اهداف افسردگی، چهارمین عامل عمده بار بیماری ها در جهان است ک ه به تنهایی بزرگترین سهم ب ار بیم اری ه ای غیرکش نده را ب ه خ ود اختصاص می دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای شرم و خودانتقادگری در رابطه میان سبک های دلبستگی با شدت علائم افسردگی انجام شد. مواد و روش ها طرح پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، کل افراد با دامنه سنی 18تا 47 سال شهر تهران در سال 1401 بودند. نمونه پژوهش شامل 212 نفر بود که با بهره گیری از روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شد. به منظور جمع آوری داده از پرسش نامه افسردگی بک، پرسش نامه سبک های دلبستگی هازن و شیور، پرسش نامه احساس شرم تانگنی و همکاران و پرسش نامه سطوح انتقادی تامپسون و زاروف استفاده شد. برای تحلیل آماری داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده نرم افزار لیزرل 8/80 استفاده شد. یافته ها نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد بین سبک های دلبستگی مضطرب اجتنابی (62/r=0؛ 01/P<0) و مضطرب-دوسوگرا (0/51=r؛ 01/P<0) و شدت علائم افسردگی، بین احساس شرم و شدت علائم افسردگی (0/75=r؛ 01/P<0) و بین خودانتقادگری و شدت علائم افسردگی (45/r=0؛ 01/P<0) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین مسیر دلبستگی ناایمن مضطرب-اجتنابی و مسیر دلبستگی ناایمن مضطرب-دوسوگرا به شدت علائم افسردگی با میانجی گری شرم به ترتیب با ضریب استاندارد 0/30 و 0/33 در سطح 05/P<0 معنادار است. علاوه براین مسیر دلبستگی ناایمن مضطرب-اجتنابی و مسیر دلبستگی ناایمن مضطرب-دوسوگرا به شدت علائم افسردگی با میانجی گری خودانتقادی به ترتیب با ضریب استاندارد 0/22 و 0/33 در سطح 05/P<0 معنادار است. نتیجه گیری باتوجه به نتایج پژوهش حاضر دلبستگی ناایمن مضطرب-اجتنابی و دوسوگرا، شرم و خودانتقادی عوامل زمینه ساز افسردگی می باشند و توجه به متغیرهای مطرح شده در پیشگیری و طراحی درمان های مناسب تر به پژوهشگران و درمانگران یاری می رساند.