مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی کارآمدی فرهنگی معلمان ابتدایی برمبنای پداگوژی برخوردار از ربط فرهنگی است. به منظور دستیابی به این هدف از رویکرد کیفی و روش پژوهش خود زیست نگاری استفاده شده است. جامعه پژوهش همه معلمان دوره ابتدایی ایرانی بودند که با روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس اشباع نظری یافته ها، ده نفر از آنان با حداکثر تنوع فرهنگی ممکن به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها روایتهای خود زیست نگاری معلمان ایرانی و روش تجزیه وتحلیل داده ها نیز تحلیل موضوعی کیفی بود. یافته های این پژوهش نشان دادند که کارآمدی فرهنگی معلمان دوره ابتدایی دارای ابعاد دانشی (شامل دانش پداگوژیکی و دانش از دانش آموزان)، نگرشی (شامل نگرش نسبت به تنوع فرهنگی، نگرش نسبت به ساخت دانش، نگرش نسبت به پیشرفت دانش آموزان و نگرش نسبت به شناخت از دانش آموزان) و عملکردی (شامل تأمل، ساخت رابطه معنادار و اقدامات پداگوژیکی در راستای پیشرفت عاطفی، پیشرفت تحصیلی، صلاحیت فرهنگی و آگاهی سیاسی-اجتماعی دانش آموزان) است. همه ابعاد متأثر از یکدیگرند. معلمان کارآمد ایرانی متناسب با هر موقعیت یکی از این اقدامات پداگوژیکی را در اولویت قرار می دهند و اقداماتی متنوع را در راستای رشد عاطفی دانش آموزان انجام می دهند. رشد عاطفی دانش آموزان دو هدف مهم را پی می گیرد: اول افزایش رشد عاطفی دانش آموزان نسبت به تنوع فرهنگی، دوم رشد عاطفی درجهت پیشرفت تحصیلی. این اقدامات محدود به کلاس درس نیست و معطوف به سایر دانش آموزان، خانواده های آنها و سایر همکاران در خارج از کلاس درس نیز می شود.
معرفی مفهوم زباهنگ آموزشی: موردی از برچسب زنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعامل افرادی مانند مدیران، معلمان، والدین و دانش آموزان با یکدیگر نقش مهمی در ارتقای اهداف عالی آموزش ایفا می کند. فرهنگ تعلیم و تربیت در محیط آموزشی وابسته به چگونگی استفاده از زبان مورد استفاده توسط متولیان آموزشی در تعامل با دانش آموزان می باشد که در شکل دهی و تغییر باورهای آنان حائز اهمیت است. بنابراین، با بررسی و شناسایی زباهنگ (زبان + فرهنگ) های آموزشی می توان به فرهنگ غالب در این محیطها پی برد. این پژوهش از نوع توصیفی و کیفی است و بر آن است تا با فرهنگ کاوی زبان متولیان آموزشی در محیط آموزشی و کلاسهای درسی از نظام فکری و فرهنگی آنان در برخورد با دانش آموزان آگاه شود و تفکرات و دیدگاه آنان را در قالب بازخوردهایی که می دهند، ارزیابی کند. بنابراین، نگارندگان به منظور ارزیابی زباهنگهای آموزشی، 400 گفتمان طبیعی 23 مدیر، 52 معلم، 100 دانش آموز و 100 نفر از والدین این دانش آموزان را از طریق بررسی زباهنگ برچسب زنی و در پرتو الگوی SPEAKING هایمز (1967) مدنظر قرار داده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد این زباهنگها با اهدافی مانند تعریف و تمجید، سرزنش و تحقیر، نصیحت، ایجاد انگیزه مثبت، تأمین خواسته، حفظ قدرت و سلطه، تهدید و ایجاد ترس در دانش آموز استفاده می شوند و نشان دهنده فرهنگ غیرمستقیم گویی، جمع گرایی، شرم محوری، کل نگری و اغراق افزوده ایرانیان می باشند. با آگاه کردن متولیان آموزشی نسبت به تأثیرات این زباهنگها می توان در جهت مهندسی گفتمان آنان در ارائه بازخورد مناسب به دانش آموزان گام برداشته و شاهد ارتقای کیفیت یادگیری بود.
نقش تلفیق برنامه درسی با انواع گردشگری در ساحتهای تربیتی دوره ابتدایی (مطالعه موردی: اساتید و دانشجویان دکتری دانشگاه علامه طباطبائی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی نقش برنامه درسی تلفیقی با انواع گردشگری در ساحتهای تربیتی دوره تحصیلی ابتدایی پرداخته است. روش تحقیق، پیمایشی است و جامعه آماری اساتید و دانشجویان سه رشته برنامه ریزی درسی، مدیریت آموزشی و مدیریت گردشگری دانشگاه علامه طباطبائی هستند. نمونه آماری طبق جدول کرجسی و مورگان و با به کارگیری روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی به تعداد 108 نفر تعیین شد. نتایج این تحقیق در دو بخش توصیفی و استنباطی، بررسی و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. آماره های توصیفی شامل میانگین و انحراف معیار برای متغیرهای تحقیق ارائه می شوند. در بخش استنباطی از تکنیکهای تحلیل عاملی تأییدی با کمک نرم افزار LISREL نسخه 10/2 استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که داده های مدل تحقیق با ساختار عاملی و زیربنای نظری پژوهش برازشی مناسب دارد. همچنین با توجه به نتیجه آزمون تی می توان گفت همه فرضیه های تحقیق، در سطح اطمینان 95% مورد تأیید قرار گرفته اند. بر این اساس تلفیق گردشگری مذهبی با برنامه درسی در ساحت تربیت اعتقادی، عبادی و اخلاقی، تلفیق گردشگری کسب و کار و علمی - آموزشی با برنامه درسی در ساحتهای ﺗﺮﺑیﺖ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩی ﻭ ﺣﺮﻓﻪ ﺍی و ﺗﺮﺑیﺖ ﻋﻠﻤی ﻭ ﻓﻨﺎﻭﺭی، تلفیق گردشگری اجتماعی - تاریخی با برنامه درسی در ساحت ﺗﺮﺑیﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋی ﻭ ﺳیﺎﺳی، تلفیق گردشگری تفریحی – طبیعت گردی با برنامه درسی در ساحت ﺗﺮﺑیﺖ ﺯیﺴﺘی ﻭ ﺑﺪﻧی و تلفیق گردشگری فرهنگی - هنری با برنامه درسی در ساحت ﺗﺮﺑیﺖ ﻫﻨﺮی ﻭ ﺯیﺒﺎیی ﺷﻨﺎﺧﺘی، منجر به تحقق پذیری اهداف ساحتهای مربوط به آنها می شود.
ارزشیابی بسته برنامه درسی قصد شده فارسی دوره اول ابتدایی براساس معیار های مرجع زبان آموزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارزشیابی بسته برنامه درسی قصدشده فارسی دوره اول ابتدایی، با طی کردن روندی ارزشیابانه و باتوجه به معیارهای برنامه درسی مرجع زبان آموزی در نگاهی جامع و متکی به مبانی نظری، به تبیین شایستگیها و نارساییهای برنامه درسی قصد شده فارسی دوره اول ابتدایی می پردازد و همخوانیها و تفاوتها، کاستیها و نقاط قوت و ضعف برنامه درسی تدوین شده فارسی را در پایه های اول تا سوم مشخص می کند. برای پاسخ به سؤالات پژوهش، از روش بررسی کتابخانه ای، اجرای پرسشنامه حضوری از متخصصان فارسی دوره ابتدایی، تحلیل محتوای مفهومی و مقایسه و استنتاج قیاسی میان برنامه درسی مرجع و برنامه درسی قصد شده استفاده شده است. بسته برنامه درسی فارسی تدوین شده شامل کتابهای خوانداری، نوشتاری و کتاب معلم، براساس ویژگیهای اصلی برگرفته از چارچوب برنامه درسی مرجع زبان آموزی دوره اول ابتدایی، پس از اعتبار سنجی، مورد ارزیابی قرار گرفته است. نظر به گستردگی و حجم قابل توجه یافته های ارزشیابی برنامه درسی قصدشده فارسی دوره اول ابتدایی، خلاصه نتایج به دست آمده درقالب مؤلفه های اصول و هدفهای اساسی، ویژگیهای محتوایی، رویکرد و روش آموزش، موقعیتها و فعالیتهای یادگیری و ارزشیابی از آموخته ها ارائه شده است. یافته های به دست آمده حاکی از کاستیها و ضعف مشترک در تمام مؤلفه های پنجگانه بسته برنامه درسی قصدشده فارسی است. روند گذشته نیاز به بازنگری دارد و تولید راهنمای برنامه درسی و تدوین درسهای زبان آموزی باید براساس مطالعات کافی روی مبانی نظری و تجربیات زبان آموزی در نگاهی جهانی، انجام آسیب شناسیها و نیازسنجیهای لازم، توجه به تجارب گذشته و طی کردن روندی آزمایشی، قبل از تعمیم برنامه درسی در سطح ملی صورت گیرد.
اثربخشی آموزش راهبرد های تنظیم هیجان بر پرخاشگری و مؤلفه های عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش راهبرد های تنظیم هیجان بر پرخاشگری و مؤلف ه های عملکرد تحصیلی فام و تیلور(خودکارآمدی، تأثیرات هیجانی، برنامه ریزی، انگیزش و فقدان کنترل پیامد) دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه بوده است. با بهره گیری از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد ۲۰۰ دانش آموز انتخاب شدند. با پیش آزمون پرسشنامه پرخاشگری باس و پری(۱۹۹۲) و عملکرد تحصیلی فام و تیلور(۱۹۹۹) و بر اساس آزمون غربالگری ۳۰ نفر از دانش آموزانی که دارای بالاترین نمره پرخاشگری و عملکرد تحصیلی ضعیفی بودند به عنوان نمونه انتخاب شدند، سپس به روش تصادفی در دو گروه، یک گروه آزمایش (۱۵ دانش آموز) و یک گروه کنترل (۱۵ دانش آموز) جایگزین شدند و بسته آموزش تنظیم هیجان گراس فقط برای گروه آزمایش اجرا شد. سپس پس آزمون پرسشنامه پرخاشگری و عملکرد تحصیلی از هر دو گروه گرفته شد. داده ها به روش تحلیل کوواریانس یک راهه و کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که مداخله آموزشی راهبردهای تنظیم هیجان احتمالاً سبب کاهش میانگین پرخاشگری و مؤلفه های آن در گروه آزمایشی شد و در گروه آزمایش میانگین مؤلفه های عملکرد تحصیلی (خودکارآمدی، برنامه ریزی و انگیزش) نیز افزایش و در مقابل میانگین تأثیرات هیجانی و فقدان کنترل پیامد کاهش یافت. این تغییرات در سطح 0/001 >P معنادار بودند. مطالعه حاضر در حالت کلی نشان داد که برنامه آموزشی راهبردهای تنظیم هیجان بر بهبود هیجانات دانش آموزان از جمله پرخاشگری و نیز عملکرد تحصیلی آنها احتمالاً مؤثر است.
اثربخشی الگوی چرخه یادگیری با راهبردهای فراشناختی بر مطلوبیت اجتماعی و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان دختر دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر الگوی چرخه یادگیری پنج مرحله ای با راهبردهای فراشناختی بر مطلوبیت اجتماعی و خودکارآمدی تحصیلی و مؤلفه های آن(استعداد، کوشش و بافت) در دانش آموزان دختر دوره ابتدایی بوده است. از این رو روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل به کار گرفته شده است. جامعه پژوهش همه دانش آموزان دختر پایه ششم شهر ششتمد در سال تحصیلی 97- 1396 بود که تعداد 52 دانش آموز به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند، سپس به صورت گمارش تصادفی در دو گروه (هر گروه 26 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 15 جلسه 45 دقیقه ای درس علوم تجربی را با روش الگوی چرخه یادگیری یادگیری پنج مرحله ای با راهبردهای فراشناختی دریافت کرد و گروه کنترل به شیوه مرسوم آموزش دید. داده ها با پرسشنامه های مطلوبیت اجتماعی (فورد و روبین، 1970) و خودکارآمدی تحصیلی جینکز و مورگان (1999) گرد آوری و با روش تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان دادند که الگوی چرخه یادگیری پنج مرحله ای با راهبردهای فراشناختی نسبت به روش رایج بر مطلوبیت اجتماعی و خودکارآمدی تحصیلی و مؤلفه های آن (استعداد، کوشش و بافت) تأثیر مثبت و معنادار دارد. این نتایج استفاده از الگوی چرخه یادگیری پنج مرحله ای با راهبردهای فراشناختی را برای بهبود مطلوبیت اجتماعی و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان پیشنهاد می کند.
تجربه زیسته ذی نفعان نظام آموزشی در زلزله سرپل ذهاب از برنامه درسی اجرا شده در شرایط بحرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مطالعه تجربه زیسته ذی نفعان زلزله زده شهر سر پل ذهاب در مواجهه با برنامه درسی اجرا شده در شرایط پس از بحران زلزله و با روش پدیدارشناسی انجام شده است. عناصر نهگانه برنامه درسی فرانسیس کلاین، مبنای تعیین چارچوب کلی گرد آوری داده ها از طریق مصاحبه قرار گرفته است. طی این فرایند، با 25 ذی نفع و دست اندر کار نظام آموزشی شامل مدیر، معلم و دانش آموز مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام شده است. مصاحبه ها پس از پیاده سازی با سایر داده ها تلفیق و به روش تفسیری تحلیل شدند. پس از آن مضامین، مقوله ها و مفاهیم مرتبط با برنامه درسی از آنها استخراج شدند. به منظور اعتباربخشی داده ها از روش مرور با مشارکت کنندگان و به منظور اعتباربخشی تحلیلها از روش مرور همگنان استفاده شده است. نتیجه تحلیل داده ها حاکی از آن بود که با در نظر داشتن رویکرد انطباق متقابل، برنامه درسی در شرایط زلزله از جهات گوناگون دچار تغییراتی شده است، هر چند میزان این تغییرات برای همه عناصر یکسان نبوده است. در میان عناصر نهگانه، فعالیتهای یادگیری دانش آموزان، بیش از سایر عناصر، دستخوش تغییر و تأثیرپذیری از شرایط پیرامونی شده است، به طوری که ضمن ایجاد وقفه در فرایندهای تحصیلی ایشان، زمینه گرایش به منابع و روشهای غیررسمی یادگیری افزایش یافته است. نتیجه کلی آنکه برنامه درسی می تواند به مثابه ابزاری کارآمد در خدمت مدیریت بحران قرار گیرد و به بازگشت سریع تر جامعه زلزله زده به شرایط عادی از طریق نظام آموزشی کمک کند، اما نبود آمادگی لازم در این نظام و نداشتن پیش بینیهای لازم برای شیوه سازگار کردن و اجرای برنامه درسی در شرایط بحران، مشکلات ناشی از بحران را تشدید می کند.
تأثیر روش تدریس و یادگیری تعاملی بر پیشرفت مهارتهای درک مطلب (متون ادبی و اطلاعاتی) دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی منطقه 18آموزش وپرورش شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تأثیر روش تدریس و یادگیری تعاملی بر پیشرفت مهارتهای درک مطلب (متون ادبی و اطلاعاتی ) دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی منطقه 18 آموزش وپرورش شهر تهران بوده است. شیوه تحقیق از نوع شبه آزمایشی به روش طرح چهارگروهی سولومون است. برای این منظور با توجه به حجم جامعه (2887 نفر دانش آموز پسر پایه چهارم ابتدایی منطقه 18 آموزش و پرورش شهر تهران) با به کارگیری روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای دانش آموزان چهار کلاس(2 گروه آزمایش و 2 گروه کنترل) در مجموع صد نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه در این پژوهش، از آزمون سوادخواندن استفاده شده است. سؤالات این آزمون براساس یک متن ادبی و یک متن اطلاعاتی است و از آزمون پرلز 2011 انتخاب شده اند و در دو مرحله اجرای آزمون(پیش آزمون و پس آزمون) مورد استفاده قرارگرفته اند. برای آزمون فرضیات پژوهش برپایه اطلاعات گردآوری شده از آزمون t برای مقایسه میانگینها، آزمون لوین برای بررسی همگنی واریانس نمرات و تحلیل کوواریانس برای آزمون فرضیه ها استفاده شده است. نتایج تجزیه و تحلیل نشان داده که آموزش خواندن به روش مشارکتی بر همه سطوح درک مطلب(تمرکز و بازیابی صریح اطلاعات، استنباط مستقیم، تفسیر و تلفیق ایده ها و اطلاعات، بررسی و ارزیابی محتوا) دانش آموزان تأثیر معنادار داشته است.