تازه های علوم شناختی
تازه های علوم شناختی سال 23 تابستان 1400 شماره 2 (پیاپی 90) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مطالعات در زمینه توجه بصری در افراد اتیستیک به دلیل اعمال پیش فرض ها، بررسی محدود ویژگی ها و ایجاد محدودیت در نوع محرک ها معمولا به نتایج متناقضی منجر می شود. در این مطالعه سعی شده است تا با یک بررسی همه جانبه، استفاده از داده های ردیابی چشم و همچنین با بهره گیری از ابزار پردازش تصویر، الگوهای موجود در توجه بصری افراد اتیستیک مورد بررسی قرار گیرند. روش کار: در این مطالعه داده های ردیابی چشم 28 آزمودنی با استفاده از مدل ها و ابزار پردازش تصاویر همچون مدل ایتی و کخ و لیبل می بررسی شد. تصاویر مورد مطالعه بر اساس ویژگی های سطح پایین (رنگ، شدت و جهات)، ویژگی های سطح بالاتر همچون اندازه اشیاء و ویژگی های ارتباطی و اجتماعی تجزیه، بخش بندی، برچسب گذاری و دسته بندی شدند. همچنین الگوهای توجه بصری میان گروه افراد اتیستیک و کنترل مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد افراد اتیستیک نسبت به گروه کنترل توجه کمتری به بخش هایی از تصاویر که شامل ویژگی های معنایی و ارتباطی است نشان می دهند و در مقابل زمان بیشتری را در توجه به بخش هایی که شامل ابزار و وسایل است صرف می کنند. این افراد در توجه به بخش هایی از تصاویر که شامل مضامین اجتماعی است کندتر عمل می کنند. به علاوه در بخش هایی که فاقد ویژگی های معنایی یا اجتماعی است زمان بیشتری را در هر فیکسیشن صرف می کنند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد می توان علائم و نشانه های اصلی اختلال طیف اتیسم را در الگوهای توجه بصری افراد دارای اتیسم مشاهده کرد و احتمالا بتوان از این الگوها برای طراحی فناوری های غربال گری اتیسم بر پایه ابزار ردیابی چشم بهره برد.
تاثیر هدایت توجه اولیه بر محدودیت های توجهی مرکزی تکالیف دوگانه با سطوح دشواری متفاوت: یک مطالعه پتانسیل وابسته به رویداد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: نشان داده شده است که جهت دهی اولیه توجه به سمت موقعیت هدف موجب تسهیل پردازش های حسی_ادارکی هدف می شود. با این حال مشخص نیست که آیا توجه بینایی_فضایی تحت کنترل منابع محدود توجهی مرکزی هست یا خیر. هدف پژوهش حاضر بررسی تغییرات رفتاری و الکتروفیزیولوژیک بر اثر هدایت تسهیلی توجه اولیه بر محدودیت های توجهی مرکزی حین اجرای تکالیف دوگانه با سطوح دشواری متفاوت بود. روش کار: 24 آزمودنی به طور داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه با تکالیف ساده و انتخابی گمارش شدند. از یک الگوی تکلیف دوگانه همراه با و بدون نشانه استفاده شد، که در آن تکلیف دوم ساده یا انتخابی بود و قبل از محرک نخست یک نشانه ارائه می شد. فاصله زمانی بین تکلیف اول و دوم 200، 400 و 800 هزارم ثانیه بود. زمان پاسخ به محرک نخست و دوم و مؤلفه های پتانسیل وابسته به محرک دوم ثبت و تحلیل شدند. یافته ها: الگوی ساده زمان پاسخ سریع تری نسبت به الگوی ترکیبی داشت. همچنین، زمان پاسخ هدف در موقعیت سازگار سریع تر از موقعیت ناسازگار بود. کمترین زمان واکنش ها مربوط به گروه ساده و بیشترین متعلق به گروه انتخابی بود. اثر اصلی الگو، گروه و فاصله زمانی بر مؤلفه های حسی اولیه P1 و N1 معنادار بود. نتیجه گیری: تسهیل مراحل حسی_ادراکی اولیه از طریق هدایت توجه به سمت موقعیت سازگار می تواند موجب کاهش تداخل تکالیف دوگانه شود.
مقایسه پردازش اطلاعات اجتماعی بر اساس مدل شناختی اجتماعی Dodge و Crick در کودکان با و بدون اختلال بی نظمی خُلق اخلال گر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف این پژوهش بررسی و مقایسه پردازش اطلاعات اجتماعی در کودکان مبتلا به اختلال بی نظمی خلق اخلالگر و کودکان عادی بر اساس مدل شناختی اجتماعی کریک و داج (1994) بود. این اختلال اخیراً در مبحث اختلالات خلقی در نسخه پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی گنجانیده شده است و دارای دو نشانه اصلی خشم و تحریک پذیری می باشد. روش کار: در این پژوهش علی- مقایسه ای، تعداد 57 کودک پسر دارای اختلال و 167 کودک پسر عادی 9 تا 12 سال به روش خوشه ای تصادفی و با استفاده از پرسش نامه خشم و تحریک پذیری و مصاحبه بالینی انتخاب و سپس به وسیله مقیاس ارزیابی کودکان از روابط اجتماعی روزمره مقایسه شدند. یافته ها: تحلیل واریانس چند متغییری نشان داد که بین دو گروه کودکان در مراحل تفسیر و اسناددهی به نشانه ها (5/5f= و001/.p=) تولید و روشنگری اهداف (65/6f= و001/.p=)، پردازش هیجانی (01/4f= و004/.p=) و تولید پاسخ (02/7f= و001/.p=) تفاوت معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که کودکان مبتلا به اختلال بی نظمی خلق اخلالگر در مقایسه با کودکان عادی در یک موقعیت اجتماعی مبهم هنگام پردازش اطلاعات بیشتر دچار سوگیری شده و عملکرد مناسبی ندارند در نتیجه بیشتر رفتارهای خصمانه از خود نشان می دهند. پیشنهاد می شود در پژوهش های بعدی اثربخشی پروتکل های مداخله ای بر اساس مدل داج جهت درمان و کاهش نشانه های اختلال بی نظمی اخلالگر بررسی شود.
تدوین بسته آموزشی مبتنی بر مولفه های شناختی تفکر انتقادی، حل مسئله و فراشناخت و تاثیر آن بر تاب آوری دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تاب آوری به عنوان یک متغیر انگیزشی_عاطفی نقش مهمی در مقابله با مشکلات استرس و اضطراب در محیط مدرسه و دانشگاه دارد. بسته فراشناختی به عنوان یکی از بسته های آموزشی موثر بر متغیرهای تحصیلی، از سه مؤلفه تفکر انتقادی، حل مسئله و فراشناخت تشکیل شده است. هدف پژوهش حاضر تدوین بسته آموزشی مولفه های شناختی تفکر انتقادی، حل مسئله و فراشناخت و تاثیر آن بر تاب آوری دانش آموزان بود. روش کار: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون _پس آزمون، با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه اول دوره متوسطه دوم شهر زنجان در سال تحصیلی 99-1398 بود که از میان آنان 40 دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایشی و کنترل (هر گروه 20 نفر) گمارده گرفتند. ابزار پژوهش شامل مقیاس 25 گو ی ه ای تاب آوری (CD-RIS) بود. بسته روان شناختی تفکر انتقادی، حل مسئله و فراشناخت طی 17 جلسه 90 دقیقه ای به صورت دو جلسه در هفته برای دانش آموزان گروه آزمایش در نظر گرفته شد، اما برای گروه کنترل آموزشی در نظر گرفته نشد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزارSPSS-24 تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که بسته آموزشی مولفه های شناختی تفکر انتقادی، حل مسئله و فراشناخت بر تاب آوری دانش آموزان تاثیر دارد. به عبارت دیگر، میزان تاب آوری در افرادی که در جلسات آموزشی مولفه های شناختی شرکت کرده بودند در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری داشت (05/0>P). نتیجه گیری: با توجه نتایج این پژوهش، می توان بسته آموزشی مولفه های شناختی را به عنوان تسهیل کننده در امر یادگیری و عاملی موثر در افزایش تاب آوری دانش آموزان پیشنهاد داد، به طوری که به صورت عملی در مراکز مشاوره و مراکز درمانی کارگاه ها و دوره های آموزشی مولفه های شناختی برای مشاوران مدارس و والدین در نظر گرفته شود.
بررسی نقش امواج مغزی در تمایزگذاری کودکان مبتلا به بیماری های انگلی روده ای و کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی در شهرستان کرج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بیماری های انگلی روده ای علاوه بر مشکلات جسمانی خاصی که ایجاد می کند، از نظر روانی هم باعث نقص های شناختی مشابه با کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی می شود. پژوهش فوق با هدف بررسی نقش امواج مغزی در تمایزگذاری کودکان مبتلا به بیماری های انگلی روده ای و کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی صورت گرفت. روش کار: روش مطالعه به صورت مقطعی از نوع توصیفی_تحلیلی بود. نمونه گیری از بین کودکان مقطع ابتدایی، شامل 120 کودک در گروه های 40 نفری از کودکان سالم، مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی و انگلی روده ای به صورت هدفمند صورت گرفت. ابزارهای پژوهش شامل مصاحبه تشخیصی، مقیاس درجه بندی Conners-فرم گزارش والدین، ثبت امواج مغزی توسط دستگاه Procamp دوکاناله در ناحیه FCZ و تست های انگلی بود. داده ها با آزمون رگرسیون لجستیک و تحلیل تشخیصی در نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که ضرایب لجستیک موج تتا در کودکان مبتلا به بیماری انگلی روده ای و کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی معنادار است. همچنین کودکان سالم و کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی با 85 درصد، بیشترین صحت را در پیش بینی داشته اند و کودکان مبتلا به بیماری انگلی روده ای با 5/52 درصد، دومین رتبه صحت در پیش بینی را دارند و بر اساس مدل پیشنهادی به درستی طبقه بندی شده اند. نتیجه گیری: بیماری های مرتبط با انگل های روده ای همانند اختلال نقص توجه/بیش فعالی دارای الگویی از افزایش موج تتا هستند. بدیهی است زمانی که امواج مغزی این دو اختلال مشابه باشد، علائم رفتاری هم می تواند با هم هم پوشانی داشته باشد و در صورت عدم بررسی دقیق تر می تواند منجر به اشتباه در ارزیابی و تشخیص گردد.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تحمل پریشانی، خودپنداره بدنی و بهشیاری در زنان متقاضی جراحی زیبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: از آن جایی که جراحی های زیبائی بیشتر برای تغییر ظاهر افراد و افزایش اعتماد به نفس آنها انجام می شود، می توان گفت در متقاضیان جراحی زیبائی، تحمل آشفتگی و بهشیاری پایین و خودپنداره بدنی منفی بالا است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر مولفه های تحمل پریشانی، خودپنداره بدنی و بهشیاری در زنان متقاضی جراحی زیبائی بود. روش کار: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش را کلیه زنان متقاضی جراحی زیبائی که در شش ماه اول سال 1399 به درمانگاه زیبائی شکوفه شهر تهران مراجعه کردند، تشکیل دادند. از بین آنها 40 نفر (20 نفر در گروه) به روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند سپس به صورت کاملا تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه گواه گمارده شدند. گروه آزمایش در هشت جلسه نود دقیقه ای، آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی را دریافت نمودند اما گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های تحمل پریشانی، خودپنداره بدنی و بهشیاری استفاده شد. داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار آماری SPSS-24 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد پس از کنترل پیش آزمون بین دو گروه آزمایش و کنترل در متغیر تحمل پریشانی؛ خودپنداره بدنی منفی و بهشیاری تفاوت معنادار وجود دارد. یعنی، میانگین نمرات تحمل پریشانی و بهشیاری گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به طور معناداری افزایش و میانگین نمرات خودپنداره بدنی منفی به طور معناداری کاهش یافته است. نتیجه گیری: با توجه به تاثیر این مداخله در افزایش تحمل پریشانی و بهشیاری و کاهش خودپنداره بدنی منفی متقاضیان جراحی زیبائی می توان کارگاه ها و دوره های آموزشی مبتنی بر ذهن آگاهی برای مشاوران مراکز و بیماران در نظر گرفته شود.
تحلیل بیوانفورماتیکی نیم رخ بیان ژن در زنان دارای اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:اختلال افسردگی اساسی، یک اختلال روانی است که در زنان دو برابر مردان رخ می دهد. در هر دو جنس، میانگین سن مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی حدود 25 سال است. مطالعات خانوادگی و دوقلویی و اپیدمیولوژیک همه به ویژگی های چند عاملی و چند ژنی صفات روان پزشکی اختلال افسردگی اساسی اشاره دارند. هدف از این مطالعه، غربال گری ژن های مرتبط با بیماری زایی اختلال افسردگی اساسی توسط بیوانفورماتیک بود. روش کار: با استفاده از داده های ریزآرایه GSE98793 از پایگاه داده GEO، 223 ژن متفاوت بیان شده (DEGs) از مقایسه نمونه های زن بیمار با کنترل توسط نرم افزار TAC به دست آمد. ژن های Hub از طریق STRING و Cytoscape و سپس روش غنی سازی KEGG غربال گری شدند. یافته ها: در مقایسه نمونه های زن بیمار با گروه کنترل 103 ژن افزایش بیان و120 ژن کاهش بیان نشان دادند. نتایج تجزیه و تحلیل غنی سازی مسیر KEGG و panther از مقایسه نمونه های زن بیمار با گروه کنترل نشان داد که DEG ها عمدتاً در مسیر سیگنال رسانی HIF-1، مسیر سیگنال رسانی FOXO، مسیر تمایز سلول های Th-17، مسیر سیگنال رسانی PI3K-Akt، مسیر مرگ برنامه ریزی شده سلول (فروپتوزیز) و مسیر سنتز پورین ها مهم بودند. نتایج این مطالعه نشان داد که ژن های IGF1R و ATM با افزایش بیان و ژن GMPS با کاهش بیان برای زنان این بیماری نیز می تواند گزینه مناسبی جهت اهداف درمانی باشند. نتیجه گیری: ژن های کلیدی که با تجزیه و تحلیل داده های ریزآرایه در مطالعه حاضر به دست آمد، سرنخ های مهمی برای آشکار کردن ساز و کار مولکولی و درمان هدفمند بالینی افسردگی در زنان فراهم می کند.
بهبود فراتر از انتظار صحت و فراشناخت تصمیم با افزودن پالس اطلاعاتی کوتاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هنگام تصمیم گیری در زندگی واقعی، در بسیاری از موارد، شواهد به مرور و در طول زمان در دسترس افراد قرار می گیرند. افراد قادر هستند بعد از دریافت دو پالس اطلاعاتی کوتاه، شواهد را به خوبی با هم ادغام کرده و به تصمیم برسند؛ اما مشخص نیست که قطعیت افراد در این گونه شرایط چگونه شکل می گیرد. هدف از مطالعه حاضر، بررسی قطعیت افراد پس از دریافت پالس اطلاعاتی جدید بود. روش کار: به منظور ایجاد موقعیت تصمیم گیری ادراکی، آزمایشی با محرک نقاط تصادفی طراحی شد. در هر یک از آزمایه های این آزمایش، یک و یا دو پالس اطلاعاتی به افراد نمایش داده می شد و شرکت کنندگان می بایست بر مبنای اطلاعات دریافتی، به طور همزمان، تصمیم و قطعیت تصمیم خود را اعلام می کردند. به منظور درک تاثیر فاصله زمانی بین پالس های اطلاعاتی، پالس دوم بلافاصله و یا حداکثر یک ثانیه بعد از اتمام پالس اول به افراد نمایش داده می شد. به منظور توضیح ادغام شواهد و شکل گیری قطعیت، علاوه بر تحلیل داده های رفتاری، مدل های محاسباتی نیز به کار گرفته شد. یافته ها: بر اساس داده های این پژوهش، با آن که صحت شرکت کنندگان در آزمایه های حاوی دوپالس اطلاعات، بیش از آنچه انتظار می رفت، بهبود یافت اما قطعیت در این آزمایه ها، تفاوت چندانی با آزمایه های تک پالس نداشت و از پیش بینی مدل کمتر بود. همچنین، حساسیت فراشناخت افراد که نشان دهنده هماهنگی صحت و قطعیت است، در آزمایه های دوپالس، بیش از انتظار، بهبود یافت. نتیجه گیری: این نتایج نشان می دهد که ارائه اطلاعات اندک و تدریجی با وجود وقفه زمانی بین ارائه شواهد، افراد را به تصمیم های پایدارتری سوق می دهد. این نتایج در بازاریابی و اقتصاد رفتاری کاربرد دارد.
دفاع از آگاهی پدیداری و کوالیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احساسات و حالات عاطفی طیف وسیعی از حالات ذهنی را تشکیل می دهند که به نظر می رسد خصوصیت یا کیفیت خاصی دارند. فیلسوفان این جنبه کیفی حالات ذهنی را کوالیا می نامند. این جنبه کیفی حالات ذهنی یعنی نحوه ای که این حالات، درک می شوند یا نحوه ای که اشیاء برای ما به نظر می رسند. بدین دلیل به این جنبه کیفی گاهی جنبه پدیداری یا آگاهی پدیداری نیز می گویند یعنی نحوه ای که حالات ذهنی برای ما آشکار می شوند. این ویژگی سابجکتیو پدیداری را معمولا به صورت چیزی وجود دارد که کیفیتِ بودنِ آن حالت ذهنی در یک فرد است، تعریف می کنند. برخی فیلسوفان وجود کوالیا را انکار کرده اند. از جمله این فیلسوفان George Rey است. Rey استدلال می کند ما می توانیم ماشینی طراحی کنیم که در آن ماشین تمام فرایندها و ظرفیت های ذهنی را برنامه ریزی کنیم. او معتقد است چنین ماشینی با این که واجد تمام ظرفیت ها و فرایندهای ذهنی است، ولی هنوز این شک وجود دارد که ماشین واجد کوالیا است یا نه. اگر این شک درباره ماشین وجود دارد که واجد کوالیا است یا نه پس هیچ کدام از ظرفیت ها و فرایندهای ذهنی نمی توانند نامزد معقولی برای کوالیا باشند. سپس نتیجه می گیرد در این حالت ما نیز معقول و موجه ایم که شک داشته باشیم واجد کوالیا هستیم یا نه. در این مقاله ابتدا استدلال Rey صورت بندی و سپس نقد و بررسی می شود و در نهایت نشان داده می شود که این استدلال ناکارامد است.
بررسی باورهای معلمان ایرانی در مورد یادگیری و تدریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: باورهای معلمان، مهم ترین عامل در کنش گری آنهاست. این در حالی است که منبع بسیاری از باورهای معلمان، تجربه های شخصی آنها از دوران دانش آموزی خود و بعد از آن تجربه های آنها با کلاس درس است. هدف پژوهش حاضر، بررسی فهم معلمان ایرانی در مورد مفاهیم یادگیری، تدریس و بررسی میزان انطباق آن با دیدگاه های اخیر علمی و به ویژه علوم شناختی در مورد یادگیری بود. روش کار: در این پژوهش از روش پدیدارشناسی استفاده شد که در آن به بررسی انواع شیوه های فهم از یک مفهوم یا پدیده از منظر گروه خاصی از افراد پرداخته شد. شرکت کنندگان در این پژوهش ۱۵ نفر از معلمان مدرسه ابتدایی بودند که باورهای آنها در مورد یادگیری و تدریس از طریق مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته بررسی شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد معلمان ایرانی بیش از همه در جریان اصلاحات آموزشی اخیر از نقش معلم در تدارک بازی ها و تجارب متنوع برای دانش آموزان آگاه شده اند، در حالی که تفاوت ها و تناقضات دو مفهوم دانش آموز محوری و معلم محوری کماکان برای معلمان روشن نیست و در اظهارات خود به تناوب به این دو رویکرد اشاره کرده اند. همچنین معلمان از اهمیت نقش دانش قبلی به عنوان چارچوب سازمان دهنده به تجربه ها و اطلاعات جدید غافلند، توجه اندکی به نقش عوامل اجتماعی بر یادگیری دارند، جایگاه دانش را درون ذهن قلمداد می کنند و با وجود اهمیت زیادی که برای عوامل هیجانی و انگیزش قائلند از نظریه های دقیق انگیزشی بی اطلاعند. همچنین علی رغم تأکید زیادی که بر وارد کردن مفاهیم روان شناسی شناختی و علوم اعصاب شناختی در دوره های آموزش معلمان وجود دارد، معلمان درک محدودی از مفاهیمی مانند حافظه و توجه دارند. نتیجه گیری: مطابق با یافته های قبلی، نظام باورهای معلمان ایرانی نیز ناهمسو و حاوی باورهای متناقض است. بررسی دقیق تناقضات و دلایل شکل گیری آنها، روشن گر مداخلات آینده برای بهسازی کلاس درس خواهد بود.
اثربخشی کار با کلاژ بر کارکرد شناختی- دیداری کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: کار با کلاژ یک نوع سبک هنری است که با چسباندن و کنار هم چیدن اشیاء مختلف سر و کار دارد. این روش نه تنها روشی درمانی و پیش گیرانه از بروز برخی از اختلالات روانی است، بلکه روشی جهت تقویت توانایی های مغزی از جمله کارکرد شناختی_دیداری است. هدف پژوهش، بررسی اثر بخشی کار با کلاژ بر کارکرد شناختی_دیداری کودکان و مقیاس های آن نظیر ادراک بینایی، حافظه بینایی، توانایی بنیادی بینایی بود. روش کار: روش پژوهش آزمایشی، از نوع پیش آزمون، پس آزمون به همراه گروه کنترل و مرحله پیگیری بود. جامعه پژوهش تمامی کودکان دختر و پسر پیش دبستانی شهر کرمان بودند که از میان آنها 40 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به روش تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه 20 نفری آزمایش (10 دختر و 10 پسر) و کنترل (10 دختر و 10 پسر)، جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت هشت جلسه تحت آموزش کلاژ طراحی شده توسط پژوهشگر (با اقتباس از بسته آموزشی توحیدی و همکاران) قرار گرفتند. روی هر دو گروه آزمایش و کنترل آزمون نگهداشت دیداری Benton به عنوان پیش آزمون و پس آزمون اجرا شد. داده ها با استفاده کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که تاثیر آموزش کلاژ بر مؤلفه های کارکرد شناختی_دیداری در سه مقیاس ادراک بینایی (0001/0=P ،40=2η)، حافظه بینایی (0001/0=P ،54=2η) و توانایی بنیادی بینایی (0001/0=P ،39=2η) معنادار بود. نتیجه گیری: به ویژه با توجه به انجام مرحله پیگیری و ماندگاری اثربخشی مداخله، نتیجه گرفته می شود که کار با کلاژ روشی مناسب جهت بهبود کارکرد شناختی_دیداری کودکان است و از کلاژ می توان به عنوان روشی در جهت افزایش توانایی های شناختی آنها استفاده کرد.
مقایسه توان شبیه سازی حرکتی کودکان نارساخوان با کودکان طبیعی هنگام پردازش افعال حرکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: موضوع مهم در دستور ساخت مدار جسمی شده این است که سیستم های ادراکی و حرکتی نقشی اساسی در عملکردهای عالی شناختی نظیر حافظه، درک زبان و شبیه سازی ذهنی دارند. طبق اطلاعات به دست آمده از مطالعات رفتاری و عصب شناختی مشخص شده است که یادآوری تجارب حرکتی منجر به فعال سازی مکانیسم های شناختی مسئول اجرای حرکت مشابه می شود و بنابراین بخش های حرکتی مشابه در مغز فعال می شوند. از این رو، سؤال مهمی که پیش می آید این است که تا چه حد نقص در مهارت حرکتی می تواند بر شبیه سازی حرکتی حین پردازش زبان اثرگذار باشد. روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی_تحلیلی از نوع مقایسه ای بود. در این پژوهش 17 دانش آموز نارساخوان (5 دختر و 12 پسر) 8 تا 13 ساله از مراکز اختلال یادگیری شهر شیراز با داشتن معیارهای ورود به مطالعه انتخاب و با همسالان طبیعی خود مورد مقایسه قرار گرفتند. جهت انتخاب نمونه ها، از مصاحبه بالینی، مقیاس هوش وکسلر و آزمون ادراکی_حرکتی بندر گشتالت استفاده شد. یافته ها: داده های به دست آمده از آزمون شبیه سازی حرکتی حاکی از تفاوتی معنادار میان نمرات پردازش افعال همخوان (001/0P<)، ناهمخوان با اجرای حرکت عضو مشابه (001/0P<) و ناهمخوان با اجرای حرکت عضو متفاوت (001/0P<) در دو گروه آزمایش و کنترل بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش بیان گر آن است که تجارب جسمی شده نقش بسیار مهمی در پردازش زبان ایفاء می کنند و نقص در مهارت حرکتی می تواند تاثیراتی منفی بر فعال سازی شبیه سازی حرکتی داشته باشد که این موضوع تاییدکننده ماهیت جسمی شده زبان و ارتباط میان زبان با دیگر مهارت های شناختی است.