تاریخ عالم آرای عباسی از زوایای گوناگون موردتوجه قرار گرفته است، اما مطالعات پیشین کم تر آن را نقد کرده اند. این کتاب تاکنون بیش تر به منزله اثری سیاسی بررسی شده است. اما با درک و قرائت متن کتاب با رویکردی مبتنی بر نظریه تحلیل انتقادی می توان به وجوه دیگری غیر از وقایع نگاری صِرف در اندیشه اسکندربیگ منشی دست یافت. تاریخ عالم آرای عباسیتداوم میراث تاریخ نگاری ایرانی اسلامی است و بر همین اساس، باید عمده رویکردهای این شیوه از تاریخ نگاری را با اصول، مبانی، و چهارچوب های مطرح شده در شیوه تاریخ نگاری اسلامی جست، اما نگارنده با استفاده از نظریه تحلیل گفتمان انتقادی سعی کرده تا به مسائل مهم تری ازجمله محرک تاریخ، بینش معرفت شناسانه، تقدیر، جبرگرایی، و مناسبات اجتماعی در تاریخ نگاری اسکندربیگ منشی پاسخ دهد. یافته ها نشان می دهد که اسکندربیگ منشی با همان رویکرد الهیات محوری و قهرمان گرایی سیاسی حوادث را بیان کرده و محرک تاریخ را تجلی اراده خدا روی زمین، ازطریق پادشاهان صفوی، دانسته است، اما به جرئت می توان گفت در حوزه بینش فراتر از رویکردهای معمول سایر تاریخ نگاران سنتی ایران رفته است. به طوری که اثر وی با بررسی زندگی و معرفی صاحب منصبان و سطوح پایین جامعه صفوی، از معدود آثار کلاسیک است که تاحدودی در حوزه جامعه شناسی تاریخی قرار دارد.