مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
۱۷۷.
۱۷۸.
۱۷۹.
۱۸۰.
زبان
حوزه های تخصصی:
تئاتر نمایش داستانی تخیلی به واسطه ی ژست و کلام است و دارای دو زبان کلامی و غیر کلامی یا صحنه ای است. هدف مطالعه ی حاضر بررسی زبان در دو نمایشنامه از دو فرهنگ متفاوت است : «آخر بازی» بکت و «افرا یا روز می گذرد» نوشته ی بهرام بیضایی. نمایش اول را نمونه ی تئاتر نو یا پوچی می دانند که نویسندگان آنها قصد داشته اند عناصر سنتی تئاتر غرب را به چالش کشیده و طرد کنند. ما بر این باوریم که نمایشنامه ی بیضایی نیز به نوعی، نمایشی مدرن است و از این نقطه نظر، با نمایشنامه بکت شباهتهایی دارد، لیکن روی بنیان های فرهنگی سنتی ایرانی تکیه دارد و گذشته ی خود را نفی نمی کند. مطالعه ی حاضر با تکیه بر ابزارهای تحلیلی نقد سبک شناسی در حوزه ادبیات تطبیقی سعی دارد با تکیه بر وجه کلامی تئاتر، شباهت ها و تفاوت های این دو نمایش را بررسی کند.
هم گرایی و واگرایی فلسفة تحلیلی و بنیان گذاری آن در پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفة تحلیلی از زبان آغاز می کند و به سبب خصلت همگانی و عامّ زبان و یا ویژگی بین الاذهانی اش، پاسخگوی مسائلی چون سولیپسیزم، فرد دیگر، اگوی محض و تجربی و غیره نیست و نیازی به توضیح و تبیین آن ها ندارد، لکن پدیدارشناسی با چنین پرسش هایی روبرو است و باید برای آن ها توجیهی مناسب ارائه کند. برای نمونه، پدیدارشناسی هوسرل همیشه به سولیپسیزم متّهم شده است؛ و به طور خاص، ویتگنشتاین تلاش می کند که سولیپسیزم را نقد کند تا عجز پدیدارشناسی را نشان دهد. همچنین وی سعی می کند که زبان و تجربة خصوصی را انکار کند تا بدین وسیله نشان دهد که معنی کلمات یا عبارات را باید در کاربرد آن ها جستجو کرد. ما در این مقاله می کوشیم، ضمن دفع اتّهام سولیپسیزم از پدیدارشناسی، نشان دهیم که انکار تجربة خصوصی محال است و به همین دلیل، این ادّعا که معنی در کاربرد عبارت و کلمه است، از جامعیت مطلق برخوردار نیست. در مقالة حاضر، وظیفة اساسی ما این است که بنیاد زبان را در پدیدارشناسی جستجو کنیم، بنابراین، نخست از رهگذر نقد نظر دکارت، یعنی از رهگذر نفی و طرد سوبژکتیویتة محض و تهی، قصدیت را به عنوان تضایف سیلان سوبژکتیویتة محض با نظام منظّمِ اعیان اش (اعیان به عنوان زیست جهانِ محیطی و شهودی) توصیف و تبیین می کنیم. سپس، بر اساس این تضایف، زبان را به عنوان گشودگی نظام ها و میدان های اعیان داده شده در شهود، یا به دیگر سخن، به عنوان گشودگی جهان محیطی، توصیف خواهیم کرد. منظور این است که عبارت ها، نام ها و گزاره های زبانی، جنبه های مختلف و دقایق عین یا یک نظام عینی را بازنمایی می کنند. در حقیقت، ارجاع زبان به اعیان به واسطة داده شدن اعیان در شهود است. ارجاع نام ها و عبارت های زبانی به اعیان، اصالت خود را از داده شدن اعیان در شهود می گیرد.
یاکو هینتیکا[1] میان اعیان قصدی شهودی و جهان های ممکن، گونه ای توازی دید. بدین سان، چنین توازی ای می تواند میان اعمال قصدی و بازی های زبانی ملاحظه شود. ادّعای فلسفة تحلیلی درباب ارجاع معنا به عین، زمانی به چالش می افتد که آشکار شود ارجاع دو عبارت که معانی متفاوتی دارند به یک عین، با مبانی این فلسفه قابل توجیه نیست. وانگهی، شرط های حقیقی نمی تواند تحلیلی بودن چند عبارت را توضیح دهد.
مطالعة انسان شناختی هویت زبانی مهاجران افغان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به باور بسیاری از اندیشمندان حوزة زبان شناسی و انسان شناسی ""زبان"" پایة هویت به شمار می آید، چه دو مفهوم هویت و زبان در پیوندی ناگسستنی با یکدیگر قرار دارند. حتی برخی از آنان معتقدند نخستین نشانة هویت، یعنی نام های فردی، از جنس زبان است. ما در این پژوهش با استفاده از داده های میدانی، امر زبانی و رابطة آن را با متغیرهای دیگری مانند سن، جنس، قومیت و ملیت در بین مهاجران افغان بررسی و سعی کرده ایم ارتباط آن را با مقولة هویت نشان دهیم. بعد از گذشت ربع قرن از حضور وسیع افغان ها در ایران، هم اکنون نسل دوم و سوم مهاجران درحال تجربة موقعیتی تازه هستند تا بتوانند به هویت جدیدی دست یابند. این فرایند، که ناگزیر از درون نوعی نا به سامانی هویتی عبور می کند، به تدریج خود را در جامعة مهاجران نمایان می سازد. هویت جدید بدون شک ازخلال زبان صورت می پذیرد. به نظر ما، شکل گیری این هویت می تواند در زمینه سازی حضور رسمی اقلیت جدید ""ایرانی-افغان"" در ایران به طور مؤثری عمل کند. بنابراین، هویداست که زبان فارسی افغان، نه فقط ازسوی مهاجران در ایران، بلکه در خود کشور افغانستان نیز درمعرض آسیب ها و تهدیدهای کم و بیش جدی قرار گرفته است.
مفاهیم فرهنگی مناقشه برانگیز در کتاب های آموزش زبان انگلیسی ایران: بررسی مقایسه ای نظرات اساتید علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به مقایسة نظر استادان رشته های حوزة علوم انسانی دربارة برخی مفاهیم فرهنگی مناقشه برانگیز یا دارای قبح عمومی موجود در کتاب های آموزش زبان انگلیسی در ایران می پردازد. بدین منظور، با مراجعه به کتاب های رایج آموزش زبان انگلیسی، مشاوره با استادان زبان انگلیسی و علوم اجتماعی و بررسی دید عمومی جامعه، فهرستی از 20 واژة مبیّن مفاهیم یادشده درقالب پرسش نامه ای تشریحی و دارای ارزش گذاری عددی تهیه شد و برای نظردهی در اختیار استادان مشارکت کننده قرار گرفت. جامعة آماری این تحقیق برای بررسی های مقایسه ای، تعمداً محدود و شامل استادان رشته های زبان و ادبیات فارسی، زبان و ادبیات انگلیسی، زبان شناسی همگانی، زبان و ادبیات عرب، الهیات، و فقه و مبانی حقوق اسلامی در دانشگاه سمنان بوده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان دهندة خنثی بودن تعداد بیشتری از مفاهیم مزبور برای استادان رشته های زبان و ادبیات فارسی، زبان و ادبیات انگلیسی و زبان شناسی و درواقع تساهل و مسامحة آنها درقبال این مفاهیم بود. درمقابل، پاسخ استادان رشته های حوزة الهیات، معارف اسلامی و زبان عربی حاکی از آن بود که این استادان مؤانست کمتری با واژه های یاد شده دارند و برای مفاهیم فرهنگی مزبور قبح بیشتری قائل اند. به عقیدة انجام دهندگان این پژوهش، داشتن پیشینة تحصیلی زبانی و درنتیجه آشنایی بیشتر با ادبیات و فرهنگ غرب در دستة اول و داشتن سابقة تحصیلی در حوزة مذهب و نگاه ارزشی و دینی قوی تر به دلیل تسلط بر مبانی اسلامی و فقهی در دستة دوم از دلایل احتمالی نتایج به دست آمده است.
بررسی نظم آهنگ هجده سوره از قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروز با گذشت نزدیک به چهل سال از انقلاب اسلامی، اختلاف دو تهیه کننده اصلی سینمای ایران؛ یعنی حوزة هنری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ را باید «پاشنه آشیل سینمای ایران» دانست. حوزة هنری در وضعیت متضادی که داعیه دار سینمای فاخر و ارزشی است، تولیدات و مجوزهای صادره وزارت ارشاد را رد می کند. به نظر بسیاری آثار تولیدی این ارگان با تعریف اثر فاخر همسانی ندارد. جداکردن صفت ابدی از ناهنجاری مذکور، قبل از آنکه قهر مسئول با سینما به قهر تماشاگر از سینما دامن بزند و جذابیت های سینمای بیگانه، ابتکار عمل را به طورکل از ما بگیرد؛ الزامی است.
در این مقاله با گزینش درون سازمانی ارکان مقاله (شامل آثار، کارگردانان و مبانی نظری) از بطن حوزة هنری، به دنبال تبیین وضعیتی هستیم که در آن نتایج صریح و الزاماً مورد قبول امروز قطب منتقد قرار گیرد. دفاع مقدس تنها بستر مقبولی است که می تواند در این تنگنا راه گشا باشد. آثار حاتمی کیا و ملاقلی پور به مثابه اسطوره های فیلم ساز دفاع مقدس، شهریار بحرانی به منظور طلایه دار سینمای فاخر، ردپایی بر شن و چشم شیشه ای هم به منزلة آثار صاحب سبک در دهه شصت از تولیدات حوزه گزینش شده اند. آوینی دراصل از زمان شروع به کارش در اداره تلویزیون و سپس با تأسیس مجله سوره در حوزة هنری شروع به تدوین جدی آرای خود کرد. اگر در بحث تطبیقی مقاله تردیدی وجود نداشته باشد، این مقاله باید نقطه پایانی بر شکست های قبلی و آغاز نگاه جدید به تعریف اخلاق و ارزش در سینما شود.
نتایج مقاله نشان می دهد که آثار تولیدی حوزة هنری با آرای آوینی هماهنگی غیرقابل ملاحظه ای دارد. مهاجر، ردپایی برشن و چشم شیشه ای به طور قابل ملاحظه ای با آرای آوینی تطبیق دارد و در مقابل سه اثر هراس، گذرگاه و بلمی به سوی ساحل؛ دیدگاه های شهید آوینی ناهماهنگ هستند. بنابراین، بررسی تطبیقی حاضر نشان می دهد که تضاد درون سازمانی مذکور اثبات شده است.
زبان و تصویر در تعبیرات قرآنی قصاید عربی سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل قصاید عربی سعدی و تبیین ساختار زبانی شاعر در تصاویر قرآنی موجود در این قصاید، محور اصلی مقاله حاضر است که با توجه به جایگاه رفیع سعدی در عرصه ادبیات ایران و جهان، تبیین شاخصه های اصلی زبان تصویری او در راستای اثبات تسلط شاعر بر زبان قرآن و شعر عربی ضرورت می یابد. از آن جایی که رویکرد زبان و تصویر در اشعار سعدی با زیر ساخت تاثیرات شاعر از قرآن، کار نشده است لذا در این مقاله در صدد پاسخگویی به سوالات زیر هستیم:
اول این که جایگاه آیات قرآنی در قصاید عربی سعدی چگونه است؟ و میزان ابیات تصویری و غیر تصویری شاعر در چه حدی است؟ دیگر آن که صور خیال در ابیات قرآنی سعدی چه ویژگی هایی دارد؟ و کانون مرکزی تصویر در این ابیات چیست؟ بیان نحوه تقابل و تعامل، پیوند و مجاورت واژگان قرآن در نگاه تصویری شاعر، از رویکردهای دیگر مقاله حاضر است.
تعامل زبان و معنا در سوانح احمد غزالی بر پایه نظریه ارتباطی یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان تنها ابزار انسان برای بیان دقیق جهان تجربی او است. هر کس جهان را به گونه ای خاص در می یابد و آن را با زبانی ویژه گزارش می کند. با توجه به این اصل می پنداریم که زبان در سوانح، بیانگر تجربیات منحصر به فرد احمد غزالی است. در این مقاله برای تعیین دقیق جایگاه پیام زیباشناختی متن سوانح، آن را با توجه به نظریه ارتباط یاکوبسن بررسی و تحلیل می کنیم تا نشان دهیم زبان در این کتاب، اگرچه برای ایجاد ارتباط به کار رفته است، در آن معنا و دریافت آن به تأخیر می افتد. از آن روی که ابزارهای زیبایی شناختی زبان، در به تأخیر انداختن معنا و دریافت آن مؤثرند، در بررسی نقش ادبی متن به برجسته ترین ابزارهای تبدیل زبان به ادبیات، نظیر حکایت، تمثیل، تشبیه، استعاره و تشخیص به اختصار اشارت رفته است.
کودک نمایی در شعر سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کودکانه نگری، بُعدی از دنیای فکری و شعریِ سهراب سپهری است که اَشکال آن در شعر وی خود نمایی می کند. او از سرمایه های کودکی به عنوان دست مایه های شعری بهره گرفته است. سپهری لحنی صمیمی و صادقانه و در عین حال ساده که می توان آن را تلفیقی از زبان کودکانه و شاعرانه و نمادین تلقی کرد، برای تبیینِ کشف و دریافت های عرفانی خود به کار می گیرد. تخیل دورپرواز وی همچون خیال پردازی های بی مرز کودکانه درصددِ ایجاد مناسبات و روابط تازه بین اشیا و پدیده ها برمی آید و از این رهگذر، توفیق می یابد تصاویر بدیع، غریب و بی سابقه ای بیافریند که تنوع و تازگی آنها، بازتاب های ناهمگون و متنوعِ تخیل کودکانه را به یاد می آورد. سپهری چون کودکان با نگاهی فارغ از عادات، پیش داوری و زمینه های ذهنی، به امور و پدیده ها می نگرد؛ بدین واسطه، می تواند جریانی از تازگی، شگفتی و احساس لذتی را مشابه آنچه برای کودکان قابل تجربه است، در شعر خود بازتاب دهد.مقاله حاضر بر قرابت های نگرش عرفانی سپهری و نگاهِ کودکانه تأمل می کند و در صدد برآمده اَشکال آن را در اندیشه، عاطفه، تخیل و زبانِ سپهری کشف و تبیین نماید.
بررسی و تحلیل ساختار و محتوای قصاید شهریار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصیده فارسی که تا پایان قرن ششم یک دوره درخشان و شکوفایی را پشت سر نهاده بود، از قرن هفت به بعد رو به افول نهاد و از معیارهای اصیل خود دور شد. اما در دوره مشروطیت، تحت تأثیر تحولات خاص اجتماعی، این نوع شعر با معیارهای اصیل و سنتی خود احیا شد. موضوع مقاله حاضر، بررسی ساختار و محتوای قصاید شهریار است. می توان گفت که شهریار هرچند ادامه دهنده بسیاری از سنت های شعر کلاسیک فارسی است، اما در قصیده، به دنبال هنجارها و معیارهای قدما نیست و به دلیل ویژگی های خاص شخصیتی، زبان قصاید او نرم و تغزلی است. با اینکه برخی از قصاید او با قصاید اساتید قدما پهلو می زند، اما باید گفت که قصیده شگرد اصلی او نیست، بلکه شهریار قصیده را صورت خشنی از شعر می داند. مهم ترین ویژگی قصاید شهریار، مانند دیگر اشعار او، واقع نگاری و صدق تجربه عاطفی است. این ویژگی در قصایدی با زمینه تغزلی و عاطفی، همراه با تخیل بدیع و توصیفات رمانتیک، نوعی قصیده جدید را به وجود آورده که پیش از شهریار سابقه نداشته است. قصاید شهریار از حیث موضوع بسیار متنوع است اما با توجه به موضوعات غالب، می توان این قصاید را به چند دسته تقسیم کرد: 1. قصاید مدحی که شامل اخوانیات، مراثی و قصاید اجتماعی است. 2. قصاید دینی و توحیدی 3. قصاید تغزلی 4. قصاید انقلاب اسلامی.
تحلیل و نقد تبیین دکارتی ِلاک درباره ی این باور و ارائه ی تبیینی بدیل مبتنی بر آموزه ی ویتگنشتاین متأخر «هر فردی در آگاهی از خودش خطاناپذیر است»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ما بر این باوریم که: «آگاهی فرد نسبت به خودش خطاناپذیر است»، در حالی که آگاهی او نسبت به سایر چیزها و یا حتی آگاهی سایر افراد نسبت به او را خطاناپذیر نمی دانیم. چگونه می توان چنین عدمِ تقارنی را تبیین کرد؟ متداول ترین پاسخ، معمولاً مبتنی بر تبیین دکارتیِ لاک است. ما ابتدا، این تبیین را به چهار فرضیه فرو می کاهیم و سپس با آشکار ساختن تبعات معناشناسانه، معرفت شناسانه و هستی شناسانه ی این فرضیه ها نشان خواهیم داد که چرا می توان (و یا باید) به دنبال تبیینی بدیل باشیم. در پایان نیز با اتکای بر آراء ویتگنشتاین متأخر، تبیین بدیلی را ارائه خواهیم کرد که بر اساس آن، باور به خطاناپذیری فرد در آگاهی از خودش، صرفاً به یک پیش فرض زبان شناسانه برمی گردد که ما را برای تفسیر کلام یکدیگر آماده می سازد.
مکانیسم زبان و عناصر روایی در بیان کرامات عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین سازوکار زبان و عناصر روایی در بیان کرامات اولیا از مباحث مهم در سبک شناسی زبان عرفان است. کرامات اولیا از آن جا که متعلق به جهانی پیچیده و وصف ناپذیرند، راوی در زبانی متفاوت با زبان عادی می کوشد تا در قالب نقل روایاتی به بازسازی عالم لایُدرَک و لایُفهمِ کرامات بپردازد و این دیگر به هنر وی بستگی دارد که تا چه اندازه بتواند به صحنه رؤیت شده شکل ببخشد. نوشتار حاضر می کوشد تا ضمن بحثی در باب مرز میان کرامات و خرافات و تفاوت باور به مسأله کرامات با خرافه پرستی و پرهیز از خلط میان این دو، ابتدا با ذکر شواهدی از مقامات عرفانی، به تحلیل پاره ای از شگردهای روایی و تأثیر آن در حقیقت مانندی کرامات بپردازد و سپس گرایش زبان این گونه روایات را از تمثیل به استعاره بازنمایی کند. برآیند این پژوهش آن است که راوی به نسبت هنر روایتگری خویش، می کوشد با بهره گیری از انواع شگردهای روایی، کرامات شگفت آور را باورپذیر و حقیقت مانند جلوه دهد؛ ولیکن این کوشش در ادوار بعد به موازات انحطاط تصوف و آشفتگی های سیاسی-اجتماعی، به سستی و ابتذال در زبان و محتوا می گراید؛ چنانکه تدریجاً از زبان ساده و تمثیلی مقامات عرفانی در ادوار آغازین تصوف فاصله گرفته و به زبانی بیمارگون و استعاری در ادوار بعد بدل می گردد؛ اما نه استعاره های لفظی و زبان رمزی و نمادین که ناشی از نارسایی زبان در بیان تجارب عرفانی است؛ بلکه کاربرد استعاره های مفهومی در سطحی گسترده در جهت اهداف و منافع گوناگون.
رهیافتی تطبیقی بر کاربرد زبان در دو مکتب رئالیسم و سوررئالیسم از رهگذر بررسی رمان سووشون و بوف کور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی یکی از ابزارهای مؤثر در تحلیل سبک شناختی متن است. بی تردید یکی از وجوه تفاوت مکتب ها و نظریه های ادبی با یکدیگر، زبان مورد استفادة آنهاست. این مسئله فرضیة بنیادین این مقاله را شکل داده است. پژوهش حاضر با نگاهی تطبیقی به بازیابی نحوة به کارگیری زبان در دو مکتب رئالیسم و سوررئالیسم و بیان وجوه تفاوت آن از رهگذر بررسی دو رمان برجستة فارسی، «بوف کور» صادق هدایت و «سووشون» سیمین دانشور میپردازد. پشتوانة نظری این مقاله روش سبک شناختی جفری لیچ است. تحلیل زبانی دو اثر نشان میدهد با این که مبنای مشترکی در عناصر زبانی همة مکاتب ادبی به چشم می خورد اما نحوة به کارگیری و بسامد هر یک از این عناصر ازجمله اسم، فعل، صفت، قید، ساختار نحوی و جملهبندی، آرایههای لفظی و انسجام یا عدم انسجام کلام منجر به ظهور تفاوت های چشمگیری در سطح زبان مکاتب گوناگون میشود.
روایت هاچگونه واقعیت را می سازند؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پاسخگویی به این مسائلهاست که روایت چگونه شکل می گیرد؛ چگونه کار می کند؛چگونه وضعیت سلامت و بیماری را توضیح می دهد و چگونه و براساس چه مکانیزمی قادر به پیش بینی و کنترل وضعیت انسانی می شود و در پایان هدف پاسخگویی به این پرسش است که چگونه روایت واقعیت را می سازد.پژوهش حاضر در چارچوب تحلیلی نظری و بر اساس بررسی استدلالی و استنباطی مبتنی بر تحلیل گفتمان نظری سازمان دهی شده است. تحلیل گفتمان به منزله روش پژوهش کیفی متن را مورد واکاوی قرار می دهد. متن در ادبیات مزبور هم یک متن نوشتاری می تواند باشد، هم یک نظریه و هم یک واقعیت اجتماعی. زبان را می توان از دو راه بررسی کرد؛ درمطالعه «همزمانی»، زبان در یک مقطع زمانی واحد و در یک وضعیت خاص بدون در نظر گرفتن زمان، بررسی می شود و در مطالعه «درزمانی»، تحول زبان در طول زمان، مطالعه می شود. روایت در جریان ساختارهای هم نشینی و جانشینی(حرکت همزمانی و درزمانی زبان) شکل می گیرد. این جریان وابسته به زبان و گفتگویی دوجانبه است؛ روایت به زبان درمی آید و در جریان گفتگو انسجام پیدا می کند و یکپارچهمی شود. روایت مسائلهبرون ذهنی ( جهان اول)، چنانکه واقع گرایان روایتی می گویند و نیز موضوعی درون ذهنی(جهان دوم)، چنانکه رویکردهای پسامدرن و برساخت گرا می گویند، نیست.زبان مسائله و موضوعی است کهدر فرایند گفتگو و در بستر گفتمانی شکل می گیرد و در جهان سوم مستقر می شود. روایت هابه شکل گفتگویی سامان پیدا می کنندوبه شکل دادن خویشتن روایتی کمک می رسانند.
فراتحلیل پیامدهای شناختی – تحصیلی دوزبانگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوزبانگی موضوعی آشنا و فراگیر در جوامع امروزی به ویژه در کشور ایران است که برطبق نتایج پژوهش ها از لحاظ تعلیم و تربیت آثار خاص خود را دارد. هدف این پژوهش تعیین اندازه اثر ترکیبی پیامدهای شناختی- تحصیلی دوزبانگی براساس پژوهش های داخل کشور به وسیله یک روند تحقیقی فراتحلیل است. جامعه آماری به تحقیقات در دسترس مرتبط با پیامدهای شناختی - تحصیلی دوزبانگی در داخل کشور مربوط می شود که پس از لحاظ ملاک های ورود و خروج در نهایت نتایج کمّی 21 تحقیق تحلیل شدند. ترکیب اندازه های اثر اختلاف فراگیران دوزبانه نسبت به تک زبانه حاصل از این تحقیقات نشان دادند که به صورت کلی دوزبانه ها نسبت به تک زبانه ها از لحاظ شناختی ضعیف تر هستند (27/0-=ES). این تفاوت در بیش از دو سوم اندازه های اثر تحقیقات اولیه مشاهده شد. با این وجود با تحلیل های دقیق تر مشخص شد که تفاوت های معنادار بین دو گروه در شاخص های تحصیلی است (36/0-=ES) و در شاخص های پایه شناختی همچون هوش بین دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت (10/0-=ES). همچنین تحلیل های تکمیلی نشان دادند که از بین بازده های مرتبط با پیشرفت تحصیلی بزرگ ترین اندازه اثر اختلاف بین دو گروه دوزبانه و تک زبانه در دروسی همچون نوشتن و خواندن است تا در دروسی مانند ریاضی و علوم. دیگر یافته این بخش از تحلیل ها نشان داد که زبان دوزبانه ها می تواند بر شاخص های اندازه اثر تفاوت دوزبانه ها از تک زبانه ها تأثیر گذار باشد.
چگونگی تأثیر کمبود ویژگیهای زبانی کودکان مبتلا به اختلالات طیف اتیسم بر تعامل اجتماعی آنها در اواسط دوران کودکی و راهبردهای مداخله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد انسان به تعاملات اجتماعی وابسته است که در طول سالهای میانی دوران کودکی (15-10 سالگی) به طوز فابل توجهی اساسی و ضروری هستند. هرچند رشد برخی از کودکان متفاوت از دیگر کودکان است؛ اما همه آنها فرایندهای ذهنی یکسانی را تجربه می کنند که به دلیل عوامل مختلفی این فرایندها ممکن است منجر به رشد کودکان یا مانع رشد آنها شوند. زبان بخشی از وجود بشر است و ارتباط ازطریق رفتارهای کلامی و غیرکلامی صورت می گیرد. افراد از طریق فرایندهای متعدد تعبیر و تفسیر، قادر هستند آنچه که دیگران سعی در رمزگذاری اش دارند را درک کنند. هرچند انسانها یاد می گیرند تا زبان را ازطریق تعامل با دیگران به کار برند، اما با توانایی فراگیری زبان زاده می شوند. با اینکه کودکان مبتلا به اختلالات طیف اتیسم نظام ارتباطی متفاوتی را به کار می گیرند، اما آنها زبان را به همان روش کودکان دارای رشد طبیعی فرا می گیرند. در این مقاله، مشکلات کاربرد زبان در موقعیتهای اجتماعی ای که کودکان مبتلا به اتیسم، با آنها مواجه هستند توصیف می شود. در این باره نیز بحث خواهد شد که چگونگی رشد شناختی و فراگیری زبان شیوه هایی را شکل می دهند که در سالهای میانی دوران کودکی، تعامل اجتماعی در کودکان دارای رشد طبیعی در مقایسه با کودکان اتیستیک تفاوت دارد. علاوه بر این، مقاله حاضر، در مورد عواملی که ممکن است در نقائص قابل ملاحظه در اتیسم سهم داشته باشند، و نیز اقداماتی که برای رفع این نقائص انجام می شود، توضیح می دهد.
Des mécanismes langagiers dans Le Mariage de Figaro de Beaumarchais (مکانیسم های زبانی در ازدواج فیگارو اثر بومارشه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی ""زبان و مکانیسم های آن"" در یکی از کمدی های معروف بومارشه ازدواج فیگارو می پردازد. نمایش نامه ای که قبل از هرچیز، با یکی از ابزار گفتاری که همان تک گویی مشهور قهرمان داستان، فیگارو، میباشد، اثری انقلابی لقب گرفته است. خواهیم دید که طنز کلامی در این اثر، از خلالِ بازی با کلمات، کنایه ها، تلمیحات و تراکمِ واژگان صورت میگیرد و طنز فراکلامی به ویژه در نواگفتارها و در طنز حرکات پدیدار میشود. علی رغم اینکه جنبه ی طنز بودن گفتار در این اثر، بر جنبه ی تراژیک آن مستولی است اما همین جنبه ی کم پیدای تراژیک که در عبارات جسورانه ی شخصیتهای داستان نمایان میشود قادر است به اندازه ی جنبه ی طنز آن و یا حتی بیشتر، در وجود مخاطبِ صحنه های طنز تاثیر بگذارد. شادابی و تحرک زبان نیز از ویژگی های بارز این اثر است که اساسا در سایر آثارِ مجموعه ی سه گانه ی بومارشه نیز به چشم میخورد و در این مقاله بخشی را به مطالعه ی این پویایی کلامی در اثرِ مذکور، اختصاص داده ایم.
بررسی سبک هنری قرآن کریم در به کار گیری انواع کنایه و عدول از لفظ قبیح به حسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاربرد کنایه به عنوان یک محور بیانی سابقه ای طولانی در تاریخ زبان شناسی اقوام وملل مختلف دارد . کنایه یکی از برجسته ترین ترفند های هنری در زبان و نشانگر قدرت تعبیر و تأثیر سخن و نفوذ و اثر بخشی کلام است. قرآن کریم نیز به دلایل بلاغی و رعایت عرف رایج گفتمانی مخاطبان خویش، مشحون از تعابیر کنایی است و درک معانی گسترده آن که فراتر از محدوده ظاهری الفاظ است، جز با دریافت ظرائف و نکات ادبی و بلاغی آن، به ویژه کنایه، امکان پذیر نمی باشد، لذا مقاله ی حاضر ضمن بررسی اجمالی مفهوم کنایه نزد علمای بزرگ بلاغت و ارائه آماری تقریبی از کنایات قرآنی و انواع مختلف آن بر مبنای متون بلاغی و تفسیری ، نمونه هایی از هرنوع ذکر نموده و با بیان دلایل بلاغی کاربرد کنایه در قرآن کریم، به این نتیجه می رسد که استعمال لفظ نیکو و اعراض از کلام ناشایست، از مهم ترین اسباب این سبک هنری در قرآن است، و در نهایت نوع یا عنوان جدیدی از کنایه را در زبان عربی برای بررسی و تعیین دقیق کنایات قرآنی پیشنهاد می نماید.
تبیین پدیده فراگیر زبانی ((صفت جانشین موصوف)) در چکامه های عصر جاهلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وقتی اشعار عربی منسوب به روزگاران پیش از اسلام و به ویژه معلّقات را می خوانیم، همواره با یک پدیده فراگیر زبانی برخورد می کنیم که فرایند درک مدلول و مقصود شعر را قدری دچار وقفه می کند. این شگرد زبانی، با حذف موصوف و نشستن صفت یا صفت هایی به جای آن، رخ نموده است.امروزه این پدیده، در برخی کتب مربوط به دانش معانی و بیان، «مجاز مرسل مفرد به علاقه صفت» نام گرفته یا زیر عناوینی چون: «همنشینی معنایی در طرح مجاز» بررسی شده است. به گمان نگارنده بروز چنین عادت زبانی در شعر دوران جاهلی، نه تنها امری سطحی و تصادفی نیست، بلکه رویکردی زبانی است که در محور همنشینی و در راستای بالا بردن ادبیت کلام، تحقق یافته و گزینشی است بلاغی و برآمده از عواطف و روحیات سراینده که با مقتضای حال مخاطب بیابان گرد آن روزگار، تناسبی درخور داشته است. در نوشتار پیش رو، این رویه رایج زبانی، در پیوندی معنادار و بنیادین با اقلیم، فکر و فرهنگ عرب جاهلی و شرایط حاکم بر زندگی ایشان، مورد واکاوی قرار گرفته است. به گواهی پژوهش، فرایند حذف موصوف و انتقال معنای آن به صفت، با ایجاد نوعی ایجاز و بالا بردن قابلیّت تداعی کلام، به پویاسازی ذهن خواننده کمک می کند.
بینالاذهانیت؛ راهی میانه خودبنیادی و مرگ سوژه
حوزه های تخصصی:
انسان در مقام سوژه یا فاعل شناسا در طول تاریخ اندیشه فراز و فرودهای زیادی داشته است. عقلانیت دوران کلاسیک به صورت نظام مند، مخصوصاً در فلسفه یونان باستان، به شکلی تکوین یافت که سوژه نقشی محوری در آن ایفا می کرد. سوژه پس از افت و خیزهای فراوان، دوباره در دوران مدرن به جایگاهی برتر و استعلایی دست یافت. با آنکه سوبژکتیویته در دوران مدرن جایگاه و موقعیت ممتازی یافته و مشخصه شاخص این دوران شد، اما برخی برآنند که عقلانیّت خودبنیاد این دوران ریشه در زمانه ای بس کهن تر به ویژه یونان باستان و تأملات آن دوران دارد. این گفته بیش از پیش این دیدگاه را تقویت می کند که مدرنیته بیش از آنکه حاصل تعارض و برخورد با سنّت باشد، بازخوانی و تفسیری مجدد از اندیشه های دوران باستان بوده است. بدین سبب می-توان این پدیده و رخداد مهم بشری را بازگشت به برخی از مبادی آن، با خوانشی انتقادی دانست که طبیعتاً به اخذ برخی بخش ها و کنار نهادن بخش هایی دیگر انجامید. مدرنیته در مسیر خود با چالش های مهمی در زمینه تحقق آرمان ها و منویاتش مواجه شد که بخشی از آنها متوجه سوژه بود، چرا که سوژه مدرنیته اقتدار و نیز توان بالای خویش در برآورده ساختن اهداف تعیین شده را از دست داده بود و اندیشمندان و نحله های مختلف فکری از منتقدان این دوره، صراحتاً مرگ سوژه را اعلام نمودند. از نظر ایشان سوژه وجه خاصی از انسان بودگی تلقی می شد که در مدرنیته سربرآورد و بسیاری از وجوه انسانی بدان فروکاسته شد و در نتیجه روابط سوژه با دیگری اعم از طبیعت، جامعه، الهیات و نیز همنوعانش را تحت تأثیر قرار داد. یورگن هابرماس ضمن نقد وجوهی از مدرنیته، ناکامی آن را ناشی از اجرای ناقص ظرفیت های نهفته در آن دانسته و از این رو برآن است که همچنان می توان از ظرفیت های مغفول مانده و یا سرکوب شده آن برای پروژه رهایی انسانها استفاده نمود. راه حل وی در ارائه بدیل مهمی ذیل عنوان عقلانیّت ارتباطی و مقوله بین-الاذهانیت است که به کمک آن سوژه ، البته با نگاهی منتقدانه که ناشی از تعلّق خاطر وی به اندیشه انتقادی است، احیاء می شود؛ سوژه ای که با تأمل در خویشتن ضمن ارتقاء ظرفیت های ارتباطی اش از طریق زبان، به محدودیت ها و محذوریت هایش هم واقف است و با پایین آمدن از حوزه های استعلایی در متن روابط واقعی به هویت خود شکل و قوام می بخشد.
طنز و هجو در تاریخ جهانگشای جوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبانِ طنز از قدرتی بس ژرف برخوردار است؛ قدرتی که در سایة آن گوینده می تواند بسیاری از معضلات را بازگو و در بهتر شدن اوضاع تلاش نماید. زمانی که جامعه به بلایا و آشفتگی های فرهنگی و اخلاقی فراوانی دچار باشد، بر دامنة طنز، به ویژه هجو و هزل افزوده می شود. در این مقاله اثبات شد که عطاملک جوینی با طبعِ شوخ و انتقادی خود، همانند بسیاری از شوخ طبعان و منتقدان تاریخ این سرزمین، از این ابزار شگفت و تأثیرگذار به صورت چشمگیر بهره برده است. جوینی بر بسیاری از اعمال، وقایع، افراد، عقاید و غیره نگاهی توأم با نقد و طنز انداخته است و از این طریق، توانسته چون مُصلحی اجتماعی و سیاسی، در بهتر شدن اوضاع و بیان معایب بکوشد. همچنین این پژوهش ثابت کرد که این نگاه منتقدانة او (طنز و هجو) تنها به مغولان اختصاص نیافته، بلکه رعیّت، زنان، شاهان و فرماندگان خوارزمشاهی، شیخ الاسلام و بسیاری از صاحب نامان آن روزگار را نیز در بر می گیرد. با این حال، نباید توقّع داشت که نویسنده ای توانا و ناقد، آن هم در دبار حاکمانی به غایت خشن و بی منطق، نقد و طنز را به صراحت بازگوید و خود را در معرض خطر و تاریخ را از ثبت این وقایع تلخ محروم سازد. نقد و طنزهای جوینی بیشتر در لفّافه زبان پنهان است و پی بردن به این جنبه از نوشتار او، تأمّل ویژه می طلبد.