۱.
هدف: در این پژوهش اثرات تزریق دوطرفه آگونیست ها وآنتاگونیست های گیرنده های N - متیل – D – آسپارتات (NMDA) گلوتامات به ناحیه آمیگدال مرکزی بر اکتساب و بیان ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مورفین بررسی شد.
روش: آزمایش ها روی موش بزرگ آزمایشگاهی نر نژاد ویستار با میانگین وزنی280-240 گرم انجام شد. کانول گذاری حیوان ها در ناحیه آمیگدال مرکزی دوطرفه و با استفاده از دستگاه استریوتاکس انجام گردید. کلیه حیوان های جراحی شده یک هفته دوره بهبود را قبل از القای شرطی سازی گذراندند. ترجیح مکان شرطی شده (CPP) به روش غیرطرفدار و به صورت یک برنامه پنج روزه در سه مرحله پیش شرطی سازی یا آشنایی، شرطی سازی و آزمون اجرا شد. یافته ها: حیوان هایی که طی یک برنامه شرطی سازی سه روزه، مقادیر مختلف سولفات مورفین دریافت کرده بودند، به شکل معنی داری نسبت به مکان دریافت مورفین، CPP وابسته به مقدار نشان دادند. تزریق مقادیر مختلف NMDA به آمیگدال مرکزی همراه با یک دوز بی اثر مورفین اکتساب CPP را افزایش داد. تزریق 801MK- (آنتاگونیست غیررقابتی گیرنده NMDA) هم ترجیح مکان القاشده به وسیله دوز بالای مورفین و هم پاسخ تقویتی القاشده به وسیله NMDA را مهار کرد. تزریق NMDA قبل از آزمون به آمیگدال مرکزی، ترجیح مکان القایی مورفین ( mg/kg6) را به صورت معنی دار افزایش داد، درحالی که 801 MK- چنین اثری نداشت. تزریق NMDA یا 801MK- به آمیگدال مرکزی به تنهایی ترجیح یا تنفر مکانی معنی داری را القا نکرد. نتیجه گیری: سیستم گلوتاماترژیک ناحیه آمیگدال مرکزی از طریق گیرنده های NMDA در اکتساب و بیان ترجیح مکان شرطی شده مورفین نقش مهمی ایفا می کند.
۲.
هدف: تحقیق حاضر به منظور بررسی تحولی حافظه آشکار و ناآشکار کودکان انجام شد تا مشخص شود که با استفاده از تکالیف معمولی و روزمره، عملکرد کودکان در حافظه آشکار و ناآشکار به موازات افزایش سن چه تغییری می یابد.
روش: در یک بررسی مقطعی، با استفاده از نمونه گیری چندمرحله ایی 120 کودک دبستانی از پایه های سوم، چهارم و پنجم برای اجرا انتخاب شدند. ابزار آزمون مجموعه واژگان پربسامد بود. تعداد این واژگان در طی فرآیند آزمون سازی 32 واژه بود که برای حافظه آشکار و ناآشکار از طریق بازشناسی (حافظه آشکار) و تکمیل کلمه با حروف نخستین (حافظه ناآشکار) اجرا گردید. داده ها با کمک تحلیل واریانس و مقایسه های چندگانه با 99% اطمینان بررسی شد.
یافته ها: کودکان پایه های تحصیلی مختلف در هر دو حافظه آشکار و ناآشکار افزایش در عملکرد را نشان دادند.
نتیجه گیری: مهمترین نتیجه پژوهش حاضر این بود که به موازات رشد حافظه آشکار، حافظه ناآشکار هم با گذشت زمان و افزایش سن رشد می یابد.
۳.
هدف: یکی از موضوعات مورد بررسی در حیطه روانشناسی سلامت، رابطه بین ویژگی های شخصیتی و بروز پاسـخ های فـیزیولوژیک در شـرایط مخـتلف است. پژوهش حاضر به بررسی ویژگـی شخصیتی کمال گرایی در شرایط تنیدگی پرداخته است.
روش: در این تحقیق پرسشنامه کمال گرایی به وسیله 395 دانشجو تکمیل شد. بعد از نمره گذاری، 60 آزمودنی از 30 درصد بالای توزیع نمرات و 60 آزمودنی از 30 درصد پایین توزیع انتخاب شدند و بر اساس دو ملاک سطح کمال گرایی (بالا/ پایین) و شرایط تجربی (موفقیت/شکست) چهار گروه تشکیل شد و آزمودنی ها به طور تصادفی در یکی از شرایط موفقیت یا شکست جایگزین شدند. شاخص های فیزیولوژیک آزمودنی ها در دو مرحله حد پایه و بعد از کاربندی شکست یا موفقیت با استفاده از آزمون t مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها: در شرایط شکست، تغییرات ضربان قلب و فشارخون سیستولیک در افراد کمال گرا بیشتر از افرادی بود که از نمره کمال گرایی پایینی برخوردار بودند، ولی میزان تغییر شاخص فشارخون دیاستولیک معنی دار نبود. از سوی دیگر، تغییرات شاخص های فیزیولوژیک در افرادی که نمره کمـال گـرایی بـالایی داشتند، متعاقب شرایط موفقیت معنی دار نبود و بالاخره اینکه در مقایسه با شرایط موفقیت، در کاربندی شکست میزان تغییرات دو شاخص ضربان قلب و فشارخون سیستولیک در افراد کمال گرا بیشتر بود، ولی این تغییرات در شاخص فشارخون دیاستولیک معنی دار نبود. نتیجه گیری: با تجربه شکست، شاخص های فیزیولوژیک افراد کمال گرا حداقل در دو شاخص ضربان قلب و فشارخون سیستولیک افزایش می یابد و این نشان می دهد که افراد کمال گرا نسبت به افراد غیرکمال گرا تنیدگی بیشتری را تجربه می کنند.
۴.
هدف: حساسیت پردازش حسی سازه ای است که تمایل به پردازش دقیق و عمیق اطلاعات هیجانی را در برمی گیرد. برخی تحقیقات نشان داده اند که افراد دارای حساسیت پردازش حسی بالا در صورتی که شیوه های فرزندپروری والدینشان نامناسب باشد، مستعد عواطف منفی هستند. پژوهش حاضر به بررسی ارتباط حساسیت پردازش حسی و شیوه های فرزند پروری با اضطراب و افسردگی پرداخت.
روش: 372 دانشجوی پسر مقطع کارشناسی انتخاب شدند و پرسشنامه های شخص با حساسیت پردازش حسی بالا (آرون و آرون)، شیوه های فرزندپروری (پارکر و همکاران)، افسردگی (بک و استیر) و اضطراب خصیصه - حالت (اسپیلبرگر) را تکمیل کردند. اطلاعات به دست آمده با استفاده از تحلیل رگرسیون چندمتغیره و تحلیل واریانس تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: حساسیت پردازش حسی با اضطراب و افسردگی و شیوه های فرزندپروری رابطه معنی دار داشت (01/0p<). ارتباط حساسیت پردازش حسی با اضطراب قوی تر از ارتباط با افسردگی بود و حساسیت پردازش حسی، افسردگی را بعد از کنترل اضطراب پیش بینی نکرد. اثرات تعاملی نیز معنی دار بود (05/0p<) که این مسأله بیانگر نقش حساسیت پردازش حسی در پیش بینی شاخص های آسیب شناسی روان شناختی در ارتباط با شیوه های فرزندپروری است.
نتیجه گیری: در مجموع با استناد به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که حساسیت پردازش حسی در تعامل با شیوه های فرزندپروری نامناسب می تواند فرد را مستعد آسیب شناسی روان شناختی سازد.
۵.
هدف: هدف این پژوهش مقایسه میزان وابستگی به توجه در یادگیری صریح و ضمنی در دو گروه سنی سالمندان و جوانان بود.
روش: ابتدا نرم افزار تخصصی ارائه محرک های متوالی، ثبت زمان و خطای پاسخ و ارائه تکلیف آد بال طراحی شد. در این نرم افزار زمان پاسخ به محرک های متوالی و تعداد خطاها ثبت می گردید. در این پژوهش دو گروه سالمند و جوان در دو وضعیت یادگیری صریح و ضمنی (چهار گروه، هر گروه 15 نفر) شرکت داده شدند. برای تحلیل یافته ها از آنالیز واریانس چندطرفه استفاده شد، به این ترتیب که اثر سن، شرایط یادگیری (صریح و ضمنی) و نوع تحریک (توالی منظم و نامنظم) بر کاهش زمان پاسخ و کاهش تعداد خطاها مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: در گروه جوانان خطای پاسخ و زمان پاسخ کمتر و کارایی تکلیف دوم بیشتر بود. خطای پاسخ در شرایط ضمنی در هر دو گروه سالمند و جوان کمتر بود. در مرحله منظم خطای پاسخ و زمان پاسخ کمتر و کارایی تکلیف دوم بیشتر از مراحل نامنظم بود.
بحث: تداخل تکلیف دوگانه در شرایط یادگیری ضمنی کمتر از یادگیری صریح است. بر اساس این یافته ها، یادگیری ضمنی نسبت به یادگیری صریح نیاز به توجه کمتری دارد و در شرایط تقسیم توجه (به ویژه در سالمندان)، بهتر است از شرایط یادگیری ضمنی استفاده شود.
۶.
هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر شیوه تربیتی والدین و راهبردهای خودتنظیمی در یادگیری بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره راهنمایی انجام شد.
روش: 261 دانش آموز دختر کلاس سوم راهنمایی مدارس دولتی به روش خوشه ای چند مرحله ای از نواحی 3، 7 و 19 آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب شدند. اطلاعات از طریق پرسشنامه های شیوه تربیتی و راهبردهای خودتنظیمی و همچنین کارنامه تحصیلی جمع آوری شد. معدل پایانی دانش آموزان در کلاس سوم راهنمایی به عنوان شاخص پیشرفت تحصیلی، در نظر گرفته شد. داده های پژوهش با استفاده از فراوانی، درصد، مجذور خی، تحلیل واریانس یک راهه، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت.
یافته ها: بین روش های تربیتی والدین و راهبردهای خودتنظیمی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه معنی داری وجود داشت. قوی ترین عامل پیش بینی کننده پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، شیوه تربیتی قاطعانه بود و راهبردهای خودتنظیمی از این نظر در مرحله بعد از شیوه تربیتی قاطعانه قرار داشت.
نتیجه گیری: شیوه تربیتی والدین و راهبردهای خودتنظیمی دانش آموزان در پیشرفت تحصیلی از اهمیت بسزایی برخوردار است.
۷.
هدف: هدف پژوهش حاضر پیش بینی ارزیابی معلم از عملکرد دانش آموز در دروس تاریخ، اجتماعی، دیکته و انشاء با استفاده از آزمون توانایی های شناختی میکر بود.
روش: 60 نفر از دانش آموزان دختر و پسر کلاس های چهارم و پنجم ابتدایی به صورت تصادفی انتخاب شدند. آزمون توانایی های شناختی میکر روی کلیه نمونه ها انجام شد و به علاوه عملکرد دانش آموزان در دروس مربوطه در یک مقیاس لیکرتی از یک تا پنج به وسیله معلم ارزیابی شد. برای تحلیل داده ها از روش آماری رگرسیون چندمتغیری استفاده شد. متغیرهای پیش بین در پژوهش حاضر، زیرمقیاس های 26 گانه آزمون میکر و متغیر ملاک ارزیابی معلم بود.
یافته ها: تحلیل رگرسیون نشان داد که بهترین متغیرهای پیش بین ارزیابی معلم از دانش آموز در درس های تاریخ و اجتماعی به ترتیب زیرمقیا س های CMU (شناخت واحدهای معنایی) (001/0p<)، CSS (شناخت نظام های نمادی) (01/0p<) و NSS (تولید همگرای نظام های نمادی) (05/0p<) و بهترین متغیرهای پیش بین ارزیابی معلم از دانش آموز در دیکته و انشاء به ترتیب زیرمقیاس های NST (تولید همگرای تبدیلات نمادی) (001/0p<)، NSS (01/0p<)، CMU (05/0p<)، CSS (05/0p<) و DFU (تولید واگرای واحدهای تصویری) (05/0p<) بود.
نتیجه گیری: با استفاده از زیرمقیاس های آزمون میکر می توان توانمندی های دانش آموزان را شناسایی نمود و چنانچه در این زمینه ها نواقصی وجود داشته باشد با مداخله به موقع و آموزش نسبت به رفع آنها اقدام کرد.
۸.
مقدمه: به نظر می رسد آدلر و سیستم روانشناسی او علیرغم تأثیر قابل ملاحظه ای که بر بسیاری از حیطه های روانشناسی و روانپزشکی داشته، مورد کم توجهی قرار گرفته و در مجامع علمی کمتر از او نام برده شده است. در این مقاله سعی شده به بررسی اجمالی نظریات آدلر پرداخته شود.
روش: این مطالعه به روش مروری انجام شد.
یافته ها: در این تحقیق عمده نظریات آدلر بررسی و نقد شده اند؛ ازجمله احساس حقارت، تلاش برای رسیدن به برتری، جبران، شیوه زندگی و علاقه اجتماعی. همچنین انواع شخصیت از دیدگاه آدلر و نظرات او در مورد ترتیب تولد توضیح داده شده است. آدلر بنیانگذار مکتب روانشناسی فردی است، لذا مفاهیم اساسی مرتبط، شامل مفهوم ساختار ذهنی مبتنی بر خیال، غایت نگری و کل نگری ارائه می گردد. در ادامه مقاله، چگونگی ارزیابی فرد از دیدگاه روانشناسی آدلر، شامل نظرات او در مورد خاطرات اولیه دوران کودکی، تعبیر رؤیا و سایر موارد ارائه می شود. همچنین روش های درمانی آدلر و نقش او در شکل گیری روش های بسیار متداول، نظیر گروه های آموزشی توضیح داده می شود. در انتها به تحقیقات به عمل آمده در مورد نظرات آدلر اشاره شده، پس از بررسی و نقد، به منظور بازنگری اشکالات این مکتب مطرح می شود.
نتیجه گیری: نظرات آدلر بر حیطه های مختلف روانپزشکی و روانشناسی، نظیر اگزیستانسیالیسم، خانواده درمانی، پسیکوآنالیز و روان درمانی شناختی- رفتاری تأثیر قابل ملاحظه ای گذاشته است و آشنایی با آدلر، فرضیات و روش های درمانی او برای هر روانپزشک و روانشناسی لازم به نظر می رسد.