جامعه شناسی آموزش و پرورش ایران
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره 10 بهار و تابستان 1403 شماره 1 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: مهارت های ارتباطی مدیران یکی از مهم ترین عوامل استمرار موفقیت در هر سازمانی است و برای این منظور شناخت ویژگی های شخصیتی مدیران برای ارتقای مهارت های ارتباطی آنان مهم و ضروری می باشد. بنابراین، هدف این مطالعه طراحی الگوی ابعاد شخصیتی موثر بر میزان مهارت های ارتباطی مدیران بود.روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه پژوهش مدیران و معاونین شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی ایران بودند که حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان 191 نفر تعیین، اما 210 پرسشنامه بین مدیران و معاونین توزیع شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه محقق ساخته ابعاد شخصیتی مدیران (35 سوال) و پرسشنامه مهارت های ارتباطی مدیران (18 سوال) بودند. داده ها با روش های تحلیل عاملی اکتشافی و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS و Amos تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که تعداد 10 پرسشنامه به دلیل ناقص بودن از تحلیل ها حذف شدند و تحلیل ها برای 200 نفر انجام شد. یافته های تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که تعداد 9 سوال به دلیل بار عاملی کم از پرسشنامه ابعاد شخصیتی مدیران حذف و فرم نهایی 26 سوال در 6 مولفه صداقت، برون گرایی، وجدان کاری، انعطاف پذیری، سازگاری و مسئولیت پذیری داشت و این شش مولفه توانستند 37/80 درصد از واریانس کل را تبیین کنند. همچنین، میزان بار عاملی هر شش مولفه بالاتر از 70/0 و میزان میانگین واریانس استخراج شده همه آنها بالاتر از 50/0 و پایایی آلفای کرونباخ و ترکیبی همه آنها بالاتر از 70/0 به دست آمد. علاوه بر آن، الگوی ابعاد شخصیتی موثر بر میزان مهارت های ارتباطی مدیران برازش مناسبی داشت و در الگوی مذکور هر شش مولفه صداقت، برون گرایی، وجدان کاری، انعطاف پذیری، سازگاری و مسئولیت پذیری بر مهارت های ارتباطی مدیران اثر مستقیم و معنی دار داشتند (001/0P<).بحث و نتیجه گیری: نتایج این مطالعه حاکی از تاثیر هر شش مولفه صداقت، برون گرایی، وجدان کاری، انعطاف پذیری، سازگاری و مسئولیت پذیری بر مهارت های ارتباطی مدیران بود. بنابراین، برای بهبود مهارت های ارتباطی مدیران می توان از طریق بهبود شرایط کاری و کارگاه های آموزشی زمینه را برای افزایش و ارتقای ابعاد شخصیتی مدیران فراهم نمود.
ارائه مدل کیفی دستیاری آموزشی والدین به منظور توانمندسازی آموزشی مدارس به صورت آنلاین در مواقع بحرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در تحقیق حاضر به ارائه مدل دستیاری آموزشی والدین به منظور توانمندسازی آموزشی مدارس به صورت آنلاین پرداخته شد. روش شناسی: تحقیق حاضر از لحاظ جهت گیری پژوهش جزو تحقیقات بنیادی بود. از نظر شیوه گردآوری داده ها، با رویکرد کیفی انجام در این پژوهش ابعاد مختلف دستیاری آموزشی والدین با استفاده از رویکرد کیفی، مقیاس های عام دسته بندی شدند. در ادامه از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته و نظرات 22 نفر به صورت هدفمند از خبرگان حوزه آموزش و پرورش در سطح استان مازندران جهت گردآوری داده ها استفاده شد. در مصاحبه 19 مشخص شد که اصل اشباع صورت گرفته است. برای تحلیل داده ها از رویکرد تحلیل مضمون و نرم افزار Maxqda استفاده گردید. یافته ها: مضامین فراگیر استخراج شده، دستیاری آموزشی والدین به منظور توانمندسازی آموزش آنلاین در مواقع بحرانی در 5 مقوله (توانمندی فردی، توانمندی تعامل اجتماعی، توانمندی تدریس، پشتیبانی فضای مجازی، پشتیبانی و ارزیابی و نظارت) و در 16 مضمون سازماندهنده، (مهارت ها، شایستگی ها، عوامل روانشناختی، ایجاد اعتماد، ایجاد هماهنگی، ایجاد ارتباط، توانمندی تکنیکی، توانمندی علمی، توانمندی مدیریتی، زیرساخت های سخت افزاری، زیرساخت های نرم افزاری، ارزیابی و نظارت بر دانش آموزان، ارزیابی و نظارت بر والدین، آموزش والدین، فرهنگ سازی دستیاری آموزشی والدین، شناسایی موانع و چالش ها) و 88 مضمون پایه تعیین و معرفی شده اند.بحث و نتیجه گیری: اهمیت فرایند آموزش و یادگیری دانش آموزان بیشتر از قبل شده است. زیرا توانمندسازی مدارس یکی از ضروری ترین اقدامات و عامل نجات بخش در شرایط فعلی تلقی شده که می تواند موفقیت نظام آموزشی را تضمین نماید.
مدل علّی پیشرفت تحصیلی ریاضی بر اساس تفکر خلاق و تفکر انتقادی با میانجی گری حل مسئله در دانش آموزان دوره ابتدایی شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پیشرفت تحصیلی به ویژه در درس ریاضی اهمیت زیادی دارد و شناخت عوامل موثر بر آن به برنامه ریزی در زمینه پیشرفت تحصیلی ریاضی کمک زیادی می کند. در نتیجه، هدف این پژوهش بررسی مدل علّی پیشرفت تحصیلی ریاضی بر اساس تفکر خلاق و تفکر انتقادی با میانجی گری حل مسئله در دانش آموزان دوره ابتدایی بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع کمّی بود که جامعه آن، همه دانش آموزان دوره ابتدایی شهر تبریز در سال تحصیلی 1403-1402 بودند. حجم نمونه پژوهش حاضر 250 نفر در نظر گرفته شد که این تعداد با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای این مطالعه شامل پرسشنامه های پیشرفت تحصیلی ریاضی (Shalev et al, 1993)، تفکر خلاق (Welch and Mc Dowall, 2010)، تفکر انتقادی (Facione et al, 1994) و حل مسئله (Heppner and Petersen, 1982) بودند و داده های آنها با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-26 و AMOS-24 تحلیل شدند یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که مدل علّی پیشرفت تحصیلی ریاضی بر اساس تفکر خلاق و تفکر انتقادی با میانجی گری حل مسئله در دانش آموزان دوره ابتدایی برازش مناسبی داشت. در مدل مذکور، متغیرهای تفکر خلاق و تفکر انتقادی بر حل مسئله و پیشرفت تحصیلی ریاضی دانش آموزان دوره ابتدایی و متغیر حل مسئله بر پیشرفت تحصیلی ریاضی آنان اثر مستقیم و معنادار داشت. علاوه بر آن، متغیرهای تفکر خلاق و تفکر انتقادی با میانجی گری حل مسئله بر پیشرفت تحصیلی ریاضی دانش آموزان دوره ابتدایی اثر غیرمستقیم و معنادار داشتند (05/0P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، برای بهبود پیشرفت تحصیلی ریاضی دانش آموزان دوره ابتدایی می توان میزان تفکر خلاق، تفکر انتقادی و حل مسئله آنان را ارتقاء داد.
طراحی مدل آموزش تاب آوری سازمانی مدیریت بحران مراکز دانشگاهی برای مواجهه با مخاطرات طبیعی و پیشگیری از مداخلات روانی و اجتماعی (مطالعه موردی مراکز دانشگاهی شهر کرج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: تاب آوری سازمانی در شرایط بحران یکی از مفاهیم مهم و موثر در مدیریت بحران برای مواجهه به مخاطرات طبیعی است. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف طراحی مدل آموزش تاب آوری سازمانی مدیریت بحران مراکز دانشگاهی برای مواجهه با مخاطرات طبیعی و پیشگیری از مداخلات روانی و اجتماعی انجام شد.روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعه همه کارکنان دانشگاه های شهر کرج در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 850 نفر بودند که طبق فرمول کوکران حجم نمونه 264 نفر تعیین شد. نمونه های این مطالعه با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و پرسشنامه محقق ساخته تاب آوری سازمانی مدیریت بحران (125 گویه) پاسخ دادند و داده های حاصل از اجرای آن با روش های تحلیل عاملی اکتشافی و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS و Smart PLS تحلیل شدند.یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که آموزش تاب آوری سازمانی مدیریت بحران مراکز دانشگاهی برای مواجهه با مخاطرات طبیعی و پیشگیری از مداخلات روانی و اجتماعی دارای 125 گویه، 12 مولفه و 3 بعد بود. ابعاد شامل فردی (با دو مولفه عوامل روانشناختی تاب آوری و خلاقیت و نوآوری)، ساختاری (با شش مولفه برنامه ریزی تاب آوری، عوامل انطباقی، تعهد و مدیریت، فرهنگ بحران، فرهنگ یادگیری و رهبری و تصمیم گیری) و عملیاتی (با چهار مولفه استفاده از دانش، ارتباطات، مشارکت موثر همگانی و شناخت عملیاتی منابع و تجهیزات) بودند. بار عاملی و میانگین واریانس استخراجی همه مولفه ها بالاتر از 50/0 و پایایی ترکیبی همه آنها بالاتر از 80/0 بود. همچنین، مدل آموزش تاب آوری سازمانی مدیریت بحران مراکز دانشگاهی برای مواجهه با مخاطرات طبیعی و پیشگیری از مداخلات روانی و اجتماعی برازش مناسبی داشت و این مدل بر هر سه بعد فردی، ساختاری و عملیاتی و هر بعد بر مولفه های آن دارای اثر مستقیم و معنادار بود (001/0P<).نتیجه گیری: نتایج این مطالعه درباره مدل طراحی شده آموزش تاب آوری سازمانی مدیریت بحران مراکز دانشگاهی برای مواجهه با مخاطرات طبیعی و پیشگیری از مداخلات روانی و اجتماعی می تواند به متخصصان و برنامه ریزان مدیریت بحران برای مواجهه با مخاطرات در راستای افزایش تاب آوری سازمانی کمک نماید.
ارزیابی رابطه بین مقوله های مدل شهروندی سازمانی در آموزش وپرورش استان بابل در کشور عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: رفتار شهروندی سازمانی نقش مهمی در بهبود کیفیت خدمات سازمان ها از جمله سازمان آموزش وپرورش دارد. بنابراین، هدف این مطالعه ارزیابی رابطه بین مقوله های مدل شهروندی سازمانی در آموزش وپرورش بود.روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش مدیران و کارکنان آموزش وپرورش استان بابل در کشور عراق بودند و طبق فرمول کوکران حجم نمونه 385 نفر تعیین که این تعداد با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته شهروندی سازمانی در آموزش وپرورش با 61 گویه بود که داده های آن با روش های تحلیل عاملی اکتشافی و حداقل مربعات جزئی در نرم افزارهای SPSS-22و Smart-PLS-4 تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که پدیده محوری شهروندی سازمانی در آموزش وپرورش دارای 10 مولفه در 5 مقوله شرایط علّی، شرایط زمینه ای، شرایطه مداخله گر، راهبردها و پیامدها (هر کدام دو مولفه) بود که همه مولفه ها بار عاملی بالاتر از 50/0 و همه آنها پایایی کرونباخ و ترکیبی بالاتر از 70/0 داشتند. همچنین، ضرایب همبستگی مقوله های شرایط علّی، شرایط زمینه ای، شرایطه مداخله گر، پدیده محوری، راهبردها و پیامدها کمتر از 45/0 و حاکی از عدم همپوشانی آنها بود. علاوه بر آن، با توجه به شاخص های اشتراک و افزونگی، مدل شهروندی سازمانی در آموزش وپرورش برازش مناسبی داشت و اثر شرایط علّی، شرایط زمینه ای و شرایطه مداخله گر بر پدیده محوری، اثر پدیده محوری بر راهبردها و اثر راهبردها بر پیامدها معنادار بود (05/0P<).نتیجه گیری: مدل طراحی شده شهروندی سازمانی در آموزش وپرورش می تواند به مدیران، مسئولان و برنامه ریزان آموزش وپرورش در طراحی برنامه هایی جهت بهبود شهروندی سازمانی در این سازمان کمک نماید.
شناسایی مولفه های مفهوم تربیت اقتصادی در دوره تحصیلی متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: تربیت اقتصادی یکی از نیازهای روز برای همه افراد از جمله دانش آموزان می باشد. بنابراین، هدف این مطالعه شناسایی مولفه های مفهوم تربیت اقتصادی در دوره تحصیلی متوسطه اول بود.روش شناسی: پژوهش حاضر دارای رویکردی کیفی و از نظر هدف، پژوهشی کاربردی بود. جامعه آماری این مطالعه همه اسناد 15 سال اخیر مرتبط با حیطه پژوهش حاضر شامل مقاله ها، پایان نامه های کارشناسی ارشد، رساله های دکتری و کتاب ها بودند. جامعه این مطالعه شامل 179 مقاله، 22 پایان نامه کارشناسی ارشد، 5 رساله دکتری و 11 کتاب بود که 23 مورد از آنها با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده های این مطالعه با روش یادداشت برداری گردآوری و با روش کدگذاری طبق رویکرد سنتزپژوهی تحلیل شدند.یافته ها: نتایج یافته ها نشان داد که مفهوم تربیت اقتصادی در دوره تحصیلی متوسطه اول 30 مولفه فرعی و 13 مولفه اصلی داشت. مولفه های اصلی مفهوم تربیت اقتصادی در دوره تحصیلی متوسطه اول شامل سواد مالی (با 3 مولفه فرعی)، بینش اقتصادی (با 1 مولفه فرعی)، حفظ و توسعه منابع اقتصادی و مالی (با 2 مولفه فرعی)، الگوی صحیح مصرف (با 2 مولفه فرعی)، رابطه پس انداز و سرمایه گذاری (با 3 مولفه فرعی)، مدیریت بودجه (با 3 مولفه فرعی)، مسئولیت پذیری و تعهد اجتماعی (با 1 مولفه فرعی)، تخصص گرایی و نوآوری (با 2 مولفه فرعی)، رعایت حقوق دیگران (با 2 مولفه فرعی)، اخلاق محوری (با 3 مولفه فرعی)، ارزشمند دانستن کار (با 5 مولفه فرعی)، فرصت شناسی (با 2 مولفه فرعی) و مدارا (با 1 مولفه فرعی) بود.بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته های این مطالعه، برای تربیت اقتصادی دانش آموزان متوسطه اول می توان مولفه های اصلی و فرعی شناسایی شده را به آنها آموزش داد.
طراحی الگوی تدریس کارآفرینانه در آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: آموزش عالی از طریق تدریس کارآفرینانه می تواند برای خود مزیت رقابتی ایجاد نماید. بنابراین، هدف این مطالعه طراحی الگوی تدریس کارآفرینانه در آموزش عالی ایران بود.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف و شیوه اجرا به ترتیب کاربردی و توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه پژوهش حاضر شامل شش گروه راه انداز کسب وکار و تأسیس شرکت های دانش بنیان، همکاری با نهادهای واسطه ای کارآفرینانه، آموزش و تدریس کارآفرینی، تألیف مقاله، کتاب و راهنمایی یا مشاوره پایان نامه و رساله در زمینه کارآفرینی، متخصص برنامه ریزی درسی و مدیران آموزش عالی در دانشگاه های ایران در سال تحصیلی 400-1399 بودند. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان 322 نفر تعیین که این تعداد با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر پرسشنامه محقق ساخته تدریس کارآفرینانه در آموزش عالی ایران با 214 گویه بود که روایی صوری و محتوایی آن با نظر خبرگان تایید و پایایی آن با روش های ترکیبی و آلفای کرونباخ بالاتر از 70/0 به دست آمد. داده های این مطالعه با روش های تحلیل عاملی اکتشافی و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS و Lisrel تحلیل شدند.یافته ها: یافته های مطالعه حاضر حاکی از آن بود که تدریس کارآفرینانه در آموزش عالی ایران 214 مفهوم در 13 مولفه و 6 مقوله داشت. مقوله شرایط علّی شامل مولفه های لزوم رویارویی با تحولات و ضرورت ایجاد توانمندی ها (33 مفهوم)، مقوله شرایط زمینه ای شامل مولفه محیط یا متغیرهای داخلی (36 مفهوم)، مقوله شرایط مداخله گر شامل مولفه های اساتید اثربخش، حمایت و پشتیبانی دانشگاهی و موانع محیطی (28 مفهوم)، مقوله محوری شامل مولفه تدریس کارآفرینانه (39 مفهوم)، مقوله راهبردها شامل مولفه های ارتقای توانمندی اساتید، به کارگیری روش های نوین، تعامل و محیط یادگیری غنی (53 مفهوم) و مقوله پیامدها شامل مولفه های تغییر ارزش ها در آموزش عالی و پویایی اقتصادی جامعه (25 مفهوم) بود؛ به طوری که بار عاملی همه مولفه ها بالاتر از 50/0، میانگین واریانس استخراج شده همه آنها بالاتر از 60/0 و پایایی کرونباخ و ترکیبی همه آنها بالاتر از 70/0 بود. همچنین، الگوی تدریس کارآفرینانه در آموزش عالی ایران برازش مناسبی داشت و در این الگو، مقوله شرایط علّی بر مقوله محوری، مقوله های شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر و محوری بر مقوله راهبردها و مقوله راهبردها بر مقوله پیامدها اثر مستقیم و معنادار داشت (001/0P<).بحث و نتیجه گیری: الگوی طراحی شده در پژوهش حاضر درباره تدریس کارآفرینانه در آموزش عالی ایران می تواند توسط متخصصان و برنامه ریزان درسی مورد استفاده قرار گیرد و آنان بر اساس نتایج این مطالعه اقدام به تدریس کارآفرینانه در آموزش عالی کنند.
شناسایی ساز و کارهای بکارگیری جایگاه تخیل در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف اصلی از انجام این پژوهش شناسایی ساز و کارهای بکارگیری جایگاه تخیل در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان است. روش شناسی: این پژوهش از جمله پژوهش های کیفی بود که از نظر هدف کاربردی و از نظر روش انجام پژوهش توصیفی و از نظر گردآوری داده ها و جمع بندی روش گراندد تئوری یا زمینه بنیاد بود. برای شناسایی مولفه های تخیل در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان در این پژوهش: در گام اول با مراجعه به متون تخصصی تخیل در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان از جمله مقالات داخلی و خارجی، کتاب ها و نشریات معتبر، شاخص های تخیل در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان شناسایی، بررسی و با روش مطالعه کرنل خلاصه نویسی شد. در این مرحله بعد از 22 نفر تا حد اشباع نظری مولفه ها شناسایی شد. در گام دوم برای اطمینان از موثر بودن شاخص های شناسایی شده به عنوان تخیل در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان از روش مصاحبه نیمه ساختار یافته بین خبرگان استفاده شد. خبرگان برگزیده، گروهی از کارشناسان امر مدیریت آموزشی و آموزش و پرورش بودند که سال ها در مشاغل آموزشی سابقه داشته و در رابطه با شاخص ها و مولفه های منتخب، با تجربه و صاحب نظر و دارای مقالات متعدد در این زمینه بودند. یافته ها: در گام دوم پژوهش با توجه به نتایج مصاحبه با خبرگان، نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که ابعاد تخیل در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان شامل دانش محوری با مولفه های کدگذاری تخیل در آموزش فلسفه برای کودکان با 5 شاخص، اهداف (فردی، اجتماعی و آموزشی) (26 سوال)، مبانی (عمومی و تخصصی) (12 سوال)، روش (استدلال ورزی، مهارت آموزی و دانش اندوزی) (15 سوال) و محتوا (آموزشی، انگیزشی و چالش برانگیزی) (13 سوال) و سازوکارها (مدیریتی، فناورانه، آموزشی و محیطی) (22 سوال) بود.بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان دادند که تخیل در اهداف فلسفه برای کودکان شامل جایگاههای فردی، اجتماعی و آموزشی است.
تدوین مدل ساختاری شادکامی دانش آموزان بر اساس تاب آوری، عزت نفس و رضایت از مدرسه با واسطه گری خودکارآمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل ساختاری شادکامی دانش آموزان بر اساس تاب آوری، عزت نفس و رضایت از مدرسه با واسطه گری خودکارآمدی انجام شد. روش شناسی: روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود که در قالب مدل تحلیل مسیر انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم مناطق 2 و 5 شهر تهران که در سال تحصیلی 1402- 1401 در رشته های مختلف تحصیلی مشغول به تحصیل بودند، تشکیل داد. برای تعیین حجم نمونه از اصول تعیین حجم نمونه در مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد و تعداد 400 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند که گزینش آنها با استفاده از روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای صورت گرفت. جمع آوری داده ها بر اساس پرسشنامه های شادکامی آکسفورد، مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون، پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت، پرسشنامه خودکارآمدی نوجوانان موریس و خرده مقیاس رضایت از مدرسه مربوط به مقیاس چند بُعدی رضایت از زندگی دانش آموزان صورت گرفت که ضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه ها به ترتیب 93/0، 91/0، 89/0 و 88/0 و 88/0 به دست آمد و روایی صوری و محتوایی آنها با استفاده از نظر متخصصان تأیید شد. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک دو نرم افزار SPSS و AMOS صورت پذیرفت. یافته ها: نتایج تحلیل مسیر نشان داد که مدل اصلی پژوهش با داده های جمع آوری شده برازش دارد و همه شاخص های نیکویی برازش در حد عالی بودند (1=CFI، 000/0RMSEA=، 0X2=). بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده بین هر سه متغیر برون زا موجود در مدل (تاب آوری، عزت نفس و رضایت از مدرسه) با متغیر درون زا اصلی (شادکامی) هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم رابطه وجود دارد و متغیر خودکارآمدی رابطه بین این متغیرها را میانجی گری می کند.
سنتزپژوهی مطالعات مربوط به سلامت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: با توجه به نقش و اهمیت سلامت اجتماعی در بهبود وضعیت جوامع، پژوهش حاضر با هدف سنتزپژوهی مطالعات مربوط به سلامت اجتماعی انجام شد. روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی طبق رویکرد سنتزپژوهی بود. جامعه پژوهش همه مقاله ها و پایان نامه های مرتبط با حیطه پژوهش (سلامت اجتماعی) سال های 2010 الی 2022 در پایگاه های معتبر داخلی و خارجی به تعداد 94 مورد بودند که با توجه به ملاک های ورود به مطالعه تعداد 20 مورد با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از روش یادداشت برداری استفاده شد که پایایی آنها با روش ضریب کاپای کوهن 746/0 محاسبه و برای تحلیل آنها از روش کدگذاری استفاده شد. یافته ها: یافته های این مطالعه نشان داد که سلامت اجتماعی دارای 59 مقوله فرعی در 22 مقوله اصلی بود. مقوله های اصلی شامل حمایت اجتماعی، دین داری، سرمایه اجتماعی، طبقه اجتماعی، امنیت اجتماعی، اعتماد اجتماعی، مهارت های ارتباطی، کیفیت زندگی، شبکه های اجتماعی، سبک زندگی، اوقات فراغت، شکوفایی اجتماعی، انسجام اجتماعی، پذیرش اجتماعی، مشارکت اجتماعی، پایگاه اجتماعی- اقتصادی، گشودگی، احساس آنومی، متغیرهای دموگرافیک، رضایت از زندگی، تعهد اجتماعی و مسئولیت اجتماعی بودند. نتیجه گیری: طبق مقوله های اصلی و فرعی شناسایی شده در این پژوهش، متخصصان و برنامه ریزان می توانند گام موثری در جهت بهبود سلامت اجتماعی افراد بردارند.
بررسی وضعیت مولفه های ارزشیابی کیفیت برنامه درسی در مدارس ابتدایی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: کیفیت برنامه درسی نقش مهمی در موفقیت و عملکرد تحصیلی دارد. در نتیجه، هدف این مطالعه بررسی وضعیت مولفه های ارزشیابی کیفیت برنامه درسی در مدارس ابتدایی شهر تهران بود.
روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر روش اجرا آمیخته (کیفی-کمی) بود. جامعه بخش کیفی خبرگان و اساتید برنامه درسی شهر تهران بودند که طبق اصل اشباع نظری تعداد 12 نفر از آنها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جامعه بخش کمی معلمان زن و مرد مدارس ابتدایی دولتی شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 به تعداد 23593 نفر بودند که طبق جدول کرجسی و مورگان تعداد 377 نفر از آنها با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته بودند که روایی مصاحبه ها با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 83/0 محاسبه شد و روایی صوری پرسشنامه با نظر خبرگان تایید و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ 85/0 محاسبه شد. داده ها با روش های کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA و آزمون تی یک نمونه ای در نرم افزار SPSS تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که ارزشیابی کیفیت برنامه درسی در مدارس ابتدایی دارای 108 شاخص در 23 مولفه و 6 بعد شامل رویکرد سیستمی ارزشیابی کیفیت برنامه درسی (با 4 مولفه تفکر راهبردی، تعمیم پذیری اهداف، دریافت بازخورد اصلاحی و تسهیل فرآیند یاددهی و یادگیری)، ارزشیابی کیفی فعالیت ها (با 3 مولفه ارزشیابی فعالیت های انگیزشی، ارزشیابی فعالیت های کاربردی و ارزشیابی فعالیت های برنامه درسی)، کیفیت بخشی امکانات و فناوری های نوین (با 3 مولفه امکانات فرهنگی و ورزشی، امکانات آموزشی و امکانات رفاهی)، کیفیت بخشی عوامل ساختاری (با 4 مولفه کمبود منابع و توزیع نامناسب، آینده نگری ضعیف، ارتباطات فردی و سازمانی و عدم انضباط کاری)، کیفیت سنجی اصول برنامه درسی (با 4 مولفه انعطاف پذیری، توالی برنامه درسی، سودمندی برنامه درسی و جامعیت برنامه درسی) و کیفیت سنجی مدیریت استراتژیک برنامه درسی (با 5 مولفه بهبود ظواهر برنامه درسی، بهبود محتوای برنامه درسی، انسجام برنامه درسی، ترسیم چشم انداز و رشد هویت ملی- مذهبی) بود. همچنین، مولفه های تفکر راهبردی، تعمیم پذیری اهداف، تسهیل فرآیند یاددهی و یادگیری، ارزشیابی فعالیت های انگیزشی، ارزشیابی فعالیت های کاربردی و ارزشیابی فعالیت های برنامه درسی، امکانات فرهنگی و ورزشی، امکانات آموزشی، امکانات رفاهی، کمبود منابع و توزیع نامناسب، آینده نگری ضعیف، ارتباطات فردی و سازمانی، انعطاف پذیری، توالی برنامه درسی، سودمندی برنامه درسی، بهبود ظواهر برنامه درسی، بهبود محتوای برنامه درسی، انسجام برنامه درسی، ترسیم چشم انداز و رشد هویت ملی- مذهبی در وضعیت مطلوب قرار داشتند، اما مولفه های دریافت بازخورد اصلاحی، عدم انضباط کاری و جامعیت برنامه درسی در وضعیت نامطلوب قرار داشتند (P<0.001).
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه برای متخصصان و برنامه ریزان آموزش وپرورش تلویحات کاربردی بسیاری دارد و آنان بر اساس نتایج این مطالعه می توانند گام موثری در راستای بهبود مولفه های ارزشیابی کیفیت برنامه درسی و به ویژه سه مولفه دریافت بازخورد اصلاحی، عدم انضباط کاری و جامعیت برنامه درسی بردارند.
شناسایی ابعاد و مولفه های برنامه درسی بازی محور در دوره پیش دبستانی بر مبنای نظریه مونته سوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: شناسایی عناصر برنامه درسی بازی محور در دوره پیش دبستانی به بهبود این برنامه ها کمک می کند. در نتیجه، هدف این مطالعه، شناسایی ابعاد و مولفه های برنامه درسی بازی محور در دوره پیش دبستانی بر مبنای نظریه مونته سوری بود. روش: مطالعه حاضر بر اساس هدف یک پژوهش کاربردی و از نظر شیوه اجرا یک پژوهش کیفی بود. جامعه پژوهش اعضای هیأت علمی خبره و آشنا به حیطه پژوهش بودند که با روش های نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی تا رسیدن به اشباع نظری یعنی 6 نفر انتخاب شدند. ابزار این مطالعه، مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان بود که روایی آن بر اساس انتخاب نمونه هدفمند و پرمایگی اطلاعات تایید و پایایی آن با روش ضریب هولستی 71/0 برآورد شد. داده های پژوهش حاضر با روش تحلیل مضمون در نرم افزار Maxqda تحلیل شدند. یافته ها: طبق یافته های پژوهش حاضر برنامه درسی بازی محور در دوره پیش دبستانی بر مبنای نظریه مونته سوری دارای 68 مولفه در 9 بعد اهداف مطلوب برنامه درسی، محتوای مناسب برنامه درسی، مواد آموزشی مناسب، فعالیت های یادگیری مناسب، زمان مناسب، طراحی فضا و زمان مناسب، استراتژی یادگیری مناسب، گروه بندی مناسب و روش های ارزشیابی مناسب بود. بنابراین، الگوی ابعاد برنامه درسی بازی محور در دوره پیش دبستانی بر مبنای نظریه مونته سوری رسم شد. نتیجه گیری: یکی از زمینه های بهبود برنامه درسی در دوره پیش دبستانی، ارتقای برنامه درسی بازی محور است که برای این منظور می توان از ابعاد و مولفه های شناسایی شده برنامه درسی بازی محور در دوره پیش دبستانی بر مبنای نظریه مونته سوری در این مطالعه استفاده کرد.
بررسی وضعیت توسعه اینترنت اشیاء در مدارس مبتنی بر آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پس از وقوع شبکه جهانی وب، اینترنت اشیا با توجه به افزایش چشمگیر اینترنت میتواند انقلاب بعدی باشد و این سازه به دنبال ایجاد پلی بین دنیای واقعی و مجازی است که توانمندی ایجاد شبکه ای یکپارچه از میلیاردها اشیاء با قابلیت اتصال بیسیم به یکدیگر جهت تبادل اطلاعات را دارد لذا با توجه به اهمیت اینترنت اشیاء در مدارس امروزی، پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت توسعه اینترنت اشیاء در مدارس مبتنی بر آینده پژوهی انجام شد. روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، کمّی بود. جامعه پژوهش مدیران و برنامه ریزان آموزش وپرورش و مسئولان دانشگاه های شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که 281 نفر از آنها با روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر، پرسشنامه محقق ساخته توسعه اینترنت اشیاء در مدارس مبتنی بر آینده پژوهی با 26 گویه بود که داده های آن با روش تحلیل عاملی اکتشافی و آزمون تی تک نمونه ای در نرم افزار SPSS-26 تحلیل شدند. یافته ها: یافته های تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که توسعه اینترنت اشیاء در مدارس مبتنی بر آینده پژوهی دارای 26 گویه در 7 مولفه حذف محدودیت زمان (با سه گویه اتصال در هر ساعت، استفاده بدون محدودیت و بهره گیری آفلاین)، حذف محدودیت مکان (با چهار گویه استفاده در هر مکان، استفاده در مدرسه و خانه، بهره گیری بدون تجهیزات خاص و قابلیت استفاده با رایانه)، کاهش هزینه های زیرساختی (با چهار گویه اشتراک گذاری آموزش ها، انتقال بی واسطه آموزش، حذف امکانات زیرساختی ویژه و اتصال بی واسطه به سیستم)، مدیریت دانش (با سه گویه خلق دانش، انتقال دانش و توزیع دانش)، صلاحیت حرفه ای (با سه گویه صلاحیت شناختی، صلاحیت دانشی و صلاحیت مهارتی)، فناوری اطلاعات (با سه گویه خودکارسازی جریان اطلاعات، دسترسی راحت به اطلاعات و تغییر شکل سازمان) و اثربخشی نظام آموزشی (با شش گویه آموزش کارآمد، الگوهای رفتاری متناسب با زمان، استعدادمحوری متناسب با نیاز آینده، تطابق درون داد مدارس با انتظارهای آینده، رضایت بخشی فرآیند آموزشی و ارائه خدمات آموزشی رضایت بخش متناسب با نیاز آینده) بود. در این مطالعه، بار عاملی هر 26 گویه بالاتر از 40/0، بار عاملی هر 7 مولفه بالاتر از 50/0، میانگین واریانس استخراج شده آنها بالاتر از 60/0 و پایایی کرونباخ و ترکیبی آنها بالاتر از 70/0 بود. همچنین، یافته های آزمون تی تک نمونه ای نشان داد که میانگین هر 7 مولفه به طورمعناداری بالاتر از میانگین فرضی جامعه بود (P<0.001). نتیجه گیری: با توجه به اهمیت اینترنت اشیاء در مدارس و از آنجایی که میزان همه مولفه های آن اندکی بالاتر از میانگین فرضی جامعه بود، پیشنهاد می شود که بر اساس پرسشنامه پژوهش حاضر برنامه های کارآمد و کاربردی برای توسعه اینترنت اشیاء در مدارس مبتنی بر آینده پژوهی طراحی و اجرا شود.
شناسایی ویژگی های اهداف برنامه درسی تعلیم وتربیت انقلابی در دانشگاه فرهنگیان با رویکرد آینده نگری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: تعلیم وتربیت انقلابی ایران بخشی از جامعه و معرف یک سیستم و گفتمان اجتماعی پیچیده است و دانشگاه فرهنگیان به دنبال تربیت نیروی انسانی کارآمد و معلمانی انقلابی می باشد. بنابراین، هدف این مطالعه شناسایی ویژگی های اهداف برنامه درسی تعلیم وتربیت انقلابی در دانشگاه فرهنگیان با رویکرد آینده نگری بود. روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا ترکیبی (کیفی و کمّی) بود. جامعه پژوهش در بخش کیفی اساتید دانشگاه فرهنگیان در استان آذربایجان غربی بودند که طبق اصل اشباع نظری 13 نفر از آنها با روش نمونه گیری غیرقضاوتی در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. جامعه پژوهش در بخش کمّی اساتید دانشگاه فرهنگیان در استان آذربایجان غربی بودند که 234 نفر از آنها با روش نمونه گیری تمام شماری به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمّی پرسشنامه محقق ساخته بود که شاخص های روانسنجی آنها تایید شد. داده های بخش کیفی با روش تحلیل مضمون در نرم افزار MAXQDA نسخه 10 و داده های بخش کمّی با روش های تحلیل عاملی اکتشافی و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS نسخه 26 و AMOS نسخه 21 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج بخش کیفی این مطالعه نشان داد که ویژگی های اهداف برنامه درسی تعلیم وتربیت انقلابی در دانشگاه فرهنگیان با رویکرد آینده نگری دارای سیزده مضمون فرعی در سه مضمون اصلی شامل اهداف عاطفی (با چهار مضمون فرعی پیشران تعالی و پیشرفت، آگاه و عالم به انقلاب و تعلیم وتربیت انقلابی، انتقال عقاید و فضایل اخلاق اسلامی)، اهداف شناختی (با چهار مضمون فرعی شناخت ارزش ها و آرمان های انقلاب، پرورش اعتقادهای اسلامی، احیای تمدن اسلامی و آشنایی با مفهوم عدالت) و اهداف مهارتی/ عملکردی (با پنج مضمون فرعی ایجاد تغییر مشهود در رفتار فراگیر، راه اندازی گفتگوی تمدن ها، تقویت گرایش افراد نسبت به استقلال، تقویت مهارت مشارکت در بحث های گروهی و آشنایی با استراتژی های جستجوی متون علمی) بود. نتایج بخش کمّی این مطالعه نشان داد که بار عاملی و میانگین واریانس استخراج شده همه عوامل بالاتر از 50/0 و پایایی کرونباخ همه آنها بالاتر از 80/0 بود. همچنین، مدل اهداف برنامه درسی تعلیم وتربیت انقلابی در دانشگاه فرهنگیان با رویکرد آینده نگری برازش مناسبی داشت و در این مدل و با توجه به ضریب مسیرها هر سیزده عامل بر اهداف اثر مستقیم و معنادار داشتند (P<0.1). نتیجه گیری: ویژگی های شناسایی شده برای اهداف برنامه درسی تعلیم وتربیت انقلابی در دانشگاه فرهنگیان با رویکرد آینده نگری می تواند به متخصصان، مسئولان، مدیران و برنامه ریزان در طراحی و اجرای برنامه های برای بهبود اهداف برنامه درسی نظام آموزشی کمک شایانی نماید.
واکاوی عناصر دوسوتوانی کارآفرینی در سازمان فنی وحرفه ای کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: شناخت عناصر دوسوتوانی کارآفرینی در سازمان های مختلف به ویژه سازمان فنی وحرفه ای نقش مهمی در بهبود وضعیت این نظام آموزشی دارد. بنابراین، هدف این مطالعه واکاوی عناصر دوسوتوانی کارآفرینی در سازمان فنی وحرفه ای کشور بود. روش: در یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی اقدام به واکاوی عناصر دوسوتوانی کارآفرینی شد. برای این منظور جامعه پژوهش همه کارکنان سازمان فنی وحرفه ای استان گلستان به تعداد 500 نفر بودند که حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 217 نفر برآورد که این افراد با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر پرسشنامه عناصر دوسوتوانی کارآفرینی در سازمان فنی وحرفه ای بود که داده های حاصل از اجرای آن با روش های تحلیل عاملی اکتشافی و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS و Smart PLS تحلیل شدند. یافته ها: یافته های این مطالعه حاکی از آن بود که عناصر دوسوتوانی کارآفرینی در سازمان فنی وحرفه ای شامل 14 عنصر بازارگرایی، تحلیل بازار، بهره گیری از خلاقیت، مسئله شناسی مستمر، اشتراک دانش، ظرفیت جذب دانش، برنامه ریزی استراتژیک، منبع یابی مستمر، سازماندهی منعطف، یادگیری مستمر، تخصص مدیریتی، حمایت مالی، منابع انسانی توانمند، پویایی محیط، دوسوتوانی و نتایج بود که بار عاملی همه آنها بالاتر از 50/0، میانگین واریانس استخراج شده همه آنها بالاتر از 60/0 و پایایی کرونباخ و ترکیبی همه آنها بالاتر از 80/0 محاسبه شدند. همچنین، مدل واکاوی عناصر دوسوتوانی کارآفرینی در سازمان فنی وحرفه ای کشور برازش مناسبی داشت و ضریب همه مسیرها معنادار بود (P<0.5). نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه، برنامه ریزی جهت بهبود دوسوتوانی کارآفرینی در سازمان فنی وحرفه ای کشور از طریق عناصر شناسایی شده ضروری است.
بررسی جامعه شناختی تاثیر عوامل فرهنگی بر بازتولید هویت ملی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: بسیاری از صاحب نظران حوزه جامعه شناسی و روان شناسی معتقدند که دوره نوجوانی آغاز مرحله شکل گیری هویت است و یکی از وظایف نهادهای اجتماعی کمک به بازتولید هویت ملی در نسل نوجوان و جوان می باشد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی جامعه شناختی تاثیر عوامل فرهنگی بر بازتولید هویت ملی در دانش آموزان انجام شد.
روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش کلیه نوجوانان 16-13 سال استان کهگیلویه و بویراحمد به تعداد 51339 نفر بودند که حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 400 نفر در نظر گرفته شد و این تعداد با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته (93 سوالی) بود که روایی صوری و محتوایی آن تایید و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ بالاتر از 70/0 برآورد شد. داده ها با روش تحلیل مسیر در نرم افزارهای SPSS و AMOS تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که هویت قومی و پایبندی به رسوم با بازتولید هویت ملی در دانش آموزان همبستگی مثبت و معنادار و گسترش فرهنگ تساهل و تسامح، بی سازمانی خانواده و گسترش فضای مجازی با بازتولید هویت ملی در آنان همبستگی منفی و معنادار داشت (P<0.001). همچنین، مدل جامعه شناختی تاثیر عوامل فرهنگی بر بازتولید هویت ملی در دانش آموزان برازش مناسبی داشت و در این مدل، عوامل فرهنگی بر بازتولید هویت ملی در دانش آموزان تاثیر مستقیم و معنادار داشت (P<0.001).
نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه، عوامل فرهنگی تاثیر معناداری بر بازتولید هویت ملی در دانش آموزان داشتند. بنابراین، برای بازتولید هویت ملی در دانش آموزان می توان زمینه بهبود عوامل فرهنگی را مهیّا ساخت.
ساخت و هنجاریابی پرسشنامه رهبری هم افزا در مدیران هنرستان های فنی وحرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: سبک رهبری هم افزا در اجرای استانداردهای کیفیت در مدارس نقش مهمی دارد. هدف پژوهش حاضر ساخت و هنجاریابی پرسشنامه رهبری هم افزا در مدیران هنرستان های فنی وحرفه ای بود. روش شناسی: روش پژوهش کمی از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه پژوهش معلمان هنرستان های فنی و حرفه ای استان تهران در سال تحصیلی 1401- 1400 بودند. با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی براساس جنسیت و طبقات جامعه و بر مبنای فرمول کوکران، یک نمونه به حجم 364 معلم انتخاب شد. برای گردآوری داده ها از ابزار محقق ساخته ی رهبری هم افزا 20 گویه ای و ابزار دوسوتوانی سازمانی جانسن (2006) استفاده شد. به منظور بررسی ساختار عاملی و روایی سازه پرسشنامه از تکنیک های نسبت روایی محتوا، تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی، و روایی همگرا و واگرا و برای بررسی پایایی پرسشنامه از روش آلفای کرانباخ و پایایی ترکیبی بوسیله نرم افزارهای SPSS25 و LISREL10.30 استفاده شد. یافته ها: براساس یافته ها 4 عامل و 20 گویه برای سنجش رهبری هم افزا مدیران آموزشی هنرستان های فنی و حرفه ای طراحی و ساخته شد. روایی محتوایی ابزار (7585/0) بر اساس نظر متخصصان تأیید شد. در تحلیل عاملی اکتشافی چهار عامل ساختار سازمانی، عوامل برون سازمانی، رفتار رهبری و نگرش ها، باورها و ارزش ها با مقدار ویژه ی بالاتر از یک مشاهده شد که قادر به تبیین 71 درصد واریانس رهبری هم افزا بودند. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که شاخص های برازش پرسشنامه مناسب و مطلوب هستند و پرسشنامه دارای روایی مطلوب می باشد. همچنین براساس درصد واریانس تبیین شده ی مطلوب 63 درصد در تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم، قدرت پرسشنامه در تبیین واریانس رهبری هم افزا تأیید شد. روایی همگرا (6304/0) و واگرا (794/0)، آلفای کرانباخ (936/0) و پایایی ترکیبی (95/0) پرسشنامه نیز بیانگر روایی و پایایی مناسب ابزار رهبری هم افزا بودند. نتیجه گیری: پژوهشگران می توانند از پرسشنامه ی طراحی شده جهت سنجش رهبری هم افزا و ارتقای مهارت-های رهبری در مدیران آموزشی هنرستان های فنی و حرفه ای، به عنوان یک ابزار استاندارد استفاده کنند.
شناسایی و واکاوی ابعاد و مولفه های ارتقاء هوش اجتماعی در میان اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: نیروی انسانی هر سازمانی عامل تعیین کننده ای در سازمان خود می باشد و ارتقاء هوش اجتماعی در نیروی انسانی سازمان های آموزشی می تواند سبب بهبود کیفیت خدمات آموزش و یادگیری شود. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف شناسایی و واکاوی ابعاد و مولفه های ارتقاء هوش اجتماعی در میان اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان انجام شد. روش: روش اجرای مطالعه حاضر آمیخته (کیفی-کمّی) بود. جامعه پژوهش در بخش کیفی خبرگان حوزه مدیریت آموزشی، مدیریت فرهنگی، مدیریت منابع انسانی و روانشناسی اجتماعی در سال 1400 و در بخش کمّی اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. نمونه پژوهش در بخش کیفی طبق اصل اشباع نظری 20 نفر تعیین که این افراد با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در بخش کمّی طبق فرمول کوکران 260 نفر تعیین که این افراد با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر اساس رشته تحصیلی انتخاب شدند. داده ها در بخش کیفی با مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری و با روش تحلیل محتوا در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند و در بخش کمّی با پرسشنامه محقق ساخته گردآوری و با روش های تحلیل عاملی اکتشافی و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS و Smart PLS تحلیل شدند. یافته ها: یافته های بخش کیفی نشان داد که هوش اجتماعی در میان اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان دارای 55 شاخص، 9 مولفه و 3 بعد شامل ویژگی های فردی (با مولفه های ویژگی های شخصیتی و ارزیابی)، دانش و فناوری اجتماعی (با مولفه های کاربرد دانش، کاربست فناوری اطلاعات و تکنولوژی آموزشی) و مهارت های اجتماعی (با مولفه های روابط درون و برون سازمانی، روابط عمومی، توانمندی در رشته تخصصی و مهارت های مدیریتی) بود. یافته های بخش کمّی نشان داد که بار عاملی، روایی محتوایی، میانگین واریانس استخراج شده و پایایی ابعاد و مولفه ها تایید شد. افزون بر آن، مدل هوش اجتماعی بر هر سه بعد ویژگی های فردی، دانش و فناوری اجتماعی و مهارت های اجتماعی و هر یک از سه بعد مذکور بر مولفه های خود اثر مستقیم و معنی دار داشتند (P<0.05). نتیجه گیری: متخصصان و برنامه ریزان نظام آموزش عالی با توجه به ابعاد و مولفه های شناسایی شده می توانند از طریق ارتقاء هوش اجتماعی زمینه را برای بهبود آموزش و یادگیری دانشجویان فراهم آورند.
فراتحلیل پیشایندها و پیامدهای جامعه پذیری سازمانی در سازمان های آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: از جمله مسائلی که سازمان های کشور ما با آن روبرو هستند، مسئله چگونگی ارتقای جامعه پذیری است. اهمیت این موضوع به حدی است که امروزه یکی از عوامل مهم پیشرفت و ترقی در کشورهای توسعه یافته را نیروی کار آموزش دیده و با انگیزه و به عبارت بهتر، جامعه پذیری کارکنان متخصص در سازمان های مختلف می دانند. بر این اساس هدف پژوهش حاضر شناسایی پیشایندها و پیامدهای جامعه پذیری سازمانی در سازمان های آموزشی ایران با استفاده از رویکرد فراتحلیل است. روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر روش اجرا، توصیفی، از نظر نوع استفاده، کاربردی و از منظر ماهیت داده ها، کمی است. جامعه آماری پژوهش مقالات چاپ شده در مجلات علمی- پژوهشی داخل ایران در زمینه جامعه پذیری سازمانی، از سال ۱۳۹۰ تا بهار ۱۴۰۲ بود که با استفاده از روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند ۲۹ مورد به عنوان نمونه وارد فرایند فراتحلیل شدند. پژوهش های منتخب با استفاده از نرم افزار CMA2 (نرم افزار جامع فراتحلیل) تحلیل شدند. یافته ها: یافته های تحقیق نشان داد که از بین پیشایندهای جامعه پذیری سازمانی، به ترتیب متغیرهای سواد الکترونیکی (۸۴۹/۰)، اخلاق حرفه ای (۸۲۳/۰)، توانمندسازی (۶۷۱/۰)، فرهنگ سازمانی (۵۶۰/۰) و معنویت در محیط کار (۵۵۰/۰) دارای بیشترین اندازه اثر بودند. همچنین از بین پیامدهای جامعه پذیری سازمانی، به ترتیب متغیرهای مسئولیت پذیری اجتماعی (۷۹۸/۰)، سرمایه روانشناختی (۶۸۰/۰)، بروندادهای نقش (۶۶۹/۰)، رفتار اخلاقی (۶۴۰/۰) و اشتیاق شغلی (۶۲۰/۰) دارای بیشترین اندازه اثر بودند. بحث و نتیجه گیری: شناسایی پیشایندها و پیامدهای جامعه پذیری در سازمان های آموزشی که دارای اهداف، مأموریت ها و وظایف متنوع و در عین حال حساسی هستند به مدیران کمک می کند تا از طریق تمرکز و به کارگیری عوامل و متغیرهای شناسایی شده جامعه پذیری کارکنان در سازمان را تسهیل نمایند و همچنین از نتایج به کارگیری این عوامل و متغیرها در سازمان آگاه شوند و اقدامات مفید و مؤثری جهت بهبود جامعه پذیری سازمانی کارکنان انجام دهند.
بررسی جامعه شناختی پیامدهای نابرابری اجتماعی- اقتصادی بر آموزش و تعلیم و تربیت در استان های غرب کشور (ایلام ،کردستان و کرمانشاه) یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: ه دف اصلی این مقاله بررسی پیامدهای نابرابری آموزشی درمنطقه غرب کشور استان های کردستان، کرمانشاه و ایلام است.
روش شناسی: پدیدار شناسی بر پارادایم تفسیری است لذا در این حالت نگاه به پدیده ها نگاهی معنانگر و موشکافانه است. دنبال کردن این وجهه تفسیری، طریقی برای اکتساب آگاهی عمیق، ازطریق کشف معانی، اهداف، دیدگاه ها ومنطق نهفته است پژوهش با روش کیفی صورت گرفته است. مصاحبه ها به صورت هدفمند و هر مصاحبه به صورت تقریبی 45 دقیقه طول کشید با توجه به شیوع ویروس کرونا در کشور و قرنطینه بودن افراد مصاحبه ها تلفنی انجام شد. متن مصاحبه هر فرد نوشته شده و دوباره برای مصاحبه شونده فرستاده شد که ایشان میزان سقم و درستی متن را تأیید کند. با این روش اعتبار مصاحبه ها بدست آمده است جمع بندی اطلاعات مصاحبه به تحلیل محتوای مُضونی تبیین پدیده نابرابری اجتماعی واقتصادی و آموزشی در استان های هدف پرداخته شد. نمونه گیری هدفمند حجم نمونه مصاحبه با بیست نفر از افراد مطلع و صاحبنظران در منطقه مورد پژوهش تا رسیدن به اشباع نظری است. مشارکت کنندگان درپژوهش حاضر شامل بیست نفر از افراد شاغل در، سه استان کردستان، کرمانشاه و ایلام که 11 نفر مرد و 9 نفر زن بودند مشارکت کنندگان اساتید دانشگاه و دبیران آموزش و پرورش همچنین کارکنان بهداشت و درمان بودند.
یافته ها: کاهش عوامل موثر بر ایجاد نابرابری اجتماعی در آموزش می تواند زمینه ساز رشد شاخص های مختلف در یک جامعه باشد. نابرابری آموزشی تاثیرات منفی بر وضعیت های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی یک کشور دارد. برداشتن عوامل موثر در ایجاد نابرابری اجتماعی درآموزش ازجمله، فاصله طبقاتی، نگاه جنسیتی، عدم وجود نیروی کارآمد انسانی و منابع و تجهیزات کافی منجر به ایجاد روند رو به رشد و شکوفایی در جامعه می گردد.
بحث و نتیجه گیری: آموزش و پرورش رکن اساسی توسعه است، علاوه برآنکه فرصتی فراهم می آورد تا افراد توانایی ها و استعدادهای خویش را پرورش دهند، دارای آثار و فواید اجتماعی واقتصادی می باشد.
تحلیل کانونی رابطه سبک های هویت با خودناتوان سازی در دانش آموزان دبیرستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سبک های هویت و خودناتوان سازی با استفاده از تحلیل همبستگی کانونی انجام شد.
روش شناسی: طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود و از تحلیل همبستگی کانونی برای بررسی روابط میان دو مجموعه از متغیر پیش بین (سبک های هویت) و ملاک (ابعاد خودناتوان سازی) استفاده شد. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر بجنورد تشکیل می دادند. تعداد 210 نفر از این دانش آموزان با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. گردآوری داده ها با پرسشنامه سبک های هویت (برزونسکی، 1992) و مقیاس خودناتوان سازی (جونز و رودوالت، 1982) انجام شد. تحلیل داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و همبستگی کانونی و با استفاده از نرم افزار SPSS.27 انجام شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که میان سبک های هویت و ابعاد خودناتوان سازی رابطه معناداری وجود دارد. واریانس مشترک سبک های هویت و خودناتوان سازی 28 درصد بود. بیشترین اهمیت در تابع سبک های هویت به هویت اطلاعاتی (81/0) و در تابع خودناتوان سازی به خودناتوان سازی ادعایی اختصاص داشت (99/0-).
بحث و نتیجه گیری: در مجموع به نظر می رسد، پردازش اطلاعات مربوط به هویت می تواند بر میزان استفاده از راهبردهای خودناتوان سازی تأثیر داشته باشد و نوجوانانی که هویت اطلاعاتی و هنجاری داشته و از تعهد هویت بالایی برخوردارند از رفتارهای خودناتوان ساز کمتر استفاده می کنند.
تدوین، رواسازی و اعتباریابی پرسشنامه رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: یکی ازمسائل مهم درنظام آموزش عالی رفتارهای ناکارامد اساتید دانشگاه میباشد که کمتر مورد توجه قرارگرفته وتاکنون معیار عینی جامعی برای بررسی آن طراحی نشده است. هدف این مطالعه تدوین، رواسازی و اعتباریابی پرسشنامه ای جهت بررسی رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها بود. روش: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه اماری شامل اعضای هیأت علمی پنج دانشگاه شهرتهران(دانشگاه تهران، شهید بهشتی، خوارزمی، علامه طباطبایی و تربیت مدرس) در سال تحصیلی 99-1398 بود . نمونه پژوهش شامل123 نفر از اساتید عضو هیئت علمی مشغول به تدریس دردانشگاه های مذکور بود که با روش نمونه گیری در دسترس مبتنی بر هدف انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها با 64 گویه در سه عامل آموزشی (با 3 مولفه)، پژوهشی (با 4 مولفه) و ارتباطی (با 5 مولفه) بود. داده ها با روش های نسبت روایی محتوایی، شاخص روایی محتوایی و تحلیل عاملی اکتشافی در نرم افزارهای SPSS و Smart-PLS تحلیل شدند. یافته ها: آماره های نسبت روایی محتوایی و شاخص روایی محتوایی برای هر سه عامل آموزشی، پژوهشی و ارتباطی و مولفه های هر یک از آنها، بالاتر از 80/0 به دست آمد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی برای رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها سه عامل را نشان داد ؛ عامل آموزشی با3 مولفه، عامل پژوهشی با4 مولفه و عامل ارتباطی با5 مولفه. بار عاملی بالاتر از 60/0 و پایایی کرونباخ و ترکیبی بالاتر از 70/0 برای آنها محاسبه شد. مقادیر به دست آمدهR2 برای تمامی عامل ها و مولفه ها بالاتر از 50/0 و شاخص GOF برابر با 43/0 حاکی از برازش مناسب مدل بود. مدل رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها در حالت های بار عاملی و آزمون تی ترسیم شد که بر اساس آن، رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها بر عامل های آموزشی، پژوهشی و ارتباطی و هر عامل بر مولفه های آن به دلیل آماره تی بالاتر از 96/1 اثر معنادارداشت. نتیجه گیری: پرسشنامه پژوهش حاضر، ابزاری روا و پایا برای سنجش رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاهی میباشد. مسئولان دانشگاهی می توانند درسنجش میزان رفتارهای ناکارآمد اساتید تحت نظارت خود به منظور طراحی برنامه های پیشگیرانه یا کاهش دهنده این رفتارها ازآن بهره ببرند.
اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر تجربه زیسته مادران دارای فرزند چند معلولیتی با ناگویی هیجانی بر بهبود افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر تجربه زیسته مادران دارای فرزند چند معلولیتی با ناگویی هیجانی بر بهبود افسردگی بود.
روش شناسی: روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادران دارای فرزندان چندمعلولیتی که فرزندشان مشغول به تحصیل در مدرسه استثنایی گل های شیراز در سال 1400-1401 بودند. از بین مادران، 30 مادر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. سپس پیش آزمون متغیرهای پژوهش به عمل آمد و مادران گروه آزمایش به مدت 12 جلسه تحت آموزش بسته تدوین شده ناگویی هیجانی قرار گرفتند. بعد از اتمام آموزش دوباره یک پس آزمون از گروه های آزمایش و کنترل به عمل آمد. داده های پژوهش از طریق پرسشنامه های ناگویی هیجانی (تورنتو، 1994) و افسردگی (بک، 1961) گردآوری شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چند گانه درون گروهی-بین گروهی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد که برنامه آموزش ناگویی هیجانی باعث بهبود افسردگی در مادران کودکان چند معلولیتی شد.
بحث و نتیجه گیری: براساس یافته ها از آنجایی که برنامه تدوین شده در این پژوهش بر اساس تجربه های واقعی مادران کودکان چند معلولیتی بود و به طور اختصاصی برای این مادران تدوین شده است و ویژگی های روانسنجی برنامه توسط متخصصان این زمینه تایید شده و به نحوی هم به مسائل و مشکلات روانی مادران و هم مشکلات رفتاری کودکان پرداخته است، از اثربخشی بیشتری برخوردار بوده است.
طراحی الگوی آموزش دانشگاهی مبتنی بر نیازهای صنعت در دانشگاه (مطالعه موردی: دانشگاه آزاد اسلامی واحد دماوند)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: امروزه، سیاست گذاری برای بهبود ارتباط دانشگاه و صنعت ارزش و اهمیت زیادی دارد و آموزش دانشگاهی باید بر اساس نیازهای صنعت و جامعه باشد. بنابراین، هدف این مطالعه طراحی الگوی آموزش دانشگاهی مبتنی بر نیازهای صنعت در دانشگاه بود.
روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش 15 نفر از خبرگان دانشگاه و صنعت بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه عمیق بود که روایی آن با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 86/0 محاسبه شد. داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که الگوی آموزش دانشگاهی مبتنی بر نیازهای صنعت در دانشگاه دارای 30 کد باز (یا شاخص)، 7 کد محوری (یا مولفه) و 3 کد انتخابی (یا مقوله) بود. در این مطالعه کدهای انتخابی شامل مقوله زمینه ای (با سه کد محوری شامل مولفه ساختاری دانشگاه، مولفه ساختاری صنعت و مولفه روانشناختی)، مقوله علّی (با دو کد محوری شامل مولفه قانونی و حقوقی و مولفه فرهنگی و اجتماعی) و مقوله راهبردی (با دو کد محوری شامل مولفه سیاست گذاری و حمایت دولت و مولفه مدیریتی) بودند. در نهایت، الگوی آموزش دانشگاهی مبتنی بر نیازهای صنعت در دانشگاه طراحی شد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه درباره الگوی آموزش دانشگاهی مبتنی بر نیازهای صنعت در دانشگاه می توان در جهت بهبود وضعیت موجود آموزش دانشگاهی گام موثری در سه مقوله زمینه ای، علّی و راهبردی از طریق مولفه ها و شاخص های آنها برداشت.
طراحی الگوی آموزش مجازی کارآمد در دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: با توجه به رشد و تحول فناوری اطلاعات و ارتباطات، شیوه های آموزش نیز تغییرهای گسترده ای کرده اند. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی آموزش مجازی کارآمد در دانشگاه فرهنگیان انجام شد. روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف و شیوه اجرا به ترتیب کاربردی و توصیفی از نوع اکتشافی بودند. جامعه مطالعه حاضر همه مدیران و اساتید دانشگاه های فرهنگیان استان خراسان رضوی شامل شش پردیس در سال 1400 بودند. نمونه های پژوهش حاضر طبق اصل اشباع نظری 13 نفر تعیین که پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده های این مطالعه با مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری (روایی با روش مثلث سازی تایید و پایایی با روش ضریب کاپای کوهن 87/0 به دست آمد) و با روش های تحلیل مضمون و سه دور دلفی تحلیل شدند. یافته ها: طبق تحلیل مصاحبه ها، الگوی آموزش مجازی کارآمد در دانشگاه فرهنگیان 71 مضمون فرعی در قالب 12 مضمون اصلی داشت. در این مطالعه، مضمون های اصلی شامل عوامل پداگوژیکی، عوامل تکنولوژیکی، عوامل سازمانی، مدیریت یکپارچه، آینده نگری، کیفیت آموزشی هدفمند، سنجش پذیری، انعطاف پذیری در آموزش، خدمات پشتیبانی، مدیریت دانش، سهولت دسترسی و اطلاعات و محتوا بودند. همچنین، پس از راند اوّل دلفی تعداد 9 مضمون فرعی و پس از راند دوّم دلفی تعداد 6 مضمون فرعی از الگوی آموزش مجازی کارآمد در دانشگاه فرهنگیان حذف شد و در راند سوّم دلفی همه مضمون های فرعی مناسب ارزیابی شدند. در نتیجه، الگوی نهایی آموزش مجازی کارآمد در دانشگاه فرهنگیان 56 مضمون فرعی در قالب 12 مضمون اصلی داشت که الگوی مضمون های اصلی آن ترسیم شد. بحث و نتیجه گیری: مدیران، مسئولان و برنامه ریزان دانشگاه فرهنگیان طبق الگوی طراحی شده آموزش مجازی کارآمد در دانشگاه فرهنگیان می توانند شرایط را برای بهبود وضعیت موجود آموزش به ویژه آموزش مجازی در این دانشگاه ارتقاء ببخشند.
شناسایی مولفه های نظارتی راهبران آموزشی و تربیتی مدارس ابتدایی به منظور ارائه الگوی جامع برای آموزش وپرورش دولتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: نظارت و راهنمایی در آموزش وپرورش نقش مهمی در کاهش مشکلات و ارتقای عملکردها دارد. بنابراین، هدف این مطالعه شناسایی مولفه های نظارتی راهبران آموزشی و تربیتی مدارس ابتدایی به منظور ارائه الگوی جامع برای آموزش وپرورش دولتی ایران بود.
روش: با توجه به هدف، این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر روش اجرا توصیفی از نوع کیفی بود. جامعه پژوهش اساتید رشته علوم تربیتی و خبرگان آموزش وپرورش استان هرمزگان بودند که طبق اصل اشباع نظری تعداد 12 نفر از آنها با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش حاضر فرم اطلاعات جمعیت شناختی و مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که روایی مصاحبه ها با روش مثلث سازی تایید و پایایی آنها با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 80/0 محاسبه شد. داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که مولفه های نظارتی راهبران آموزشی و تربیتی مدارس ابتدایی به منظور ارائه الگوی جامع برای آموزش وپرورش دولتی ایران شامل 53 مفهوم، 14 مولفه و 8 مقوله بود. در الگوی مذکور مقوله ها شامل رهبری در بهسازی آموزشی (شامل مولفه های شناخت مشکلات و بهبود آموزشی)، رهبری در بهسازی برنامه درسی (شامل مولفه های استراتژی حرفه ای و مهارت های حرفه ای و اجتماعی)، رهبری در بهسازی کارکنان (شامل مولفه های اخلاق مداری حرفه ای، اخلاق مداری روابطی و مهارت های تفکر انتقادی)، مهارت نظری و علمی (شامل مولفه های آشنایی با تئوری و توانمندی عملی)، مهارت فنی و فناوری (شامل مولفه های سواد رسانه ای و بهبود فنی و فناوری)، مهارت اخلاقی و حرفه ای (شامل مولفه هدفمند و تلاشگر)، مهارت مدیریت و رهبری (شامل مولفه اقتدارگرا) و مهارت ارتباطی (شامل مولفه روابط دوستانه و قابل اعتماد) بودند. در نهایت، الگوی جامع نظارتی راهبران آموزشی و تربیتی مدارس ابتدایی برای آموزش وپرورش دولتی ایران ترسیم شد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه و الگوی جامع نظارتی طراحی شده برای راهبران آموزشی و تربیتی مدارس ابتدایی برای آموزش وپرورش دولتی ایران، می توان گام موثری در جهت بهبود وضعیت سازمان آموزش وپرورش ایران برداشت.
اثربخشی آموزش مبتنی بر هوش موفق بر خودآگاهی هیجانی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هوش موفق می توانند سبب بهبود بسیاری از ویژگی های روانشناختی و تحصیلی شود و با توجه به اهمیت خودآگاهی هیجانی و اشتیاق تحصیلی، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر هوش موفق بر خودآگاهی هیجانی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دوره دوم متوسطه انجام شد. روش: این مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه های آزمایش و کنترل بود. جامعه پژوهش حاضر همه دانش آموزان پایه های دهم و یازدهم شاخه نظری شهرستان ساوه در سال تحصیلی 2-1401 بودند که حجم نمونه بر اساس نرم افزار G Power برابر با 25 نفر برای هر گروه محاسبه شد. بنابراین، 50 نفر با روش هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 75 دقیقه ای تحت آموزش مبتنی بر هوش موفق قرار گرفت و گروه کنترل در این مدت هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تجدیدنظرشده خودآگاهی هیجانی ریفی و همکاران (2008) و پرسشنامه اشتیاق تحصیلی شافلی و همکاران (2002) بودند که شاخص های روانسنجی آنها تایید شد. در این مطالعه، برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل در مراحل پس آزمون و پیگیری از نظر خودآگاهی هیجانی و اشتیاق تحصیلی تفاوت معناداری وجود داشت. به عبارت دیگر، آموزش مبتنی بر هوش موفق باعث افزایش خودآگاهی هیجانی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دوره دوم متوسطه شد و نتایج در مرحله پیگیری نیز باقی ماند (05/0P<). نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی آموزشی مبتنی بر هوش موفق بر افزایش خودآگاهی هیجانی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دوره دوم متوسطه، برای بهبود ویژگی های روانشناختی و تحصیلی دانش آموزان می توان از روش آموزش مبتنی بر هوش موفق استفاده کرد.
طراحی مدل مدیریت بلوغ تکنولوژی آموزشی در مدارس ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: تکنولوژی آموزشی و مدیریت آن نقش مهمی در بهبود وضعیت آموزشی دارد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل مدیریت بلوغ تکنولوژی آموزشی در مدارس ایران انجام شد.
روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، آمیخته (کیفی و کمّی) بود. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی خبرگان حوزه مدیریت آموزشی و تکنولوژی آموزشی و مدیران مناطق آموزش وپرورش شهر تهران در سال 1400 بودند. نمونه این بخش تعداد 14 نفر بودند که این تعداد طبق اصل اشباع نظری و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جامعه آماری پژوهش در بخش کمّی مدیران و معلمان دوره دوم متوسطه منطقه 19 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. نمونه این بخش تعداد 169 نفر بودند که این تعداد طبق فرمول کوکران و با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمّی پرسشنامه محقق ساخته بود که شاخص های روان سنجی آنها مورد بررسی و تایید قرار گرفت. داده های این مطالعه در بخش کیفی با روش تحلیل مضمون در نرم افزار MAXQDA-12 و داده های این مطالعه در بخش کمّی با روش مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-22 و LISREL-8.8 تحلیل شدند.
یافته ها: در بخش کیفی، یافته های این پژوهش نشان داد که برای مدیریت بلوغ تکنولوژی آموزشی در مدارس ایران 55 مضمون پایه، 15 مضمون سازمان دهنده و 4 مضمون فراگیر شناسایی شد؛ به طوری که شامل مضامین فراگیر مدیریت دانش تکنولوژی آموزشی (با 5 مضمون سازمان دهنده فراگیری دانش تکنولوژی آموزشی، اشتراک گذاری دانش تکنولوژی آموزشی، کاربرد دانش تکنولوژی آموزشی، تحلیل دانش تکنولوژی آموزشی و ارزیابی دانش تکنولوژی آموزشی)، منابع و امکانات تکنولوژی آموزشی (با 3 مضمون سازمان دهنده منابع انسانی، منابع فیزیکی و محتوای آموزشی)، کنترل و هماهنگی بر تکنولوژی آموزشی (با 3 مضمون سازمان دهنده هماهنگی بین سیاست های آموزشی، هماهنگی بین همکاران و نظارت و کنترل بر نحوه اجرا) و زیرساخت های تکنولوژی آموزشی (با 4 مضمون سازمان دهنده زیرساخت های فناوری، زیرساخت های مالی، زیرساخت های دانشی و زیرساخت های فرهنگی و اجتماعی) بودند. در بخش کمّی، یافته های این پژوهش که مدل مدیریت بلوغ تکنولوژی آموزشی در مدارس ایران بر هر چهار عامل مدیریت دانش تکنولوژی آموزشی، منابع و امکانات تکنولوژی آموزشی، کنترل و هماهنگی بر تکنولوژی آموزشی و زیرساخت های تکنولوژی آموزشی اثر مستقیم و معنی دار داشت (P<0.05).
نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر، جهت بهبود مدیریت بلوغ تکنولوژی آموزشی در مدارس ایران می توان زمینه را برای تحقق و بهبود مدیریت دانش تکنولوژی آموزشی، منابع و امکانات تکنولوژی آموزشی، کنترل و هماهنگی بر تکنولوژی آموزشی و زیرساخت های تکنولوژی آموزشی فراهم نمود.
طراحی مدل تفسیری-ساختاری جامع برای حذف شکاف دیجیتالی آموزش و پرورش در دوران همه گیری بحران کویید 19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به دنبال طراحی مدل حذف شکاف دیجیتالی در آموزش و پرورش با تاکید بر بحران همه گیری کویید 19 بوده است. در این راستا هدف از انجام این پژوهش، شناسایی متغیرهای مدل و همچنین تعیین روابط علی بین متغیرهای مدل بود.
روش شناسی: این تحقیق از نظر هدف کاربردی - توسعه ای و از نظر شیوه اجرا آمیخته ( کیفی و کمی) بود. در بخش کیفی متغیرها، مولفه ها و شاخص های تحقیق با استفاده از روش داده بنیاد با تکنیک کدگذاری از طریق مصاحبه با خبرگان استخراج شدند و در بخش کمی از روش توصیفی اکتشافی استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق شامل 20 نفر از خبرگان آموزش و پرورش بودند که به صورت نمونه گیری غیر احتمالی هدفمند و با روش گلوله برفی و نظری انتخاب شدند. معیار حجم نمونه در بخش کیفی، اشباع نظری بود.
یافته ها: نتایج بخش کیفی نشان داد که مدل حذف شکاف دیجیتالی دارای متغیرهای «موانع شمول دولت الکترونیک» (عوامل مداخله گر)، «بستر توسعه دیجیتال» (عوامل زمینه ای)، «ظرفیت های دیجیتال» (عوامل علی)، «محتوای دیجیتال» (مقوله کانونی)، «حذف شکاف دیجیتالی» (راهبردها) و «پیامدها» می باشد. بر اساس نتایج بخش کمی، دو متغیر «بسترهای توسعه دیجیتال» و «موانع شمول دولت الکترونیک» بیشترین تاثیر و اهمیت در مدل داشتند و جزء متغیرهای مستقل و محرک قوی هستند که توجه بیشتر مدیران و نظارت مؤثر بر این محرک ها می تواند دستیابی به اهداف سازمان کمک کند در بخش کمی از روش مدل سازی تفسیری-ساختاری جامع برای ایجاد مدل و تعیین روابط علی بین متغیرهای تحقیق استفاده شده است.
نتیجه گیری: انتظار می رود که مدل حذف شکاف دیجیتالی در آموزش و پروش منجر به پیامدهای کاهش نابرابری-های دیجیتالی، کاهش نابرابری های اجتماعی، توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات و افزایش مشارکت خانواده ها در فرآیند آموزش گردد.
اثر میانجی کیفیت تجربه زیبایی شناختی بر رابطه بین هوش معنوی و رضایت از زندگی در معلمان استان قم (مدل سازی بر اساس معادلات ساختاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به جهت بررسی اثر میانجی کیفیت تجربه زیبایی شناختی بر رابطه بین هوش معنوی و رضایت از زندگی در معلمان انجام شد.
روش: این پژوهش، از نظر هدف کاربردی و روش مور استفاده توصیفی – همبستگی با تاکید بر معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه معلمان شاغل آموزش و پرورش استان قم در سالتحصیلی1402-1401 به تعداد(12549نفر) تشکیل می دادند. حجم نمونه 212 نفر بود که گزینش آن ها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس صورت گرفت. جمع آوری داده ها براساس سه پرسشنامه هوش معنویSISRI24 کینگ(2008) و پرسشنامه تجربه زیبایی شناختی AEQ ونزر(2018) و پرسشنامه رضایت از زندگی (SWLS)داینر و همکاران (1985)صورت گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک دو نرم افزار25 SPSS و AMOS26صورت پذیرفت.
یافته ها: بین تمام مولفه های هوش معنوی و کیفیت تجربه زیباشناختی (59/0r=)و رضایت از زندگی(47/0r=) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین بین تجربه زیباشناختی و رضایت از زندگی رابطه معناداری وجود دارد(45/0r=). یافته های تحلیل مسیر نیز میانجی گری کیفیت تجربه زیبایی شناختی در رابطه هوش معنوی و رضایت از زندگی را تایید می کند.
نتیجه گیری: در نهایت می توان گفت هوش معنوی و کیفیت تجربه زیبایی شناختی از متغیرهای مهم در رضایت از زندگی معلمان هستند.
شناسایی ابعاد و مولفه های شیوه های آموزشی نوآورانه در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: آموزش عالی به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای جامعه، نیازمند نوآوری در شیوه های آموزشی برای پاسخگویی به تغییرات سریع و پیچیده جهان مدرن است. هدف این پژوهش، شناسایی ابعاد و مولفه های شیوه های آموزشی نوآورانه در آموزش عالی است.
روش شناسی: این پژوهش به روش کیفی و با استفاده از رویکرد تحلیل محتوا انجام شد. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با صاحب نظران و اعضای هیات علمی دانشگاه های تهران در سال 1401-1402 جمع آوری شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار NVivo و به روش تحلیل مضمون صورت گرفت.
یافته ها: در این پژوهش، پنج بعد اصلی شناسایی شد که شامل تدریس نوآورانه، هوش مصنوعی در نوآوری آموزش عالی، مدیریت هوشمند نوآوری، توسعه نوآوری و کارآفرینی، و فناوری اطلاعات بودند. هر یک از این تم ها به مولفه ها و مفاهیم مختلفی تقسیم شدند.
بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که نوآوری در شیوه های آموزشی می تواند به بهبود کیفیت آموزش و یادگیری در دانشگاه ها کمک کند. همچنین، چالش هایی مانند مشکلات فنی و نیاز به تغییرات فرهنگی نیز مورد توجه قرار گرفت. برای دستیابی به نتایج مطلوب، لازم است که تمامی اعضای جامعه دانشگاهی در فرآیند نوآوری مشارکت کنند و از تجربیات و دانش یکدیگر بهره مند شوند.
مقایسه اثربخشی الگوی یادگیری معکوس و یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: با توجه به تغییر شیوه های آموزش از معلم محوری به دانش آموز محوری، و وجود خلا در الگوهای آموزش دانش آموز محور، این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی الگوی یادگیری معکوس و یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه دوم انجام شد. روش: روش تحقیق حاضر از نظر ماهیت کاربردی و از نظر شیوه انجام مداخله نیمه آزمایشی بود. جامعه پژوهش 60 نفر از دانش آموزان متوسطه دوم شهرستان سنندج به روش معیارمند در دو گروه مداخله و یک گروه کنترل انتخاب شدند. ابزار تحقیق نیز شامل پکیج یادگیری معکوس(محمودی و همکاران،1402)، پکیج یادگیری مشارکتی GI(کاظمی و همکاران،1401) و پرسشنامه درگیری تحصیلی ریو (۲۰۱۳) استفاده شد که در جهت تحلیل اثربخشی از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. بر اساس نتایج مداخله آموزشی، الگوی یادگیری معکوس و یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری دارد (05/0>sig). یافته ها: همچنین یافته ها نشان داد بین اثربخشی برنامه آموزشی یادگیری معکوس و آموزش مبتنی بر یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان فقط در مؤلفه درگیری شناختی اختلاف معناداری وجود دارد (05/0>sig). نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که بدیع بودن روش آموزش مبتنی بر یادگیری معکوس می تواند یکی از دلایل اثرگذاری آموزش معکوس نسبت به آموزش مشارکتی خصوصاً در مؤلفه درگیری شناختی باشد.
ویژگی های روان سنجی نسخه کوتاه ابزار نیرومندی های منشی در معلمان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف آزمون مشخصه های روان سنجی نسخه کوتاه ابزار نیرومندی منشی (SECS؛ فرنهام و لستر، 2012) در گروهی از معلمان ایرانی انجام شد. در مطالعه حاضر 200 معلم (100 مرد و 100 زن) به نسخه کوتاه ابزار نیرومندی منشی و پرسشنامه تعامل معلم (QTI؛ لارداسمی و کنی، 2001) پاسخ دادند. روش: به منظور تعیین روایی عاملی و پایایی نسخه کوتاه ابزار نیرومندی منشی به ترتیب از روش های آماری تحلیل عاملی تأییدی و ضرایب همسانی درونی استفاده شد. همچنین، به منظور مطالعه روایی سازه نسخه کوتاه ابزار نیرومندی منشی ضریب همبستگی بین مقیاس های چندگانه مربوط به نیرومندهای منشی با وجوه رفتار رابطه بین فردی معلم دانش آموز گزارش شد. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی تاییدی نسخه کوتاه ابزار نیرومندی منشی بر پایه نرم افزار AMOS نشان داد که در نمونه معلمان ایرانی ساختار چندبُعدی ابزار نیرومندی های منشی شامل شش فضیلت خرد و دانش، شجاعت، عدالت، میانه روی، تعالی و انسانیت با داده ها برازش قابل قبولی داشت. نتایج مربوط به همبستگی بین نیرومندهای منشی با رفتارهای مثبت و منفی رابطه بین فردی معلم دانش آموز به طور تجربی از روایی سازه نسخه کوتاه ابزار نیرومندی منشی حمایت کرد. ضرایب همسانی درونی فضایل چندگانه شامل خرد و دانش، شجاعت، عدالت، میانه روی، تعالی و انسانیت به ترتیب برابر با 66/0، 55/0، 52/0، 50/0، 55/0 و 76/0 به دست آمد. نتیجه-گیری: در مجموع، نتایج مطالعه حاضر نشان داد که نسخه کوتاه ابزار نیرومندی منشی برای سنجش نیرومندهای منشی در گروه نمونه معلمان ایرانی، ابزاری روا و پایا است.
تدوین مدل پیش بینی نگرش به جنس مخالف براساس سبک های دلبستگی و نظام ارزش ها با میانجیگری نگرش به عشق در دختران و پسران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تدوین مدل پیش بینی نگرش به جنس مخالف براساس سبک های دلبستگی و نظام ارزش ها با میانجیگری نگرش به عشق در دختران و پسران مراجعه کننده به مراکز مشاوره و راهنمایی انجمن اولیا و مربیان آموزش و پرورش شهر تهران انجام شد. روش شناسی: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل تمامی دختران و پسران مراجعه کننده به مراکز مشاوره و راهنمایی انجمن اولیا و مربیان آموزش و پرورش شهر تهران در سال های 2021-2022 بود. روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای و حجم نمونه براساس نرم افزار Sample Power (350 نفر) در نظر گرفته شد. جمع آوری اطلاعات با استفاده از سیاهه نگرش به جنس مخالف گلیک و فیسکه (1996)، پرسشنامه سبک های دلبستگی کولینز و رید (1996)، مقیاس نظام ارزش ها شوارتز (2006) و مقیاس نگرش به عشق هندریک و هندریک (1986) انجام شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و معادلات ساختاری SmartPLS انجام شد. یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که تدوین مدل پیش بینی نگرش به جنس مخالف براساس سبک های دلبستگی و نظام ارزش ها با میانجیگری نگرش به عشق در دختران و پسران مراجعه کننده به مراکز مشاوره و راهنمایی انجمن اولیا و مربیان آموزش و پرورش شهر تهران از برازش مطلوبی برخوردار بود. بررسی نتایج براساس مسیر مستقیم نشان داد که بین مؤلفه های سبک های دلبستگی، نظام ارزش ها و نگرش به عشق با نگرش به جنس مخالف رابطه مثبت معنادار وجود دارد. همچنین نتایج مسیر غیرمستقیم نشان داد که بین مؤلفه های سبک های دلبستگی و نظام ارزش ها با نقش میانجیگری جزئی نگرش به عشق با نگرش به جنس مخالف رابطه مثبت معناداری وجود دارد. بحث و نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان می دهد که بسیاری از نوجوانان به دلیل گرایش به ارتباط با جنس مخالف وارد رابطه ای ناسالم می شوند. اما به دلیل وابستگی شدید، مشکلات را نمی پذیرند و قبول نمی کنند که این رابطه به ضررشان است. خانواده به عنوان یک نقش کلیدی در بسیاری از ابعاد زندگی و به خصوص نحوه ارتباط با جنس مخالف در نوجوانان موثر است. شناخت نوع سبک های دلبستگی، نظام ارزش ها و نگرش به عشق در نوجوانان بر مبنای درک متقابل نیازهای آنان می تواند پیش بینی کننده نگرش به جنس مخالف در بافت روابط خانوادگی و تعاملات بین فردی باشد.
شناسایی عوامل مؤثر بر توسعه مشارکت معلمان و دانش آموزان در فعالیت های پژوهشی (مراکز پژوهش سرای دانش آموزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر توسعه مشارکت معلمان و دانش آموزان در فعالیت های پژوهشی (مراکز پژوهش سرای دانش آموزی) انجام شد. روش شناسی: مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش خبرگان حوزه پژوهش سرای دانش آموزی استان سمنان در سال 2021-2022 بودند که از میان آنان طبق اصل اشباع نظری 16 نفر با روش های نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که روایی آن با روش مثلث سازی تأیید و پایایی آن با روش ضریب کاپایی کوهن 62 درصد به دست آمد. داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA 2020 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که عوامل مؤثر بر توسعه مشارکت معلمان و دانش آموزان در فعالیت های پژوهشی شامل 18 مفهوم، 6 مقوله فرعی و 3 مقوله اصلی بود. مقوله های اصلی شامل ساختار پژوهش سرا (با دو مقوله فرعی سیستم پاداش دهی و قدردانی از تلاش های معلمان و دانش آموزان و شرایط به کارگیری و اصول اخلاقی در فرایند آن)، مأموریت و چشم انداز شفاف پژوهش سرا (با دو مقوله فرعی تدوین برنامه استراتژیک و تدوین مشخص اهداف، رسالت ها، ارزش ها و چشم اندازها) و قوانین، مقررات و سیاست گذاری ها (با دو مقوله فرعی انعطاف پذیری در فرآیند به کارگیری معلمان، دانشجومعلمان و دانشجویان مستعد و افزودن امتیاز در ارزشیابی سالانه و رتبه بندی) بودند. بحث و نتیجه گیری: با توجه به عوامل مؤثر شناسایی شده بر توسعه مشارکت معلمان و دانش آموزان در فعالیت های پژوهشی (مراکز پژوهش سرای دانش آموزی)، برنامه ریزی جهت توسعه مشارکت آنان ضروری است که از طریق عوامل شناسایی شده محقق می شود.
تدوین الگوی گرایش به تفکر انتقادی با تأکید بر کارکردهای اجرایی و سبک یادگیری در دانشجویان تحصیلات تکمیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از انجام این مطالعه تدوین الگوی گرایش به تفکر انتقادی با تأکید بر کارکردهای اجرایی و سبک یادگیری در دانشجویان تحصیلات تکمیلی بود.روش شناسی: روش پژوهش حاضر مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشته روانشناسی سال ۱۳۹۸-۱۳۹۹ بودند که ۲۷۴ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به علت شیوع پاندمی کووید-۱۹، داده ها با استفاده از پرسشنامه های الکترونیکی در شبکه های اجتماعی مجازی جمع آوری شدند. برای جمع آوری داده ها از ابزارهای مقیاس گرایش به تفکر انتقادی (ریکتر، ۲۰۰۳)، پرسشنامه توانایی های شناختی (وحید نجاتی، ۱۳۹۲)، پرسشنامه استاندارد فرآیند رویکرد مطالعه دو عاملی (بیگز و همکاران، ۲۰۰۱)، دشواری در تنظیم هیجان (گراتز و رومر، ۲۰۰۴)، پرسشنامه جرأت ورزی ساده راتوس (مک کورمیک، ۱۹۸۴)، پرسشنامه روحیه پرسشگری (حیدری، ۱۳۹۲) و مقیاس مهارت های ارتباطی (کویین دام، ۲۰۰۴) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از تحلیل مسیر روش معادلات ساختاری نرم افزار لیزرل ۸.۸ استفاده شد.یافته ها: یافته ها نشان داد اثر مستقیم کارکردهای اجرایی بر گرایش به تفکر انتقادی برابر با ۳۸% و سبک یادگیری سطحی برابر با ۳۳%- و سبک یادگیری عمیق برابر با ۳۱% در سطح ۰۱% معنادار هستند. از میان متغیرهای برون زا فقط اثر مستقیم روحیه پرسشگری برابر با ۵۹% در سطح ۰۱% و مهارت ارتباطی برابر با ۱۸% در سطح ۰۵% بر گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان معنادار است. جرأت ورزی برابر با ۱۴% و تنظیم هیجان برابر با ۰۴% اثر مستقیم بر گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان نداشته است.نتیجه گیری: در بررسی اثر غیرمستقیم متغیرهای مستقل، هر چهار متغیر با نقش واسطه ای کارکردهای اجرایی و سبک یادگیری بر گرایش به تفکر انتقادی مؤثر هستند. بنابراین، اثرگذاری هر چهار متغیر مستقل با واسطه گری متغیرهای میانجی بر متغیر وابسته تأیید شد. درنهایت، یافته ها نشان داد که مدل مفهومی نهایی از برازش نسبتاً مطلوبی برخوردار است.
ارائه الگوی تعامل مدیران آموزشگاهی با نو معلمان دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: محیط های آموزشی مکانی برای توسعه علم، پیشبرد اهداف آموزشی و انتقال فرهنگی است. در نتیجه، هدف این مطالعه ارائه الگوی تعامل مدیران آموزشگاهی با نو معلمان دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان بر مبنای انسان شناختی تربیت اسلامی بود.
روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه آماری این پژوهش مدیران و اساتید آشنا به حیطه پژوهش در دانشگاه های فرهنگیان استان خراسان رضوی در سال 1400 بودند. در این مطالعه، نمونه ها طبق اصل اشباع نظری 8 نفر لحاظ شد که بر اساس ملاک های ورود به مطالعه و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی و مصاحبه نیمه ساختاریافته با مدیران و اساتید بود که روایی آن با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 86/0 محاسبه شد. همچنین، برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شد.
یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که برای الگوی تعامل مدیران آموزشگاهی با نو معلمان دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان بر مبنای انسان شناختی تربیت اسلامی 42 مضمون فرعی در 11 مضمون اصلی شناسایی شد. مضمون های اصلی شناسایی شده در پژوهش حاضر شامل احترام مدیر نسبت به نو معلمان، اصل تکریم انسان، اصل گفتگو، اصل تسامح و تساهل، اصل نوع دوستی، اصل تقیه، اصل عقلانیت معتدل، اصل پذیرش اختلافات فکری و مذهبی، مهارت های مدیریتی، مهارت های بین فردی و مهارت های ارتباطی بودند. در نهایت، الگوی مضمون های اصلی تعامل مدیران آموزشگاهی با نو معلمان دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان بر مبنای انسان شناختی تربیت اسلامی طراحی شد.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، برای بهبود تعامل مدیران آموزشگاهی با نو معلمان دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان بر مبنای انسان شناختی تربیت اسلامی می توان زمینه را برای تحقق مضمون های فرعی و اصلی شناسایی شده برای آن فراهم نمود.
ارائه الگوی تدریس دوره های فنی و عملی دانشکده هنر در عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این مطالعه با هدف ارائه الگوی تدریس دوره های فنی و عملی دانشکده هنر در عراق انجام شده است.
روش: این پژوهش از نظر هدف یک پژوهش کاربردی-توسعه ای است و از منظر روش گردآوری داده ها یک پژوهش غیرآزمایشی (توصیفی) است که با شیوه پیمایش مقطعی انجام است. برای دستیابی به هدف پژوهش از طرح پژوهش کیفی استفاده گردید. جامعه مشارکت کنندگان بخش کیفی شامل اساتید، معلمان، مدیران مدارس و متخصصان آموزش هنر عراق بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در نهایت پس از 10 مصاحبه به اشباع نظری دست پیدا شد. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختار یافته با خبرگان استفاده گردید. روایی بخش کیفی براساس پیشنهاد لینکلن و گوبا، چهار معیار اعتبارپذیری، انتقال پذیری، تاییدپذیری و اطمینان پذیری از دیدگاه داوران ارزیابی و تایید شد. برای بررسی پایایی بخش کیفی و کدگذاری مصاحبه های انجام شده ضریب هولستی 712/0 برآورد شد که مورد تایید است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش گراندد تئوری در نرم افزار MAXQDA استفاده شد که با استخراج مقوله های اصلی و فرعی پژوهش با استفاده از نتایج تحلیل کیفی داده بنیاد، مدل نهایی ارائه گردید.
یافته ها: براساس نتایج بدست آمده مشخص گردید که شرایط علی شامل عوامل محیطی، سازمانی، آموزشی و انسانی می باشند. شرایط مداخله گر شامل نظام آموزش سنتی و شرایط زمینه ای شامل بسترهای آموزش فنی و عملی شناسایی شد.
نتیجه گیری: همچنین نتایج نشان داد پدیده محوری شامل تدریس دوره های فنی و عملی، راهبرد ها شامل برنامه ریزی راهبردی تدریس و در نهایت پیامدها شامل پیامدهای آموزشی، فردی، اجتماعی می باشند.
ابعاد تربیتی فعالیت های فوق برنامه مدارس مبتنی بر سیره امام رضا (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روش: مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، توصیفی از نوع کیفی بود. جامعه این پژوهش پژوهشگران و اساتید دانشگاهی خبره در حوزه آموزش وپرورش و حوزه علمیه آشنا به حیطه پژوهش بودند. نمونه پژوهش 17 نفر بودند که طبق اصل اشباع نظری و بر اساس روش های نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. در این مطالعه جهت گردآوری داده ها از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد که روایی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفت و داده های حاصل از اجرای آن با روش تحلیل مضمون تحلیل شدند.
یافته ها: در این مطالعه مشخص شد که برای فعالیت های فوق برنامه مدارس مبتنی بر سیره امام رضا (ع) تعداد 67 مضمون پایه، 41 مضمون سازمان دهنده و 5 مضمون فراگیر شناسایی شد. در مطالعه حاضر، پنج مضمون فراگیر شامل خودسازی (با 5 مضمون سازمان دهنده و 12 مضمون پایه)، توانایی تصمیم گیری و حل مسئله (با 4 مضمون سازمان دهنده و 7 مضمون پایه)، رشد روابط اجتماعی (با 9 مضمون سازمان دهنده و 18 مضمون پایه)، رشد شخصیتی (با 12 مضمون سازمان دهنده و 17 مضمون پایه) و ارتباطات بین فردی (با 11 مضمون سازمان دهنده و 13 مضمون پایه) بودند.
نتیجه گیری: طبق نتایج این پژوهش و در چارچوب مضمون های مذکور با استفاده از مطالعه سیره امام رضا (ع) می توان تعالیم مربوط به اخلاق فردی و اجتماعی و مهارت های زندگی را در فعالیت های فوق برنامه مدارس مورد توجه قرار داد.
تبیین و رتبه بندی عامل های سازمانی تحقق بیانیه گام دوم انقلاب در نظام آموزش و پرورش ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تبیین و رتبه بندی عوامل سازمانی موثر در تحقق بیانیه گام دوم انقلاب در نظام آموزش و پرورش ایران انجام شد.
روش شناسی: این پژوهش از روش تحقیق آمیخته اکتشافی استفاده کرده است. در بخش کیفی، از تکنیک دلفی با مصاحبه از خبرگان دانشگاهی و سازمانی، شامل مدیران ارشد و میانی نظام آموزش و پرورش، در چهار مرحله بهره گرفته شد. در بخش کمی، داده ها از مدیران مدارس استان مازندران با استفاده از پرسشنامه ۹۶ گویه ای محقق ساخته جمع آوری و با مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) در نرم افزار AMOS تحلیل شد. برای رتبه بندی عوامل، از تکنیک فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و پرسشنامه ماتریسی در نرم افزار Expert Choice استفاده گردید. نمونه گیری به روش هدفمند در بخش کیفی و خوشه ای نسبی چندمرحله ای در بخش کمی انجام شد و شامل ۲۰ نفر در بخش کیفی، ۲۸۱ مدیر مدرسه در بخش کمی، و ۳۵ نفر در بخش رتبه بندی بود. اعتبار و روایی ابزارها با استفاده از روش های آزمون مجدد، آلفای کرونباخ، و روایی محتوایی و سازه ای تایید شد.
یافته ها: تحلیل کیفی نشان داد که مدل عوامل سازمانی تحقق بیانیه گام دوم انقلاب در آموزش و پرورش شامل هفت بعد اصلی (علم و پژوهش، معنویت و اخلاق، اقتصاد، عدالت و مبارزه با فساد، استقلال و آزادی، عزت ملی، روابط خارجی و مرزبندی با دشمن، و سبک زندگی) و ۲۴ مولفه است. تحلیل کمی، تمامی مولفه های مدل پژوهش را تایید کرد. نتایج رتبه بندی نشان داد که بعد "استقلال و آزادی" و مولفه "امنیت شغلی" بیشترین اهمیت را دارند.
نتیجه گیری: این پژوهش مدل جامعی برای تحقق بیانیه گام دوم انقلاب در نظام آموزش و پرورش ایران ارائه می دهد که بر اهمیت استقلال، آزادی، و امنیت شغلی به عنوان عوامل کلیدی سازمانی تاکید دارد. این مدل می تواند راهنمایی برای سیاست گذاران و مدیران در جهت بهبود و هم راستا کردن نظام آموزش و پرورش باشد.