در کتاب تحولات تصویری ایران ، تألیف سیامک دل زنده، مؤلف تلاش کرده است با گذر از تحلیل های توصیفی به تبیین نظری از تحولات هنر ایران در نیمه اول قرن سیزدهم هجری شمسی دست یابد. مؤلف کوشیده است، فراتر از روایت های خطی، به پادگفتمان های مسلط نیز بپردازد. در این مسیر نیز به موفقیت های قابل توجهی دست یافته است؛ اما این تلاش قابل نقد است.مؤلف تأکید کرده که، برخلاف دیدگاه پسااستعماری، مسیر دیگری را در این کتاب دنبال کرده است و در نقد دیدگاه پسااستعماری که «فاعلیت های منطقه ای» را نادیده می گیرد، به جست وجوی عاملیت های منطقه ای در ایران پرداخته است. مؤلف با در مرکز قراردادن مفهوم «نظم نمایشگاهی» به عاملان بیرونی و عاملان داخلی که بازتولیدکننده این نظم هستند پرداخته و شرح داده که چگونه این جریان بر هنر ایران غلبه یافته است. این دیدگاه ساختاری مؤلف را در مطالعه عاملیت های داخلی محدود کرده است. ازهمین رو، توجه مؤلف به پادگفتمان ها فاقد رویکرد تحلیلی است و متن به توصیف آثار و معرفی هنرمندان تقلیل یافته است. در این مقاله، مفصل بندی های نظری کتاب موردنقد و تحلیل قرار خواهد گرفت. اگرچه نقدهایی بر کتاب وارد است، اما منابعی ازاین دست می توانند زمینه را برای نظریه پردازی درون نگر و درون زا پیرامون هنر ایران فراهم سازد.