیگرش چون تحفه العراقین می باشد. برخی از هجویات خاقانی در این مقاله از دیدگاه ساختارگرایان مورد بررسی واقع شده است. نتیجه کار نشان می دهد که با این بررسی می توان به شناخت بهتری از هجویات خاقانی دست یافت؛ هم چنین این پژوهش می تواند مقدمه ای برای بررسی هجویات سرایندگان دیگر و دریچه ای به سوی شناخت سبکی هجو در ادب پارسی باشد.
"
کتاب های درسی به عنوان منابع یادگیری
حوزه های تخصصی:
نویسنده در این مقاله در پی آن است،که با تاکید بر ساختار کتابهای درسی، چند روش شاخص در یادگیری را از طریق مطالعات موردی بررسی کند. مطالعه موردی نویسنده بر روی چند کتاب درسی دانشجویان رشته مطالعات ادبی صورت گرفته است. وی در تحقیق پیش روی کوشیده است تا میزان موفقیت این کتابهای درسی را در بهکارگیری و عرضه چند مورد از مدلهای یادگیری بررسی کند و قوتها و کاستیهای آنها را هم نشان دهد. روشهای یادگیری هم، که نویسنده به آنها توجه کرده است، از نظریه یادگیری تجربی دیوید کُلب اخذ شده اند. بنا بر این نظریه، در یادگیری تجربی چهار روش «یادگیری ملموس»، «یادگیری انتزاعی»، «یادگیری بازاندیشانه» و«یادگیری فعال» وجود دارد. نویسنده این مقاله، با معرفی کردن و معیار قرار دادن این چهار روش، کوشیده است نتایج بررسی خود را عرضه کند.
بررسی تطبیقی طرحواره اسلامی عمل با انسان شناسی (پسا) ساختارگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان به منزله عامل در اندیشه اسلامی، بیانگر آن است که انسانها را می توان منشاء اعمالشان در نظر گرفت . در این دیدگاه، مبانی عمل، دست کم دارای سه نوع است : شناخت، گرایش و اراده. گستره عمل، در وجود و موجودیت آدمی بسیار وسیع است به طوری که می توان در عرصه هایی چون ادراکهای حسی ، زبان ، رویا و نظامهای اجتماعی، از بروز و ظهور عمل آدمی سخن گفت . دو تفاوت میان انسان شناسی اسلامی و ساختارگرا / پساساختارگرا وجود دارد . اول این که انسان شناسی اسلامی ، با حذف سوژه آگاه و دارای قصد سازگار نیست. دوم این که در انسان شناسی اسلامی، ویژگیهای فطری آدمی تنها ساختاری نیست چنانکه در ساختارگرایی برآنند . به علاوه ،
شکوفایی یا ظهور برخی از امور فطری، به نحو قابل ملاحظه ای در گرو قصد و اراده آدمی قرار دارد دیدگاه انسان به منزله عامل، دلالتهای مهمی در عرصه تعلیم و تربیت دارد. بر این اساس، ارتباط میان معلم و شاگردان باید به منزله ارتباطی میان انسانهای عامل و بنابراین به صورت تعامل در معنای دقیق آن در نظر گرفته شود.
بررسی بن مایه داستانیِ «سرکشی و تباهی» در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بررسیهای انجام شده، واحد بن مایه ایِ سرکشی و تباهی طرحی داستانی را تشکیل می دهد که با پوشش بر یازده داستان شاهنامه، میزان 18/3% از داستان های شاهنامه فردوسی را به خود اختصاص داده است و از این جهت، دهمین پی رفت بزرگ شاهنامه به شمار می آید. این ساخت داستانی شامل آرامش آغازین، سرکشی پادشاه ، به زوال افتادن او و آرامش پایانی است. مضمون داستانیِ سرکشی و تباهی با پیشینه ای بسیار کهن، ریشه در اسطوره گناه آغازین داشته، نوعی آیین پادشاهی مقتدرانه در شاهنامه را نیز به نمایش می گذارد. آشکارترین جلوه تاریخی این نوع پادشاهی، در دوره ساسانی دیده می شود که از فراوانی حضور داستان های متاثر از این ساخت در عصر ساسانی شاهنامه، به خوبی دریافت می گردد. به هر تقدیر، کهنگی و گستردگی مضمون اساطیری این ساخت داستانی، از اسطوره گناه آغازین، کهن الگویی ساخته که داستان های فراوانی را در ادبیات ملل جهان تحت تاثیر خود قرار داده است.
بررسی قصّه های «دیوان» در شاهنامه فردوسی (بر اساس نظریه ریخت شناسانه ولادیمیر پراپ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه نقدهای زیادی وجود دارند که بر کارکردهای ساختاری استوارند. ساختارگرایان همواره در پی آن بودند که به الگوهای روایتی مشخص دست یابند تا به کمک آنها، قصهها و داستانها را مورد بررسی قرار دهند. از بین آثار به وجود آمده، کار ولادیمیر پراپ از همه مهمتر بود؛ وی با تجزیه و تحلیل قصههای روسی پریان، نموداری شامل سی و یک خویشکاری ارائه کرد و معتقد بود، این الگو را میتوان در مورد سایر قصههای عامیانه و حتی رمانها به کار برد. روش پراپ بعدها توسط محققّان دیگر مورد استفاده قرار گرفت و گاهی نقدهایی بر آن وارد شد.
شاهنامه فردوسی از جمله آثاری است که در آن داستانها و داستانوارههای فراوانی دیده میشود. از جمله آنها، داستانهایی است که در آنها دیوان از نقشورزان اصلی هستند. در این مقاله سعی شد تا نمودار خویشکاریهای پراپ و روش ریختشناسانه وی در داستانهای دیوان پیاده شود تا مشخص گردد، نظریه پراپ تا چه اندازه بر این داستانها انطباق دارد. بررسیها و تجزیه و تحلیل این داستان ما را به این نتایج رسانده است که قصههای دیوان در شاهنامه قابل بررسی با کارکردهای ریختشناسانه پراپ است و توالی کارکردهای مورد نظر پراپ نیز در این داستانها دیده می شود. حرکتهای موجود در این داستانها از نظر موضوع و محتوا، بیشتر از نوع اول حرکتهای پراپ یعنی «بسط از طریق خویشکاری H-I (جنگ و کشمکش) هستند و خویشکاری «طلسم» یا «افسون» در اکثر داستانها حضور دارد. در برخی داستانهای دیوان، بعضی کارکردها تکرار شدهاند که این امر علاوه بر تاکید بر اهمیت حادثهای که رخ میدهد و توانایی های خاص قهرمان، نوعی حالت تعلیق در قصه به وجود میآورد.