فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۴٬۱۷۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
رمان « آتش به اختیار »، یکی از آثار محمدرضا بایرامی در حوزه ادبیات داستانی است. این رمان، یکی از نقاط عطف و بزنگاه های هشت سال دفاع مقدّس را به تصویر کشده است. این جستار با بهره گیری از روش مطالعه کتابخانه ای و به صورت توصیفی – تحلیلی و استفاده از نظریه جامعه شناسی رمان (عمدتاً نظریه ژرژ لوکاچ و لوسین گلدمن) به تحلیل محتوایی رمان « آتش به اختیار » پرداخته است. حاصل مطالعه نشان می دهد که پرداختن به وقایع دفاع مقدّس، واقع گرایی و حقیقت مانندی، تقابل سنّت و مدرنیته، بازتاب فرهنگ عامه، استفاده از زبان عامیانه (تعبیرات و اصطلاحات، الفاظ و آواها)، ضرب المثل و... ، محتوای غالب در این اثر است. افکار و مضامینی که نویسنده در این اثر هنری به تصویر کشیده است، تبلوری از کیفیات روحی، عقاید، آرا و جهان بینی اوست. آن چه درخور توجه است، این است که نویسنده اثر، با تلفیق روش های گوناگون و بهره گیری از ذهن خلاق و سیّال خویش توانسته است از کثرت رویّه ، به وحدتی در خور دست یابد و سبکی خاص در داستان نویسی داشته باشد که در بومی نویسی ایشان تبلور یافته است.
« بیع و مبایعه» در داستان «پادشاه و کنیزک مثنوی معنوی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیع و مبایعه برده (عبد و امه) بااینکه در عصر مولوی جزو دانشهای مألوف و مأنوس بوده است؛ ولی برای دنیای معاصر درک و فهم آن نیاز به تبیین و توضیح دارد و نادیده گرفتن این مهم، فضا را برای قضاوت های غیرمنطقی علیه دین و فرهنگ و سوءنیتهای خاص آماده می کند. در داستان "پادشاه و کنیزک" دفتر اول مثنوی معنوی، کنیزی با عقد بیع مورد معامله واقع شده و مبیع و ثمنی ردوبدل شده است. این تحقیق ابتدا بر اساس تعاریف فقهی_ حقوقی، مفاهیم مربوط به عقد بیع از جمله؛ اقسام، اوصاف، شرایط و آثار آن را در دامنه داستان مورد بحث قرار داده و در پایان به این نتیجه می رسد که در تعیین نوع بیع از جهات مقتضی، چارچوب معامله با گزاره مساومه، نقدی و تملیک انشایی- خارجی همخوانی دارد، در بخش اوصافِ بیع فقط رکن لزوم متزلزل به نظر می رسد، در قسمت شرایطِ بیع در بیان موضوع آن صراحت وجود دارد و در قسمت اوصافِ مبیع رکن طلق و طهارت با مانع مواجه است.
تحلیل داستان روز چهارشنبة هفت پیکر نظامی بر اساس نقد ادبی جدید (طرح وارة تکمیلی بر نظریة ژیلبردوران)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به تحلیل افسانة روز چهارشنبه از مثنوی هفت پیکر نظامی بر طبق نظریّة ژیلبر دوران پرداخته شده است. از آنجایی که یکی از ویژگی های نظریة علمی، پویایی و جلورونده بودن آن است، نگارنده در این مقاله به الگویی تازه رسیده است. با توجّه به الگو های ارائه شدة ژیلبر دوران، گاهی محور متنی در منظومة روزانة تخیّلات قرار دارد، گاهی در منظومة شبانة تخیّلات و گاهی نیز در متنی میان منظومه ها حرکتی رفت و آمدی وجود دارد. از نظر وی در حالت ایده آل باید هر دو منظومه در یک متن وجود داشته باشد، امّا در این داستان به موردی بر می خوریم که بسیار جالب توجّه است و آن زمانی است که منظومة شبانه تبدیل به منظومة روزانه می شود. به نظر می رسد ژیلبر دوران به چنین موردی برخورد نکرده؛ زیرا در تقسیم بندی وی نمی توان چنین موردی، یعنی مبدّل شدن منظومه ای را به منظومة دیگر یافت.
بررسی مؤلفة «تنهایی» در اشعار سارا محمدی اردهالی با رویکرد مدرنیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عنوان گزینی اشعار و کارکردهای زیبایی شناختی آن در شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل صورت های خیالیِ «خون نامه خاک» اثر«نصرالله مردانی» طبق نظریّة «ژیلبر دوران»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تخیّل، در تمام نمودهای مذهبی، اسطوره ای و ادبی، دارای این قدرت متافیزیکی است که آثاری علیه زوال، مرگ و سرنوشت خلق کند. به اعتقاد «ژیلبر دوران» شورشعلیه مرگ از یک طرف، و کنترلِ آن از طرف دیگر، مانند پشت و روی یک سکّه اند. او اعتقاد دارد که در پشت این تصویرهای ذهنی، موضوعِ زماننهفته است. بر اساس این موضوع، وی تخیّلات را به دو منظومه روزانهو شبانهتقسیم کرده است. بی شک، شاعر بهترین کسی است که می تواند این مقوله ها را در قالب تصاویر ادبی به ما نشان دهد. از آن جا که خون نامة خاکدارای تصاویر دو قطبی (مثبت و منفی) است، لذا هدف این پژوهش آن است تا با نگاهی نو، صورت های خیالیِ این کتاب را طبق نظریّة ژیلبر دوران، بررسی کند و پاسخ این پرسش را بیابد که: بارزترین صورت های خیالی شعر نصرالله مردانی، متعلّق به کدام منظومة تخیّلی است؟ نتیجة کلّی بیان گر این نکته است که اندیشة این شاعر، بیشتر متمایل به منظومة روزانة تخیّلاتو با ارزش گذاریِ مثبت می باشد؛ این نشان دهندة آن است که مردانی، تصویر مرگ را در تخیّل خود تلطیف کرده و وحشت آن را گرفته است.
کاربرد صفت در شعر معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنجارگریزی از زبان معیار، انحراف از قوانین حاکم بر همنشینی واژه ها، افزودن قاعده هایی به برونه زبان معیار، به هم ریختن نحو جمله ها و دخل وتصرّف در ساختمان دستوری زبان معمول و متعارف، مجموعه روش هایی است که اغلب شاعران برای برجسته سازی زبان از آن بهره می برند. این برجسته سازی ها به شکل هنجارگریزی هایی صورت می گیرد که خود انواع گوناگونی دارد؛ چون هنجارگریزی نحوی، که کاربردهای خاصّ صفت، زیرمجموعه آن قرار می گیرد. صفت که نقشی فرعی در ساختمان جمله دارد، به دلیل انعطاف پذیری بالا، همواره بستر مناسبی برای دخل وتصرّف شاعران بوده و هنجارشکنی های شاعران در این حوزه، به ویژه در شعر معاصر، تنوّعی چشمگیر در کاربرد صفات ایجاد کرده است.در این پژوهش، با بررسی گونه های انحراف از قوانین حاکم بر کاربرد انواع صفت در شعر معاصر، به اهمیّت صفتدر هنجارگریزی پرداختیم. افزون بر آن، نقش صفت را نیز در غنای دستاوردهای زبانی شعر فارسی بررسی کردیم، و همچنین نشان دادیم که اغلب گونه های هنجارگریزی در ساختمان صفات، در ادبیات قدیم اعمّ از نظم و نثر سابقه دارد و این نوع دخل وتصرف ها، عملاً رویکردی به سازه های زبانی کهن محسوب می شود.
بررسی نقش نشانه های سجاوندی در شعرهای نیمایی مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه های سجاوندی از ابزارهای نسبتاً جدید رسم الخط فارسی هستند که در گفتار مکتوب جایگزین لحن و دیگر اشاره های شبه کلامی در گفتار شفاهی می شوند. جستار حاضر نشانه های سجاوندی را در شعرهای نیمایی مهدی اخوان ثالث (م. امید) مورد بررسی قرار می دهد و در صدد پاسخ گویی به این پرسش است که علائم سجاوندی چه نقش و کاربردی در شعر اخوان دارد. نگارنده به منظور پاسخ گویی به سؤال پژوهش با بهره گیری از شیوه ی استقراء تام، نشانه های سجاوندی را از شش دفتر شعر نیمایی اخوان استخراج کرده، سپس با استفاده از شیوه ی توصیفی تحلیلی به بررسی داده های پژوهش پرداخته است. نتیجه ی پژوهش بیانگر آن است که نشانه های سجاوندی در شعرهای نیمایی اخوان دو کاربرد عمده دارد: الف) کاربرد زبانی به منظور دلالت بر آواهای زبرزنجیری، تفکیک ساختار جمله و ایجاد انسجام در متن؛ ب) کاربرد هنری به منظور تصویرسازی، القاگری و برجسته سازی که اخوان از این کاربردها برای تقویت وحدت پیکره ی شعری خود استفاده کرده است.
بررسی آموزه های دینی، اخلاقی و اجتماعی در آثار هوشنگ مرادی کرمانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که آموزه های دینی و اخلاقی واجتماعی در ایجاد ثبات شخصیت افراد و حیات اجتماع بسیار مهم و تأثیرگذار می باشد، آموزش و اشاعه صحیح آنها امری ضروری است. هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده توانا و معاصر ایرانی از نویسندگان متعهدی است که در آثارش به تعلیم این آموزه ها توجهی ویژه کرده است.او درس های دین و اخلاق را در قالبی طنز و بیشتر به صورت غیرمستقیم پیش روی کودکان و نوجوانان نهاده و بدین وسیله توجه آنان را به الگوهای اخلاق جلب نموده است. این تحقیق به بررسی آموزه های دینی و اخلاقی واجتماعی در آثار این نویسنده می پردازد. این مقاله به شیوه کتابخوانی انجام شده و با توصیف و تحلیل ارائه می گردد. در خاتمه به نتایج به دست آمده از این تحقیق اشاره می شود.
بازخوانی موقعیّت های قیدی و صفتی در تشخّص سبکی شعر اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیم اساسی سبک، شیوه متمایز کاربرد زبان برای ایجاد تأثیر بر مخاطب است. ساختار ویژه و گزینش قالب، نوع ادبی، ترجیح برخی واژه ها و ترکیبات عواملی است که در تحلیل سبک شناسی اثر مورد توجّه قرار می گیرد و نویسندگان و شعرا از این عوامل برای القای معنا و مفهوم مورد نظر خود بهره می برند. از آن جا که زبان، بنیاد اندیشه و تفکّر شمرده می شود و می تواند نظیر سایر رفتارهای اجتماعی بر مقصودی ویژه دلالت کند، بررسی دلالت معنایی قیدها و صفات درخور اهمیّت است. اخوان ثالث در بیشتر آثار خود با ابزار زبانی به ویژه قیدها و صفات تلاش می کند میان بافت زبانی و تأثیر معنایی کلام پیوندی ژرف برقرار کند. هدف از این پژوهش تحلیل زبانی شعر اخوان ثالث با تکیه بر قیدها و صفات برای بیان تأثیر مستقیم آفرینش ادبی برخواننده آثار اوست. حاصل پژوهش نشان می دهد که این شاعر با گزینش انگیزه دار صفات و قیدها توانسته است ضمن توسّع معنایی کلام، بدون آنکه موجب اطناب بیهوده سخن شود، از این ابزار زبانی به درستی برای اقناع مخاطب بهره ببرد.
تحلیلی بر نقیضه پردازی در بازآفرینی روایت اساطیری و حماسی یوشتِ فریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های بیست و سی شمسی، سنگینی بار شکست، رنج از مرور گذشته و احساس دلهره از تصوّر آینده، نویسندگان روشن فکر ایرانی را به انواع گریز ها فرا می خواند. نویسنده نسل شکست می کوشد با داستان های تمثیلی و با پناه بردن به روایت های اساطیری، خوانندگان خود را تسلّی دهد. در این دوره، افسانه به دلیل غرابت و ابهام آن، موردتوجّه نویسندگان قرار می گیرد و اساطیر هم برای بازآفرینی شخصیّت و روحیه فروکوفته جامعه، بازروایت و حتّا بازسازی می شود. احسان طبری، از نویسندگان معاصر ایرانی است که غور او در عالم فلسفه و اشتغالش به کنش های سیاسی، سایه بر آفرینش های ادبی او افکنده و موجب شده است که آثارش کم تر از منظر نظریه های ادبی تحلیل شود. او که به لحاظ فلسفی تعلّق به نحله رئالیسم دارد، در آثار داستانیش هم راه با نشان دادن واقعیت، از طنز نیز بهره برده است. این گرایش به طنز، معلول فضای بسته سیاسی در عصر پهلوی است و همین عامل، نحوه بیان داستان های او را نیز تمثیلی می سازد. هرجا که طنز به اثر ادبی تزریق می شود، می توان حضور نقیضه گویی و نقیضه اندیشی را نیز پیش بینی کرد. نقیضه را می توان شگردی در میان انواع شیوه های طنزپردازی پرخاش گرانه دانست که در گونه های متنوّع ادبی نمایان می شود. در این مقاله برآنیم که جلوه های نقیضه را در داستان «یوشت فریان» اثر طبری، بررسی کنیم. «یوشت فریان» داستانی افسانه ای است که در کتاب سفر جادواثر احسان طبری آمده است. در این اثر، نویسنده با آشنایی زدایی از مفاهیم اسطوره ای، به نقیضه سازی روی آورده است. هدف نگارندگان در این مقاله آن است که نشان دهند نقیضه در اثر نویسنده چگونه خودنمایی کرده است. از آن جا که این داستان ظرفیّت های متنوّعی برای خوانش در اختیار قرار می دهد، پس از تعریف نقیضه و ویژگی های آن، به شیوة تحلیلی، جای گاه این داستان در نظریه های ادبی چون ساختارگرایی، ساخت شکنی و هم چنین منطق گفت وگویی بررسی می شود.
تحلیل و بررسی تصویر کبوتر در شعر خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مضمون پردازی و تصویرآفرینی دو هسته همراه و همیشگی شعر خاقانی اند که هنرنمایی خلاق، پویا و شگفت انگیز شاعر را به نمایش می گذارند. تصویر کبوتر در شعر او یکی از تصاویر تکرارشونده و کانونی است که با توده ای از خوشه های تصویری فرعی و جزئی در پیوند است. مهارت خاقانی در تصویرآفرینی با کبوتر، تنها در سطح بازی واژگانی محدود نمی شود بلکه در پشت این بازی های زیبا، نهایت تناسب، دانش وسیع شاعر، باورها و عقاید گوناگون مردم درباره کبوتر نیز نهفته است. این مقاله با هدف بررسی تصویر کبوتر در شعر خاقانی به این سوالات پاسخ می دهد: چه مضامین و تناسباتی در ارتباط با کبوتر در شعر خاقانی دیده می شود؟ چه تصویرهایی از کبوتر در شعر خاقانی دیده می شود؟ این مضامین و تصاویر چه اهداف و کارکردی دارند؟ روش تحقیق تحلیل محتوایی است که پس از استخراج تمام ابیاتِ مرتبط با کبوتر، پژوهش در دو محور مضامین مرتبط با کبوتر و تصویرآفرینی با کبوتر مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. ارتباط کبوتر با دیگر پرندگان، ویژگی و عادات کبوتر، باورهای مردمی درباره کبوتر از بحث های اصلی مربوط به محور مضمون پردازی با کبوتر می باشد؛ تشبیه، استعاره، تمثیل و حسن تعلیل شگردهای تصویرآفرینی خاقانی با کبوتر است.
جایگاه و نقش حس آمیزی در شعر شفیعی کدکنی
حوزه های تخصصی:
حس آمیزی یکی از شگردهای تصویرسازی است که در آن امور مربوط به یکی از حواس با امور و وابسته های حسّ دیگری می آمیزد. این شگرد هنری در آثار ادبی از سه جهت حائز اهمیت است: 1. از نظر زبانی باعث خلق ترکیبات نو و تازه می شود و از این طریق منجر به توسّع زبانی می گردد. 2. از نظر معنایی آمیختگی امور مربوط به حسّی با حسّ دیگر بویژه با حسّ بینایی باعث عینی شدن و در نهایت فهم بهتر و راحت تر معنا می شود. 3. از نظر زیبایی شناسی هم تصاویر زیبا و بدیعی از رهگذر آمیختگی حواس، فراهم می آید. این شیوه در دوره های مختلف شعر فارسی گاه کم و گاهی فراوان دیده می شود. یکی از دوره هایی که این شیوه مورد استقبال بیشتر شاعران قرار گرفته، دوره معاصر است و شاعرانی مانند: فروغ فرّخزاد، سهراب سپهری و شفیعی کدکنی از این شیوه فراوان بهره برده اند. در این مقاله حس آمیزی در شعر شفیعی کدکنی بررسی و تحلیل شده است. برای این هدف نمونه ها از مجموعه های شعری «آیینه ای برای صداها»، «هزاره دوّم آهوی کوهی» و شعرهای چاپ شده در شماره های 74، 92 و 98 مجله «بخارا» استخراج و طبقه بندی شده و سپس مورد تحلیل قرار گرفته است. بسامد بالای نمونه ها که اکثر قریب به اتّفاق آن ها خلّاقانه و بدیع است، این شیوه هنری را به عنوان یک ویژگی سبکی شعر شفیعی کدکنی اثبات می کند. در این ترکیب ها از میان حس های پنجگانه، حسّ بینایی حضور چشم گیرتری دارد و بیشتر ترکیب ها از آمیزش رنگ ها بویژه رنگ سبز با حواسّ دیگر فراهم آمده است. این مقوله با بعضی زمینه های فکری شعر شفیعی مانند: طبیعت گرایی، علاقه مندی به عرفان و ادب صوفیه، و نیز روحیه امید و نشاط و سرزندگی غالب بر شعرها، ارتباط دارد.
تعویق «خود» در داستان پردازی محمّدرضا کاتب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چند (یا چندین) ساحتی بودن «خود»، و نسبت آن با هویت های متکثّر، باعث شده که این مقوله در هر حوزه ای تعریف خاصّی داشته باشد. در روایت های پسامدرن، مفهوم «خود» با تکیه بر تلقی پساساختارگرایانه و با چشم اندازی متفاوت از دوران قبل، به عنوان امری همواره در تعلیق و مبتنی بر هویت های همواره متکثّر تعریف می شود. این رویکرد ویژه از مبانی مهم در داستان پردازی نویسندگان پُست مدرنی چون محمّدرضا کاتب است. در این مقاله، به روش توصیفی تحلیلی، ضمن تبیین تلقی پُست مدرنیستی از مفهوم «خود» و بررسی ریشه های پساساختارگرایانة آن، نقش مقولة تعویق «خود» در داستان پردازی کاتب بررسی و تحلیل می شود. نتایج این تحقیق، نقش مقولة «تعویق و عدم قطعیتِ خود» به عنوان یکی از شگردهای اصلی در داستان پردازی و روایت پردازی در برخی داستان های کاتب را نشان می دهد؛ چنانکه این مقوله امری صرفاً ژرف ساختی نیست و از مهم ترین ابزارهای او به هنگام بازنمایی هویت نویسنده راوی، راوی، راوی کنشگر، شخصیت ها و یا حتی خود اثر ادبی است و به صورت های مختلفی چون شکّ هستی شناختی بر اثر عدم تعیّن «خود»، و تکثّر هویت ها در نتیجة تکثّر ذهنیت ها تا تنزل جایگاه فرد به سوژگی، قهرمان زدایی و یا حتّی انسان زدایی نمود یافته است و این مسئله، چالش هایی جدّی برای برخی تعاریف روایت پیشامدرن به وجود می آورد.
مدرنیته و ساختار سنتی خانواده ایرانی با تکیه بر رمان ""شوهر آهو خانم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدرنیته تغییرات گسترده ای را در نهاد خانواده ایرانی رقم زد که این تغییرات در رمان فارسی بازتاب یافته است. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر مدرنیته در ساختار سنتی خانواده، با تکیه بر رمان شوهرآهو خانم و با روش تحلیل محتوای کیفی است. تأثیر مدرنیته بر روابط بین اعضای خانواده، ایجاد تغییر در کارکردهای خانواده، حضور زنان در جامعه، و ازدواج و طلاق از جمله موضوع های بررسی شده در این پژوهش هستند. افغانی کوشیده است ازطریق عناصر و صناعت داستانی انقلاب خانواده ایرانی را در دوره پهلوی اول به تصویر بکشد. یافته های پژوهش نشان می دهد مدرنیته سبب شده است تا اقتدار پدر در خانواده ایرانی کاهش یابد و زنان نیز، با به دست آوردن استقلال و فردیت، در اجتماع حضور فعال تری داشته باشند. همچنین، سنتی ترین اعضای خانواده به مدرنیته گرایش یافته اند، هرچند برداشت آنها از مدرنیته سطحی است که این به سبب سطحی بودن برداشت از مدرنیته در دوره تحت بررسی است.
نفوذ آثار خارجی در سروده های اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سدة چهاردهم خورشیدی، ادبیات معاصر ایران تحولات شگرفی یافت و همسو با جریان های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی معاصر دستخوش تغییرات بسیار شد. بررسی نقش ترجمة آثار ادبی غرب، همچون رمان ها و نمایشنامه ها و اشعار، به منزلة یکی از جریان های فرهنگی عصر جدید، می تواند دگرگونی های ادبیات معاصر ایران را به درستی نشان دهد. در این میان، حتی شاعران معاصر ایران که رنگ ملی در سروده های آنان بارزتر است، گاه از آثار و اشعار غربی یا ترجمة آن سود جسته اند. مهدی اخوان ثالث از جملة این شاعران است که گرچه در آغاز به ترجمة منظوم برخی اشعار غربی پرداخت، اما به تدریج از ترجمة صرف فاصله گرفت و در رویارویی با آثار خارجی، به خلاقیت های ادبی قابل ستایشی دست یافت. شعرهای «سه قطره یا داستان دوستی ها»، «گل سرخ و گلچین»، «سگ ها و گرگ ها»، «گرگ و بره»، «آنگاه پس از تندر» و «مایا» نمونه های آشکار تأثیرپذیری اخوان از ترجمة آثار و اشعار غربی است.
خوانش حماسه نو در عاشقانه های مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اخوان ثالث شاعری است که به حق لقب حماسه سرای نوپرداز در کنار شاعرانی چون شاملو و سیاوش کسرایی را به خود اختصاص داده است. زبان حماسی او خاصّ خودش می باشد که تلفیقی از حماسه کهنه و نو است و نشان از تسلّط او بر متون نظم و نثر قدیم و جدید دارد. در این مقاله آثار او در شش بخش «واژگان و ترکیب ها، ساختار، صحنه و فضاسازی، زینت ها، روحیه سازی و لحن و اسطوره» و شانزده قسمت «به گزینی واژگان و اصطلاحات، ترکیب های وصفی و اضافی، آغاز و پایان، ساختار کهن دستوری، عشق و مبالغه، فضاسازی، تضادّ و تناقض، وزن و ردیف، تناسب لفظ و معنا، خردورزی، گروه بندی جمعی، ستیزه جویی اهریمن و اهورا، روایت گرایی، قهرمان پروری و شهادت پیروزمندانه» مورد بررسی و تجزیه و تحلیل توصیفی قرار گرفته و به این نتیجه رسیده است که مهدی اخوان ثالث نه تنها شاعری حماسه سرا، بلکه شاعری با ویژگی های خاصّ حماسه نو می باشد. بعضی از آثار او مانند: آدمک، خوان هشتم، آن گاه پس از تندر، قصّه شهر سنگستان، کتیبه و باغ منحاکی از تسلّط او بر حماسه سرایی می باشد.
تحلیل نمونه وار زنان شیزوفرنیک در رمان های پسامدرن فارسی (کولی کنارآتش، ساربان سرگردان و باورهای خیس یک مرده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیزوفرنیا به معنای گسیختگی روحی و چندشخصیته بودن از مؤلفه های شخصیت های پسامدرنیستی است که در آثار پسامدرن، تفاوت آنها با شخصیت های طبیعی نشان داده می شود. شخصیت های شیزوفرنیا چنان که دلوز و گتاری می گویند، میل خود را برخلاف شخصیت های ادیپی در ابژه خاصی محدود نمی کنند و به ابژه های متفاوتی می اندیشند و از همین راه دچار پراکندگی و گسیختگی می شوند. شخصیت های اگزیستانسیال، پوچ گرا و آواره به این پراکندگی و بیگانگی می رسند، اما پراکندگی و گسیختگی روحی آنان گاهی تشدید می یابد. این مقاله به سه رمان مطرح پسامدرن ایرانی توجه دارد و آنها را نمونه رمان های پسامدرن ایرانی قلمداد می کند. همه گونه های شخصیتی زنان در این رمان ها به چشم می خورد. نویسندگان دو رمان ساربان سرگردانو کولی کنار آتشزن اند و نویسنده رمان باورهای خیس یک مردهمرد است که این نکته نیز در مقاله مطمح نظر می باشد. از نتایج مقاله، شیزویی تر بودن شخصیت اصلی رمان هایی مثل کولی کنار آتشاست و عامل این ویژگی نیز چه بسا مردان هستند. از اهداف مقاله شناخت شخصیت های زن در رمان های پسامدرن است و روش آن به گونه ای تحلیلی به شخصیت شیزوفرنیایی زنان در رمان های یاد شده می پردازد و بیان می دارد که زنان در داستان های مردان نقش حاشیه ای تری دارند.
بیژن نجدی و بدعت در زبان داستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«بیژن نجدی» نویسنده ای بدعت گذار است که با انتشار سه مجموعه داستان کوتاه، سبکی انحصاری و متفاوت را به ظهور رسانده است. او در روایتِِ داستان از نثری ویژه و شاعرانه بهره برده که دارای تازگی و وجه نامتعارف است. نجدی میان بیان شعری و عناصر داستانی به گونه ای خاص، تلفیق به وجود آورده که ضمن داشتن مشخصه های روایی، واجد ظرفیت های شعری نیز هست. این امر، نقشی تعیین کننده در تکوین کلیت کار «نجدی» ایفا کرده و عناصر داستان های او را ساختار و نظامی ویژه بخشیده است. نجدی نویسنده ای نوجو و تجربه گراست که به «داستان نو» و بهره گیری از شگردهای جدید و نیز زبان نامتعارف در روایت تمایل بسیار دارد. در این مقاله، رفتارِ هنجارگریز و ساختارشکنانه ی نجدی با زبان و تأثیر این زبان بر تکوینِ چند عنصر داستانی در کار او تأمل شده است. در این راستا عناصری چون «توصیف»، «صحنه »، «درونمایه»، «مضمون»، «نقل» و «زمینه» در چند داستانِ نجدی بررسی و تحلیل گردیده و نقش شگردهای شعری و تمهیدات زبانی چون «برجسته سازی»، «آشنایی زدایی» و بازی های زبانی در شکل گیری این عناصر بیان شده است.
جایگاه حکومت در دیدگاه و جهان بینی بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ مسعودی یا بیهقی در بردارنده دورة حکومت یک دهه ای مسعود غزنوی و شرح به پادشاهی رسیدن مسعود و ضبط سرزمین های تحت حکم وسپس ظهورو بروز اختلاف ها وکشته شدن مسعود است. بیهقی ضمن نقد مسعود وکارکردش، از دیدگاه ویژه خودش که پادشاهی را به عنوان حاکمیّت چیره، مستولی و درست می بیند، به گزارش اعمال مسعود می پردازد و در لابه لای تاریخی که در برگیرنده جهان بینی اوست، نظریه حکومتی خودش را که بنیاد دینی- سیاسی دارد و مبتنی بر حاکمیّت الهی پادشاه (ظلّ الله فی الارض) است، ارائه می کند. در این دیدگاه، تقدیر و اراده و مشیّت الهی، غالب بر همه چیز است و کارهای سلطان در جهت همسویی با تقدیر روی می دهد؛ وی کارگزار اراده الهی است (تُعِزُّ مَنْ تَشاء و تُذِلُّ ....) و به نمایندگی از خلفا یا جانشینان پیامبر بر روی زمین، مطابقت عملش با فرمان های خداوند را کسب می کند و از اسباب مادی چون مشورت های وزیر و یاری سپاهیان و حمایت مردمان بهره می گیرد تا با عدالت و با غزوهایش، به گسترش دین و اهداف دینی بر کره ارض و بخصوص هندوستان کمک کند. این پژوهش با مطالعه کتابخانه ای و به روش تحلیل محتوا، در پاسخ به چگونگی نظریه حکومت در تاریخ بیهقی، به این نتیجه می رسد که اندیشه بیهقی، مدیریّتی سنتی و تفکّر ایرانی- اسلامی شده حکومت از دیدگاه افلاطون است.