
جامعه شناسی آموزش و پرورش ایران
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره 9 بهار و تابستان 1402 شماره 1 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
هدف: رفتارهای غیرمولد تحصیلی، رفتارهایی عمدی است که هنجارهای یک گروه یا سازمان را به خطر می اندازد و سلامت گروه یا سازمان را کاهش می دهد. در نتیجه، هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر مسئولیت پذیری اجتماعی بر رفتارهای غیرمولد تحصیلی دانش آموزان بود.روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 45 روزه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش دانش آموزان پسر پایه نهم شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که 34 نفر از آنها با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه مساوی (هر گروه 17 نفر) شامل گروه های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 45 دقیقه ای تحت آموزش مبتنی بر مسئولیت پذیری اجتماعی قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل آموزشی ندید. داده ها با مقیاس رفتارهای غیرمولد تحصیلی (Rimkus, 2012) جمع آوری و با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-24 تحلیل شدند.یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر مسئولیت پذیری اجتماعی باعث کاهش رفتارهای غیرمولد تحصیلی دانش آموزان و همه مولفه های آن از جمله تقلب و سرقت ادبی، مصرف الکل، مصرف مواد، رفتار تبعیض آمیز، غیبت، اهمال کاری، رفتار انحرافی و رخوت شد و نتایج در مرحله پیگیری نیز باقی ماند (05/0P
طراحی الگوی برنامه درسی مبتنی بر مولفه های زیبایی شناسی و هنر در دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: در سازمان آموزش وپرورش برنامه درسی متنوع و زیادی وجود دارد و این پژوهش با هدف طراحی الگوی برنامه درسی مبتنی بر مولفه های زیبایی شناسی و هنر در دوره متوسطه دوم انجام شد.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش دارای دو بخش اسناد مکتوب مرتبط با موضوع بودند که تعداد 35 سند با روش نمونه گیری هدفمند و خبرگان مرتبط با موضوع بودند که تعداد 15 نفر با روش نمونه گیری گلوله برفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش یادداشت برداری از اسناد و مصاحبه با خبرگان بود که روایی آنها با روش های مقبولیت و قابلیت تایید، تایید شد و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 86/0 بدست آمد. داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار One Note تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که برای الگوی برنامه درسی مبتنی بر مولفه های زیبایی شناسی و هنر در دوره متوسطه دوم 485 شاخص، 24 مولفه و 10 بعد در قالب چهار عنصر هدف، محتوا، روش های تدریس و ارزشیابی شناسایی شد؛ به طوری که در عنصر هدف 2 بعد و 5 مولفه شامل مهارتی (با 2 مولفه اهداف اکتسابی و اهداف شناختی و فراشناختی) و فردی (با 3 مولفه اهداف مبتنی بر یادگیرنده، اهداف زیباشناختی و اهداف اخلاقی)، در عنصر محتوا 3 بعد و 8 مولفه شامل محیطی (با 2 مولفه محیط یادگیری و محتوای مبتنی بر یادگیرنده)، هنری- فرهنگی (با 2 مولفه محتوای مبتنی بر اجتماع و فرهنگ و محتوای مبتنی بر هنر و زیبایی شناسی) و فرم محتوا (با 4 مولفه فرم ادبی، فرم نمایشی، فرم تجسمی و فرم ترسیمی/ بصری)، در عنصر روش های تدریس 3 بعد و 7 مولفه شامل هنری (با 2 مولفه زیباشناختی محور و طبیعت محور)، نوآورانه (با 2 مولفه خلاقیت محور و تیم محور و مشارکت محور) و فنی- انسانی (با 3 مولفه رسانه محور، پروژه محور و کارگاه محور و قابلیت معلم در تدریس) و در عنصر ارزشیابی 2 بعد و 4 مولفه شامل علمی (با 2 مولفه ارزشیابی کیفی و ارزشیابی مبتنی بر نتایج) و هنری- اخلاقی (با 2 مولفه ارزشیابی زیباشناختی و ارزشیابی اخلاقی) وجود داشت. در نهایت، الگوی برنامه درسی مبتنی بر مولفه های زیبایی شناسی و هنر در دوره متوسطه دوم طراحی شد.بحث و نتیجه گیری: الگوی طراحی شده برنامه درسی مبتنی بر مولفه های زیبایی شناسی و هنر در دوره متوسطه دوم پژوهش حاضر همراه با سایر الگوهای طراحی شده می تواند توسط متخصصان و برنامه ریزان درسی در طراحی الگوی جامع برنامه درسی مورد استفاده قرار گیرد.
سنتزپژوهی مولفه های برنامه درسی فوق برنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: برنامه درسی فوق برنامه می تواند نقش موثری در بهبود برنامه درسی داشته باشد. در نتیجه، هدف این مطالعه سنتزپژوهی مولفه های برنامه درسی فوق برنامه بود.روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف، بنیادی و از نظر شیوه اجرا، کیفی از نوع سنتزپژوهی بود. جامعه پژوهش مقاله های مرتبط با برنامه درسی فوق برنامه سال های 1379 الی 1399 به تعداد 200 مورد بودند که تعداد 113 مورد آنها پس از بررسی اولیه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش یادداشت برداری از مقاله های مرتبط با برنامه درسی فوق برنامه بود. داده های حاصل از یادداشت برداری با روش تحلیل محتوا تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که برای برنامه درسی فوق برنامه 53 مولفه شناسایی شد که مهم ترین آنها شامل: 1. اثربخشی فعالیت های فوق برنامه، 2. تاثیر فعالیت های فوق برنامه بر رشد اجتماعی و تمامی ابعاد مهارت های اجتماعی، 3. اجرای اصول و ویژگی های فعالیت های فوق برنامه، 4. علل عدم مشارکت در فعالیت های فوق برنامه، 5. تاثیر فعالیت های فوق برنامه بر پیشرفت تحصیلی، 6. تاثیر عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و غیره بر فعالیت های فوق برنامه، 7. نقش مطالعه، ورزش، سخنرانی علمی و کارگاه های آموزشی بر فعالیت های فوق برنامه، 8. برنامه ها، تشکیلات، نیروی انسانی، بودجه و امکانات فوق برنامه، 9. هماهنگی فعالیت ها بر اساس تمایل، نیازها، علائق و استعدادها، 10. تأمین سلامتی، بالابردن سطح سلامتی و ارتقای سلامت افراد و 11. شناسایی آثار و ارزش های فعالیت های فوق برنامه در راستای تحول در برنامه رسمی بودند.بحث و نتیجه گیری: نتایج این مطالعه برخی از مهم ترین مولفه های برنامه درسی فوق برنامه را مشخص ساخت که متخصصان و برنامه ریزان بر اساس آنها می توانند گام موثری در جهت بهبود طراحی و اجرای برنامه درسی فوق برنامه بردارند.
طراحی الگوی راهبردهای یادگیری: یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: راهبردهای یادگیری نقش مهمی در عملکرد و پیشرفت تحصیلی دارند و طراحی الگوهای متنوع در این زمینه می توانند موثر واقع شوند. در نتیجه، پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی راهبردهای یادگیری انجام شد.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر زمانی مقطعی، از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش اسناد و خبرگان دانشگاهی درباره راهبردهای یادگیری در سال 1400 بودند. نمونه پژوهش 15 سند و 20 نفر از خبرگان دانشگاهی بودند که بر اساس اصل اشباع نظری و بعد از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر یادداشت برداری و مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که روایی آن با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 85/0 بدست آمد. داده ها با روش کدگذاری در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که الگوی راهبردهای یادگیری دارای 47 شاخص، 7 مولفه و 2 بعد بود؛ به طوری که بعد راهبردهای شناختی دارای 4 مولفه راهبرد تکرار، راهبرد بسط دهی، راهبرد سازماندهی و راهبرد ارزشیابی و بعد راهبردهای فراشناختی دارای 3 مولفه راهبرد برنامه ریزی، راهبرد نظارت و راهبرد نظم دهی بود.بحث و نتیجه گیری: با توجه به شاخص ها، مولفه ها و ابعاد الگوی راهبردهای یادگیری، برای بهبود عملکرد و پیشرفت تحصیلی فراگیران می توان از طریق ارتقای ابعاد و مولفه های شناسایی شده راهبردهای یادگیری اقدام کرد.
بررسی محتوای کتب حسابان مقطع متوسطه با رویکرد خلاصه سازی متن بر اساس منطق فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: مهم ترین هدف ارائه یک ماشین هوشمند مبتنی بر منطق فازی در جهت خلاصه سازی خودکار متن و اسناد مختلف می باشد، لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی محتوای کتب حسابان مقطع متوسطه با رویکرد خلاصه سازی متن فازی بود. روش شناسی: تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی بود که بر اساس منطق فازی طراحی و اجرا شد. جامعه اماری پژوهش کتب حسابان مقطع متوسطه بود که به روش سرشماری به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. در این تحقیق از سیستم خلاصه ساز متن مبتنی بر منطق فازی استفاده شد که در مرحله اول از استراتژی پیشنهادی، سیستم فازی بر اساس ویژگی های تعیین شده به ارزیابی جملات پرداخته و جملات با اهمیت را شناسایی و آن هارا برای تولید خلاصه نهایی تدوین کرد. در مرحله نهایی، با استفاده از الگوریتم جستجوی هارمونی، برای تولید خلاصه ای با میزان سادگی خواندن و فهمیدن نوشته ها و پیوستگی مناسب، تلاش گردید. همچنین به منظور ارزیابی عملکرد روش پیشنهادی، خلاصه سازی کتب حسابان دوره متوسطه از نرم افزار MATLAB انجام شد.یافته ها: نتایج به دست آمده از پیاده سازی ماشین خلاصه ساز متنی پیشنهادی، بیانگر پیوستگی معنایی، دقت بالا در استخراج بخش های اصلی کتاب و کارآمد بودن سند خلاصه در یادگیری و یاددهی مباحث، بود.بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج بدست آمده، می توان دریافت که ازجمله مهم ترین دستاوردهای استراتژی پیشنهادی، خلاصه سازی متون فارسی و از نوع علمی- تخصصی با دقت بسیار بالا است که می توان از آن به عنوان یک رویکرد نوین در تدریس استفاده کرد.
مدل یابی شادابی اجتماعی بر اساس حمایت و سلامت اجتماعی با میانجی گری رضایت از زندگی در معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مدل یابی شادابی اجتماعی بر اساس حمایت و سلامت اجتماعی با میانجی گری رضایت از زندگی در معلمان انجام شد.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر اجرا پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش 56560 معلمان شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 بودند. حجم نمونه طبق فرمول کوکران 384 نفر از معلمان بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. علاوه بر فرم اطلاعات جمعیت شناسی، برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های شادابی اجتماعی (لیندنبرگ،2000)، حمایت اجتماعی (فیشر،1999)، سلامت اجتماعی (کییز،2004) و رضایت از زندگی (داینر،2004) استفاده شد. داده ها با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای Spss25 و Smart Pls3 تحلیل شدند.یافته ها: مدل یابی شادابی اجتماعی بر اساس حمایت و سلامت اجتماعی با میانجی گری رضایت از زندگی در معلمان برازش مناسبی داشت. تاثیرحمایت اجتماعی، سلامت اجتماعی و رضایت از زندگی بر شادابی اجتماعی مستقیم و معنادار، ضمناً حمایت و سلامت اجتماعی بر رضایت از زندگی نیز تأثیر مستقیم و معنادار داشتند و با میانجی گری رضایت از زندگی تاثیرغیر مستقیم و معنادار بر شادابی اجتماعی داشتند (05/0>p).بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش برای بهبود شادابی اجتماعی معلمان می توان از طریق ارتقای حمایت اجتماعی، سلامت اجتماعی و رضایت از زندگی آنان اقدام کرد.
عوامل فردی و خانوادگیِ وندالیسم در دانش آموزان نوجوان با استفاده از مدل رگرسیون چندگانه (مطالعه موردی: دانش آموزان 12 تا 17ساله)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: وندالیسم نوعی رفتار نابهنجار اجتماعی است که به اشکال مختلف در بین نوجوانان بروز و ظهور پیدا می کند. از اینرو هدف اصلی این پژوهش، شناسایی عوامل فردی و خانوادگی موثر بر رفتار وندالی دانش آموزان نوجوان بود.روش شناسی: روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی و حجم جامعه 27519 نفر از دانش آموزان متوسطه اول و دوم ناحیه 2 شهر رشت در طی 1396 تا 1397 بودند. طبق جدول مورگان، 377 نفر نمونه با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و پرسشنامه نیز از نوع محقق ساخته بوده است. پایایی گویه های فردی، خانوداگی و وندالیسم با آزمون آلفای کرونباخ برابر 85/0، 894/0 و 873/0 و روایی آن با روش HTMT نیز برابر با 21/0-، 39/0، و 27/0- محاسبه شد. از ضریب همبستگی اسپیرمن و رگرسیون چندجانبه با نرم افزار Spss نسخه 23 جهت تحلیل استفاده شد.یافته ها: مقدار ثابت B گویه های فردی برای تمامی گویه های رفتار وندالی مثبت بوده و معنی داری آماری آن با آزمون t و نشان داد که مقدار P value از مقدار کوچکتر است. اما اکثر ضرایب تا گویه های وندالیسم منفی بوده و بیانگر کاهش رفتارهای تخریبی با کاهش مشکلات فردی می باشند. همچنین مقدار ثابت B گویه های خانوادگی برای گویه های وندالیسم مثبت بوده و معنی داری آماری آزمون t نشان داد که مقدار P value در همه موارد از مقدار کوچکتر می باشد. ولی بیشتر ضرایب تا موثر در رفتار تخریب گرایانه منفی بوده و بیانگر کاهش وندالیسم در ازای کاهش اثر مشکلات خانوادگی می باشند.بحث و نتیجه گیری: در نتیجه برای کاهش رفتارهای وندالی باید حل مشکلات فردی و خانوادگی در راستای کاهش رفتارهای وندالی در اولویت قرار گیرد.
شناسایی مؤلفه های آسیب شناسی تولید دانش در دانشگاه آزاد اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه اهمیت دانش و تولید آن بر کسی پوشیده نیست و دانشگاه ها به عنوان محور اصلی تولید آن به شمار می روند. تولید دانش نیز مانند همه تولیدات دیگر دارای چالش ها و آسیب هایی است که نیازمند مطالعه است. بنابراین، هدف اصلی پژوهش حاضر، شناسایی مؤلفه های آسیب شناسی تولید دانش در دانشگاه آزاد اسلامی بود.روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا، کیفی بود. مشارکت کنندگان در پژوهش شامل خبرگان دانشگاهی دانشگاه آزاد اسلامی شهر اصفهان در سال تحصیلی 400-1399 بودند که بر اساس روش اشباع نظری تعداد 22 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود که برای اعتبار یافته ها از دو روش روایی محتوایی به وسیله 4 خبره بیرون از پژوهش و 2 نفر خبره داخل در پژوهش استفاده شد و برای پایایی نیز از روش توافق کدگذاری استفاده شد که حاصل آن 86/0 شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی به روش تحلیل مضمون در نرم افزار Maxqda18 استفاده شد.یافته ها: یافته ها نشان داد 86 کد باز، 9 کد محوری و سه کد انتخابی برای آسیب شناسی تولید دانش در دانشگاه آزاد اسلامی شناسایی شد؛ به طوری که کدهای انتخابی شامل آسیب های نظام دانشگاهی (خط مشی گذاران، دست اندرکاران)؛ آسیب های ساختاری (برنامه درسی آموزش عالی، ساختار پژوهشی، ساختار حمایتی، ساختار وابسته) و آسیب های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی (فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی) بودند.بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت تولید دانش در دانشگاه آزاد اسلامی در سه حوزه (آسیب های دانشگاهی، ساختاری و فرهنگی) دارای چالش هایی است که برای ارتقای کمی و کیفی تولید دانش، باید بازنگری در قوانین مربوط دانش و علم و همچنین ارتقای علمی اساتید و دانشجویان صورت بگیرد.
ارائه الگوی تصمیم گیری اخلاقی بر اساس ارزش های اجتماعی (مورد مطالعه دبیران تربیت بدنی استان آذربایجان شرقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه اهمیت دانش و تولید آن بر کسی پوشیده نیست و دانشگاه ها به عنوان محور اصلی تولید آن به شمار می روند. تولید دانش نیز مانند همه تولیدات دیگر دارای چالش ها و آسیب هایی است که نیازمند مطالعه است. بنابراین، هدف اصلی پژوهش حاضر، شناسایی مؤلفه های آسیب شناسی تولید دانش در دانشگاه آزاد اسلامی بود.روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا، کیفی بود. مشارکت کنندگان در پژوهش شامل خبرگان دانشگاهی دانشگاه آزاد اسلامی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1399-400 بودند که بر اساس روش اشباع نظری تعداد 22 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود که برای اعتبار یافته ها از دو روش روایی محتوایی به وسیله 4 خبره بیرون از پژوهش و 2 نفر خبره داخل در پژوهش استفاده شد و برای پایایی نیز از روش توافق کدگذاری استفاده شد که حاصل آن 86/0 شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی به روش تحلیل مضمون در نرم افزار Maxqda18 استفاده شد.یافته ها: یافته ها نشان داد 86 کد باز، 9 کد محوری و سه کد انتخابی برای آسیب شناسی تولید دانش در دانشگاه آزاد اسلامی شناسایی شد؛ به طوری که کدهای انتخابی شامل آسیب های نظام دانشگاهی (خط مشی گذاران، دست اندرکاران)؛ آسیب های ساختاری (برنامه درسی آموزش عالی، ساختار پژوهشی، ساختار حمایتی، ساختار وابسته) و آسیب های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی (فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی) بودند.بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت تولید دانش در دانشگاه آزاد اسلامی در سه حوزه (آسیب های دانشگاهی، ساختاری و فرهنگی) دارای چالش هایی است که برای ارتقای کمی و کیفی تولید دانش، باید بازنگری در قوانین مربوط دانش و علم و همچنین ارتقای علمی اساتید و دانشجویان صورت بگیرد.
بررسی تبیینی متوالی شکاف ارزش های فرهنگی بین مادران و دختران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر، بررسی کمی و کیفی شکاف ارزش های فرهنگی بین مادران و دختران بود.روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و به لحاظ ماهیت داده ها آمیخته بود. جامعه آماری بخش کمی دانشجویان زن دانشگاه فرهنگیان بوشهر بودند که 235 نفر از آن ها با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. جامعه بخش کیفی نیز دانشجویان زن دانشگاه فرهنگیان بوشهر بودند که 25 نفر طبق اصل اشباع نظری با نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود. اعتبار محتوایی پرسشنامه، با اخذ نظرات و پیشنهادات اعضای پانل خبرگان و پایایی ابزار با آلفای کرونباخ برای پرسشنامه سرمایه 8/0، ارزش های فرهنگی 73/0 و ساخت توزیع قدرت در خانواده 74/0 تأیید شد. ابزار تحقیق در بخش کیفی، مصاحبه نیمه – ساخت یافته بود. قابلیت اعتماد از طریق روش مثلث بندی محققان و کنترل توسط مشارکت کنندگان و قابلیت اتکاء با روش توافق درون موضوعی دو کد گذار 5/75 درصد تأیید شد. در بخش کمی، داده ها با رگرسیون چندگانه و آزمون یو – من ویتنی با نرم افزار SPSS 26 و در بخش کیفی، با تحلیل مضمون در نرم افزار MAXQDA 2020 تحلیل شدند.یافته ها: در بخش کمی، نتایج نشان داد که اختلاف بین مادران و دختران به لحاظ ارزش های فرهنگی معنا دار بود. متغیر های تفاوت سرمایه و ساخت توزیع قدرت مهمترین پیش بینی کننده های معنی دار شکاف ارزش های فرهنگی بین مادران و دختران بودند. در بخش کیفی، در توصیف مشارکت کنندگان از شکاف ارزش های فرهنگی بین مادران و دختران، 225 مضمون پایه، 8 مضمون سازمان دهنده و یک مضمون فراگیر شکل گرفت. در بررسی دیدگاه مشارکت کنندگان، پیرامون چگونگی نقش تفاوت سرمایه بر شکاف ارزش های فرهنگی، 385 مضمون پایه، 11 مضمون سازمان دهنده و 4 مضمون فراگیر و چگونگی نقش ساختار توزیع قدرت بر شکاف ارزش های فرهنگی، 102 مضمون پایه، 5 مضمون سازمان دهنده و یک مضمون فراگیر بوجود آمد.بحث و نتیجه گیری: بین مادران و دختران به لحاظ ارزش های فرهنگی تفاوت معنی داری وجود داشت. متغیر های تفاوت سرمایه و ساخت توزیع قدرت بر شکاف ارزش های فرهنگی نقش معنی داری داشتند که مشارکت کنندگان با توضیح چگونگی این نقش، بر آن صحه گذاشتند.
طراحی و اعتباریابی مدل استقرار مدرسه صالح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: مدرسه صالح مدرسه ای برای تحقق حیات طیبه و دستیابی به جامعه سالم است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر طراحی و اعتباریابی مدل استقرار مدرسه صالح بود.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر زمانی مقطعی و از نظر هدف کاربردی بود. جامعه پژوهش صاحب نظران مدرسه صالح استان هرمزگان در سال 1400 بودند که طبق اصل اشباع نظری تعداد 17 نفر از آنها با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها با مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری و با روش کدگذاری در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که برای مدل استقرار مدرسه صالح 546 مفهوم در 29 زیرمقوله و 14 مقوله شناسایی شد. مقوله ها شامل ارتقای جایگاه آموزش وپرورش و عناصر آن (با دو زیرمقوله ارتقای جایگاه و ارزشمندی آموزش وپرورش و ارتقای منزلت و جایگاه معلمان و مدیران)، مدیریت و ارتقای عملکرد (با چهار زیرمقوله توجه به مدیریت مدارس، هماهنگی و ارتباطات، ارتقاء نظارت و ارتقاء روابط و رفتارها در مدرسه)، سیاست، ساختار و سیستم اداری (با دو زیرمقوله توجه به مسائل سیاست گذاری و ساختار و ارتقای سیستم اداری)، توجه به تربیت و پرورش دینی (با یک زیرمقوله توجه به تربیت و پرورش دینی و ملی)، منابع، فضا و تجهیزات (با سه زیرمقوله توجه به مسائل و ملزومات فضای کالبدی کلاس و مدرسه، تأمین منابع مالی و بهره گیری از تجهیزات و فناوری ها)، بهره گیری از ظرفیت ها و توجه به نیازها (با دو زیرمقوله توجه به ظرفیت ها و زیست بوم مناطق و نیازمحوری)، نیروی انسانی (با سه زیرمقوله بهره گیری از نیروی انسانی توانمند، توانمندسازی و ایجاد انگیزه و جذب و بکارگیری)، برنامه و هدف محوری (با چهار زیرمقوله توجه به برنامه درسی ملی و بومی، توجه به هدف و برنامه محوری، نهادینه کردن ارزش و اهمیت سند و عملیاتی کردن اهداف و مولفه های سند تحول)، توجه به کیفیت و پیامدهای نظام آموزشی (با دو زیرمقوله توجه به پیامدها و خروجی های نظام آموزشی و غنی سازی و ارتقای کیفیت برنامه ها و فعالیت های مدارس)، توجه به تجربه ها و پژوهش ها (با دو زیرمقوله استفاده از دیدگاه های نوین و تجارب ملی و بین المللی و پژوهش محوری در نظام آموزشی)، مشارکت ذی نفعان و نخبگان (با یک زیرمقوله مشارکت ذی نفعان و نخبگان)، تفاوت های فردی (با یک زیرمقوله رعایت تفاوت های فردی)، انعطاف پذیری (با یک زیرمقوله انعطاف پذیری در برابر تغییرات) و روش ها و شیوه های آموزشی (با یک زیرمقوله روش ها و شیوه های آموزش و تدریس) بودند که با توجه به مقوله ها و زیرمقوله ها مدل استقرار مدرسه صالح طراحی شد. همچنین، نسبت روایی محتوایی 84/0 و شاخص روایی محتوایی 89/0 بر اساس نظر صاحب نظران حاکی از اعتبار مناسب مدل استقرار مدرسه صالح بودند.بحث و نتیجه گیری: با توجه به مقوله ها و زیرمقوله ها مدل استقرار مدرسه صالح شناسایی شده در این پژوهش، مدیران و برنامه ریزان آموزش وپرورش می توانند گام موثری در جهت ارزیابی میزان تحقق مدرسه صالح و تلاش برای استقرار آن بردارند.
مقایسه اثربخشی آموزش گروهی کاوشگری و مفهوم آموزی در درس علوم بر خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش گروهی کاوشگری و مفهوم آموزی در درس علوم بر خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان پسر بود.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری(یک ماهه) با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی شهرستان کیار (شهر کرد) در سال تحصیلی 400- 1399 بودند. نمونه پژوهش شامل 75 نفر از دانش آموزان پسر در دو گروه آزمایش گروهی کاوشگری، مفهوم آموزی و یک گروه کنترل (هر گروه 25 نفر) بودند که به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای از 3 مدرسه و 3 کلاس انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه خودکارآمدی جنکینز و مورگان (1999) و مداخله نیز روش آموزش گروهی کاوشگری و آموزش گروهی مفهوم آموزی به مدت 10 جلسه (هر جلسه 45 دقیقه) که برای هر دو گروه آزمایش اجرا شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی در نرم افزار Spss24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که هم آموزش گروهی کاوشگری و هم مفهوم آموزی در مقایسه با گروه کنترل موجب افزایش نمرات خودکارآمدی تحصیلی شدند(05/0>P). ولی بین میانگین نمرات آموزش گروهی کاوشگری و مفهوم آموزی تفاوت معناداری وجود نداشت. به عبارتی دیگر، هر دو روش آموزش گروهی کاوشگری و آموزش گروهی مفهوم آموزی به یک اندازه موجب افزایش نمرات خودکارآمدی تحصیلی شدند بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت آموزش گروهی کاوشگری و مفهوم آموزی باعث افزایش خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان در درس علوم می شود. بنابراین برنامه ریزان درسی می توانند این روش ها را بیشتر مورد توجه قرار دهند و همچنین معلمان دوره ابتدایی می توانند در آموزش درس علوم از این روش های آموزشی جهت خودکارآمدی تحصیلی آنان استفاده نمایند.
طراحی الگوی مدیریت اثربخش در مدارس هزاره سوم (مطالعه موردی مدیران مدارس استان اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، طراحی الگوی مدیریت اثربخش در مدارس هزاره سوم بود.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا تلفیقی بود. جامعه پژوهش کیفی شامل اساتید دانشگاهی در سال تحصیلی 401-1400 بودند که به روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس اصل اشباع نظری 16 نفر انتخاب شدند. در بخش کمی نیز جامعه آماری شامل مدیران استان اردبیل بودند که تعداد 300 نفر با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش در بخش کیفی مصاحبه های نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه بودند. برای اعتبار یافته ها در بخش کیفی از دیدگاه خبرگان و پایایی از ضریب توافق بین کدگذاران استفاده شد. در بخش کمی نیز از اعتبار صوری و پایایی با آلفای کرونباخ 89 درصد شد. برای تجزیه و تحلیل در بخش کیفی از کدگذاری و در بخش کمی از روش معادلات ساختاری با نرم افزار Pls Smart استفاده شد.یافته ها: نتایج نشان داد 237 کد اولیه، 32 کد محوری در قالب شرایط علّی، زمینه ای، مداخله گر، راهبردها و پیامدها شناسایی شد. شرایط علّی پیش بین قوی (میزان استون-گایسر برابر 521/0) برای مدیریت اثربخش مدارس بود. همچنین، متغیرهای شرایط زمینه ای، مدیریت اثربخش مدارس و شرایط مداخله گر پیش بین قوی (میزان استون-گایسر برابر 732/0) برای متغیر راهبردها و راهبردها نیز پیش بین قوی (میزان استون-گایسر برابر 672/0) برای متغیر پیامدهای ناشی از مدیریت اثربخش مدارس بودند. بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان گفت مدل مدیریت اثربخش در مدارس هزاره سوم از برازش مناسبی برخوردار است و می توان آن را در سیستم های آموزشی (مدارس) اجرا و با حرکت به سوی این الگو، شاهد تغییر اساسی در توسعه مدیریت اثربخش در مدارس هزاره سوم شاهد بود.
ارائه مدل ترویج فرهنگ کتاب خوانی دانش آموزان دوره ابتدایی (مورد مطالعه: شهر بوشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش ارائه مدل ترویج فرهنگ کتاب خوانی دانش آموزان دوره ابتدایی بود.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از لحاظ روش گردآوری داده ها کیفی از نوع نظریه پردازی داده بنیاد مبتنی بر طرح اشتراس کوربین بود. جامعه شامل خبرگان آموزش وپرورش شهر بوشهر در سال تحصیلی 1400-1399 بود. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده روایی محتوایی با نظر متخصصان تایید و پایایی با روش ضریب توافق بین کدگذاران 8/78% به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش کدگذاری باز، محوری و با استفاده از نرم افزار Max QDA نسخه Pro انجام شد.یافته ها: نتایج نشان داد پدیده محوری شامل اهدا کتاب، انجمن ها و نهادهای کتاب خوانی و آموزش مهارت های مطالعه در مدارس؛ شرایط علی شامل نهادینه شدن فرهنگ، کتاب خوانی، برنامه داستان خوانی و هدف گذاری مطالعاتی؛ شرایط مداخله گر شامل نقش کتابدار، مسابقات کتاب خوانی، برگزاری نمایشگاه های کتاب و شرایط زمینه ای شامل فضای مجازی، مناسب بودن کتابخانه ها، نقش خانواده می باشد. راهبردهای شناسایی شده شامل عواملی همچون سیاست گذاری- کاهش هزینه ها در یارانه دولتی و درنهایت پیامدها که شامل ایجاد کتابخانه های جدید، انتشار الکترونیک، مشارکت در نقد کتاب خوانی اینترنتی می باشند.بحث و نتیجه گیری: سیاست گذاری و ارائه خط مشی مناسب در راستای گسترش فرهنگ کتابخوانی از طریق ارائه کتب ارزان قیمت، برگزاری جشنواره و مسابقات کتابخوانی، تجهیز کتابخانه ها و برنامه ریزی مناسب در آموزش و پرورش و رسانه ها می تواند زمینه توسعه فرهنگ کتابخوانی را فراهم آورد.
رابطه فلات زدگی شغلی با آوای سازمانی در کارکنان آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام پژوهش بررسی رابطه بین فلات زدگی شغلی و آوای سازمانی کارکنان آموزش و پرورش بود.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش اجرا، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه ی کارکنان آموزش و پرورش شهرستان مهر استان فارس در سال تحصیلی 400-1399 به تعداد 510 نفر که بر اساس جدول مورگان نمونه 220 نفری با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب گردید. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته فلات زدگی شغلی و پرسشنامه استاندارد آوای سازمانی (Hames,2012) جمع آوری گردید. در پژوهش حاضر از روایی همگرا با استفاده از واریانس استخراج شده که برای همه متغیرها بالاتر از 6/0 بود و پایایی پرسشنامه ها با استفاده از روش آلفای کرونباخ در پرسشنامه فلات سازمانی (82/0) و پرسشنامه آوای سازمانی (78/0) محاسبه گردید. جهت تجزیه و تحلیل تحلیل داده ها از آزمون های ضریب همبستگی اسپیرمن، من ویتنی، کروسکال والیس و فریدمن در نرم افزار آماری21 SPSS استفاده شد.یافته ها: نشان داد که بین فلات ساختاری و زیستی با آوای سازمانی همبستگی منفی و معنادار وجود داشت. (05/0>p) و بین فلات محتوایی با آوای سازمانی رابطه ی معناداری وجود نداشت( 05/0p>). آزمون های من ویتنی و کروسکال والیس نشان داد که تحصیلات، سن و جنسیت بر روی فلات زدگی شغلی و آوای سازمانی اثر معناداری نداشت(05/0p>). براساس آزمون فریدمن فلات ساختاری بیشترین و فلات زیستی کمترین میانگین را داشت. (05/0>p).بحث و نتیجه گیری: نتایج نهایی پژوهش نشان داد که انواع فلات زدگی شغلی رابطه ی متفاوتی با آوای سازمانی کارکنان داشتند که میزان این رابطه در کارکنان با تحصیلات، سن و جنسیت ارتباطی نداشت. با توجه به اهمیت موضوع لازم است مدیران در جهت تقویت آوای سازمانی، انگیزه های لازم را ایجاد کنند.
طراحی الگوی آموزش الکترونیکی در دانشگاه پیام نور لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف تحقیق حاضر، طراحی الگوی آموزش الکترونیکی در دانشگاه پیام نور لرستان بود.روش شناسی:روش پژوهش حاضر، تلفیقی (کیفی- کمّی) و از نظر شیوه اجرا کاربردی بود. جامعه پژوهش کیفی شامل خبرگان دانشگاهی شهر خرم آباد در سال تحصیلی 400-1399 بودند که 40 نفر بر اساس قاعده اشباع نظری و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جامعه آماری بخش کمّی نیز شامل اساتید دانشگاهی شهرم خرم آباد در سال تحصیلی 400-1399 به تعداد 552 نفر بودند که حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 225 تعیین و با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار بخش کیفی مصاحبه و بخش کمّی پرسشنامه محقق ساخته بود. روایی ابزار بخش کیفی با روایی صوری انجام گرفت و پایایی نیز با ضریب توافق بین کدگذاران 82/0 شد. همچنین در بخش کمّی پژوهش روایی صوری استفاده و پایایی با آلفای کرونباخ 85/0 حاصل شد. تجزیه وتحلیل بخش کیفی با روش کدگذاری در نرم افزار MAXQDA3 و بخش کمی با روش حداقل مربعات جزئی در نرم افزار Pls smart3انجام شد.یافته ها: در بخش کیفی، 5 مؤلفه (محتوا، ارزشیابی، زیرساخت فنی، برنامه ریزی و محیط یادگیری) و 41 شاخص برای الگوی آموزش الکترونیکی شناسایی شد. بر اساس نتایج بخش کمی، بار عاملی که ضریب همبستگی بین متغیر مکنون (آموزش الکترونیکی) و متغیرهای آشکار در یک الگو است، به ترتیب مربوط به برنامه ریزی (74/0)، تدوین محتوا (63/0)، ارزشیابی (58/0)، زیرساخت فنی (51/0) و محیط یادگیری (5/0) می باشد. همچنین طبق نتایج مدل سازی معادلات ساختاری، مؤلفه برنامه ریزی با ضریب۴۲/۰، تدوین محتوا با ضریب۲۱/۰، ارزشیابی با ضریب۱۸/۰، زیرساخت فنی و محیط یادگیری با ضریب۱۴/۰ به ترتیب بیش ترین اثر را بر آموزش الکترونیکی داشتند.بحث و نتیجه گیری:کووید-19 نشان داد که آموزش الکترونیکی، ضرورت سیستم آموزشی در آینده است. لذا اولین اقدام، نظرخواهی از اساتید و متخصصین برای شناسایی و رفع چالش های آموزش الکترونیکی و برنامه ریزی برای پیاده سازی این سیستم در نظام آموزش عالی با توجه به مؤلفه های محتوا، ارزشیابی، زیرساخت فنی، برنامه ریزی و محیطی یادگیری می باشد.
بررسی رابطه بین مدیریت استعداد و جامعه پذیری سازمانی با سرمایه های روانشناختی (مطالعه موردی: معلمان دوره ابتدایی شهرستان سقز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین مدیریت استعداد و جامعه پذیری سازمانی با سرمایه های روانشناختی انجام شد.روش شناسی: روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری شامل کلیه معلمان دوره ابتدایی شهرستان سقز در سال تحصیلی 1400-1399 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی 278 نفر از معلمان به طور تصادفی جهت مطالعه انتخاب شدند. برای گردآوری داده های پژوهش از سه پرسشنامه استاندارد مدیریت استعداد(Cunningham, 2007)، جامعه پذیری سازمانی(Taormina, 1997) و سرمایه های روانشناختی(2007،Luthans, Youssef , Avolio) استفاده گردید.داده های تحقیق پس از جمع آوری با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری در نرم افزارهای آماری Lisrel وSPSS تحلیل شدند.یافته ها: نتایج نشان داد که رابطه مدیریت استعداد با سرمایه های روانشناختی (28/0) با آماره تی 29/4 مثبت و معنادار می باشد(01/0P<)همچنین رابطه جامعه پذیری سازمانی با سرمایه های روانشناختی (64/0) با آماره تی 36/7 مثبت و معنادار بود(01/0P<).بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضراز عوامل اثر گذار بر سرمایه های روانشناختی می تواند مدیریت استعداد و جامعه پذیری سازمانی باشد.
ارائه الگوی کیفیت برنامه درسی در دوره متوسطه (اول) شهر شیراز با تأکید بر رویکرد مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی کیفیت برنامه درسی در دوره متوسطه (اول) شهر شیراز با تأکید بر رویکرد مجازی انجام شد. روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا تلفیقی (کیفی- کمّی) بود. در بخش کیفی مشارکت کنندگان در پانل دلفی 20 خبره دانشگاهی در حوزه برنامه ریزی درسی شهر شیراز بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند. جامعه آماری در بخش کمّی، معلمان ناحیه 1و 2 شهر شیراز در سال تحصیلی 400-1399 به تعداد 2953 نفر بودند که بر اساس فرمول کوکران تعداد 350 با روش نمونه گیری تصادفی به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش در بخش کیفی مصاحبه و مرور ادبیات پیشینه بود و در بخش کمّی پرسشنامه محقق ساخته بود. اعتبار یافته ها با روایی صوری و پایایی با روش آلفای کرونباخ انجام شد که مقدار آن 88/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش کدگذاری و تحلیل دلفی و در بخش کمّی از آماره های توصیفی (درصد، میانگین و انحراف معیار) با نرم افزار Spss23 و استنباطی (معادلات ساختاری- تحلیل عاملی تاییدی) با نرم افزار Lisrel8.8 استفاده شد.یافته ها: یافته های کیفی نشان داد 6 بعد (هدف، محتوا، روش، برنامه ریزی، ارزشیابی و فناوری) 19 مؤلفه و 57 شاخص برای الگوی کیفیت برنامه درسی در دوره متوسطه اول شناسایی شد. همچنین نتایج تحلیل عاملی نشان داد بعد محتوا با بار عاملی (88/0 و 21/20=t)، هدف (83/0 و 32/18=t) فناوری (78/0و 11/17=t)، ارزشیابی (75/0 و 72/16=t)، روش (71/0 و 62/15=t) و برنامه ریزی (68/0 و 92/13=t) به ترتیب بیش ترین اثرگذاری بر کیفیت برنامه درسی داشتند. بحث و نتیجه گیری: برنامه ریزان درسی می توانند جهت افزایش کیفیت برنامه درسی دوره متوسطه اول به 6 بعد شناسایی شده این پژوهش توجه جدی نمایند و بر روی بعد محتوا و سازگاری آن با روش های مجازی به طور خاص تمرکز نمایند.
اثربخشی برنامه آموزشی ابراز وجود بر تاب آوری و نشانه های بالینی دانش آموزان دارای علائم اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: اختلال اضطراب فراگیر دارای پیامدهای منفی زیادی از جمله کاهش تاب آوری است. بنابراین، هدف این پژوهش اثربخشی برنامه آموزشی ابراز وجود بر تاب آوری و نشانه های بالینی دانش آموزان دارای علائم اختلال اضطراب فراگیر بود.روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش دانش آموزان پسر 16 تا 18 ساله دوره دوم متوسطه شهر کرج در سال تحصیلی 99-1398 بودند که از میان آنها 50 نفر با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 25 نفری شامل گروه های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 60 دقیقه ای تحت برنامه آموزشی ابراز وجود قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل آموزشی ندید. داده ها با مقیاس تاب آوری (Connor and Davidson, 2003) و پرسشنامه اختلال اضطراب فراگیر (Spitzer, Kroenke, Williams and Lowe, 2006) گردآوری و با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 24 تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که گروه های آزمایش و کنترل از نظر متغیرهای تاب آوری و نشانه های بالینی اختلال اضطراب فراگیر تفاوت معنی داری داشتند. به عبارت دیگر، برنامه آموزشی ابراز وجود باعث افزایش تاب آوری (001/0, P<25/41=F) و کاهش نشانه های بالینی اختلال اضطراب فراگیر (001/0, P<34/28=F) در دانش آموزان شد.بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده اثربخشی برنامه آموزشی ابراز وجود بر تاب آوری و نشانه های بالینی اختلال اضطراب فراگیر بود. بنابراین، مشاوران و درمانگران می توانند از برنامه آموزشی ابراز وجود در کنار سایر روش ها و برنامه های آموزشی جهت افزایش تاب آوری و کاهش نشانه های بالینی اختلال اضطراب فراگیر استفاده کنند.
طراحی مدل تاثیر مدیریت تدریس پژوهش محور بر مدیریت فراشناخت با نقش میانجی جو حاکم سازمانی (مورد مطالعه: اداره آموزش و پرورش استان مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل تاثیر مدیریت تدریس پژوهش محور بر مدیریت فراشناخت با نقش میانجی جو حاکم سازمانی از طریق روش تحقیق مدل آمیخته اکتشافی انجام شد.روش شناسی: تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش تحقیق، ترکیبی بصورت آمیخته کیفی – کمی، بوده بطوریکه در بخش کیفی، مدل، شناسایی شده و در بخش کمی، مدل شناسایی شده در جامعه آماری واقعی، کمی سازی شده و در بوته آزمون قرار گرفت جامعه آماری در بخش کیفی، گروهی از خبرگان آکادمیک، خبرگان سازمانی و متخصصان مرتبط با موضوع پژوهش و در بخش کمی معلمان مدارس دخترانه و پسرانه دوره دوم متوسطه استان مازندران، در 400 مدرسه بتعداد 6420 نفر بودند. در بخش کیفی از روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند، تعداد 20 نفر و در بخش کمی با روش نمونه گیری خوشه ای نسبی چندمرحله ای بر اساس فرمول کوکران، تعداد 364 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. داده ها در بخش کیفی از طریق اجرای تکنیک دلفی با پرسشنامه نیمه ساختاریافته و ساختاریافته طی چهار راند و در بخش کمی از طریق مدلسازی معادلات ساختاری با ابزار پرسشنامه محقق ساخته 96 گویه ای استخراج و با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS تجزیه و تحلیل شد. پایایی و پایایی ترکیبی مولفه ها بترتیب بین 731/0 تا 962/0 و 836/0 تا 975/0 برآورد و تأیید شد.یافته ها: یافته های کیفی نشان داد، « مدیریت تدریس پژوهش محور »، دارای نه بعد بشرح: یادگیری مبتنی بر حل مسئله و پژوهش، یادگیری گروهی و مشارکتی، طرح مسئله و سوالات چالشی، توسعه مهارتهای اجتماعی، کاوشگری و رویکرد اکتشافی، ایجاد محیطی مبتنی بر دوستی و صمیمیت، طوفان فکری در جهت خلاقیت و بدیعه پردازی، نقش حواس در فهم و ارتباط بین مطالب درسی و تکالیف درسی متناسب با شرایط روحی و علمی دانش آموزان، « جو سازمانی»، دارای هفت بعد بشرح: رفتار حمایتی، همبستگی و روحیه گروهی، صمیمیت، وضوح نقش، تشویق مبتنی بر عملکرد، قانون مداری مبتنی بر دستورالعمل های بالادستی و رفتار حرفه ای و اخلاقی و « مدیریت فراشناخت»، دارای هشت بعد بشرح: خودانگیزشی، خودکنترلی، خودمشاهده گری، خودقضاوتی، خودواکنشی، هدف گذاری و مدیریت منابع در دسترس، راهبردهای حل مسئله در یاددهی – یادگیری و ارتقاء دانش اخباری و موقعیتی، بوده است.بحث و نتیجه گیری: نتایج بخش کمی نشان داد که مدیریت تدریس پژوهش محور بر مدیریت فراشناخت و جو سازمانی و جو سازمانی بر مدیریت فراشناخت، تاثیر معناداری داشته و جو سازمانی در تاثیر مدیریت تدریس پژوهش محور بر مدیریت فراشناخت، نقش میانجی را ایفا نمود.
بررسی وضعیت مولفه های ارزشیابی کیفیت برنامه درسی مدارس ابتدایی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: کیفیت برنامه درسی نقش مهمی در موفقیت و عملکرد تحصیلی دارد. در نتیجه، هدف این مطالعه بررسی وضعیت مولفه های ارزشیابی کیفیت برنامه درسی در مدارس ابتدایی شهر تهران بود.روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر روش اجرا آمیخته (کیفی-کمی) بود. جامعه بخش کیفی خبرگان و اساتید برنامه درسی شهر تهران بودند که طبق اصل اشباع نظری تعداد 12 نفر از آنها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جامعه بخش کمی معلمان زن و مرد مدارس ابتدایی دولتی شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 به تعداد 23593 نفر بودند که طبق جدول کرجسی و مورگان تعداد 377 نفر از آنها با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته بودند که روایی مصاحبه ها با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 83/0 محاسبه شد و روایی صوری پرسشنامه با نظر خبرگان تایید و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ 85/0 محاسبه شد. داده ها با روش های کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA و آزمون تی یک نمونه ای در نرم افزار SPSS تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که ارزشیابی کیفیت برنامه درسی در مدارس ابتدایی دارای 108 شاخص در 23 مولفه و 6 بعد شامل رویکرد سیستمی ارزشیابی کیفیت برنامه درسی (با 4 مولفه تفکر راهبردی، تعمیم پذیری اهداف، دریافت بازخورد اصلاحی و تسهیل فرآیند یاددهی و یادگیری)، ارزشیابی کیفی فعالیت ها (با 3 مولفه ارزشیابی فعالیت های انگیزشی، ارزشیابی فعالیت های کاربردی و ارزشیابی فعالیت های برنامه درسی)، کیفیت بخشی امکانات و فناوری های نوین (با 3 مولفه امکانات فرهنگی و ورزشی، امکانات آموزشی و امکانات رفاهی)، کیفیت بخشی عوامل ساختاری (با 4 مولفه کمبود منابع و توزیع نامناسب، آینده نگری ضعیف، ارتباطات فردی و سازمانی و عدم انضباط کاری)، کیفیت سنجی اصول برنامه درسی (با 4 مولفه انعطاف پذیری، توالی برنامه درسی، سودمندی برنامه درسی و جامعیت برنامه درسی) و کیفیت سنجی مدیریت استراتژیک برنامه درسی (با 5 مولفه بهبود ظواهر برنامه درسی، بهبود محتوای برنامه درسی، انسجام برنامه درسی، ترسیم چشم انداز و رشد هویت ملی- مذهبی) بود. همچنین، مولفه های تفکر راهبردی، تعمیم پذیری اهداف، تسهیل فرآیند یاددهی و یادگیری، ارزشیابی فعالیت های انگیزشی، ارزشیابی فعالیت های کاربردی و ارزشیابی فعالیت های برنامه درسی، امکانات فرهنگی و ورزشی، امکانات آموزشی، امکانات رفاهی، کمبود منابع و توزیع نامناسب، آینده نگری ضعیف، ارتباطات فردی و سازمانی، انعطاف پذیری، توالی برنامه درسی، سودمندی برنامه درسی، بهبود ظواهر برنامه درسی، بهبود محتوای برنامه درسی، انسجام برنامه درسی، ترسیم چشم انداز و رشد هویت ملی- مذهبی در وضعیت مطلوب قرار داشتند، اما مولفه های دریافت بازخورد اصلاحی، عدم انضباط کاری و جامعیت برنامه درسی در وضعیت نامطلوب قرار داشتند (001/0P<).بحث و نتیجه گیری: نتایج این مطالعه برای متخصصان و برنامه ریزان آموزش وپرورش تلویحات کاربردی بسیاری دارد و آنان بر اساس نتایج این مطالعه می توانند گام موثری در راستای بهبود مولفه های ارزشیابی کیفیت برنامه درسی و به ویژه سه مولفه دریافت بازخورد اصلاحی، عدم انضباط کاری و جامعیت برنامه درسی بردارند.
تأثیر سواد مالی مادران بر سبک زندگی و پیشرفت تحصیلی فرزندان (مورد مطالعه دانش آموزان دختر متوسطه اول)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: سواد مالی مادران در سبک زندگی و پیشرفت تحصیلی فرزندان در خانواده می تواند از جمله متغیرهای اثرگذار باشد، لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر سواد مالی مادران بر سبک زندگی و پیشرفت تحصیلی فرزندان انجام شد.روش شناسی: پژوهش حاضر از حیث هدف کاربردی و به لحاظ روش در دسته تحقیقات توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر بجنورد و مادران آن ها در سال تحصیلی 400- 1399 به تعداد 6700 نفر بودند که بر اساس جدول مورگان از این تعداد 363 نفر دانش آموز و مادران آن ها به صورت خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات سه پرسشنامه سواد مالی یعقوب نژاد و همکاران (1390)، سبک زندگی میلر و اسمیت(1988) و پیشرفت تحصیلی فام و تیلور (1994) بود. بعد از تایید روایی توسط خبرگان با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ پایایی پرسشنامه ها به ترتیب 98/0، 93/0 و 95/0 محاسبه شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSS 24 وSmart PLS 2 ، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: شاخص های برازش مدل تحلیل عاملی نشان داده است که مدل اندازه گیری تحقیق از برازش قابل قبولی برخوردار است. بر همین اساس یافته های پژوهش نشان داد که سواد مالی مادران بر سبک زندگی فرزندان(464/0) و پیشرفت تحصیلی فرزندان(547/0) اثر مثبت و معنادار داشت. (01/0 >p).بحث و نتیجه گیری: با توجه به تأثیر معنادار سواد مالی مادران بر سبک زندگی و پیشرفت تحصیلی فرزندان می توان از این عامل به عنوان بهبود سبک زندگی و پیشرفت تحصیلی فرزندان استفاده نمود.
مدل سازی شناسایی عوامل موثر بر توسعه فرصت های کارآفرینانه ورزشی در حوزه آموزش و پژوهش ورزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه بحث توسعه فرصت های کارآفرینانه در همه رشته ها از جمله ورزش مورد تاکید است. بنابراین، هدف این مطالعه مدل سازی شناسایی عوامل موثر بر توسعه فرصت های کارآفرینانه ورزشی در حوزه آموزش و پژوهش ورزشی بود.روش شناسی:روش پژوهش از نظر راهبرد آﻣﯿﺨﺘﻪ با طرح اکتشافی- متوالی و هدف کاربردی- توسعه ایمی باشد.که بامصاحبه هاینیمه ساختاریافته تا رسیدن به اشباع نظری و اجماع دربخش کیفی: 40 نفر از خبرگان دانشگاهی، کارآفرینان و مدیران ورزشی با نمونه گیریهدفمند نظری مشارکت داشتند.در بخش کمّی: با نمونه گیری تصادفی 164 نفر از کارآفرینان ورزشی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی مدیریت ورزشی، انتخاب شدند. ابزار پژوهشمصاحبه های نیمه ساختاریافتهو ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ی محقق ساخته در مقیاس5 ارزشی لیکرت جهت تعیین اﻫﻤﯿﺖمقوله ها و برازش مدلبود که رواییابزار توسط اعضای گروه دلفیو پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی تأیید شد. تجزیه و تحلیلداده ها به روش حداقل مربعات جزئی با نرم افزار آماری واریانس محور «Smart PLS(3)» انجام ﺷﺪ.یافته ها: یافته های تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که فرصت های کارآفرینانه ورزشی در حوزه آموزش و پژوهش ورزشی دارای 52 گویه در 8 عامل محیط کسب وکار کارآفرینانه، هوشیاری کارآفرینانه، آموزش کارآفرینانه، پژوهش کارآفرینانه، بازاریابی کارآفرینانه، زیرساخت های آموزشی و پژوهشی کارآفرینانه، عوامل فردی و شبکه های اجتماعی بود که بار عاملی، روایی همگرا با روش میانگین واریانس استخراج شده و پایایی برای همه آنها بالاتر از 70/0 محاسبه شد. همچنین، مدل شناسایی عوامل موثر بر توسعه فرصت های کارآفرینانه ورزشی در حوزه آموزش و پژوهش ورزشی برازش مناسبی داشت و مدل مذکور بر هر یک از هشت عامل مذکور اثر مثبت و معناداری داشت (001/0P<).بحث و نتیجه گیری: نتایج حاکی از هشت عامل مهم و موثر برای توسعه فرصت های کارآفرینانه ورزشی در حوزه آموزش و پژوهش ورزشی بود. بنابراین، برای بهبود فرصت های کارآفرینانه ورزشی در حوزه آموزش و پژوهش ورزشی می توان شرایط را برای بهبود و ارتقای محیط کسب وکار کارآفرینانه، هوشیاری کارآفرینانه، آموزش کارآفرینانه، پژوهش کارآفرینانه، بازاریابی کارآفرینانه، زیرساخت های آموزشی و پژوهشی کارآفرینانه، عوامل فردی و شبکه های اجتماعی فراهم آورد.
ارائه الگوی مسئولیت پذیری اخلاقی مبتنی بر آموزش های آنلاین برای نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی مسئولیت پذیری اخلاقی مبتنی بر آموزش های آنلاین برای نوجوانان انجام شد.روش: این پژوهش از نظر هدف، بنیادی-کاربردی؛ و از نظر دادههای اطلاعاتی، این پژوهش ترکیبی اکتشافی بود که ضمن عنایت به نظرات خبرگان تعلیم و تربیت، به بررسی ابعاد، مولفهها و شاخصهای متغییر های مورد نظر مبادرت ورزیده و با استفاده از روش داده بنیاد نظامند و استفاده از الگوهای پیمایشی، در مراحل کیفی و کمی به گردآوری دادههای اطلاعات پژوهش پرداخت. جامعه آماری در بخش کیفی، شامل گروه اول، خبرگان آکادمیک: اساتید هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاه فرهنگیان و مراکز تربیت معلم و گروه دوم، خبرگان سازمانی: مدیران، معاونین و کارشناسان آموزشی و پژوهشی ادارات آموزش و پرورش شهر تهران بودند. جهت تعیین نمونهها از روش نمونهگیری غیر احتمالی هدفمند استفاده شد که 20 نفر با استفاده از اصل اشباع به عنوان حجم نمونه، در نظر گرفته شد. در بخش کمی، جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقاطع متوسطه (دوره دوم) شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. بر اساس فرمول کوکران، تعداد 383 نفر، با روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارگردآوری داده در بخش کیفی، مصاحبههای نیمه ساختاریافته و در بخش کمی، از روش کتابخانه ای و پرسشنامه محقق ساخته بودند. در بخش کمّی با توجه به سؤالهای پژوهش از روشهای آمار توصیفی استفاده شد و استنباطی (آزمونهایی نظیر تحلیل عاملی اکتشافی و آزمون تی تک نمونه ای) از طریق نرمافزارهای Spss-V22 و Lisrel-V8.8 بهره گرفته شد.یافته ها: نتایج نشان داد که مسئولیت پذیری اخلاقی شامل مولفههای نگرش اخلاقی در آموزش، رضایت مندی از آموزش، کنترل و پاسخگویی است. علاوه براین عوامل اثرگذار بر مسئولیت پذیری اخلاقی شامل فرهنگ، ساختار، معلم، برنامه درسی بودند. ارتقای کیفیت یادگیری، دگرگروی اخلاقی، به عنوان پیامدها معرفی شدند؛ سازوکارهای مدیریتی، فناورانه و رفتاری، بسترها شامل، محیطی، اجتماعی و آموزشی و موانع شامل موانع فناورانه و آموزشی به عنوان نتایج حاصل از پژوهش معرفی شدند.نتیجه گیری: نتایج حاصل از تحلیل نشان داد که از میان 101 شاخص (گویه) موجود، 18 مولفه ی اصلی قابل شناسایی بود
مطالعه نیازهای آموزشی مدیران مدارس ابتدایی البرز بر اساس شایستگی های حرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: بررسی نیازهای آموزشی گروه های مختلف همواره به شناخت بهتر وضعیت موجود و داشتن چشم اندازی مناسب به آینده کمک می کند. بنابراین، هدف این پژوهش، مطالعه نیازهای آموزشی مدیران مدارس ابتدایی بر اساس شایستگی های حرفه ای بود.روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه پژوهش مدیران مدارس ابتدایی دولتی استان البرز در سال تحصیلی 97-1396 به تعداد 584 نفر (381 زن و 203 مرد) بودند. نمونه پژوهش 231 مدیر بود که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه نیازهای آموزشی مدیران مبتنی بر شایستگی های حرفه ای با 89 گویه بود که توسط پژوهشگران مطالعه حاضر طراحی شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی اکتشافی و آزمون خی دو در نرم افزار SPSS-19 استفاده شد.یافته ها: یافته ها نشان داد که برای نیازهای آموزشی مدیران مدارس ابتدایی بر اساس شایستگی های حرفه ای 8 عامل تخصص مدیریت، آگاهی از مهارت های معلمی، مهارت های ادراکی- انسانی، مهارت های هنری، مهارت های اخلاقی- اجتماعی، مهارت های فنی، مهارت های انگیزشی و آگاهی از استانداردهای فضای کالبدی مدارس شناسایی و بار عاملی همه گویه ها بالاتر از 40/0 بود. همچنین، بار عاملی همه عامل ها بالاتر از 50/0، میانگین واریانس استخراج شده همه عامل ها بالاتر از 60/0 و پایایی همه عامل ها با روش های آلفای کرونباخ و ترکیبی بالاتر از 80/0 و پایایی کل ابزار با روش آلفای کرونباخ 91/0 برآورد شد. علاوه بر آن، از نظر مدیران مدارس ابتدایی بین مقدار مشاهده شده و مقدار موردانتظار در هر 8 نیاز شناسایی شده (تخصص مدیریت، آگاهی از مهارت های معلمی، مهارت های ادراکی- انسانی، مهارت های هنری، مهارت های اخلاقی- اجتماعی، مهارت های فنی، مهارت های انگیزشی و آگاهی از استانداردهای فضای کالبدی مدارس) تفاوت معناداری وجود داشت (05/0P
طراحی الگوی ساختار سازمانی مبتنی بر شاخص های بهبود و توسعه آموزشی در دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه طراحی الگوی ساختار سازمانی مبتنی بر شاخص های بهبود و توسعه آموزشی در دانشگاه فرهنگیان بود.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا آمیخته بود. جامعه پژوهش در بخش کیفی خبرگان دانشگاه فرهنگیان بودند که تعداد 20 نفر طبق اصل اشباع نظری با روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب شدند. جامعه پژوهش در بخش کمی مدیران، معاونان، اساتید و دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان بودند که تعداد 821 نفر طبق فرمول کوکران با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته بودند که شاخص های روانسنجی شامل روایی و پایایی آنها تأیید شد. داده های حاصل از اجرای مصاحبه نیمه ساختاریافته با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA-12 و داده های حاصل از اجرای پرسشنامه محقق ساخته با روش تحلیل عاملی اکتشافی در نرم افزارهای SPSS-22 و Smart PLS-2 تحلیل شدند.یافته ها: یافته های بخش کیفی نشان داد که الگوی ساختار سازمانی مبتنی بر شاخص های بهبود و توسعه آموزشی در دانشگاه فرهنگیان دارای 21 مولفه، 7 بعد و 3 مقوله بود. مقوله های آن شامل ساختار سازمانی مبتنی بر بهبود و توسعه آموزشی در دانشگاه فرهنگیان (با 3 بعد دانشی، نگرشی و مهارتی)، سازوکارهای ارتقاء در دانشگاه فرهنگیان (با 2 بعد سازمانی و اجتماعی) و موانع ارتقاء در دانشگاه فرهنگیان (با 2 بعد اقتصادی و سازمانی) بودند. یافته های بخش کمی نشان داد که ساختار سازمانی در دانشگاه فرهنگیان دارای 32 سوال در 8 بعد و 3 مقوله بود. مقوله های آن شامل پیچیدگی (با 3 بعد عمودی، افقی و جغرافیایی)، رسمیت (با 3 بعد انعطاف پذیری، آزادی عمل و کنترل) و تمرکز (با 2 بعد تمرکزگرایی و عدم تمرکز) بودند که همه سوال ها بار عاملی بالاتر از 60/0 داشتند. بهبود و توسعه آموزشی در دانشگاه فرهنگیان دارای 34 سوال در 9 بعد و 3 مقوله بود. مقوله های آن شامل دانشی (با 3 بعد دانش شناختی، دانش موضوعی و دانش عملی)، نگرشی (با 3 بعد نگرش کارآفرینانه، نگرش بالندگی و نگرش اخلاقی) و مهارتی (با 3 بعد مهارت فردی، مهارت فنی و مهارت حرفه ای) بودند که همه سوال ها بار عاملی بالاتر از 70/0 داشتند. همچنین، سازوکارهای ارتقاء در دانشگاه فرهنگیان دارای 21 سوال در 6 بعد و 2 مقوله بود. مقوله های آن شامل سازمانی (با 3 بعد ساختاری، مدیریتی و قانونی) و اجتماعی (با 3 بعد مشارکت، نفع عمومی و مهارت آموزی) بودند که همه سوال ها بار عاملی بالاتر از 70/0 داشتند. علاوه بر آن، موانع ارتقاء در دانشگاه فرهنگیان دارای 19 سوال در 6 بعد و 2 مقوله بود. مقوله های آن شامل اقتصادی (با 3 بعد بودجه، اقتصادی و تجهیزاتی) و سازمانی (با 3 بعد برنامه ریزی، سازماندهی و نظارت) بودند که همه سوال ها بار عاملی بالاتر از 50/0 داشتند. الگوی هر یک از سازه های ساختار سازمانی در دانشگاه فرهنگیان، بهبود و توسعه آموزشی در دانشگاه فرهنگیان، سازوکارهای ارتقاء در دانشگاه فرهنگیان و موانع ارتقاء در دانشگاه فرهنگیان در حالت ضرایب استاندارد و معناداری ترسیم شد.بحث و نتیجه گیری: الگوی ساختار سازمانی مبتنی بر شاخص های بهبود و توسعه آموزشی در دانشگاه فرهنگیان می تواند به متخصصان و برنامه ریزان این دانشگاه جهت بهبود آن و ایجاد مزیت رقابتی کمک نماید.
مدل ساختاری اشتیاق به مدرسه بر اساس فرهنگ مدرسه با نقش میانجی جو کلاس و خودپنداره تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: اشتیاق به مدرسه سبب بهبود سایر وضعیت های تحصیلی می شود. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی مدل ساختاری اشتیاق به مدرسه بر اساس فرهنگ مدرسه با نقش میانجی جو کلاس و خودپنداره تحصیلی دانش آموزان انجام شد.
روش شناسی: مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش دانش آموزان پایه ششم شهرستان بوشهر در سال تحصیلی 99-1398 بودند (4263 نفر) که 250 نفر آنها با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های اشتیاق به مدرسه (Wang et al, 2011)، جو کلاس (Fraser et al, 1993)، فرهنگ مدرسه (Higgins-D'Alessandro and Sadh, 1998) و خودپنداره تحصیلی (Chen and Thompson, 2003) بودند که روایی آنها با نظر خبرگان تایید و پایایی آنها بالاتر از 70/0 ارزیابی شد. داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-22 و AMOS-20 تحلیل شدند.
یافته ها: یافته های مدل ساختاری اشتیاق به مدرسه بر اساس جو کلاس، فرهنگ مدرسه و خودپنداره تحصیلی دانش آموزان حاکی از آن بود که مدل مذکور برازش مناسبی داشت. همچنین، فرهنگ مدرسه بر جو کلاس و خودپنداره تحصیلی اثر مستقیم و معنادار و جو کلاس و خودپنداره تحصیلی بر اشتیاق به مدرسه اثر مستقیم و معنادار داشت (001/0>P). علاوه بر آن، فرهنگ مدرسه با نقش میانجی جو کلاس بر اشتیاق به مدرسه اثر غیرمستقیم و معنادار و فرهنگ مدرسه با نقش میانجی خودپنداره تحصیلی بر اشتیاق به مدرسه اثر غیرمستقیم و معنادار داشت (001/0>P).
بحث و نتیجه گیری: نتایج این مطالعه حاکی از نقش مستقیم و موثر فرهنگ مدرسه بر اشتیاق به مدرسه و نقش غیرمستقیم و موثر فرهنگ مدرسه با میانجی جو کلاس و خودپنداره تحصیلی بر اشتیاق به مدرسه بود. بنابراین، برای افزایش اشتیاق به مدرسه می توان زمینه را برای بهبود فرهنگ مدرسه، جو کلاس و خودپنداره تحصیلی دانش آموزان فراهم کرد.
ارائه مدل اهمال کاری تحصیلی بر اساس راهبردهای یادگیری خودگردان و سبک های تربیتی والدین با نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: اهمال کاری تحصیلی باعث افت عملکردهای تحصیلی می شود و باید به دنبال راهکارهایی برای کاهش آن بود. در نتیجه، این مطالعه با هدف ارائه مدل اهمال کاری تحصیلی بر اساس راهبردهای یادگیری خودگردان و سبک های تربیتی والدین با نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی انجام شد.
روش شناسی: طرح پژوهش مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 02-1401 بودند که از میان 23552 دانش آموز، تعداد 400 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای اهمال کاری تحصیلی (سولومون و راثبلوم، 1984)، راهبردهای یادگیری خودگردان (پینتریچ و دی گروت، 1990)، سبک های تربیتی والدین (بامریند، 1991) و خودکارآمدی تحصیلی (جینکس و مورگان، 1999) استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های ضرایب همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-V23 و Lisrel-V8.8 استفاده شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل اهمال کاری تحصیلی بر اساس راهبردهای یادگیری خودگردان و سبک های تربیتی والدین با نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی برازش خوبی داشت. همچنین، راهبردهای یادگیری خودگردان (شناختی و فراشناختی) بر خودکارآمدی و اهمال کاری تحصیلی به صورت مستقیم و از طریق خودکارآمدی تحصیلی بر اهمال کاری تحصیلی به صورت غیرمستقیم تاثیر معنادار داشتند (05/0>P). علاوه بر آن، سبک های تربیتی والدین (مقتدر، مستبد و سهل گیر) بر خودکارآمدی و اهمال کاری تحصیلی به صورت مستقیم و از طریق خودکارآمدی تحصیلی بر اهمال کاری تحصیلی به صورت غیرمستقیم تاثیر معنادار داشتند (05/0>P).
بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان اظهار داشت هر چقدر فرد راهبردهای یادگیری خودگردان، سبک تربیتی مقتدر و خودکارآمدی تحصیلی بیشتر و سبک های تربیتی سهل گیر و مستبد کمتری داشته باشد، میزان اهمال کاری تحصیلی کمتر خواهد شد.
طراحی مدل خودتنظیمی تحصیلی بر اساس نیازهای بنیادین روانشناختی و الگوی ارتباطی خانواده با میانجی گری اشتیاق تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: خودتنظیمی نقش موثری در سایر عملکردهای تحصیلی دانش آموزان دارد و می تواند سبب موفقیت تحصیلی آنان گردد. بنابراین، هدف این مطالعه طراحی مدل خودتنظیمی تحصیلی بر اساس نیازهای بنیادین روانشناختی و الگوی ارتباطی خانواده با میانجی گری اشتیاق تحصیلی بود.
روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری مطالعه حاضر دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر همدان در سال تحصیلی 400-1399 و حدود 4000 نفر بودند. نمونه های این مطالعه 420 نفر بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب و به پرسشنامه خودتنظیمی تحصیلی (Savari and Arabzade, 2013)، پرسشنامه نیازهای بنیادین روانشناختی (Gagne, 2003)، مقیاس تجدیدنظرشده الگوهای ارتباطی خانواده (Koerner and Fitzpatrick, 2002) و پرسشنامه اشتیاق تحصیلی (Schaufeli et al., 2002) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از روش های ضرایب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-20 و Smart-PLS-3 تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل خودتنظیمی تحصیلی بر اساس نیازهای بنیادین روانشناختی و الگوی ارتباطی خانواده با میانجی گری اشتیاق تحصیلی در دانش آموزان برازش مناسبی داشت. دیگر یافته ها نشان داد که نیازهای بنیادین روانشناختی و الگوهای ارتباطی گفت وشنود و همنوایی بر اشتیاق تحصیلی دانش آموزان اثر مستقیم و معنادار و نیازهای بنیادین روانشناختی، الگوهای ارتباطی گفت وشنود و همنوایی و اشتیاق تحصیلی بر خودتنظیمی آنان اثر مستقیم و معنادار داشت (05/0>P). افزون بر آن، نیازهای بنیادین روانشناختی و الگوهای ارتباطی گفت وشنود و همنوایی با میانجی گری اشتیاق تحصیلی بر خودتنظیمی تحصیلی دانش آموزان اثر غیرمستقیم و معنادار داشتند (05/0>P).
بحث و نتیجه گیری: طبق نتایج پژوهش حاضر برای بهبود خودتنظیمی دانش آموزان می توان نیازهای بنیادین روانشناختی آنان را تأمین و میزان الگوهای ارتباطی و اشتیاق تحصیلی آنها را از طریق کارگاه های آموزشی ارتقاء بخشید.
بکارگیری استراتژی های منابع انسانی در طراحی مدل نوآوری رفتاری در سازمان کودکان استثنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: نوآوری رفتاری در سازمان می تواند نقش مهمی در ایجاد و ارتقای مزیت رقابتی برای سازمان داشته باشد. بنابراین، هدف این مطالعه بکارگیری استراتژی های منابع انسانی در طراحی مدل نوآوری رفتاری در سازمان کودکان استثنایی بود.روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا آمیخته (کیفی-کمّی) بود. جامعه پژوهش در بخش کیفی مدیر کل سازمان کودکان استثنایی شهر تهران، روسای سازمان کودکان استثنایی در استان های مازندران و گیلان و مدیران ستادی سازمان کودکان استثنایی شهر تهران بودند که طبق اصل اشباع نظری 14 نفر با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. جامعه پژوهش در بخش کمی کارشناسان سازمان کودکان استثنایی شهر تهران و مدیران مدارس کودکان استثنایی استان های مازندران و گیلان بودند که طبق فرمول کوکران 340 نفر با روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش در بخش کیفی، مصاحیه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخته بود که شاخص های روانسنجی آنها تایید شد. تحلیل داده ها در بخش کیفی با روش تحلیل مضمون در نرم افزار MAXQDA-12 و در بخش کمی با روش تحلیل عاملی اکتشافی و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-22 و Smart PLS-3 انجام شد.یافته ها: یافته های بخش کیفی نشان داد که برای مدل نوآوری رفتاری و استراتژی های منابع انسانی در سازمان کودکان استثنایی 54 مولفه در 14 مقوله صداقت رفتاری، مثبت اندیشی در رفتار، توانمندسازی، فرهنگ خودکنترلی، خودکارآمدی نوآورانه، اعتمادآفرینی، مدیریت مشارکتی، مشارکت پذیری، تفکر به هنگام، رضایت شغلی، عدالت سازمانی، فرهنگ ارتباطات سازمانی، فضای سالم رقابت جویی و ارزیابی عینی منابع شناسایی شد. همچنین، یافته های بخش کمی نشان داد که بار عاملی و روایی همگرای همه مقوله ها بالاتر از 50/0 و پایایی کرونباخ و ترکیبی همه آنها بالاتر از 70/0 به دست آمد. علاوه بر آن، شاخص های برازش مدل نوآوری رفتاری و استراتژی های منابع انسانی در سازمان کودکان استثنایی حاکی از برازش مناسب آن بود و اثر مدل بر همه مقوله ها معنادار بود (05/0P<).بحث و نتیجه گیری: مدل نوآوری رفتاری و استراتژی های منابع انسانی در سازمان کودکان استثنایی دارای شاخص های روانسنجی مناسبی بود و متخصصان و برنامه ریزان سازمان کودکان استثنایی برای ایجاد و ارتقای مزیت رقابتی می توانند از آن بهره برداری کنند.
طراحی الگوی مدیریت هوش و استعداد برای دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به اهمیت هوش و استعداد و نقش آنها در عملکردهای تحصیلی، پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی مدیریت هوش و استعداد برای دانش آموزان دوره ابتدایی انجام شد.
روش شناسی: مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا آمیخته (کیفی-کمّی) بود. جامعه مطالعه در بخش کیفی صاحب نظران حوزه علوم تربیتی متخصص در زمینه مدیریت هوش و استعداد بودند که بر اساس اصل اشباع نظری تعداد 14 نفر از آنها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جامعه مطالعه در بخش کمّی مدیران و معلمان استان بوشهر بودند که بر اساس جدول کرجسی و مورگان تعداد 196 نفر آنها با روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. داده های بخش کیفی با مصاحبه نیمه ساختاریافته و بخش کمّی با پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شدند. برای تحلیل داده های بخش کیفی از روش کدگذاری در نرم افزار MAXQDA-12 و برای تحلیل داده های بخش کمّی از روش مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-25 و Smart PLS 4 استفاده شد.
یافته ها: یافته های بخش کیفی نشان داد که الگوی مدیریت هوش و استعداد برای دانش آموزان دوره ابتدایی 124 شاخص، 15 مولفه در 6 بعد شامل مقوله محوری (با سه مولفه جذب استعداد، توسعه و ارتقاء استعداد و حفظ استعداد)، عوامل علّی (با سه مولفه شرایط داخلی، شرایط سازمانی و فرآیندهای جاری)، عوامل زمینه ای (با سه مولفه عوامل مدیریتی، برنامه ریزی نیروی انسانی و عوامل زیرساختی)، عوامل راهبردی (با دو مولفه ساختاری و فرآیندی)، عوامل محیطی (با دو مولفه پویایی محیطی و حمایت محیطی) و پیامدها (با دو مولفه فردی و اجتماعی- سازمانی) داشت. همچنین، یافته های بخش کمّی نشان داد که الگوی مدیریت هوش و استعداد برای دانش آموزان دوره ابتدایی برازش مناسبی داشت و عوامل علّی، عوامل زمینه ای و عوامل محیطی بر مقوله محوری اثر مستقیم و معنادار، مقوله محوری، عوامل زمینه ای و عوامل محیطی بر عوامل راهبردی اثر مستقیم و معنادار و عوامل راهبردی بر پیامدها اثر مستقیم و معنادار داشت (05/0P<).
بحث و نتیجه گیری: الگوی مدیریت هوش و استعداد برای دانش آموزان دوره ابتدایی طراحی شده در پژوهش حاضر می تواند به متخصصان و برنامه ریزان حوزه تعلیم وتربیت برای بهبود هوش و استعداد دانش آموزان در راستای ارتقای عملکردهای تحصیلی کمک نماید.
طراحی الگوی ارتقای عملکرد تحصیلی دانشجویان شاهد و ایثارگر واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی استان تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف اصلی این مقاله طراحی الگوی ارتقای عملکرد تحصیلی دانشجویان شاهد و ایثارگر واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی استان تهران است. روش شناسی: روش انجام پژوهش آمیخته(کیفی-کمی) است. برای انجام این پژوهش علاوه بر مطالعه اسنادی، از روش گرندد تئوری، برای شناسایی عوامل موثر بر ارتقای عملکرد تحصیلی دانشجویان شاهد و ایثارگر واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی استان تهران استفاده شده است. جامعه آماری در این پژوهش کلیه خبرگان در حوزه مدیریت آموزشی و آموزش عالی و مدیریت منابع انسانی بودند تا اشباع نظری 17 مصاحبه صورت گرفت. و تمام مصاحبه ها بین 45 تا 75 دقیقه به طول انجامید. مصاحبه های نیمه ساختار یافته با خبرگان در سال 1401 به صورت پرسشنامه ای با 84 شاخص و 32 مولفه و 7 بُعد انجام شده و برای تعیین وضعیت موجود ابعاد از آزمون تی تک نمونه و برای طراحی الگو از روش معادلات ساختاری استفاده شده است. یافته ها: در وضعیت موجود بعد محتوایی با عدد تی 3.8 نسبت به ابعاد دیگر از وضعیت بهتری برخوردار است و در نهایت برای اعتباریابی الگو از 5 عامل فلسفه و اهداف، نظریه های حمایت کننده، مراحل اجرایی، ارزیابی و بازخورد و سازوکار ارتقاء استفاده شد که نشان دادند الگو از اعتبار کافی برخوردار است.نتیجه گیری: همچنین نتایج حاصل از آزمون رگرسیون و مدل خروجی نشان می دهد بالاترین سطح همبستگی بین بعد مقوله اصلی و پیامدها می باشد. از طرفی ضریب تاثیر بین متغیرها نیز مشخص نمود که ضریب تاثیر شرایط مقوله اصلی بر پیامدها با ضریب (0.860) بیشترین تاثیر را نسبت به روابط دیگر متغیرها دارد.
تدوین و اعتباریابی الگوی آموزش مهارت های فراشناختی بر مبنای تفکر کوانتومی به دانشجو معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف این پژوهش تدوین و اعتباریابی الگوی آموزش مهارت های فراشناختی بر مبنای تفکر کوانتومی در دانشجو معلمان بود.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش اجرا آمیخته (کیفی-کمی) بود. جامعه بخش کیفی کتاب ها و مقاله های مرتبط با مهارت های فراشناختی و تفکر کوانتومی در سی سال اخیر بودند که پس از بررسی آنها تعداد 50 مورد (12 کتاب و 38 مقاله) با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شد. جامعه پژوهش در بخش کمی دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان استان شیراز در سال تحصیلی 400-1399 بودند که بر اساس فرمول کوکران تعداد 100 نفر از آنها با روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش در بخش کیفی یادداشت برداری از کتاب ها و مقاله ها و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته (33 گویه ای) بود که ویژگی های روانسنجی آنها تایید شد. داده ها در بخش کیفی با روش کدگذاری در نرم افزار MAXQDA و در بخش کمی با روش های تحلیل عاملی اکتشافی و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-23 و Smart PLS نسخه ای 3 تحلیل شدند.یافته ها: یافته های بخش کیفی نشان داد که الگوی آموزش مهارت های فراشناختی بر مبنای تفکر کوانتومی در دانشجو معلمان 129 شاخص، 33 مولفه و 8 مقوله داشت که مقوله ها شامل حوزه سیاست کلان، محتوی برنامه درسی فراشناختی و تفکر کوانتومی، فرایندهای یاددهی و یادگیری، استفاده از فناوری اطلاعات، تعامل با مراکز علمی پژوهشی، مبانی روانشناختی، روش های ارزشیابی و ویژگی های فراگیران بودند. همچنین، یافته های بخش کمی نشان داد که 33 گویه در 8 مقوله مذکور قرار گرفتند؛ به طوری که بار عاملی همه گویه ها و مقوله ها بالاتر از 70/0، میانگین واریانس استخراج شده همه مقوله ها بالاتر از 60/0 و پایایی کرونباخ و ترکیبی همه مقوله ها بالاتر از 90/0 بود. دیگر یافته ها نشان داد که الگوی آموزش مهارت های فراشناختی بر مبنای تفکر کوانتومی در دانشجو معلمان برازش مناسبی داشت و اثر الگوی مذکور بر هر هشت مقوله حوزه سیاست کلان، محتوی برنامه درسی فراشناختی و تفکر کوانتومی، فرایندهای یاددهی و یادگیری، استفاده از فناوری اطلاعات، تعامل با مراکز علمی پژوهشی، مبانی روانشناختی، روش های ارزشیابی و ویژگی های فراگیران معنادار بود (05/0P<).بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، مسئولان و برنامه ریزان دانشگاه فرهنگیان می تواند جهت بهبود تدریس، آموزش و یادگیری از الگوی شناسایی شده و اعتباریابی شده آموزش مهارت های فراشناختی بر مبنای تفکر کوانتومی در دانشجو معلمان استفاده نمایند که برای این منظور بهره گیری از مولفه ها و مقوله ها مستخرج از پژوهش حاضر ضروری است.
طراحی مدل خط مشی گذاری به منظور توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان با تکیه بر آموزش های ضمن خدمت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان از طریق آموزش های ضمن خدمت می تواند نقش موثری در بهبود کیفیت آموزش آنان داشته باشد. بنابراین، هدف این مطالعه طراحی مدل خط مشی گذاری به منظور توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان با تکیه بر آموزش های ضمن خدمت بود.روش شناسی: در یک مطالعه کاربردی از نوع کیفی، پژوهش حاضر بر روی 10 نفر از اساتید و خبرگان حوزه های مدیریت آموزش و آموزش ضمن خدمت و توانمندسازی که طبق اصل اشباع نظری و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، انجام شد. ابزار پژوهش حاضر مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که در فصل های فروردین تا شهریور 1401 انجام و روایی آن با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 92/0 به دست آمد. داده های حاصل از اجرای مصاحبه نیمه ساختاریافته با روش تحلیل محتوا طبق نظریه داده بنیاد در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل خط مشی گذاری به منظور توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان با تکیه بر آموزش های ضمن خدمت دارای 174 شاخص، 31 مولفه در شش زمینه شرایط علّی، پدیده محوری، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله ای، راهبردها و پیامدها بود. در این پژوهش شرایط علّی شامل 13 شاخص و 3 مولفه نیازهای اجتماعی، تغییر در نیازهای آموزشی و ایجاد نیاز فردی در معلمان، پدیده محوری شامل 11 شاخص و 3 مولفه آموزش علمی و عملی، حل کننده مشکلات و ارزش آفرین، شرایط زمینه ای شامل 18 شاخص و 5 مولفه اجرای درست دوره ها، غنای محتوای دوره ها، محیط شایسته، برنامه ریزی درست و ذهنیت معلمان، شرایط مداخله ای شامل 59 شاخص و 6 مولفه مدیران غیرمتعهد و غیرمتخصص، ارزیابی عملکرد نادرست، نیازسنجی نادرست، عدم کیفیت تدریس دوره، روش های آموزش غیرمرسوم و ضعف سیستم انگیزشی، راهبردها شامل 46 شاخص و 10 مولفه الگوبرداری موفق، بهبود محتوای دوره ها، برنامه ریزی منطقه محور، نیازسنجی دقیق و علمی دوره ها، رفع موانع فردی معلمان، تغییر در سیستم های آموزشی، بهبود شرایط فیزیکی، به کارگیری مدرسین مجرب و متخصص، فراهم آوردن بسترهای انگیزشی و نظام ارزیابی مناسب و پیامدها شامل 27 شاخص و 4 مولفه پیامدهای اجتماعی، بهبود عملکرد آموزشی معلمان، بهزیستی شغلی معلمان و پیامدهای روانی معلمان بود. در نهایت، مدل داده بنیاد خط مشی گذاری به منظور توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان با تکیه بر آموزش های ضمن خدمت طراحی شد.بحث و نتیجه گیری: مدل خط مشی گذاری داده بنیاد طراحی شده به منظور توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان با تکیه بر آموزش های ضمن خدمت می تواند توسط متخصصان و برنامه ریزان آموزش وپرورش برای طراحی برنامه هایی جهت بهبود و توانمندسازی حرفه ای معلمان از طریق آموزش های ضمن خدمت مورد بهره برداری قرار گیرد
شناسایی عوامل موثر بر نوآوری سازمانی بر اساس رهبری اخلاقی، عدالت سازمانی و تعهد سازمانی در دانشگاه های دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل موثر بر نوآوری سازمانی بر اساس رهبری اخلاقی، عدالت سازمانی و تعهد سازمانی در دانشگاه های دولتی بوده است.
روش شناسی: این تحقیق از آن نظر مورد توجه است که با شناسایی عوامل موثر بر نوآوری می توان سیاستگذاری مناسب در جهت بهبود نوآوری در دانشگاهها را جهت بخشید برای این منظور، پس از مرور ادبیات و دسته بندی عوامل موثر بر نوآوری و تایید این مدل از طریق مصاحبه با خبرگان دانشگاه در حوزه نوآوری، مدل پژوهش از طریق تجزیه و تحلیل داده ها روش معادلات ساختاری و تحلیل مسیر، مورد آزمون قرار گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل 20 نفر از صاحب نظران و خبرگان دانشگاهی)اساتید دانشگاهی حوزه مدیریت و علم اطلاعات( هستند که به روش هدفمند گلوله برفی از آنها نمونه گیری شده و با استفاده از روش دلفی فازی دیدگاههای آنها استخراج شده و مورد پالایش قرار گرفته است.
یافته ها: تا بحال پژوهش همه جانبه ای در رابطه با عوامل و زمینه های ایجاد کننده آن صورت نگرفته است. با توجه به این مهم، مقاله حاضر ضمن پرداختن به بررسی مفهوم نوآوری سازمانی ، ضروررت های آن در سازمانها، ویژگی های سازمان های نوآور ، به بررسی عوامل موثر در شکل گیری نوآوری سازمانی بر اساس رهبری اخلاقی، عدالت سازمانی و تعهد سازمانی در دانشگاه های دولتی می پردازد.
نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد با آگاهی و شناخت از این عوامل و زمینه ها، مدیران سازمانها خواهند توانست با دیدی وسیع تر، جامع تر و آگاهانه تر به موضوع نوآوری سازمانی نگریسته و بهره لازم را به منظور افزایش عملکرد کارکنان خود کسب نمایند. و همچنین رهبری اخلاقی (72/0)، عدالت سازمانی (91/0) و تعهد سازمانی با ضریب (83/0) هرکدام تأثیر معناداری با اجرای عوامل موثر برنوآوری سازمانی دارند
مقایسه اثربخشی آموزش تصویرسازی ذهنی- دستوری و تحمل بلاتکلیفی بر اضطراب امتحان دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: اضطراب امتحان تاثیر منفی زیادی بر سایر متغیرهای تحصیلی و غیرتحصیلی دارد، لذا باید به دنبال راهکارهای آموزشی و درمانی جهت کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان بود. در نتیجه، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش تصویرسازی ذهنی- دستوری و تحمل بلاتکلیفی بر اضطراب امتحان دانش آموزان انجام شد.روش شناسی: این پژوهش نیمه آزمایشی با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه و با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه بود. در این مطالعه، جامعه پژوهش کلیه دانش آموزان دختر پایه دوازدهم مدارس دولتی و غیردولتی شهر بجنورد در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. نمونه پژوهش حاضر، 45 دانش آموز بود که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به روش تصادفی در سه گروه مساوی (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش اول 12 جلسه 90 دقیقه ای با روش آموزش تصویرسازی ذهنی- دستوری و گروه آزمایش دوم 9 جلسه 90 دقیقه ای با روش آموزش تحمل بلاتکلیفی مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری دریافت کرد و در این مدت گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکرد. داده ها با پرسشنامه اضطراب امتحان ساراسون (1985) گردآوری و با روش های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-25 تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که بین گروه ها از نظر کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0 < P) افزون بر آن، هر دو روش آموزش تصویرسازی ذهنی- دستوری و تحمل بلاتکلیفی باعث کاهش معنی دار اضطراب امتحان دانش آموزان در مراحل پس آزمون و پیگیری شدند (05/0 >P )نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی هر دو روش آموزش تصویرسازی ذهنی- دستوری و تحمل بلاتکلیفی در کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان، مشاوران و روانشناسان مدارس جهت کاهش اضطراب امتحان می توانند از روش های آموزش تصویرسازی ذهنی- دستوری و تحمل بلاتکلیفی بهره ببرند.
طراحی الگو و اعتبارسنجی سواد اطلاعاتی در برنامه درسی دانش آموزان دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به اهمیت سواد اطلاعاتی در عصر حاضر و لزوم گنجاندن آن در برنامه درسی دانش آموزان، پژوهش حاضر با هدف طراحی الگو و اعتبارسنجی سواد اطلاعاتی در برنامه درسی دانش آموزان دوره دوم متوسطه انجام شد.روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر روش اجرا آمیخته (کیفی-کمی) بود. جامعه پژوهش در بخش کیفی خبرگان رشته های برنامه درسی و آموزش سواد اطلاعاتی شهر تهران در سال 1402 بودند که تعداد 16 نفر از خبرگان (طبق اصل اشباع نظری) با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. جامعه پژوهش در بخش کمّی دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که 400 نفر از آنها با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان و تکمیل پرسشنامه محقق ساخته توسط دانش آموزان بودند که شاخص های روانسنجی آنها تایید شد. داده ها با روش های کدگذاری و تحلیل عاملی اکتشافی تحلیل شدند.یافته ها: بر اساس یافته های کدگذاری مصاحبه ها برای سواد اطلاعاتی در برنامه درسی دانش آموزان 40 مولفه در 7 بعد شامل دسترسی و بازیابی اطلاعات، ارزیابی اطلاعات، سازماندهی و ترکیب اطلاعات، ملاحظات اخلاقی اطلاعات، ارتباطات و اشتراک گذاری اطلاعات، عوامل شناختی یادگیری سواد اطلاعاتی و عوامل انگیزشی یادگیری سواد اطلاعاتی شناسایی شد. همچنین، نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که 13 مولفه توانستند 81 درصد و هر 40 مولفه توانستند 100 درصد واریانس سواد اطلاعاتی در برنامه درسی دانش آموزان را تبیین کنند، بار عاملی هر 40 مولفه بالاتر از 70/0 بود و سواد اطلاعاتی در برنامه درسی دانش آموزان بر هر 7 بعد و هر بعد بر مولفه های آن اثر مستقیم و معنادار داشت (001/0P). بنابراین، الگوی طراحی شده سواد اطلاعاتی در برنامه درسی دانش آموزان دارای اعتبار مناسبی بود.نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه جهت بهبود سواد اطلاعاتی در برنامه درسی دانش آموزان می توان زمینه را برای تحقق ابعاد و مولفه های شناسایی شده فراهم کرد.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر تحمل پریشانی، تاب آوری و تنظیم هیجان در دانش آموزان دارای نشانه های اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: اختلال اضطراب فراگیر یکی از شایع ترین اختلال های روان پزشکی است که به صورت اضطراب افراطی و نگرانی ذهنی غیرقابل کنترل درباره مسائل مختلف تعریف می شود. در نتیجه، هدف این مطالعه تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر تحمل پریشانی، تاب آوری و تنظیم هیجان در دانش آموزان دارای نشانه های اختلال اضطراب فراگیر بود.روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه همراه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش دانش آموزان دختر متوسطه دوم دارای نشانه های اختلال اضطراب فراگیر منطقه یک شهر تهران بودند که تعداد 30 نفر از آنها پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه برابر (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای با روش آموزش ذهن آگاهی کابات- زین (2003) آموزش دیدند و در این مدت گروه کنترل آموزشی ندید. داده ها با مقیاس کوتاه اختلال اضطراب فراگیر (اسپیتزر و همکاران، 2006)، مقیاس تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005)، مقیاس تاب آوری (کونور و دیویدسون، 2003) و پرسشنامه تنظیم هیجان (گروس و جان، 2003) گردآوری و با روش های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی ال اس دی در نرم افزار SPSS نسخه 22 تحلیل شدند.یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که آموزش ذهن آگاهی باعث افزایش معنادار تحمل پریشانی، تاب آوری و ارزیابی مجدد هیجانی و کاهش معنادار سرکوبی هیجانی در دانش آموزان دارای نشانه های اختلال اضطراب فراگیر شد و نتایج در مرحله پیگیری نیز باقی ماند (0.001P<).نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه، متخصصان و درمانگران حوزه سلامت می توانند از روش آموزش ذهن آگاهی در کنار سایر روش ها جهت بهبود ویژگی های مرتبط با سلامت از جمله تحمل پریشانی، تاب آوری و تنظیم هیجان استفاده کنند..
اثر بخشی آموزش مهارت های فراشناختی بر افزایش هوش سیال دانش آموزان متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثر بخشی آموزش مهارت های فراشناختی بر افزایش هوش سیال دانش آموزان متوسطه اول (13 تا 15 سال ) مدارس شاهد انجام گرفت. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات تجربی نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی مورد پژوهش شامل دانش آموزان مدارس شاهد متوسطه اول منطقه 3 شهر تهران در سال تحصیلی 1403-1402 بود . با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 30 نفر از دانش آموزان جامعه مورد مطالعه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش) 15 نفر بسته آموزش مهارت های فراشناختی) و یک گروه کنترل، جایگزین شدند. گروه آزمایش آموزش آموزش مهارت های فراشناختی را طی 8 جلسه هر جلسه 90 دقیقه دریافت نمودند. برای جمع آوری داده ها آموزش مهارت های فراشناختی (فلاول،1999) و آزمون هوش سیال (سعادتی شامیر و زحمتکش،1401) استفاده شد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد بسته آموزش مهارت های فراشناختی ، باعث افزایش هوش سیال در دانش آموزان 13 تا 15 سال شد. آموزش مهارت های فراشناختی به کودکان سال های اول متوسطه باعث افزایش توانایی های ادراکی، استدلالی ،محاسباتی، حافظه کاری ، حافظه شنیداری ، دیداری ، سرعت پردازش و توجه تک بعدی و چند بعدی می شود و خودبسندگی آنها را برای رسیدن به اهداف بالاتر بیشتر می کند و می تواند آنها در جنبه های مختلف شناختی توانمند کند و برای آینده ای بهتر و غنی تر آماده کند. همچنین دانش آموزانی که آموزش مهارت های فراشناختی بیشتر و دقیق تری دریافت می کنند حمایت اجتماعی بیشتری دریافت می کنند لذا در مولفه های پنج گانه هوش سیال ماهر شامل ادراک، استدلال، حافظه ، توجه و سرعت پردازش عملکرد بهتری دارند و در نتیجه وضعیت تحصیلی بهتر و نگرش مثبت تری درباره تحصیل دارند در مجموع از مدرسه راضی ترند. بنابراین خودارزشمندی از طریق ارتقای توانایی های شناختی سیال منجر به افزایش موفقیت و تاب آوری تحصیلی وی می شود.