نثر پژوهی ادب فارسی (ادب و زبان سابق)
ادب و زبان دوره 19 پاییز و زمستان 1395 شماره 40 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
نقد پسااستعماری در مقام یکی از رویکردهای ادبیات تطبیقی و مطالعات فرهنگی، بازخوردهای استعمار را در متون ادبی تحلیل می کند. در این نوع نقد فرهنگی، پژوهشگر در اندیشة بازخوانی و واسازی گفتمان استعمار است و به همین جهت با دو مقولة استعمارگر و استعمارزده پیوند می خورد. بی تردید، نقد پسااستعماری از آن رو که به دوگانه هایی نظیر «من» و «دیگری» یا استعمارگر و استعمارشده می پردازد، یکی از قلمروهای مطالعاتی ادبیات تطبیقی تلقّی می شود. از نگاه این نوع نقد، نویسندگان متناسب با رویکردها و جهت گیری موافق یا مخالف استعمار، برخی از ابعاد آن را در متن ادبی به تصویر می کشند. پژوهش حاضر با تکیه بر نظریّات پسااستعماری، رمان «روزگار تفنگ» از حبیب خدادادزاده را نقد کرده است. پژوهش حاضر نشان می دهد که نویسندگان استعمارْزُدا اغلب پادگفتمان ها و مکانیزم هایی نظیر بومی گرایی، برجسته سازی مقاومت استعمارشده یا «من» در برابر گفتمان استعمارگر یا «دیگری»، تأکید بر برتری نظام اخلاقی استعمارشده، از آنِ خود کردن دارایی استعمارگر و وارونه سازی معادلة مالک و تملّک شده، ابژه سازی و شیء واره کردن «دیگری»، و نیز اِعمال نفوذهای فرهنگی شرقی در غربی را ارائه داده، به ساخت شکنی گفتمان غرب دربارة شرق، بازتعریف تاریخ استعمارشده از چشم انداز خود، و در نهایت به بازیابی هویت خود می پردازند. همچنین بنا به این پژوهش، نویسندگان می توانند با روی آوری به چنین متونی، برخی از پیامدها یا بازخوردهای منفی استعمار را زدوده، در حیات بخشیدن به سنت های فرهنگی و ملی یا تقویت آنها به ایفای نقش بپردازند.
بررسی کارکردهای نام آوا در هشت کتاب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان در اصل، نظامی ذهنی است که به صورت ابزاری-آوایی ظاهر می شود و عمده ترین نقش آن، ارتباط و انتقالِ معانی از یک فرد به دیگری است. افراد با به کارگرفتن قاعده های زبان و تولید رشته های گوناگونی از واژه ها، با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. از همین رو، به روشنی پیداست که زبان به میزان زیادی با زندگیِ انسان - یعنی با فعّالیّت های ذهنی و حرکتی او- آمیخته و از آغاز تا پایان زندگی با او همراه است. پژوهش پیش رو، درخصوص کارکرد نام آوا در اشعار سهراب سپهری است و دستاورد علمی این تحقیق، حاکی از این مطلب است که میزان استفاده از نام آوا در زبان شعریِ وی بسیار چشم گیر است و این مق وله، در سروده های او عینیّت داشته و ملموس و محسوس است. از آنجایی که سهراب، نقّاشی است شاعر، این رویکرد درخصوص زبان شعریِ وی، بیش از دیگران صدق می کند؛ لذا نام آوا، از برجسته ترین ابزارهای شعریِ اوست که در دریافتِ متن به خواننده کمک شایانی می کند. بنیان نظری این تحقیق، برپ ایة ن ظ ریّات اتویسپرسن و دیگر زبان شناسانی ست که به آراء شان در این زمینه، در کتاب فرهنگ نام آوایی فارسی به اجمال اشاره رفته است. زبان شناسانی چون اوتویسپرسن، هر لفظی را که میان لفظ و معنای آن رابطه ای طبیعی و ذاتی وجود داشته باشد، نام آوا می نامند.
تجلّی خویشکاری های زن در نوحه ها و مویه های زنان شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زن و خویشکاری های او، یکی از موضوعات مهم و دقیق مباحث اسطوره شناسی و حماسی است، به گونه ای که کارل گوستاو یونگ، زن – مادر را یکی از کهن الگوهای خود معرّفی کرده است. در اساطیر ایران و جهان، زنان نقش های مختلف و متعدّدی دارند که بر اساس جوامع و فرهنگ های آن ها، گاهی این نقش ها با یکدیگر تفاوت دارند. خویشکاری های زنان در اساطیر، به شکل خویشکاری های الهه ها و ایزدبانوان به منصة ظهور در می آید و در حماسه ها به صورت اعمالی که از زنانی شاخص سر می زند. تأثیر نقش ایزدبانوان بر زنانِ حماسی گاه مستقیم و گاه غیرمستقیم و ضمنی است. یکی از راه های نمود خویشکاری های زنان در حماسه ها، رفتار و کردار آنان در مصیبت ها و سوگواری های شان است. در جستار حاضر با روشی تحلیلی- توصیفی و بررسی مویه ها و سوگواری های برخی از زنان شاخص شاهنامه؛ یعنی تهمینه، فرنگیس، جریره، کتایون و دخترانش به پاره ای از نقش های زن از جمله، نصیحتگری، شفقّت و مهربانی، زایش، ستیزه با دشمن، برکت بخشی و بخشندگی، پرورش و ... دست می یابیم که این نقش ها از مهم ترین خویشکاری های الهه های مادر و کهن الگوی زن است.
تحلیلی تاریخی پیرامون شاعران و مدّاحانِ دربار قراختاییان کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوام هشتاد سالة قراختاییان در کرمان، (بین سالهای 619 تا 704 ه.ق) با درایت و کاردانی سلاطین و ملکه هایی همچون بُراق حاجب، سلطان رکن الدّین، عصمة الدّنیا و الدّین قتلغ ترکان (ترکان خاتون) و صفوة الدّنیا و الدّین پادشاه خاتون، زمینه های اقتدار سیاسی، رونق اقتصادی و اعتلای فرهنگی این سرزمین را فراهم ساخت. این اقتدار سیاسی و رونق اقتصادی، آرامش و امنیّت را در سرتاسر قلمرو قراختاییان کرمان، حکفرما ساخته و موجبات سفر بسیاری از علما، ادبا و شعرا به دربار حکّام قراختایی را فراهم نمود. امری که نوشتار حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به دنبال اثبات آن است. یافته های پژوهش بر این نکته تأکید دارند که تلاش حکمرانان و شاهزادگان کاردانِ قراختایی جهت برقراری امنیّت، آرامش و رفاه مردمان قلمرو خود از یکسو و عشق و علاقه مندی آنان به زبان فارسی و حتی سروده شدن اشعاری به قند پارسی توسّط برخی از این افراد، از سوی دیگر، نقشی چشمگیر و غیر قابل انکار در اعتلای جایگاه زبان و شعر فارسی در دربار و قلمرو دولت مذکور داشت. تا به حدّی که پای شاعرانی همچون امامی هروی، عماد لر و مجد همگر را از زادگاهشان به قلمرو و دربار قراختاییان کرمان کشانید.
سیمای عرفانی پیامبر (ص) در متون ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیمایی که از پیامبر عظیم الشّأن اسلام در متون ادبی پارسی ترسیم گشته، بسیار متعالی و منحصربه فرد بوده است. همواره تلاش شده تا با استعانت از روایات تاریخی- مذهبی، بخشی از بزرگواری ها و برجستگی های فکری-اخلاقی ایشان بیان گردد. در کنار سیمای تاریخی پیامبر (ص) که بیانگر زندگی تاریخی ایشان است، مطالبی در متون ادبی روایت گردیده که بن مایة تاریخی و حقیقی ندارد؛ بلکه بیانگر خصوصیاتی است که با مبحث عرفانی «حقیقت محمّدیه» همسو و همسان است. حقیقت محمّدیه که درحقیقت اشاره به نور نخستین دارد، در مقطعی خاص بر پیامبر اسلام اطلاق شده است. این فرآیند موجب شکل گیری مباحث و مسائلی پیرامون شخصیت ایشان شده که در این پژوهش، سیمای عرفانی پیامبر نامیده می شود که در برابر سیمای تاریخی و حقیقی ایشان، مبیّن مباحثی نظیر نخستین مخلوق، واسطة فیض، غایت آفرینش و ... شده که از خصوصیات اصلی حقیقت محمدیّه است. در این پژوهش بر آن هستیم تا با دسته بندی خصوصیات مطرح شده برای پیامبر ،آن چه را که در حقیقت بیانگر حقیقت محمدیّه است از سایر خصوصیات پیامبر که ریشة تاریخی دارد، متمایز کنیم.
پیوند و همگراییِ آموزه های اسلامی با تعالیمِ عرفانی در حوزه نماز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد های باطنی و شیوه های ژرف نگرانه به متون مقدّس و ارکان عبادی، از شاخصه های تفکّر عرفانی است که البته هرگز به معنای غفلت از ظواهر دین و شریعت و تخطّی از احکام شرعی نیست. این ادعّا در بررسی نظریّات و تعالیم عارفان در حوزة یکی از ارکان اعتقادی اسلام یعنی نماز، قابل بررسی است. در تعالیم عرفانی در کنارِ تبیین طریقت، حفظ ظواهر شریعت و مطابقت این تعالیم را با آموزه های اسلامیِ مندرج درمنابعِ کتاب و سنّت ملاحظه می کنیم به گونه ای که گویا برخی از این سخنان، ترجمانِ منابع فوق هستند. در مقالة حاضر، جایگاه و منزلت نماز، آثار و برکات نماز، عواقب تقصیر و تقاعد در نماز، سه محورِ اصلی بحث هستند که نخست به بررسی دیدگاه شریعت (از روی منابع کتاب و سنّت) به آن پرداخته شده است آنگاه با توجه به ادبیّات منظوم و منثور عرفانی سخنان عارفان را در این زمینه نقل کرده ایم و سپس میزان انطباق پذیری آموزه های اسلامی را با تعالیم عرفانی در این باب مورد سنجش و داوری قرار داده ایم.
حقوق و روابط انسانی در آثار امام محمّد غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از محورهای اساسی تفکّرات و تأمّلات اندیشمندان، عرفا و فلاسفه اساساً شناخت ماهیّت انسان است. در غالب ادیان الهی مخصوصاً دین مبین اسلام نیز به شناخت این شاهکار خلقت تأکید زیادی شده است تا مقدّمه ای در شناخت حضرت حق تعالی باشد. از مهم ترین موضوعاتی که در جهت شناخت انسان مطرح می شود، روابط، حقوق و تکالیف آنان در مقابل یکدیگر است. ابوحامد امام محمّد غزالی، متفکّر و اندیشمند قرن پنجم هجری، در آثار گرانقدرش این موضوع را سرلوحة کار خود قرار داده است. در این مقاله با مطالعة سه اثر معروف غزالی؛ یعنی کیمیای سعادت، نصیحة الملوک و احیاءعلوم الدّین، دیدگاه و نظریّات وی در ارتباط با حقوق و روابط انسان ها استخراج، بررسی و نقد و تحلیل شده است که با توجّه به بینش دقیق و عالمانة او می توان دیدگاه های وی را سرلوحة اخلاق و رفتار جامعة بشری قرار داد. ازجمله مهم ترین حقوقی که غزالی مخاطبان خود را به رعایت آن ها سفارش کرده است، مواردی است از قبیل حقوق مسلمانان، همسایگان و دوستان نسبت به یکدیگر، حقوق اعضای خانواده نسبت یکدیگر، حقوق برابر در ازدواج، حقّ آبرو و حقوق رفاهی و سایر حقوق مردم که بر عهدة دولت هاست.
بررسی گفتمان آموزشی داستان لبخند انار هوشنگ مرادی کرمانی بر مبنای نظریّة ایدئولوژی آلتوسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جامعه شناسی ساخت گرا از رویکردهای نقد ادبی معاصر است که به بازتاب ساختارهای اجتماعی در اثر ادبی توجه دارد. به عقیدة لویی آلتوسر (Louis Althusser) جامعه شناس ساخت گرا، فرآیند حفظ قدرت در دورة ماقبل مدرن، از طریق دستگاه های سرکوب گر (Suppressive apparatuses) صورت می پذیرفت که در دورة مدرن، به صورت نامحسوس و ایدئولوژیکی از طریق دستگاه های ایدئولوژیک(Ideological apparatuses) همچون آموزش(خصوصاً مدرسه) تحقّق می یابد. در پژوهش حاضر بر اساس دیدگاه آلتوسر، با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی عملکرد دستگاه ایدئولوژیک مدرسه در داستان لبخند انار هوشنگ مرادی کرمانی پرداخته می شود که ترسیم کنندة دو گفتمان آموزشی سنّتی و مدرن است. باور به مطلوب بودن روش های رفتاری خشونت آمیز به عنوان روشی کارآمد در امر تعلیم و تربیّت دانش آموزان، همچون یک باور ایدئولوژیکی حاکم در گفتمان آموزشی سنتّی داستان لبخند انار، نمود می یابد که از شیوة سنّتی سرکوب گرانه، به شکل ایدئولوژیک در لایه های مدرن آن تغییر ماهیّت می دهد. با بررسی نوع و نحوة عملکرد عناصر مربوط به این دو گفتمان سنّتی و مدرن از دیدگاه آلتوسری، این فرآیند به مثابة روند تغییر شیوه های حفظ قدرت در دوره های ماقبل مدرن و مدرن شناخته می شود.
بررسی داستان گیله مرد با تکیه بر عوامل نمایشی شدن داستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صحنه نمایشی، به عنوان زیرمجموعة عنصر تداوم، در بررسی زمان روایی یک اثر، بررسی می شود. در صحنة نمایشی، سخن بر سر این است که چگونه نویسنده در گزارش داستان، واسطه گری ابزارروایی را از میان بر می دارد به گونه ای که حوادث داستانی در برابر دیدگان مخاطب به نمایش درمی آید و او حائلی میان خود و وقایع احساس نمی کند و خود را درگیر وقایع و ناظر مستقیم حوادث می بیند. از آنجا که داستان «گیله مرد» همواره به عنوان اثری نمایشی معرّفی می شود، در این پژوهش کوشیده ایم تا عوامل نمایشی ساز را در این داستان بررسی کنیم. اغلب صاحب نظران، گزارش مستقیم «دیالوگ» ها را تنها ابزارنمایشی شدن داستان می دانند. این جستار درصدد نشان دادن این مسئله است که چگونه بزرگ علوی با شرح مبسوط داستان و پرداختن به جزئیّات، ارائة توصیفات جاندار از طبیعت، به کاربردن وجوه استمراری در توصیفات و کم رنگ کردن حضور راوی در داستان، موفّق به خلق داستانی نمایشی شده است. برای این منظور عوامل نمایشی شدن داستان را شرح داده ایم و سپس این عوامل را در داستان «گیله مرد» بررسی نموده ایم.
روایات بندهشی، زمینة گفتمانی استعاره های شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آن گاه که بخش های پهلوانی و اساطیری شاهنامه، با برخی واقعیّت های تاریخی و همچنین با حوادث ازلی و بندهشی مقایسه شود، تطابقی معنادار آشکار می شود. یکی از مواردی که در بررسی های مربوط به شاهنامه مغفول مانده، تحلیل چگونگی انطباق میان رویدادهای ازلی و مینویِ توصیف شده در کتاب بندهش با حوادث پهلوانی و چگونگی تأثّر فردوسی از آن بن مایه های اسطوره ای و تبلور آن در زبان استعاری یا مجازی شاهنامه است. بنا بر ادّعای این جستار، این انطباق خود یک استعاره بزرگ است که به زمینه گفتمانی ظهور و بروز استعاره نظر دارد. مقالة حاضر به شیوة توصیفی- تحلیلی و الهام از نظریّة گفتمانی دریدا تلاش کرده است به بازخوانی جایگاه استعاره در شاهنامه بپردازد. بنابر نتیجة این پژوهش، علاوه بر استعارات بلاغی و عاطفی، استعاره هایی در شاهنامه دیده می شود که نه تنها با قدرت و هنر بیانی فردوسی آمیخته گشته است، متأثّر از بنیان های اساطیری و بازنمایی باورهای بندهشنی است که می توان از آن با عنوان استعارات ارجاعی و فرهنگی یاد کرد. لذا در بازشناسی و بازخوانی روایات اساطیری و پهلوانی شاهنامه باید به زیرساخت گفتمانی استعاره های ارجاعی و فرهنگی بیش از پیش توجّه کرد.
بررسی اندیشة خیّام در چهارچوب چهار حقیقت شریف در بودیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس مکتب فراتاریخی می توان هر نظام اندیشه گانی را با نظامی دیگر مقایسه کرد، به شرطی که حول یک محور مشابه شکل گرفته باشند. بر همین اساس در این مقاله نشان می دهیم که با وجود تفاوتی که میان اندیشة خیّام و نظام اندیشه گانی بودیسم وجود دارد، می توان نظام اندیشه گانی خیّام را در چهارچوبِ چهار حقیقتِ شریف بودیسم تحلیل کرد. زیرا اندیشة محوری هر دو نظام فکری صیرورت یا نپایندگی است. صیرورت و نپایندگی، حقیقت شریف اوّل و حقیقت رنج است. اما این صیرورت فی الذاته نه در اندیشة بودا و نه در اندیشة خیّام بد و تناقض آفرین نیست؛ بلکه هنگامی این رنج خود را آشکار می کند که انسان به امور نپاینده و گرفتار در چرخة صیرورت دل می بنندد. این دومین حقیقت شریف است. رنج در هر دو نظام اندیشه گانی به تناقضی معطوف است میان دلبستگی و عطش به بقای در عالم و نظام نپاینده و بی ثبات عالم. اصلی ترین راه حل در هر دو نظام فکری، حضور در لحظه و زندگی در حال با آگاهی تمام عیار است، این حقیقت شریف سوم و چهارم است. گرچه حضور در لحظة بودیسم با خیّام از جهاتی مانند آگاهی و مراقبه متفاوت است.
عناصر خیالی و سیر تحوّل آن در چهار نمونة شعری از سبک های مختلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاعرانگی شعر با عناصر خیالی، پیوندی ناگسستنی دارد و بخش عمده ای از ظرافت های شعری به نحوةاستعمال این عناصر وابسته است. از این رو تحوّل و دگرگونی این عناصر در گسترةشعر فارسی که سبک ها و شیوه های چندی را تجربه کرده، امری گریزناپذیر است. بحث دربارة چگونگی و فلسفة تحوّل این عناصر در شیوه های شعری و نحوة برخورد پژوهش های بلاغی با این دگرگونی ها، بحثی مغفول مانده در عرصة پژوهش های ادبی است. این مقاله کوشیده است تحوّل عناصر خیالی شعر فارسی را در چهار نمونة شعری از سبک های مختلف در شیوه ای تطبیقی مورد بررسی قرار دهد و اشکال و گونه های این تحوّل را معرفی کند. پژوهش حاضر نشان می دهد که عناصر خیالی شعر فارسی تحت تأثیر عواملی چون شرایط عصری، شیوه های شعری، تئوری های ادبی، نبوغ شاعرانه، تعامل زبان گفتاری و نوشتاری و سرانجام میل به هنجارگریزی از خط سیر واحدی پیروی نکرده و در چند نقطه از جریان طبیعی تحوّل عناصر خیالی عدول کرده است. نقطة شروع هنجارگریزی به صورت اعتدالی از سبک عراقی آغاز شده و در شعر عصر صفویّه و شعر نیمایی، تحت تأثیر عوامل یاد شده به اوج خود رسیده است. شعر فارسی در گذر از این مراحل، عناصر خیالی بکری آفریده است که پژوهش های بیانی به طور همه جانبه، قادر به توجیه و تفسیر این نوآوری ها نیست.
تشابهات و تمایزات صورخیال بیدل دهلوی با نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صور خیال یکی از رایج ترین اصطلاحات در نقد ادبی است و از جمله اصطلاحاتی است که بیشترین تکثّر معنایی را داراست. واکاوی صورخیال شاعرانه یکی از راه های تشخیص افتراق و اشتراک آثار ادبی است. بررسی از این دیدگاه در نهایت، سبک و ارزش هنری را روشن کرده و میزان قدرت، نوآوری و بهره گیری از میراث گذشتگان را مشخص می کند. بیدل دهلوی (و بالطبع شاعران سبک هندی به ویژه شاخة رهرو خیال) با باریک بینی و تیز بینی، در عناصر و پدیده های اطراف خود، جزئی نگر بوده و در جستجوی معنای بیگانه، نوآوری های بی شماری را در انواع صور خیال از خود به جای گذاشته است. این نوآوری ها در بطن خود، ویژگی هایی را داراست که نیما یوشیج نیز در نوگرایی هایش آنان را به کار برده است. از آنجا که سنجش صور خیال این دو تن(بیدل و نیمایی) می تواند نشانگر تمایزات و تشابهات این دو با یکدیگر باشد، ازین رو در این مقاله، نخست به تعریف صور خیال، بررسی چهار حوزه استعاره، تشبیه، کنایه و تصاویر، بررسی چگونگی صور خیال در اشعار این دو تن و در نهایت سنجش و مقایسة این دو سبک به صورت نمودار پرداخته شده است.
بررسی ساختاری- اسطوره ای همای و همایون خواجوی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همای و همایون منظومه ای غنایی از خواجوی کرمانی در قرن هشتم هجری است. این منظومه از تعدادی داستانِ تودرتوی کوتاه فراهم آمده است. قهرمان داستان، همای، شاهزاده شام است که در سفر برای رسیدن به معشوق خود، همایون، شاهزاده چین، با مسائل و حوادث زیادی روبرو می شود. در این مقاله، شخصیّت ها، کارکردها، ساختار و ژرف ساخت های اساطیری داستان را بررسی کرده ایم. براساس ریخت شناسی پراپ، این منظومه از شش شخصیّت اصلی و یازده کارکرد تشکیل شده است. این منظومه از برخی جهات دارای الگوی اسطوره ای است، ریشه این الگوها را در اسطوره های ایرانی و سایر ملل جستجو کرده ایم. با توجه به موفقیّت قهرمان، ساختار اصلی داستان مبتنی بر آشناسازی یا پاگشایی قهرمانی است.
فرآیندهای واجی همخوانی در گویش فریمانی بر پایه واجشناسی خودواحد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در واج شناسی خودواحد که اوّلین بار توسط گلدسمیت به صورت یک حوزه مستقل در واج شناسی زایشی مطرح شد، بازنمایی واجی در لایه های متفاوت صورت می گیرد. در این رویکرد، هر مشخّصه یا گروهی از مشخّصه ها که در یک زبان، یک نقش واجی ایفا کند، در یک لایه مستقل قرار می گیرد. «مشخّصه ها» در واج شناسی خودواحد، استقلال و موجودیت خاصّ خود را دارند. هدف از نگارش مقاله حاضر، معرفی، تحلیل و توصیف فرآیندهای واجی همخوانی در گویش فریمانی بر مبنای رویکرد واجشناسی خود واحد است. نگارنده درصدد است تا میزان کارایی این رویکرد را در بررسی و توجیه فرآیندهای واجی همخوانی موجود در این گویش محک زند. بدین منظور، فرآیندهای همگونی، حذف، خنثی شدگی، کشش جبرانی، تضعیف و تقویت مورد مطالعه واقع شدند. یافته های این پژوهش حاکی از این است که رویکرد غیرخطی برای تبیین و بازنمایی فرایندهای همگونی، حذف و کشش جبرانی در این گویش از کفایت توضیحی لازم برخوردار است درحالی که تبیین دقیق فرآیندهای تضعیف، تقویت و خنثی شدگی براساس این رویکرد چالش برانگیز است. گویش فریمانی، واج شناسی خودواحد، تضعیف، تقویت، خنثی شدگی.
پرسش و پاسخ در آثار ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناصرخسرو (481-394 ه.ق) شاعر و نویسندة توانا، از چهره های درخشان قرن پنجم ادبیّات فارسی است. او علم و دانش را در بالاترین درجه قرار داده و والاترین ارزش ها را برای آن در نظر گرفته است. روش علمی ناصرخسرو در کنار سیرت عملی وی، می تواند نمونه و سرمشق کامل برای هر انسانی باشد. یکی از روش های تعلیمی که ناصرخسرو در دیوان خود از آن بهره جسته، آوردن سؤالاتی است که به شیوه های گوناگون مطرح نموده است. او خود با انواع علوم زمانه اعمّ از حکمت، فلسفه، دین و... آشنا بود و از هریک از این علوم برای بیان عقاید خود استفاده کرده است. پرسش های ناصرخسرو در میان قصایدش درج شده است، امّا وی پاسخ این پرسش ها را به شیوه های گوناگون بیان کرده است. گاهی برای یافتن پاسخ ها باید به آثار منثور او مراجعه کرد. ناصرخسرو گاهی نیز برای تنبّه خاطر مخاطب، از استفهام انکاری استفاده نموده و در برخی موارد نیز بعد از پرسش در قصیده ای، بلافاصله جواب آن را نیز همان جا بیان کرده است. به طور کلّی، ناصرخسرو در آثارش از تمام فنون سخن بهره گرفته است تا آنچه را که بدان معتقد بوده بر خاطر مخاطب بنشاند. هدف اصلی این مقاله، طبقه بندی موضوعات مورد پرسش ناصرخسرو، بیان مقصود وی از طرح این سؤالات و همچنین مشخّص نمودن نحوه پاسخ او به این سؤالات است تا از این راه، زوایای فکری شاعر مشخّص گردد. بنابراین برای دست یابی به این هدف، دیوان اشعار، زادالمسافرین، سفرنامه، گشایش و رهایش، جامع الحکمتین، وجه دین و خوان الاخوان مورد بررسی قرار گرفت و شواهد لازم (پرسش ها و پاسخ ها) استخراج گردید.