آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۷

چکیده

سخن از نسبت معماری و دین، سابقه ای آشنا در ایران معاصر، خصوصاً در نظرورزی های حوزه ی هنر، شهر و معماری اسلامی دارد. تبار این ادبیات، پشتگرم به میراثی انباشته در طول سالیان، به پژوهش هایی با رویکرد تاریخنگارانه می رسد. این تبار در سیر تاریخی شکل گیری خود، درگذرگاه هایی نقّادانه، متحول شده است. این گذرگاه ها را در چهار دسته نقد اصلاح گر، نقد تحول خواه، نقد روش شناسانه و نهایتاً نقد در موضع انکار و مخالفت، می توان قرارداد. با مرور بر مبانی و معیارهای این نگرش ها، می توان به استقراء، زمینه های بروز چالش و آسیب در نظرورزی های حوزه ی هنر و شهر و معماری اسلامی را شناخت؛ از آن جمله می توان به ابهام مفهومی، گوناگونی تلقی ها، پیش فرض و پیش داوری ، تعمیم های ناروا و... اشاره کرد. این مرور نقادانه و آسیب شناسانه -هرچند پسینی و گذشته نگر است- گامی برای مواجهه سامان مند با گستردگی و گوناگونی دیدگاه ها در ادبیات موضوع است. علاوه بر آن، شایسته است از منظری پیشینی نیز به مبادی و مبانی روش شناسی این حوزه از نظرورزی، توجهی دوباره کرد. به نظر می رسد روش پژوهش در نسبت هنر، شهر، معماری و دین (به فراخور سخن از «نسبت» و برپایه ماهیت چند رشته ای طرفین نسبت)، ناگزیر از رویکرد بینارشته ای است؛ چیزی که می تواند معیاری برای ارزیابی پژهش های گذشته و چراغ راهی برای پژوهش های آینده باشد.

تبلیغات