در این مقاله، خلاصه پژوهش های انجام شده در زمینه پردازش زبان فارسی اعم از واکافت ساختواژی، نحوی و معنایی، نحوه بازنمایی معنای جملات و به کارگیری دانش بازنمایی شده، درک متن فارسی و ساختار دستور زبان فارسی و نیز نظریه گشتاری چامسکی در ساختار زبان فارسی و پژوهش هایی از این قبیل گردآوری گردیده اند. این مجموعه می تواند در ارایه طریق به پژوهشگرانی که هدفشان تحقیق در حوزه پردازش زبان فارسی است، کمک موثری باشد. در ضمن، به موانع موجود به خصوص در زمینه ابهام معنایی اشاره گردیده و در خاتمه راه حل مناسبی برای ترجمه ماشینی فارسی مورد بررسی قرار گرفته است.
در دو آزمایش، اثر حافظه کاذب (پارادایم دیس - رودیگر - مک درموت) در میان جمعیت ایرانی مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش 1، فهرست هایی از کلمات متداعی (از نظر معنایی) به آزمودنی ها ارایه شد. در آزمایش 2 که گسترشی از پارادایم پیش گفته بود، آزمودنی ها فهرست هایی از تصاویر کلمات متداعی (از نظر معنایی) را دریافت نمودند. در هر دو آزمایش میزان بالایی از بازخوانی و بازشناسی کاذب مشاهده گردید. یافته ها حاکی از آن است که الف) این اثر در میان جمعیت ایرانی قابل تکرار است، و ب) می توان آن را به محرک های تصویر تعمیم داد. نتایج در رابطه با نظریات شبکه ای مورد بحث قرار می گیرند.
یادگیری زبان یک فرایند پردازش اطلاعاتی است. در واقع زمانی که گفته دیگران را می شنویم، کلمات موجود در گفتار پیوسته را بازشناسی می کنیم. بنابراین بازشناسی، شامل یافتن کلمات مجزا در گفتار پیوسته و نگاشت آنها به مدخل های واژگانی موجود در حافظه به منظور تعیین معنای کلمات می باشد. در توجیه فرایند بازشناسی کلمات گفتار، انگاره های متعددی ارایه شده و زبان شناسان بسیاری نیز در این حوزه فعالیت و تحقیق نموده اند؛ از جمله کاتلر، دنیس نوریس و جیمز مک کوئین که در تحقیقات بسیاری این انگاره ها را در زبان های مختلف مانند انگلیسی و ژاپنی آزموده اند.
این مقاله، به معرفی چهار انگاره اصلی بازشناسی کلمه یعنی کوهورت، ردیابی، سیاهه کوتاه و تقطیع عروضی و بررسی رفتار کودکان فارسی زبان در بازشناسی کلمات گفتار از رهگذر این انگاره ها و همچنین شناسایی عوامل موثر در بازشناسی می پردازد.
این پژوهش در چارچوب نظریه واج شناسی لایه ای، با ایجاد تمایز بین تکیه واژگانی و تکیه زیر و بمی، نوع و چگونگی بازنمایی واحد های واژگانی را در واژگان ذهنی نشان می دهد. تکیه واژگانی مفهومی انتزاعی دارد و واحد های واژگانی الزاما دارای یک هجای «تکیه بر» در واژگان هستند. تکیه زیر و بمی یک مفهوم عینی دارد و ناظر بر برجستگی در سطح پاره گفتار است. واحد واژگان، واژه و تکواژ است و ظهور تکیه زیر و بمی روی «وندها» نشان می دهد که تکواژهای مقید نیز در واژگان ذهنی مدخل مستقلی برای خود دارند. برخی از تکواژهای مقید تصریفی به علت تکیه بر نبودن در واژگان، جایگاه جداگانه ای در دستور زبان دارند. حاصل فرایند های ساختواژی، کلمه های غیر بسیط است که با شواهد واج شناسی، واحدهای واژگانی به حساب می آیند. از نتایج پژوهش حاضر می توان در پردازش گفتار و مطالعات زبانی استفاده کرد.