مقالات
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه صلاحیتها و شایستگیهای حرفه معلمی از منظر زیبایی شناسانه در هشت کشور جهان و ایران انجام شده است. انتخاب کشورها با در نظرگرفتن موفقیت آنها در مطالعات تیمز، پرلز و پیزا بوده است. این کشورها عبارت اند از: استرالیا، انگلستان، سنگاپور، فنلاند، کانادا، کره جنوبی، مالزی و هندوستان. چارچوب مطالعه شایستگیهای حرفه معلمی در پژوهش حاضر برگرفته از مقالات مهرمحمدی (1390 و 2017) بوده که عبارت اند از: کنش متأملانه، کنش متخیلانه، کنش خلاق، اتکا به دانش مربوط به پیشینه دانش آموزان، نسبت ویژه دیالکتیکی میان دانش نظری و عملی، دیدن(تشخیص) مسئله در موقعیت، اتکا به هوش تأملی به علاوه هوش تجربی، دغدغه یادگیری مادام العمر و مستمر، تولید دانش حرفه ای، انعطاف پذیری و سیالیت در اهداف یادگیری دانش آموزان، کمک به ایجاد یادگیری لذت بخش، التزام به استفاده از روشها یا اشکال گوناگون ارائه در آموزش و التزام به سنجش آموخته های دانش آموزان با روشهای غیر کمی(خبرگی). برای بررسی و تحلیل یافته ها از روش تطبیقی مقایسه ای و بر اساس الگوی چهار مرحله ای بردی یعنی توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه استفاده شده است. یافته ها نشان داده اند که شایستگیهای سیزده گانه موردنظر این پژوهش در برنامه های درسی تربیت معلم کشورهای مورد بررسی کمتر به رویکرد زیبایی شناسانه پرداخته اند. بر این اساس، برخی از کشورها، از طریق استانداردها یا الگوهایی به صلاحیتها و شایستگیهای حرفه معلمی پرداخته و برخی دیگر اسناد ملی و چارچوبهایی برای آماده سازی معلمان در نظر گرفته اند. در ایران نیز اسناد بالادستی همچون سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، سند برنامه درسی ملی و نیز سند معماری کلان دانشگاه فرهنگیان به برخی از وجوه و ویژگیهای حرفه معلمی پرداخته اند. شایان ذکر است که توضیحات ارائه شده در زمینه ویژگیهای حرفه معلمی در برخی از موارد، کافی، اما در اکثر موارد در حد عباراتی کوتاه و ناکافی بوده است.
شناسایی راهبردهای آموزش کارآفرینان جوان: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی راهبردهای آموزش کارآفرینان جوان در دوره دبیرستان بوده و برای انجام آن از روش پژوهش کیفی با رویکرد نظریه داده بنیاد استفاده شده است. جامعه پژوهش حاضر صاحب نظران حوزه آموزش کارآفرینی بودند. نمونه گیری به روش نمونه گیری در دسترس و روش نمونه گیری گلوله برفی انجام شده است. به همین منظور 22 نفر مورد مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها، از سیستم کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده شده است. یافته ها نشان دادند که برای آموزش کارآفرینان جوان در دوره دبیرستان باید به دو راهبرد درون -سازمانی آموزش کارآفرینی و راهبرد برون-سازمانی آموزش کارآفرینی توجه شود. راهبرد درون- سازمانی آموزش کارآفرینی شامل تدوین برنامه درسی پرورش- محور و پیوسته، مدیریت استعداد دانش آموزان و توانمندسازی کادر مدرسه با تمرکز بر معلم است. راهبرد برون- سازمانی آموزش کارآفرینی شامل فرهنگ سازی، خلق محیط نهادی حمایت گر و نیازسنجی ملی و فراملی است. به طور خلاصه، آموزش کارآفرینی یک اکوسیستم است و در هنگام تدوین راهبردهای آموزش کارآفرینی به دانش آموزان باید هم به محیط درون نظام آموزشی و هم محیط بیرون نظام آموزشی توجه کرد. با توجه به یافته ها، به منظور ارتقای آموزش کارآفرینی پیشنهاد می شود که آموزش کارآفرینی در همه سطوح مستقر شود، از روشهای تدریس فعال استفاده شود، در کنار مشاوره های تحصیلی مشاوره کارآفرینی هم انجام شود، از معلمان شایسته کارآفرینی بهره گرفته شود، دولت از دانش آموزان کارآفرین حمایت کند و آموزش کارآفرینی عمدتاً متمرکز بر دانش آموزانی باشد که روحیه کارآفرینی دارند.
شناسایی و تعیین شایستگیهای حرفه ای معلمان با ابتناء بر اسناد تحولی آموزش و پرورش و اعتبارسنجی آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ذیل هدف عملیاتی شماره 11 سند تحول بنیادین، راهکار 4-11، ناظر به ایجاد نظام ارزیابی صلاحیت معلمان شامل شایستگیهای اخلاقی، اعتقادی، انقلابی، حرفه ای و تخصصی و ارزشیابی متناسب با مبانی و اهداف سند تحول راهبردی است. با هدف تعیین شایستگیهای معطوف به هویت حرفه ای معلمان با ابتناء بر اسناد تحولی آموزش و پرورش، این پژوهش آمیخته در صدد پاسخگویی به این پرسش بوده است که شایستگیهای مورد انتظار اسناد تحولی از معلم و نیز مؤلفه های آن شایستگیها چیست؟ در بخش نخست پژوهش که ماهیتی کیفی داشت، از روشهای اسنادی و کتابخانه ای، تحلیل مفهومی، تلفیقی، گروه خبرگان و در بخش دوم، بیشتر از روشهای کمّی بهره گرفته شده است. مشارکت کنندگان در این پژوهش، چهارده نفر از صاحب نظران و سیاستگذاران حوزه معلم و تربیت معلم بودند که با معیار آشنایی با اسناد تحولی، به صورت هدفمند انتخاب شده اند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده های کمّی که با استفاده از روشهای آمار توصیفی و غیرپارامتریک انجام شده، نشان داد که از منظر اعضای گروه خبرگان، شایستگیهای تعیین شده با گزاره های مستخرج از اسناد تحولی و نیز مؤلفه های تعیین شده با شایستگیها، همخوانی و توافق بسیار دارند. به این ترتیب، پس از فرایندی طولانی برای شناسایی و اعتباربخشی شایستگیها و مؤلفه های ذیل آنها و از طریق تجزیه و تحلیل اطلاعات کیفی و داده های کمّی، هشت شایستگی حرفه ای معطوف به اخلاق و تعهد حرفه ای، دانش تربیتی و مهارتهای تربیتی به عنوان شایستگیهای حرفه ای مورد انتظار اسناد تحولی آموزش و پرورش شناسایی و سی و شش مؤلفه ذیل آنها تعیین شد.
شایستگیهای معلمی از نگاه کنشگران عرصه تربیت: نقاط اشتراک و تمایز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معلمان عنصر کلیدی موفقیت نظام آموزش و پرورش به شمار می آیند و دانشگاه فرهنگیان متولی تربیت معلمان است. توصیفی روشن از شایستگیهای معلمی و تأمل بر آن می تواند مقدمه ای برای ورود به مدیریت و رهبری سازمانی، برنامه های درسی تربیت معلم و خلق فرهنگ سازمانی متناسب با آن در دانشگاه فرهنگیان باشد. این مقاله به توصیف شایستگیهای معلمی از نگاه کنشگران در آموزش و پرورش و آموزش عالی پرداخته و در تکمیل آن، نقاط اشتراک و تمایز دیدگاه کنشگران را بررسی کرده است. داده های پژوهش بر اساس طرح پژوهشی کیفی با رویکرد پدیدارشناسی و به کمک مصاحبه عمیق نیمه ساختارمند گردآوری شده اند. انتخاب مشارکت کنندگان در پژوهش مبتنی بر شیوه نمونه گیری هدفمند و با رعایت تنوع گروهها انجام گرفته است. مشارکت کنندگان 49 نفر از پنج گروه بودند که عبارت اند از: اعضای هیأت رئیسه، مدرسان، کارشناسان و دانشجویان دانشگاه فرهنگیان، همچنین اساتید دیگر دانشگاهها در حوزه آموزش و پرورش و آموزش عالی. از تحلیل داده ها شش سازه شایستگیهای معلمی در حوزه های دانش نظری، دانش عملی، نگاه توحیدی و زیباشناختی، باورهای حرفه ای، فردی و فراشایستگیها با 15 مؤلفه اصلی و 62 خرده مؤلفه استنباط شده است. تحلیل داده ها به تفکیک گروهها نشان داد که مدرسان، اعضای هیأت رئیسه و کارشناسان دانشگاه فرهنگیان درباره شش سازه شایستگیهای معلمی دیدگاه مشترک داشتند. گروه اساتید دیگر دانشگاهها و دانشجویان در پنج سازه شایستگیهای معلمی با سه گروه قبلی مشترک اما در سازه شایستگیهای فردی متفاوت بودند.
تبیین شاخصهای ارزیابی عملکرد معلمان تربیت بدنی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، تبیین شاخصهای ارزیابی عملکرد معلمان تربیت بدنی شهر تهران بوده است. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه گرد آوری داده ها از نوع پژوهشهای همبستگی است که به شکل میدانی انجام شده است. جامعه آماری آن را همه معلمان تربیت بدنی مرد و زن مناطق 19 گانه شهر تهران تشکیل داده اند. در این تحقیق تعداد 384 معلم تربیت بدنی به روش نمونه گیری خوشه ای هدفمند، با استفاده از فرمول حجم جامعه نامحدود کوکران به عنوان نمونه انتخاب شدند. به این صورت که مناطق نوزدهگانه آموزش وپرورش تهران به پنج بخش شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز تقسیم شده است و از هر بخش یک منطقه به عنوان نمونه انتخاب و پرسشنامه های پژوهش میان معلمان تربیت بدنی آن مناطق توزیع شده است. ابزار مورد استفاده، پرسشنامه مقیاس ارزیابی معلمان تربیت بدنی (یلدیز، 2008) شامل 47 سؤال بر اساس پیوستار پنج ارزشی لیکرت با آلفای کرونباخ 0/79 بوده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که بیشتر معلمان معتقدند که کمیته ای چندگانه برای ارزیابی عملکردشان تشکیل شود و ارزیابی در پایان هر ترم تحصیلی انجام گیرد. یافته های پژوهش نشان دادند که تبیین شاخصهای ارزیابی عملکرد معلمان تربیت بدنی از برازش کافی برخوردار است. در این مدل، شاخصهای ارزیابی عملکرد شامل شاخص کلی عملکرد معلم، شاخص ارزیابی عملکرد محتوای برنامه درسی، شاخص عملکردهای فوق برنامه، شاخصهای مدیریتی عملکرد، عوامل کاهش دهنده عملکرد معلمان، نکات مهم در ارزیابی عملکرد معلمان و به کارگیری ارزیابی عملکرد در تصمیمات مختلف بودند.
بدفهمی های دانش آموزان در علوم تجربی دوره اول ابتدایی و نقش آموزگاران در شناسایی و اصلاح آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش شناسایی بدفهمی های دانش آموزان در علوم تجربی دوره اول ابتدایی و نقش آموزگاران در شناسایی و اصلاح این بدفهمی ها بوده است که به روش تحقیق ترکیبی طرح اکتشافی انجام شده است. نمونه مورد مطالعه از میان مدارس ابتدایی استانهای آذربایجان شرقی، تهران، خراسان جنوبی و همدان انتخاب شده است. آموزگاران مدارس نمونه در یک دوره آموزش کوتاه مدت در مورد اصول بدفهمی شرکت کردند. اطلاعات پژوهش را آموزگاران در طول یک سال تحصیلی و با تکمیل کردن پرسشنامه مرتبط با بدفهمی در پایه های تحصیلی اول تا سوم به طور مجزا گردآوری کردند (336 گزارش). یافته های پژوهش نشان دادند که بدفهمی های واژگانی، مفهومی و پیش پنداشته شایع ترین بدفهمی های دانش آموزان دوره اول ابتدایی در درس علوم تجربی بوده اند و آموزگاران این بدفهمی ها را از طریق به کارگیری راهبردهای فعال یاددهی-یادگیری در کلاس علوم تجربی، همچون پرسش و پاسخ، مشاهده حین آزمایش، انجام دادن فعالیت عملی و شنیدن مکالمات درون-گروهی دانش آموزان شناسایی کردند. در حدود نیمی از راهبردهای به کارگرفته شده از سوی آموزگاران برای اصلاح بدفهمی ها راهبردهای معمولی تعاملی مانند انجام دادن فعالیتهای عملی، مقایسه و نتیجه گیری، مباحثه و نتیجه گیری و کاربرد چندرسانه ای ها بوده اند که دانش آموزان خود را به طور فعال درگیر اصلاح سازه های ناقص یا غلط ذهنی خود کرده اند. در مجموع نتایج پژوهش بیانگر توانایی قابل قبول آموزگاران مشارکت کننده در طرح برای شناسایی و اصلاح بدفهمی های دانش آموزانشان است.
اثربخشی آموزش هوش هیجانی به روش قصه گویی بر کاهش کمرویی و ارتقای هوش هیجانی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش هوش هیجانی به روش قصه گویی بر کاهش کمرویی و ارتقای هوش هیجانی و مؤلفه های آن در دانش آموزان دختر دبستانی انجام شده است. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری را دانش آموزان پایه های پنجم و ششم دبستانهای دخترانه شهر قم در سال تحصیلی 95-1394 تشکیل دادند. نمونه پژوهش یکی از مدارس ابتدایی شهر قم بود که به صورت در دسترس انتخاب شد و 25 دانش آموز کمرو به صورت هدفمند انتخاب شدند(با استفاده از پرسشنامه و مصاحبه تشخیصی- تکمیلی با معلمان) و با جایگزینی تصادفی در گروه آزمایش و کنترل (12نفر گروه آزمایش و 13نفر گروه کنترل) قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده، پرسشنامه هوش هیجانی کودکان و نوجوانان بار- آن (2000) و پرسشنامه کمرویی کودکان کروزیر (1995) بود. اعضای گروه آزمایش در هشت جلسه 45 دقیقه ای، هفته ای یک بار، آموزش هوش هیجانی را به روش قصه گویی (قصه ها را پژوهشگران تهیه کردند و روایی حاصل شد) دریافت کردند، درحالی که به اعضای گروه کنترل هیچ آموزشی ارائه نشد. پس از پایان جلسه های آموزشی، پرسشنامه های مذکور برای هر دو گروه اجرا شدند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و چند متغیری استفاده شد. نتایج نشان داد آموزش هوش هیجانی به روش قصه گویی بر کاهش کمرویی (در سطح 0/99 و توان آماری 0/86) و ارتقای هوش هیجانی کلی و مؤلفه های آن (درون- فردی، میان- فردی)(در سطح 0/95 و توان آماری 0/66 تا 0/99) در دانش آموزان دختر دبستانی مؤثر بوده است. براین اساس پیشنهاد می شود که در محیطهای آموزشی برای غلبه بر کمرویی کودکان آموزش هوش هیجانی با روش قصه گویی مورد استفاده قرار گیرد.