هدف عمدة مقالة حاضر وارسی و ارزیابی نقادانه کتاب دیالکتیک روشنگری نوشتة آدورنو و هورکهایمر است. اثر مزبور یکی از متون اصلی جریان فکریِ «نظریة انتقادی» است که با عنوان صوری مکتب فرانکفورت مشهور شده است. نویسندگان کتاب، به واقع، از پیش کسوتان نظریه انتقادی اند و در معماری این جرگه فکری و طرح مفاهیم محوری آن جایگاه برجسته ای دارند. آدورنو و هورکهایمر دیالکتیک روشنگری (پارادایم فکری و جهان نگری عصر خرد یا مدرنیته) را که بر موضعی خوش بینانه و مثبت گرایانه (پوزیتیویستی) استوار است دیدگاهی توهم آمیز می دانند. به نظر آن ها مواضع عقلانی و فلسفی روشنگری قرن هجدهم، که پیام آور دموکراسی و جامعة مدنی بود، اساساً در جهت استقرار سلطه و توسعة جامعة مدیریت شده (نظارتی) کارکرد داشته است. برخلاف نیچه که کل پیکره آگاهی (معرفت) و دانش مدرنیته را در خدمت قدرت (خواست قدرت) تشخیص می دهد و بر آن نقد بنیان کن دارد، نویسندگان این اثر در برابر دیالکتیک توهم آمیز روشنگری، سرمشق فکری یا پارادایم «دیالکتیک منفی» را پیشنهاد می کنند که ارزیابی و نقد مستمر ساختار قدرت مسلط موجود را توصیه می کند.