مقالات
حوزه های تخصصی:
نظام آموزش و پرورش کشورمان نخستین گام های تحول بنیادین را در \""دوره ابتدایی\"" و\""تربیت معلم\"" برداشته است و لیکن تربیت معلم در جمهوری اسلامی ایران فاقد الگویی برای تربیت کردن معلمان دوره ابتدایی در تراز آن است. هدف اصلی مقاله حاضر1 واکاوی فرآیند تربیت معلم در مقطع ابتدایی بر اساس ابعاد چهارگانه(جذب، آماده سازی، حفظ و ارتقا، ارزشیابی) در اسناد تحولی آموزش و پرورش است. این پژوهش مبتنی بر رویکرد کیفی تحقیق است و برای پاسخگویی به سؤالات پژوهش از روش نظریه مبنایی بهره برده است. داده های پژوهش از طریق مصاحبه با 24 معلم ابتدایی و مدرس/کارشناس تربیت معلم گردآوری شده است. تحلیل داده ها به شیوه تحلیل محتوای استقرایی(از جزء به کل) و طی سه مرحله کدگذاری(باز، محوری، انتخابی) انجام پذیرفته است. یافته ها در پاسخ به سؤال اول پژوهش بیانگر نُه مقوله اساسی و در پاسخ به سؤال دوم پژوهش شامل یک پدیده محوری با عنوان \""هویت حرفه ای معلمان ابتدایی\"" است. پاسخ سؤال سوم پژوهش انطباق و ارتباط نُه مقوله اساسی با ابعاد چهارگانه تربیت معلم بود: جذب(به گزینی، باورها، کارآمدی ها)، آماده سازی(دانش اندوزی حرفه، مهارت افزایی حرفه)، حفظ و ارتقا(به داشت: اجتماعی/رفاهی، به سازی: ضرورت/ ساز وکار)، ارزشیابی(ارزشیابی بهینه). مقوله پشتیبانی حلقه رابط میان وظائف نهادهای اولیه (دانشگاه فرهنگیان، وزارت آموزش و پرورش) است. بر همین اساس الگوی فرآیندی پژوهش ترسیم گردید.
توصیف و تحلیل نظرات معلمان زن دوره دوم متوسطه آموزش و پرورش شهر تهران از نقشهای تربیتی خود و میزان هم پوشانی آن با انتظارات برنامه درسی ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، توصیف و تحلیل نظرات معلمان از آگاهی های مرتبط با نقشهای تربیتی خود و میزان همپوشانی آن با انتظارات برنامه درسی ملی بوده است. با بهره گیری از روش های پدیدارشناختی و زمینه یابی از نوع توصیفی تحلیلی، نخست پرسشنامه محقق ساخته با یک سؤال باز میان 80 نفر از آنها به شکل تصادفی توزیع و گرد آوری شد. سپس با استخراج برداشتها و تعابیر ارائه شده، پرسشنامه نظرسنجی نهایی نقشهای تربیتی معلمان، تولید و میان 239 نفر از دبیران زن دوره دوم متوسطه شهر تهران با نمونه گیری تصادفی خوشه ای اجرا شد. نتایج چرخش تحلیل عاملی در نرم افزار لیزرل نشان می دهد که از دیدگاه دبیران این خرده نقشها می تواند به ترتیب در چهار گروه نقشهای ارتباطی و خلاقانه، آموزشی و اجرایی، انگیزشی و هدایتگرانه دسته بندی شود. میزان آگاهی معلمان با میانگین تجربی کل با عدد 55/1 کمتر از میانگین نظری (3) به دست آمده است که نشان دهنده آگاهی کمتر از حد متوسط معلمان نسبت به نقش های تربیتی خود است. مقایسه خرده نقش های تربیتی سند برنامه درسی ملی با خرده نقش های تربیتی ارائه شده از سوی معلمان، نشان می دهد که معلمان درباره خرده نقشهای تربیتی و خلاقانه آگاهی و شناخت کافی ندارند، اما درباره سایر نقشها از آگاهی کافی برخوردارند. از این رو، همپوشانی بالایی میان نقشهای تربیتی برگرفته از سند برنامه درسی ملی و نظرات معلمان مشاهده می شود.
تبیین و تحلیل زمینه های سازواری و همگرایی مؤلفه های تفکر انتقادی با تربیت دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیدگاه های یک تربیت دینی را در تضاد با عقلانی توان دیشه ورزی می بینند، منشأ بسیاری از شبهات و پرسشهایی اند که در این زمینه مطرح شده اند. برهمین اساس امروزه عناوینی چون القای تفکر عقلانی،تفکرانتقادی و خلاقیت از موضوعات مهم تربیتی هستند که نظر پژوهشگران را به خود جلب کرده اند. درتعلیم و تربیت امروز گرایش به تفکر انتقادی یکی از ملزومات زندگی عقلانی قلمداد شده است. در کشور ما، ضرورت تربیت دینی به منزله وظیفه مهم و اصلی تعلیم و تربیت پذیرفته شده است و باید به گون ه ای اعمال شود که در مقابل چالش های موجود به بهترین شکل، مخاطبان را جذب کند. بنابراین، باید تلاش کرد تا به شیوه های موجود در این فرآیند، کیفیت بخشید و آن را بهتر و زیباتر به نسل جوان ارائه داد. اگر تربیت دینی بتواند با روشهای جدید منطبق شود، گامی مؤثر برای جذب افراد به دینداری برداشته است. یک راهکار اساسی در جامعه ما، داشتن تفکر انتقادی در شیوه های تربیت دینی است. این مقاله، با روش تحلیل مفهومی و نیز با استناد به منابع معتبر، تلاش می کند به تطبیق و همگرایی مؤلفه هایی که در تفکر انتقادی و تربیت دینی مؤثرند، بپردازد. نتیجه این پژوهش، اشتراک برخی مؤلفه های تفکر انتقادی و تربیت دینی را به ویژه در بعد شناختی مورد تأکید قرار می دهد و ثابت می کند که این مؤلفه ها با هم تطابق و همخوانی دارند.
هوشمندسازی مدرسه در ایران از سیاستگذاری تا عمل:مطالعه موردی چندگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این تحقیق بررسی ماهیت و چگونگی عملیاتی شدن یکی از سیاست های اخیر وزارت آموزش و پرورش با نام هوشمندسازی مدارس است. به این منظور با روش مطالعه موردی که به واکاوی عمیق یک پدیده در یک یا چند مورد می پردازد، چهار مدرسه که در شهر تهران از نظر آموزش و پرورش جزو مدارس هوشمند محسوب می شدند با نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیدند. به منظور پاسخ به پرسش های این پژوهش که از جنس چگونگی پدیده هستند از روشهای متعارف تولید داده درپژوهشهای کیفی یعنی مشاهده میان مدت، مصاحبه مردم نگارانه و پرسشنامه باز استفاده شد و با تکنیکهای مقایسه مداوم، کدگذاری باز و محوری مورد تحلیل قرار گرفت. یافته های این تحقیق تحت دو مضمون کلیِ عوامل ساختاری و فرآیندی یک مدرسه هوشمند بازنمایی شده اند. عوامل ساختاری ناظر بر مضامینی است همچون تعداد رایانه در مدرسه، تعداد و نوع نرم افزارهای موجود و میزان استفاده، سواد رایانه ای معلم و دروسی که بیشتر در آنها از رایانه استفاده می گردد و عوامل فرآیندی ناظر بر مضامینی همچون تعامل معلم و دانش آموز در کنشهای پداگوژیک آنها، تعامل میان دانش آموزان، تعامل معلم با همکاران و با مدیر مدرسه است. داده ها ی این پژوهش نشان داده است که فاصله ای قابل ملاحظه میان تلقی اسناد سیاست گذاری از مدارس هوشمند و آنچه به واقع در حال اتفاق افتادن است، وجود دارد. این شکاف به ویژه در خصوص عوامل فرآیندی چشمگیر است.
تدوین معیارهای استاندارد مدارس سبز در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از تهدیدهای محیط زیستی، تخریب منابع و آلوده سازی محیط نتیجه فعالیتهای انسانی است؛ ازاین رو آموزش محیط زیست به دانش آموزان از مؤثرترین شاخصها در افزایش و ارتقای آگاهی های جامعه قلمداد می شود. امروزه تدوین معیارهای انتخاب مدارس سبز با تأکید بر حفاظت از محیط زیست به یکی از مهم ترین مسائل سازمانهای مسئول تبدیل شده است. پژوهشگران معیارهای متعددی را برای ارزیابی مدارس سبز برشمرده اند که باوجود تعدد، دارای همگرایی قانع کننده هستند. استانداردهای مدارس سبز که شامل فضای فیزیکی، فرهنگ سازمانی و اهداف آموزشی هستند، نمودی کلی از یک مدرسه سبز را فراهم می کنند. فقدان مدارس سبز در میان مدارس کشور ضرورت وجود معیارهای استاندارد را که همچون مدل اطلاعاتی،تصمیم گیران را در ایجاد مدارس فوق یاری می دهد بیشتر آشکار می سازد. تدوین این معیارها و چگونگی به کارگیری آنها از طریق روش شناسی، موجب می شود که دامنه انتخابهای نادرست محدود و گزینش این مدارس از حیطه افراد غیرمتخصص خارج شود و به روشهای سلیقه ای، ذهنی و توصیفی لگام زده شود تا این اقدام با برخورداری از پشتوانه علمی، در حیطه حرفه ای گری و متخصصان قرار گیرد. در این تحقیق1 با استفاده از رویکردهای تصمیم گیری چند معیاره فازی، معیارهای استاندارد مدارس سبز کشور ایران در قالب 14 معیار اصلی و 28 معیار فرعی تدوین شده است. در پایان نیز سعی شد با ارائه راهکارهای مناسب، به مدیران این مدارس به منظور مدیریت هر چه بهتر محیط زیستی یاری شود.
تأثیرآموزش ترکیبی بربازده های یادگیری در قرآن باتوجه به اثرات تعدیلی رویکردهای یادگیری در دانش آموزان دبیرستانی مدارس استعدادهای درخشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان تأثیر آموزش ترکیبی بر بازده های یادگیری(دانش، مهارت و نگرش) در درس قرآن با توجه به اثرات تعدیلی رویکردهای یادگیری(سطحی و عمقی) در دانش آموزان دبیرستانی مدارس استعدادهای درخشان شهر تهران انجام شده است. این پژوهش از نوع پژوهش های نیمه تجربی و از طرحهای عاملی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بوده است.جامعه آماری مورد بررسی 1200نفراز دانش آموزان پسرپایه اول دبیرستان بودند که 120 دانش آموز به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. آموزش ترکیبی به مدت 12 هفته روی گروه آزمایش اجراشد. در این پژوهش از آزمون ریون، پرسشنامه فرآیند مطالعه بیگز و همکاران (2001) و پرسشنامه های معلم ساخته پیشرفت تحصیلی درس قرآن و سنجش نگرش نسبت به آن استفاده شده است. برای تحلیل داده های پژوهش روشهای آمار توصیفی(میانگین، انحراف استاندارد) و استنباطی (روش تحلیل کواریانس چند متغیره) به کار رفته است. نتایج نشان می دهد که میان میانگین پس آزمون بازده های یادگیری در تعامل با رویکرد یادگیری بعد از حذف اثر پیش آزمون تفاوتی معنادار وجود دارد، به این معنا که آموزش ترکیبی در تعامل با رویکردهای یادگیری، بازده های یادگیری دانش آموزان درگروه آزمایش را با رویکرد عمیق بهبود می بخشد. باتوجه به یافته های این پژوهش و مرور مبانی نظری و تجربی حوزه آموزش ترکیبی می توان نتیجه گرفت که کاربست این شیوه می تواند بر رشد بازده های یادگیری دانش، مهارت و نگرش دانش آموزان باتوجه به رویکردهای آن نسبت به شیوه های آموزش سنتی تأثیرگذار باشد.
مکان یابی مراکز آموزشی با استفاده از مدل ترکیبی منطق بولین وFAHP\n(مطالعه موردی: مدارس راهنمایی شهر دهدشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعیین توزیع بهینه کاربریها و مراکز خدماتی مسئله ای است که اغلب اوقات برنامه ریزان با آن سرو کار دارند، زیرا به سبب رشد پرشتاب جمعیت و کالبد شهرها، مشکلاتی مانند کمبود و عدم توزیع فضایی مناسب کاربریها به وجود آمده است. دراین میان فضاهای آموزشی در زمره کارکردهایی هستند که از اهمیتی روزافزون برخوردارند و با توجه به جوانی جمعیت کشورمان، لزوم تاسیس مدارس جدید و مکان یابی بهینه و مناسب آنها بیشتر می شود. هدف پژوهش حاضر ارزیابی کاربری آموزشی (مدارس راهنمایی) شهر دهدشت است. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی و نوع آن کاربردی – نظری است و حجم نمونه مورد مطالعه شامل تمام مدارس راهنمایی شهر دهدشت است. برای انجام دادن این پژوهش ابتدا معیارهای لازم مکان یابی مشخص شده، سپس برای تجزیه و تحلیل معیارها از سیستم اطلاعات جغرافیایی و برای وزن دهی به معیارها از مدل تصمیم گیری فازی بهره گیری شده است. در نهایت با ترکیب اطلاعات مورد استفاده مناسب ترین مکانها برای تأسیس مدارس پیشنهاد شده و در نقشه پایانی مکانها اولویت گذاری شده و مکانهای کاملاً مناسب تا کاملاً نامناسب مشخص شده اند.بدین ترتیب مکانهایی که دارای اولویت کمتری برای احداث مدارس جدید بوده اند در طیف نامناسب و کاملاً نامناسب و مکانهایی که دارای بیشترین اولویت برای احداث مدارس جدیدهستند، در دو طیف مناسب و کاملاً مناسب قرار گرفته اند. از این رو با برآورد نسبتاً دقیقی از جمعیت دانش آموزان سالهای آتی، می توان سیستم اطلاعات جغرافیایی را برای احداث مدارس مورد نیاز و مکانهای مناسب در شهر دهدشت پیشنهاد کرد.