مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، معرفی و بررسی اثربخشی تکنیک های ذهن آگاهی انفصالی در کاهش علایم وسواسی یک مورد خاص اختلال وسواسی - اجباری است.
روش: در یک بررسی تک آزمودنی از نوع طرح A-B، اثر تکنیک های ذهن آگاهی انفصالی بر یک مورد اختلال وسواسی - اجباری بررسی شد. آزمودنی در مرحله A (خط پایه) و مرحله B (جلسه آخر درمان)، مقیاس وسواسی - اجباری ییل- براون، پرسشنامه کنترل فکر، پرسشنامه فراشناخت، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس و مقیاس خودکارآمدی عمومی شرر را تکمیل کرد. در جلسه چهارم و سه ماه پس از پایان جلسات درمانی، یعنی در مرحله پی گیری نیز مقیاس ییل - براون و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس را تکمیل نمود.
یافته ها: در مقیاس ییل - براون، نمره آزمودنی از 36 در مرحله خط پایه به 12 در جلسه هشتم و 10 در مرحله پی گیری تقلیل یافت. در مقیاس کنترل فکر، نمره آزمودنی در زیر مقیاس های تنبیه و نگرانی کاهش معنادار نشان داد. نتایج دیگر، شامل کاهش نمره در زیرمقیاس های پرسشنامه فراشناخت، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس و افزایش نمره در مقیاس خودکارآمدی عمومی بود.
نتیجه گیری: تکنیک های ذهن آگاهی انفصالی در درمان اختلال وسواسی- اجباری مؤثرند.
رده بندی سنی بازی های رایانه ای از دیدگاه روان شناختی: مطالعه ای به روش دلفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در میان صنایع مرتبط با وسایل سرگرم کننده، صنعت بازی های رایانه ای پرشتاب ترین روند رشد را داشته است. کودکان و نوجوانان زمان بسیاری را صرف این بازی ها می کنند و از آنها تاثیر می پذیرند. در ایران تاکنون نظامی برای رده بندی بازی های رایانه ای فراهم نشده است. هدف پژوهش حاضر طر احی نظام رده بندی سنی بازی های رایانه ای، متناسب با فرهنگ ایرانی و اسلامی است. روش: این مطالعه به روش دلفی انجام شد. بدین منظور با 17 نفر از روان پزشکان و روان شناسان برجسته، که در زمینه «رشد» و «کودک» کار کرده بودند، تماس برقرار شد که هشت نفرشان پذیرفتند در این پژوهش مشارکت کنند. نظرات این افراد با استفاده از یک پرسشنامه 187 گویه ای درباره محتوای بالقوه آسیب رسان بازی های رایانه ای (شامل خشونت، مسایل جنسی، قمار، مشروبات الکلی یا مواد مخدر، تبعیض، ناسزا و ارزش ها) جمع آوری شد. متخصصان می بایست در مواجهه با هر گویه، با انتخاب یکی از گزینه های 3، 7، 12، 15، 18 و 25 سال، سن مناسب برای هر محتوا یا ممنوع بودن برای همه سنین را مشخص می کردند. سپس میانگین گزینه های منتخب متخصصان، همراه با نظر پرسشگر به وی برگشت داده و از وی خواسته می شد تا با در نظر گرفتن نمرات مجدداً نظر بدهد.
یافته ها: میانگین نمرات در مرحله دوم تغییر نکرد، ولی انحراف معیار آن کاهش یافت که به معنی همگراتر شدن نظرات است.
نتیجه گیری: مطالعه نشان می دهد که در زمینه هایی مانند مسایل جنسی، قمار، مشروبات الکلی یا مواد مخدر، و خشونت اختلاف نظر متخصصان بسیار کمتر و در نتیجه با اطمینان بیشتری می تواند استفاده از آن را توصیه نمود؛ اما اختلاف نظر متخصصان در زمینه تبعیض، ناسزا و ارزش ها زیاد است که این خود انجام پژوهش های کمی و کیفی بیشتری را ضروری می سازد.
بررسی نقش خودکارآمدی حافظه بر عملکرد حافظه رویدادی و معنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در پژوهش حاضر، نقش خودکارآمدی حافظه در عملکرد حافظه رویدادی و معنایی دانشجویان دختر و پسر بررسی شده است. بدین منظور، از بین شش گروه روان شناسی، تکنولوژی آموزشی، برنامه ریزی درسی و آموزشی، راهنمایی و مشاوره، بنیادهای آموزش و پرورش، و گروه مدیریت آموزشی، نمونه ای شامل 16 دختر و 16 پسر دانشجوی مقطع کارشناسی از دانشکده روان شناسی دانشگاه تربیت معلم به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. در این پژوهش از دو آزمون یادآوری کلمات پربسامد و کم بسامد، و تصاویر مشهور و غیرمشهور برای حافظه رویدادی؛ و از دو آزمون مقوله های طبقاتی و سیالی واژگان برای حافظه معنایی استفاده شد. طرح عاملی 2×2 استفاده شد (دو جنس و دو سطح کارآمدی) و نتایج تحلیل واریانس نشان داد که تفاوت حافظه رویدادی در دانشجویان دارای سطح خودکارآمدی زیاد و کم حافظه، معنادار است. به عبارت دیگر، سطح بالاتر خودکارآمدی حافظه به عملکرد بهتر حافظه رویدادی منجر می شود. در حافظه معنایی دانشجویان دارای سطح خودکارآمدی زیاد و کم حافظه، تفاوت معنادار مشاهده نشد. کنش متقابل عوامل جنسیت و سطح خودکارآمدی حافظه بر عملکرد حافظه رویدادی و معنایی اثر معناداری نداشت.
اثر سیستم کانابینوییدی ناحیه 1CA هیپوکامپ پشتی بر حافظه موش های صحرایی حساس شده با نیکوتین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: بررسی اثر تزریق دوطرفه آگونیست و آنتاگونیست گیرنده های کانابینوییدی در هیپوکامپ پشتی (1CA) بر حافظه موش های صحرایی حساس شده با نیکوتین.
روش: در این پِژوهش برای بررسی حافظه موش های صحرایی نژاد ویستار از روش اجتنابی مهاری (غیرفعال) با مدل Step-through و حافظه حیوان 24 ساعت بعد از آموزش بررسی شد.
یافته ها: تزریق درون مغزی آگونیست گیرنده های کانابینوییدی 2-212، 55WIN (µg/rat 6/0، 3/0) و آنتاگونیست اختصاصی گیرنده 1CB، 251AM (ng/rat 90، 60، 30) در روز آموزش به تخریب حافظه حیوانات منجر شد. تزریق درون مغزی 251AM، دو دقیقه قبل از تزریق درون مغزی 2-212، 55WIN (µg/rat 3/0) اثری بر روی تخریب حافظه ناشی از 2-212، 55WIN (µg/rat 3/0) نداشت. اثر تخریبی 2-212، 55WIN (µg/rat 3/0) و 251AM (ng/rat 60) مقادیر مختلف نیکوتین (mg/kg، S.C 6/0 و 4/0، 2/0)، 10 روز قبل از تزریق 2-212، 55WIN یا 251AM کاملاً از بین رفت.
نتیجه گیری: هیپوکامپ پشتی نقش مهمی در فراموشی ناشی از کانابینوییدها داشته، تزریق پنج روزه نیکوتین ممکن است به حساسیت گیرنده نیکوتینی منجر شده، از این طریق در فراموشی ناشی از داروهای کانابینوییدی اثر گذارد.
بررسی شاخص های روان سنجی پرسشنامه باورهای اختلال خوردن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور ارزیابی ویژگی های روان سنجی و هنجاریابی پرسشنامه باورهای اختلال خوردن کوپر و همکارانش (1997) انجام شد
روش: نمونه آماری این پژوهش دانش آموزان سال دوم دبیرستان 18 کلاس (403 نفر) بودند که از میان دبیرستان های دولتی دخترانه شهر تهران، به شیوه خوشه ای مرحله ای انتخاب شده بودند. تمام آزمودنی ها به نسخه فارسی پرسشنامه باورهای اختلال خوردن و نسخه کوتاه پرسشنامه طرح واره ها یا باورهای ناسازگار هسته ای یانگ (1998) پاسخ دادند.
یافته ها: روایی این پرسشنامه به وسیله شاخص های روایی همگرا و همزمان، و تحلیل عاملی بررسی شد. نتایج تحلیل عوامل با استفاده از روش های مؤلفه های اصلی و چرخش واریماکس نشان داد که این پرسشنامه از چهار عامل خودباوری های منفی، کنترل پرخوری، خودپذیری و پذیرش به وسیله دیگران تشکیل شده است. این عوامل بیش از 26/46 درصد واریانس کل را تبیین می کنند. روایی همگرای این پرسشنامه با محاسبه ضریب همبستگی زیرمقیاس های این پرسشنامه با یکدیگر و با کل پرسشنامه تایید شد که این ضرایب بین 31/0 تا 84/0 متغیر و معنادار بودند. روایی همزمان نیز با به کارگیری مقیاس باورهای ناسازگار اولیه برآورد شد که ضریب همبستگی میان این دو پرسشنامه 48/0 بود. اعتبار پرسشنامه باورهای اختلال خوردن با روش های آلفای کرونباخ و روش دونیمه سازی تحلیل شد که به ترتیب ضرایب 89/0و 72/0 به دست آمد.
نتیجه گیری: با در نظر گرفتن نتایج این پژوهش، می توان گفت آزمون باورهای اختلال خوردن به طور کلی می تواند ابزاری معتبر در ارزیابی باورهای اختلال خوردن در جمعیت ایرانی باشد.
مقایسه مدل ذهنی طرح واره ای تیزدل و مدل شبکه تداعی باور در تبیین تفکر افسردگی زا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه مدل ذهنی طرح واره ای تیزدل و مدل شبکه تداعی باور در تبیین تفکر افسردگی زاست.
روش: در این مطالعه، 60 نفر از دانشجویان، بر اساس ملاک های پژوهش انتخاب وبه طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. با استفاده از نمایش فیلم، به گروه اول خلق منفی و به گروه دوم خلق مثبت القا شد. به گروه سوم، گروه شاهد، خلقی القا نشد. آزمودنی ها پیش از القای خلق و پس از القای آن، با استفاده از آزمون تکمیل جملات ناتمام، مقیاس نگرش های ناکارآمد، زیرمقیاس کمال گر ایی و تاییدخواهی ارزیابی شدند.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که خلق افسرده، مدل های ذهنی طرح واره ای ناکارآمدی را جایگزین می کند که در آن فرد ارزش خود را وابسته به موفقیت/ شکست یا تایید/ عدم تایید می داند.
نتیجه گیری: افسردگی را بر اساس جایگزینی مد ل های ذهنی طرح واره ای (دیدگاه تیزدل) بهتر از افزایش دسترس پذیری به خاطرات و سازه های منفی (نظریه باور) می توان تبیین کرد.
بررسی اثر موسیقی درمانی بر کاهش بی قراری در مبتلایان به آلزایمر ساکن در خانه های سالمندان شهرستان شهریار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر، بررسی اثر موسیقی درمانی بر کاهش بی قراری بیماران آلزایمری و تعیین بهترین روش مداخله از بین چهار روش گوش دادن انفرادی به موسیقی مرجح، گوش دادن گروهی به موسیقی مرجح، گوش دادن گروهی به موسیقی غیرمرجح و آواز خواندن گروهی موسیقی مرجح است.
روش: برای انجام این پژوهش، از میان موارد معرفی شده از طرف سازمان بهزیستی شهریار، 26 آزمودنی با استفاده از ملاک های تشخیصی DSM-IV و آزمون MMSE به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در هر یک از گروه های شاهد (10 نفر) و آزمایشی (16 نفر و در هر یک از زیرگروه ها چهار نفر) قرار گرفتند. مداخله به صورت طرح نیمه تجربی پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد انجام شد و برای تحلیل نتایج پرسشنامه بی قراری کوهن-منسفیلد (که مراقبان پر کرده بودند)، آزمون t مستقل و وابسته به کار رفت. آزمودنی ها به مدت یک ماه، هفته ای پنج روز و هر روز 30 تا 45 دقیقه تحت انواع روش های موسیقی درمانی یاد شده قرار گرفتند.
نتیجه گیری: نتایج حاکی از تاثیر انواع موسیقی درمانی بر کاهش بی قراری بیماران آلزایمری بود.