مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، طراحی و اعتباربخشی الگوی برنامه درسی سواد اطلاعاتی برای دوره متوسطه دوم بوده است. به این منظور از روشهای تحلیل اسنادی، تحلیل محتوای مضمونی و تحلیل محتوای کیفی استفاده شده است. منابع مورد مطالعه برای گردآوری داده ها شامل 233 منبع داخلی و خارجی اعم از کتاب، مقاله و پایان نامه درباره برنامه درسی سواد اطلاعاتی بود و مشارکت کنندگان چهار متخصص رشته برنامه ریزی درسی و شش متخصص علم اطلاعات و دانش شناسی بودند که به طور هدفمند انتخاب شدند. فنون گرد آوری داده ها عبارت بودند از: توصیف و تحلیل محتوا و مصاحبه نیمه ساختار یافته با صاحب نظران. داده های منتج از مصاحبه ها و تحلیل محتوا با نرم افزار تحلیل داده های کیفی MAXQDA 2018 کدگذاری و تحلیل شدند. خروجی نرم افزار ویژگیهای عناصر برنامه درسی سواد اطلاعاتی را در پنج مقوله، 20 زیرمقوله و 77 شاخص به ترتیب برای هدف، محتوا، فعالیتهای یادگیرنده، نقش معلم و ارزشیابی مشخص کرد و الگوی اولیه برنامه طراحی شد. برای اعتباریابی برنامه، نظرات ده نفر از صاحب نظران و 34 نفر از دبیران مجرب درباره ضرورت عناصر برنامه (CVI) و تناسب عناصر برنامه (CVR) به صورت پرسشنامه اخذ شد که حاکی از ضرورت و تناسب همه عناصر برنامه و معتبر بودن برنامه با ویژگیهای جامع، تلفیقی، دانش آموز-محور و منعطف بود. نتایج این پژوهش را می توان در طراحی برنامه درسی سواد اطلاعاتی برای دوره متوسطه دوم به کار برد.
سنجش نگرش متخصصان تهیه و تدوین مطالب درسی به مقوله آموزش زیست محیطی در برنامه جدید آموزش زبان انگلیسی در ایران: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متأثر از تحولات چشمگیر در روند تهیه و تدوین کتابهای آموزش زبان، در سالهای اخیر چه در بعد نظری و چه در عمل شاهد توجهی گسترده به مقوله آموزش زیست محیطی در تهیه و تدوین کتابهای آموزش زبان انگلیسی بوده ایم. گرچه پشتوانه نظری و منطق بهره گیری این دسته از آثار درباره این رویکرد با تفاوتهایی همراه بوده است، اما غالب آنها بر این نکته اتفاق نظر دارند که آموزش زبان انگلیسی به منزله زبانی بین المللی، نه صرفاً یک فعالیت آموزشی بلکه توأمان فعالیتی اجتماعی است. با توجه به اهمیت این موضوع از یک سو و نیز توجه دیرهنگام اما نویدبخش به این مقوله در کتابهای نونگاشت زبان انگلیسی در نظام آموزش و پرورش ایران، در این مقاله تلاش شده است تا به شیوه ای کیفی به سنجش نگرش شماری از متخصصان حوزه تهیه و تدوین کتابهای درسی به جایگاه و اهمیت این رویکرد و نیز مشخصاً دیدگاه آنها نسبت به بازتاب این رویکرد در کتابهای نونگاشت زبان انگلیسی در پایه های دهم، یازدهم و دوازدهم پرداخته شود. یافته های حاصل از مصاحبه های پژوهش بیانگر آن است که با وجود برخی اختلاف نظرها درباره منطق بهره گیری از این رویکرد، از منظر این متخصصان توجه به آموزش زیست محیطی جایگاهی قابل توجه در تهیه و تدوین کتابهای آموزش زبان انگلیسی دارد؛ رویکردی که علاوه بر تقویت مهارتهای زبانی، به تقویت تفکر انتقادی، فعالیت گروهی و رشد اجتماعی فراگیران یاری می رساند. همچنین یافته ها مبین نگرش مثبت متخصصان به گنجاندن آموزش زیست محیطی در کتابهای نونگاشت زبان انگلیسی و البته ارائه پیشنهادهایی در راستای ارائه مطلوب تر آن بوده است.
تأثیر توانمندسازی روان شناختی بر توسعه فردی معلمان تربیت بدنی شهر تهران با نقش میانجیگری چابکی یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، تعیین تأثیر توانمندسازی روان شناختی بر توسعه فردی معلمان تربیت بدنی شهر تهران با نقش میانجیگری چابکی یادگیری بود. روش تحقیق توصیفی و همبستگی مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری تحقیق شامل همه معلمان تربیت بدنی شهر تهران به تعداد 1500 نفر بود که بر اساس جدول مورگان از میان آنان 325 نفر به صورت خوشه ای و تصادفی ساده به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات سه پرسشنامه استاندارد چابکی یادگیری گراوت و کالدول(2016)، توسعه فردی معلمان داچنر(2013) و توانمندسازی روان شناختی حاتمی و دستار(1391) بود. از آمار استنباطی کولموگروف- اسمیرنف و مدل معادلات ساختاری برای تحلیل داده ها استفاده شده است. نتایج نشان داد که توانمندسازی روان شناختی به صورت مستقیم بر توسعه فردی معلمان تربیت بدنی تأثیر مثبت 0/36 دارد و همچنین به صورت غیرمستقیم از طریق چابکی یادگیری بر توسعه فردی معلمان تربیت بدنی تأثیر مثبت 0/21 دارد. معلمانی که توانمندسازی روان شناختی و چابکی یادگیری بالایی دارند، تمایل بسیار به یادگیری موضوعات جدید و مواردی دارند که رشد شخصی آنها را ممکن می سازد. این افراد کنجکاوند و در پی توسعه مستمر فردی خود و بهبود نقاط فردی شان بر می آیند. لازم است که مسئولان مربوطه به این موارد توجه کنند و شرایط را برای بالابردن چابکی یادگیری معلمان تربیت بدنی فراهم کنند.
مسئولیت پذیری شخصی و اشتیاق عاملی دانش آموز: اثر تعدیلی راهبرد انضباطی اجباری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مطالعه تعیین نقش تعدیل کننده راهبردهای انضباطی اجباری معلم به منزله یک متغیر مدیریت کلاس درس در رابطه مسئولیت پذیری شخصی و اشتیاق عاملی دانش آموز بود. اشتیاق عاملی بیانگر مشارکت سازنده و داوطلبانه دانش آموز و عدم انفعال او در جریان آموزش است. این اشتیاق متأثر از متغیرهای شخصی، مسئولیت پذیری، محیط کلاس و راهبردهای انضباطی است. جامعه پژوهش شامل همه دانش آموزان مدارس غیردولتی دوره متوسطه اول شهر تهران بودند. داده های پژوهش با مشارکت 334 دانش آموز پایه هفتم، هشتم و نهم 15 کلاس در پنج مدرسه متوسطه دوره اول مناطق گوناگون شهر تهران و با به کارگیری پرسشنامه های اشتیاق عاملی ریو و تسنگ (2011) و مسئولیت پذیری دانش آموز لوئیس (2001) گردآوری شدند. داده های راهبرد انضباطی اجباری معلمان بر اساس تجربه دانش آموزان از رفتار انضباطی معلم با پاسخ به مقیاس راهبرد انضباطی اجباری سنجیده شدند. در تحلیل رگرسیون برای تعیین نقش متغیر تعدیل کننده و تحلیل داده ها از برنامه الحاقی پردازشگر هایس استفاده شده است. یافته های پژوهش ضمن تأیید کردن اثر مسئولیت پذیری بر اشتیاق، نشان دادند که راهبردهای انضباطی اجباری معلم اثر مسئولیت پذیری بر اشتیاق عاملی دانش آموز را تعدیل می کنند. بر اساس روش جانسون نیمن رابطه مسئولیت پذیری شخصی و اشتیاق عاملی دانش آموز با کاهش میزان راهبرد اجباری از سطح 0/85 معنادار است که در نتیجه ضریب تأثیر مسئولیت پذیری شخصی بر اشتیاق عاملی کاهش می یابد. راهبرد اجباری از تکنیکهایی بهره می برد که موجب ایجاد محیط مهارکننده و کاهنده خودپیروی می شوند. در چنین شرایطی به رغم مسئولیت پذیری دانش آموز، با شیوع راهبردهای انضباطی اجباری از سوی معلم، دانش آموزان اشتیاق کمتری از خود نشان می دهند.
فراتحلیل کیفی دلالتهای برنامه های تربیت اخلاقی دانش آموزان برای زندگی آینده و ارائه الگو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تربیت اخلاقی دانش آموزان باید بر اساس نیازهای آینده صورت پذیرد چرا که تعلیم و تربیت فعالیتی آینده نگر و برای پرورش نسلهای آینده و انتقال میراث فرهنگی به آنان است. هدف پژوهش حاضر، شناسایی دلالتهای برنامه های تربیت اخلاقی دانش آموزان برای زندگی آینده بوده است. پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش کیفی- سنتزپژوهی بوده است. ابزار پژوهش، اسنادکاوی بوده و محیط پژوهش مشتمل بر همه مقالاتی بوده که طی سالهای 1400-1379 منتشر شده است. شیوه نمونه گیری هدفمند تا حد اشباع نظری داده ها بوده و مطالعه مقالات تا جایی ادامه یافته که داده های مکفی به دست آمده است. در نهایت 39 مقاله بر اساس ملاکهای ورودی(سال انتشار، پژوهشی بودن مقاله و امکان استخراج مضمونهای موردنیاز برای مقوله بندی) انتخاب شدند. شیوه تحلیل داده ها به صورت مفاهیم باز، مقوله محوری و مقوله هسته ای صورت پذیرفته است. حاصل تحلیل محتوایی استقرایی و ترکیبی مقولات و نتایج و ترکیبها، استخراج چارچوبی مفهومی در حوزه دلالتهای برنامه های تربیت اخلاقی دانش آموزان برای زندگی آینده حول سه سطح (تعالی عقلی- شناختی، تعالی روحی- معنوی و تعالی رفتاری-کرداری) بوده است. نتایج به دست آمده حاکی از ارتباط مقوله های رشد شناخت عقلی، رشد شناخت تجربی-علمی، رشد شناخت شهودی، رشد شناخت تعبدی، تقویت روحیه اخلاق ارزش-مدارانه، تقویت روحیه عبادی- مذهبی و تقویت روحیه معنوی، سازگاری با جامعه، رفتار مطلوب شهروندی، مسئولیت پذیری و مراقبت در برابر آسیبهای اخلاقی با دلالتهای برنامه های تربیت اخلاقی دانش آموزان بوده است.
فهم تربیت زیبایی شناختی و هنری از دیدگاه آموزگاران دورۀ ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف کلی این پژوهش، فهم تربیت زیبایی شناختی و هنری از دیدگاه آموزگاران دوره ابتدایی شهر یاسوج بود. ساحت تربیت زیبایی شناختی و هنری یکی از شش ساحت اصلی تربیت در سند تحول بنیادین در نظام تعلیم وتربیت رسمی و عمومی جمهوری اسلامی ایران است. این پژوهش، به صورت مطالعه ای کیفی از نوع تحلیل استقرایی با نظام کدگذاری طراحی و اجرا شده است. مشارکت کنندگان این پژوهش 21 نفر از آموزگاران دوره ابتدایی شهر یاسوج بودند. داده های پژوهش از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته به شیوه هدفمند و با رعایت قاعده اشباع نظری گرد آوری شده و تحلیل آنها به شیوه تحلیل محتوای استقرایی انجام گرفته است. بر اساس یافته های پژوهش، الف) در بخش اهداف ساحت تربیت زیبایی شناختی و هنری مقوله های محوری استخراج شده عبارت اند از: 1. شکوفایی زیبایی و هنر، 2. هدف تربیت هنری لزوماً پرورش هنرمند حرفه ای نیست، 3. شناسایی استعداد و شکوفایی خلاقیت و رشد همه جانبه ابعاد احساسی، عاطفی و شناختی متربیان . ب) در بخش جهت گیری کلی ساحت تربیت زیبایی شناختی و هنری نیز مقوله های محوری، 1. هنر همچون هدف و 2. هنر همچون ابزار تشخیص داده شده اند. ج) در بخش اصول ساحت تربیت زیبایی شناختی و هنری 1. اصل تأثیر هنر و نگاه زیبایی شناسانه در یادگیری سایر دروس، 2. اصل تأثیر هنر و نگاه زیبایی شناسانه در کشف استعدادها و پرورش قدرت خلاقیت کودکان و 3. اصل رمزگشایی واکاوی و خلق معنا تشخیص داده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که بر اساس فهم آموزگاران، در نظام تعلیم وتربیت کشورمان تربیت هنری و زیبایی شناسی در دوره ابتدایی آن گونه که باید، مورد توجه قرار نگرفته و به درس هنر در دبستان اهمیت درخور داده نمی شود.
تربیت زیبایی شناسی دانشجو- معلمان: ارائه یک چارچوب مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تربیت زیبایی شناسی محمل مناسبی برای اثربخشی، کارآمدی و خود شکوفایی است، ازاین رو نظامهای آموزشی پیشرو، برای دستیابی به اهداف موردنظر خود، توجهی ویژه به آن نموده اند. این پژوهش با هدف ارائه چارچوب مفهومی برای تربیت زیبایی شناسی در نظام تربیت معلم انجام شده است. در این مطالعه از روش پژوهش آمیخته (کیفی - کمی) استفاده شد و با بهره گیری از روش نمونه گیری هدفمند (گلوله برفی)، 13 نفر از صاحب نظران حوزه علوم تربیتی، هنر و زیبایی شناسی انتخاب شدند و با آنها مصاحبه نیمه ساختاریافته تا رسیدن به اشباع نظری انجام گرفت. داده های کیفی گرد آوری شده با روش تحلیل مضامین و استقرایی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. فرایند اعتباربخشی داده ها، با روش دلفی و اجرای آزمون t به انجام رسیده است. داده ها پس از مقوله بندی و تنظیم، در قالب یک چارچوب مفهومی با 14 مضمون اصلی، 7 مضمون سازمان دهنده و مضمون فراگیر «تربیت زیبایی شناسی فراگیر در تربیت معلم» ارائه شده اند. مؤلفه های اساسی این چارچوب عبارت اند از: رویکرد، اهداف، منطق و مبانی، اصول درونی، اصول بیرونی، محتوای نظری، فعالیتها، روشهای مبتنی بر زیبایی شناسی، روشهای عمومی، منابع، رسانه، نگرش و ارزشیابی. نتایج پژوهش بیانگر آن است که بر اساس تأیید صاحب نظران از مضامین شناسایی شده، چارچوب پیشنهادی از ظرفیتی مناسب برای تربیت زیبایی شناسی در تربیت معلم برخوردار است و برای تربیت معلمان خلاق و اثربخش، باید چارچوب نظری تربیت زیبایی شناسی، روح حاکم بر همه سطوح برنامه درسی رسمی و غیررسمی در نظام تربیت معلم قرار گیرد و همه عناصر دخیل در تربیت معلم نسبت به اهمیت، کارکرد و پیامد های آن آگاه باشند. همچنین شایستگی معطوف به تربیت زیبایی شناسی به مثابه یک شایستگی بنیادی در کنار سایر شایستگیها مورد توجه قرار گیرد.
شناسایی ابعاد و مؤلفه های توسعۀ حرفه ای مبتنی بر تیم معلمان: مطالعه ای اسنادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگرچه مبحث توسعه حرفه ای معلمان موضوعی جدید نیست و پژوهشهای صورت گرفته در این زمینه متعدد و متنوع است، اما مطالعات کمتری در زمینه تدوین مدل توسعه حرفه ای مبتنی بر تیم معلمان انجام گرفته و در میان مطالعات موجود، هیچ پژوهشی ابعاد و مؤلفه های توسعه حرفه ای مبتنی بر تیم معلمان را به صورت جامع مورد بررسی قرار نداده است. این پژوهش با هدف شناسایی ابعاد و مؤلفه های مدل توسعه حرفه ای مبتنی بر تیم معلمان، به شیوه مروری (اسنادی) و مبتنی بر روش پتی کرو و رابرتز (2006) انجام گرفته است. پس از تنظیم سؤالات پژوهش، به منظور شناسایی ابعاد و مؤلفه ها، اصطلاحات جستجو مشخص و پایگاههای مناسب برای دریافت منابع مربوط تعیین شدند. در مجموع بیست مقاله مرتبط به حوزه توسعه حرفه ای مبتنی بر تیم مورد بررسی قرار گرفت. ابعاد مدل توسعه حرفه ای مبتنی بر تیم معلمان در چهار بعد فردی، تیمی، آموزشی و سازمانی تدوین شد. این مدل در بعد آموزشی با پنج مؤلفه (همکاری، ﺗﺄﻣﻞ انتقادی، رویکرد آموزشی، دانش آموزشی و هویت معلمی)، در بعد فردی با شش مؤلفه (نگرش مثبت، انگیزه قوی، تعهد، خودکارآمدی، دسترسی پذیری و اعتماد به نفس)، در بعد تیمی با پنج مؤلفه (وضوح اهداف، تعامل تیمی، ترکیب تیم، رهبری تیم و گروههای کاری کوچک) و در بعد سازمانی با پنج مؤلفه (حمایت سازمانی، تشویقات، پژوهش- محوری، امور مالی و منابع و همکاری اداری) تدوین شده است. مدل پیشنهادی توسعه حرفه ای مبتنی بر تیم معلمان می تواند مدلی مناسب برای توسعه حرفه ای و ارتقای یادگیری معلمان و در نهایت بهبود کیفیت آموزش باشد.
فراترکیب عوامل کیفیت بخشی آموزش در کلاسهای چندپایه دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل کیفیت بخشی آموزش در کلاسهای چندپایه دوره ابتدایی بود. این پژوهش از نوع کیفی و در زمره تحقیقات سنتزپژوهی مبتنی بر رویکرد بررسی مطالعاتی در حیطه موضوع مورد مطالعه است. منابع مورد مطالعه شامل مقالات و پژوهشهای داخلی و خارجی در سالهای 2008 تا 2021 بوده که پس از انتخاب اولیه 61 پژوهش، 18 تحقیق به بررسی نهایی رسیده است. برای تجزیه و تحلیل از الگوی تحلیل محتوایی استقرایی و برای بررسی و دستیابی به پاسخ سؤالات پژوهش از روش سندلوسکی و باروسو(2007) استفاده شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهند که در کیفیت بخشی کلاسهای چندپایه، عوامل مرتبط با معلم (مدیریت کلاس، تخصص فناورانه، ایجاد شرایط جوی و موقعیتی، اجرای صحیح ارزشیابی، تخصص آکادمیک، مهارت افزایی معلمان، انعطاف آموزشی و رفتاری، انگیزه، به کارگیری صحیح ظرفیت کلاس، سازماندهی محیط و تجارب یادگیری، آموزش فعال و آموزش عمیق)، عوامل زمینه ای و بسترساز (امکانات و تجهیزات، مشوقهای کلاسی، ترکیب پایه ها، جو روانی، پویایی فضای کلاس و مدرسه، تجهیز مدرسه به ابزار فناوری) و عوامل مرتبط با اهداف سیاستگذاری آموزشی (محتوای کتابها، زمان کلاس، شرایط فرهنگی، توجه بیشتر به کلاسهای چندپایه در سطح کلان، روابط معلم و والدین دانش آموز و تفویض اختیارات بیشتر به معلم) تأثیرگذارند.
بررسی تأثیر الزامات سیاستگذاری داده باز بر هم افزایی نهادهای سیاستگذار در آموزش و پرورش ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یافته های پژوهشی بر کژکارکردی فرایند سیاستگذاری در آموزش و پرورش ایران دلالت دارند. سهمی از این ناکارآمدی به ناهمکنشی کارکردی و عدم انسجام نهادهای بخشی و فرابخشی سیاستگذار در این حوزه، به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات نظام مند مربوط می شود. سیاستگذاری داده باز رویکردی جدید است که سعی در افزایش مشارکت افراد و نهادهای گوناگون در فرایند سیاستگذاری عمومی دارد. در این راستا هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تأثیر سیاستگذاری داده باز بر هم افزایی نهادهای سیاستگذار در آموزش و پرورش ایران بوده است. رویکرد روش شناسی پژوهش از نوع ترکیبی (متوالی- اکتشافی) بوده است. در گام کیفی پژوهش به منظور شناسایی عوامل مؤثر بر هم افزایی نهادهای سیاستگذار، 13 نفر از خبرگان سیاستگذاری آموزش و پرورش ایران که تجاربی ارزشمند در حوزه وزارت، مجلس شورای اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی و غیره داشتند، با روش نمونه گیری هدفمند/گلوله برفی انتخاب شدند. فرایند مصاحبه عمیق نیمه ساختارمند تا رسیدن به مرحله اشباع نظری ادامه یافت. طی این مرحله 45 عامل در قالب چهار بعد محتوایی، فرایندی، ساختاری و ارتباطی شناسایی شدند. یافته های بخش کمی نشان دادند که متغیر الزامات سیاستگذاری داده باز توان تبیین حدود 67 درصد از تغییرات واریانس متغیر هم افزایی نهادهای سیاستگذار را در آموزش و پرورش داشته است. بیشترین تأثیر این الزامات نیز بر ابعاد فرایندی و ساختاری متغیر هم افزایی با حدود 57 درصد بوده است.
کاوشی پدیدارشناسانه بر تعیین مهارتهای اساسی سواد رسانه ای در کتاب تفکر و سواد رسانه ای پایۀ دهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی و اعتباریابی الگوی مهارتهای اساسی سواد رسانه ای در برنامه درسی تفکر و سواد رسانه ای برای دانش آموزان پایه دهم دوره متوسطه انجام شده و برای اجرای آن از روش تحقیق ترکیبی (کیفی-کمی) استفاده شده است. جامعه هدف افراد متخصص و مطلع در حوزه های سواد رسانه ای و برنامه درسی در آموزش و پرورش بود. در بخش کیفی بیست متخصص در زمینه موضوع مورد مطالعه به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و مورد مصاحبه عمیق نیمه ساختارمند قرارگرفتند. نمونه گیری تا اشباع داده ها ادامه یافت. مصاحبه ها پس از ضبط، بازنویسی، کدگذاری و تحلیل شدند. از تحلیل داده های کیفی، مهارتهای سواد رسانه ای در حوزه های مفهومی، ارتباطی، اخلاقی، فنی و فناورانه با 14 مؤلفه اصلی و 64 گویه استنباط شده است. در بخش کمی، نتایج مطالعه کیفی در قالب پرسشنامه ای در اختیار 180 تن از خبرگان آموزش و پرورش و معلمان تفکر و سواد رسانه ای با به کارگیری روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی قرار داده شد. اعتبار پرسشنامه را متخصصان برنامه درسی تأیید کردند و پایایی آن با آلفای کرونباخ (0/90) محاسبه شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده های بخش کیفی از تکنیک تحلیل محتوا و در بخش کمی، در راستای تحلیلهای تکمیلی از معادلات ساختاری برای مدل سازی روابط علی، با تأکید بر نرم افزار لیزرل بهره گیری شد. یافته های پژوهش نشان دادند که مؤلفه های احصاشده بار عاملی کافی برای پیش بینی مهارتهای سواد رسانه ای دارند. همچنین نتایج آزمون آماری نشان داد که الگوی طراحی شده در مدارس ایران از برازشی مناسب برخوردار است. نتایج این مطالعه می تواند به منزله مکمل برنامه درسی تفکر و سواد رسانه ای در مدارس استفاده شود.
نقد و مقایسه انسان فرهیخته سند تحول از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، نقد و مقایسه انسان فرهیخته سند تحول از منظر ابن سینا بوده و برای دستیابی به این هدف، از روش پژوهش تطبیقی بهره گرفته شده است. مبانی فلسفی تربیت و ویژگیهای هر دو دیدگاه درباره انسان فرهیخته به طور تفصیلی و در قالب عناوین متعدد مطرح شده و مورد مقایسه قرارگرفته است. بررسی مواضع خلاف و وفاق نشان داد که مبانی فلسفی تربیت در هر دو دیدگاه با توجه به دین اسلام شکل گرفته است، در نتیجه در هر دو دیدگاه بنیانهای نظری در تربیت انسان فرهیخته آموزه های دینی و قرآنی است. بررسی مبانی فلسفی تربیت در هر دو نظام تربیتی نشان داد که تصویر انسان فرهیخته را نمی توان تنها ذیل مبحث مبانی انسان شناسی مشاهده کرد. در هر دو دیدگاه، هدف غایی از تربیت انسان فرهیخته رسیدن به قرب الهی ذکر شده است. از وجوه اشتراک انسان فرهیخته سینوی و سند تحول می توان به ویژگیهایی همچون نگرش غیرابزاری به دانش، حرفه گرایی و اجتماعی بودن اشاره کرد و همین طور از وجوه افتراق آنها ویژگیهایی همچون تعقل، اراده و اختیار و ابعاد تربیت قابل ذکر است. در نظام تربیتی سینوی تربیت عرفانی نقشی برجسته دارد. با توجه به امکان به کارگیری آرای ابن سینا در مورد انسان فرهیخته در نظام آموزشی ضروری است که در بازنگری و اصلاح مبانی نظری سند تحول نقاط اشتراک مورد توجه قرار گیرد.