محمدرضا مریدی

محمدرضا مریدی

مدرک تحصیلی: استاد یار دانشکده هنر دانشگاه تهران

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۳۹ مورد.
۱.

تحلیل گفتمان فرودستی: بازنمایی عکاسانه فرودستان در ایران از دهه 1350 تا دهه 1390(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تحلیل گفتمان میشل فوکو فرودست بازنمایی عکاسی مستند اجتماعی ایران

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 751 تعداد دانلود : 741
عکاسی مستند اجتماعی ایران، سهم اندکی در بازنمایی مسئله فرودستی داشته است؛ و بر خلاف ادعای ثبت صریح و بی دخل و تصرف، آنچه از فرودستی بازنمایی می کند، متکی بر گفتمان های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است. هدف مقاله حاضر تحلیل بازنمایی عکاسانه فرودستی در بستر گفتمان های هژمونیک سال های انقلاب و پس از آن است. بدین منظور عکس های مستند اجتماعی ایران بین دهه های 1350 تا 1390 به روش تحلیل گفتمان، مورد تحلیل واقع شدند. با نمونه گیری هدفمند از عکس های مستند اجتماعی ایران، نشان داده می شود که گفتمان فرودستی به تعبیر فوکو با برجسته سازی چه گزاره هایی در هر دهه صورت بندی شده و عکاسی به عنوان آپاراتوس نهادی، چگونه آن را بازنمایی کرده است. نتایج این مقاله نشان داد که بازنمایی عکاسانه گفتمان فرودستی به سه دوره متمایز قابل تفکیک است؛ اول، بازنمایی فرودستان با گزاره اصلی «رنجبر انقلابی» و «مستضعف» در گفتمان اجتماعی دهه 1350، اغلب با بازنمایی بدن هایی آرمانی و انقلابی به مثابه نمادی از مقاومت به صحنه انقلاب فرا خوانده شدند. دوم، بازنمایی فرودستان با گزاره اصلی «قشر آسیب پذیر» در گفتمان فرهنگی، اغلب با بازنمایی بدن هایی منفعل، بیکار و معرف معصومیت از دست رفته در جامعه هنجارمند دهه 1370 با صورتی استحاله یافته به گالری ها راه یافتند. سوم بازنمایی فرودستان با گزاره اصلی «نابهنجار»، «کمتر برخوردار» یا «گروه های غیرمولد» در گفتمان سیاسی دهه 1390، اغلب با بازنمایی بدن هایی گروتسک و اگزوتیک به مثابه گروه های بالقوه بزهکار یا مجرمان، با فروکاست به ابژه ناکارمدِ جامعه مصرفی با تبعید به نا مکان هایی دور از جامعه به انقیاد درآمده و نامرئی شدند.
۲.

جاهل های سینما: کارکرد سیاسی و اجتماعی سینمای کلاه مخملی در پهلوی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تحلیل گفتمان انتقادی فرهنگ عامه پهلوی دوم فیلمفارسی سینمای کلاه مخملی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 17 تعداد دانلود : 747
سینما همواره در پیوند با سیاست بوده است. نظام های سیاسی همواره در پی کنترل و به خدمت گرفتن سینما بوده اند و از فیلم-هایی حمایت و استقبال می کنند که از نظر سیاسی مقبول، از نظر فرهنگی مشروع و از نظر مردم محبوب باشد. آنچه سینمای «فیلمفارسی» خوانده می شود، اگرچه توسط برخی منتقدان با بی اعتنایی و کم اهمیتی توصیف می شود، اما چه در سال های پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب این گونه از سینما تولید شده و با وجود استقبال همیشگی، کارکردهای سیاسی داشته است.در مقاله حاضر به کلاه مخملی ها، جاهل ها و لوطی ها در سینمای عامه پسند می پردازیم تا نشان دهیم ظهور این شخصیت ها در سینمای عامه پسند چگونه بود؟ کارکرد آنها برای نظام سیاست چه بود؟ با روش شناسی تحلیل گفتمانی به سه سطح توصیفی، کردار گفتمانی و کارکرد اجتماعی متن آثار سینمایی پرداخته شد تا ساختار روایی، نظام دستوری و تصویری فیلم ها مطالعه گردد. نتایج نشان داد که کلاه مخملی ها در سینمای عامه پسند چگونه قادر بودند با ساده سازی پدیده هایی چون گسست اجتماعی (سنت و مدرن)، فاصله فرهنگی (خواص و عوام)، شکاف طبقاتی (بالا و پایین)، تعارض منافع (سیاست اقلیت و موقعیت اکثریت)، دنیایی سهل، ممکن، فانتستیک بسازند و رؤیاهای مردم را تحقق پذیر کنند؛ آنها با ساخت واقعیت های جعل شده به خدمت نظام سیاسی مسلط و تثبیت نظم اجتماعی در می آمدند.
۳.

رویکرد تاریخ فرهنگی به هنر خاورمیانه: (مفهوم دیگربودگی در آثار هنرمندان ایران و عرب)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دیگربودگی ترنس مدرنیسم هنر خاورمیانه هنر معاصر ایران و عرب تاریخ فرهنگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 646 تعداد دانلود : 403
هنر خاورمیانه در بستر تحولات سیاسی قرن 21 مورد توجه رسانه ها، موزه ها و نهادهای هنری قرار گرفت، اما نمی توان هنر خاورمیانه را به تاریخ سیاسی تقلیل داد، ؛ زیرا تاریخ فرهنگی هنر خاورمیانه نیز سوی دیگری از سازوکار شکل گیری این جریان هنری را نشان می دهد. تاریخ فرهنگی نشان می دهد که چگونه هنرمندان این منطقه تلاش می کنند از نگاه غیریت ساز غرب خارج شوند. در مقاله حاضر این پرسش دنبال شده است که هنرمندان خاورمیانه چگونه می توانند از دوگانه سازی خود/دیگری یا دیگربودگی غرب در مواجهه با هنر خاورمیانه فراتر روند؟ در پاسخ به این پرسش، به این نتیجه رسیدیم که گذار از پاردایم پست مدرن به ترنس مدرن چگونه زمینه عبور از دوگانه سازی خود/دیگری را در تجربه هنرمندان پدید آورده است. با تحلیل محتوا و مضمون نمونه هایی از آثار هنرمندان منطقه، نتایج نشان می دهد که بخشی از هنرمندان معاصر با استفاده از دلالت های بومی، محلی و سنتی در آثارشان، جریان تازه ای را در هنر معاصر خاورمیانه دنبال می کنند.
۴.

تأثیر جریان ملی گرایی عربی بر هنر مدرن مصر (مطالعۀ تحولات هنر مدرن مصر از 1920 تا 1960)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هنر مدرن مصر ملی گرایی عرب مصر مدرن هنر غیرغربی هنر مصر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 846 تعداد دانلود : 54
هنر مدرن مصر در بستر جنگ های استقلال طلبانه، ایدئولوژی چپ گرایانه و احساسات ملی گرایانه طی دهه 1920 تا 1960 شکل گرفت. هنرمندان مدرن مصر به دنبال هنری بومی، ملی و مصری بودند تا بتوانند از طریق آن تمامیت مصر را ترسیم کنند. برخلاف این ایده که هنر مدرن پدیده ای غربی و اروپایی است، هنرمندان کشورهای غیرغربی همچون مصر به تجربه های مهمی در مدرنیسم هنری بومی، ملی و غیرغربی رسیده اند، گرچه در تاریخ نگاری هنر مدرن اغلب این تجربه ها نادیده گرفته می شوند و کمتر مورد توجه قرار می گیرند. در مقاله حاضر به این پرسش ها می پردازیم که مدرنیسم هنری مصر چگونه شکل گرفت؟ چگونه ملی گرایی مصری بر جریان هنری ملی و مصری تأثیر داشت؟ هنرمندان به چه تجربه هایی در مصر دست یافتند؟ برای پاسخ به این پرسش ها روش تاریخ پژوهی در پیش گرفته می شود تا با گردآوری مستندات و مطالعات منابع موجود، روند استنباطی از تحولات هنر مدرن مصر ترسیم شود. هدف این پژوهش بررسی نحوه شکل گیری هنر مدرن مصر به عنوان یک کشور غیر غربی و تبلور انواع ناسیونالیسم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در آن است. پژوهش حاضر از نوع کیفی و به روش توصیفی- تحلیلی با استفاده از روش تاریخ پژوهی به انجام رسیده است. نتایج پژوهش نشان داد سه جریان زیر را باید در ملی گرایی مصر متمایز کرد که هنرمندان متأثر از این سه جریان به تجربه های متفاوت از هنر مدرن مصر ارائه دادند: 1. ناسیونالیسم فرهنگی: باستان گرایانه و تاریخ گرایانه (همچون آثار محمود مختار)، 2. ناسیونالیسم اجتماعی: بومی گرایانه و منظره نگارانه (همچون آثار راغب ایاد)و 3. ناسیونالیسم سیاسی: بیانگرانه و سوسیالیستی (همچون آثار عبدالهادی الجزر). بررسی آثار هنرمندان حاکی از تلاش آنها در شکل دادن به مدرنیسم هنری بومی و ملی داشت. این تجربه های هنرمندان مصری الهام بخش هنرمندان بسیاری در جهان عرب طی سال های 1920 تا 1960 بود.
۵.

تبیین جریان هنر اسلامی در نمایشگاه های جهانی، جشنواره های ملی و دوسالانه های هنری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هنر اسلامی نظم نمایشگاهی نمایشگاه جهانی دوسالانه هنری هنر اسلامی معاصر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 750 تعداد دانلود : 688
رویدادهای هنری (نمایشگاه ها، جشنواره ها و دوسالانه ها)، زمینه ای برای معرفی، مجموعه سازی و مستندسازی آثار هنر اسلامی بوده اند و نگارش تاریخ هنر اسلامی و گزینش و انتخاب موزه ها را جهت داده اند. هدف مقاله حاضر مطالعه رویدادهای هنر اسلامی و تاثیر آن بر معرفی و نمایش آثار هنر اسلامی است و این پرسش دنبال می شود که رویدادهای هنری در سه گفتمان استعمار، ملی گرایی و جهانی شدن چگونه روایت های متفاوت از هنر اسلامی ارائه می دهند؟ به این منظور با روش مطالعه اسنادی به تحلیل مستندات و گزارش ها درباره رویداهای هنر اسلامی می پردازیم و داده ها و اطلاعات را مبتنی بر «تحلیل روند» سازماندهی می کنیم تا روند برگزاری نمایشگاه ها و تأثیر آن بر نمایش آثار هنر اسلامی روشن شود.  یافته های پژوهش سه جریان را در برگزاری رویدادهای هنری متمایز می کند؛ اول، در نمایشگاه های جهانی (که از نمایشگاه 1851 لندن آغاز و تا نمایشگاه هنر محمدی در سال 1910 در مونیخ تداوم یافت)، هنر اسلامی به عنوان هنر شرقی و مستعمراتی معرفی و ارائه شد و روایتی شرق شناسانه بر آن غالب گردید. دوم، در نمایشگاه ها و جشنواره های ملی (که توسط کشورهای تازه استقلال یافته و دولت های تازه تأسیس شده پس از 1920 برگزار می شد)، هنر اسلامی به عنوان میراث فرهنگی و بخشی از دارایی و ثروت ملی به نمایش می آمد و به تدریج روایت ملی گرایانه بر هنر اسلامی غالب شد. سوم این که نمایشگاه هنر اسلامی در سال 1976 پایانی بر جریان پیشین بود و با افول ملی گرایی و برآمدن گفتمان جهانی شدن، نمایشگاه های هنر اسلامی نیز وارد مرحله تازه ای شدند. این بار دوسالانه های هنر معاصر به نمایش و ارائه هنر اسلامی مدرن و معاصر پرداختند. با این حال آنچه در این رویدادها به عنوان هنر اسلامی معاصر ارائه شده، روایتی از هنر معاصر در سرزمین های اسلامی است و بیش از آنکه معرف هنر اسلامی باشد، دربرگیرنده تجربه های هنر معاصر است که اغلب ساختارشکن و انتقادی هستند.
۶.

تاریخ های موازی مطالعه تطبیقی تجربه هنر مدرن در آثار کوبیستی جلیل ضیاءپور (ایران)، شاکر علی (پاکستان)، جواد سلیم (عراق)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: نقاشی کوبیسم جلیل ضیاء پور جواد سلیم شاکر علی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 808 تعداد دانلود : 300
هدف مقاله، مطالعه تطبیقی هنر مدرن در کشورهای پیرامونی، همچون ایران، عراق و پاکستان است تا ابعاد تجربه مدرنیته در هنر مدرن روشن تر شود. لذا پرسش های محوری مقاله این است که هنرمندان پیشرو در این کشورها در جست وجوی فهم مدرنیته در هنر، چه راهی برای انطباق تجربه های هنر مدرن با هنر سرزمین خود در پیش گرفتند؟ مدرنیته بومی در هنر کشورهای پیرامونی چگونه تجربه شد؟ روش این پژوهش، جامعه شناسی تاریخی- تطبیقی است که بر مبنای آن، به مطالعه تجربه هنر مدرن در آثار جلیل ضیاءپور در ایران، شاکر علی در پاکستان و جواد سلیم در عراق پرداخته شد. نتایج نشان دادند که مطالعه شباهت های ساختاری تجربه این هنرمندان در سه سطح قابل انطباق است؛ 1. بستر و زمینه اجتماعی دوران؛ به ویژه در میانه قرن بیستم که گفتمان ملی گرایی بر شکل گیری فرهنگ ملی مؤثر بود و دولت ها به دنبال ساخت جریانی از هنر ملی و تاریخ گرا، اما پیشرو و مدرن بودند، 2. الگوهای هنری دوران؛ به طور مشخص آکادمی های هنری پاریس و لندن که شیوه های آموزش و مکاتب هنری را به هنرجویان بین المللی انتقال دادند، 3. ویژگی سبک کوبیسم که امکان پیوند میان هنر مدرن و هنر بومی و ملی را در آثار این هنرمندان پیشرو فراهم کرد. هنرمندان کشورهای پیرامونی در جست وجوی شیوه هنری بودند که هم معرف زبان جهانی هنر باشد و هم قابلیت ساخت یک مکتب ملی را داشته باشد. کوبیسم، پاسخی به این مسئله بود و به مثابه سبکی پیشرو در شکل دادن مکتب ملی هنر کشورهای پیرامونی، نقش مهمی داشت. هر سه هنرمند در تلاش بودند با در پیش گرفتن سبک کوبیسم، هنری ملی و سرزمینی خلق کنند؛ هر سه تلاش کردند به میراث تاریخی بازگردند و آن را با ترکیب بندی های هنر مدرن همسو کنند. تلاش آنها آغاز راهی بود که در نسل های بعد ادامه یافت. تجربه های هنری مشابه در این کشورها را می توان تاریخ موازی هنر نامید.
۷.

نوگرایی نگارگری در گفتمان های اجتماعی ایران معاصر با تمرکز بر رویکرد تحلیل گفتمان ارنست لاکلا و شانتال موفه(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 176 تعداد دانلود : 830
 نگارگری ایران، هنری سنتی با قدمتی دیرین شناخته شده که همواره متناسب با سنت ها و در بستر تحولات فرهنگی جامعه عصر خویش شکل گرفته است. ازاین رو در هر دوره تاریخی نوگرایی هایی نسبت به دوره های پیشین مشاهده می گردد. نگارگری همانند دیگر هنرها در جامعه امروز ایران تنها با ترسیم فضای یکپارچه ای از حاکمیت یک اندیشه مواجه نیست. مقاله پیش رو با هدف تحلیل تحولات گفتمانی در ایجاد نوگرایی در نگارگری معاصر ایران سعی در پاسخ گویی به این پرسش دارد که «در بستر تحولات سیاسی و اجتماعی چه خوانش متفاوتی از نوگرایی در نگارگری معاصر ایران نمایان شده است؟» پژوهش پیش رو این فرضیه را دنبال می کند که نوگرایی در نگارگری در رقابت و منازعه با گفتمان های رقیب شکل گرفته است. با بهره گیری از رویکرد تحلیل گفتمان[i] «ارنست لاکلا وشانتال موفه» نشان داده خواهد شد که در این منازعه چگونه برخی از دال های مرکزی[ii] برجسته و برخی به حاشیه رانده شده است و درنهایت صورت بندی گفتمانی آن ارائه می گردد. این تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد تطبیقی با بررسی اسناد کتابخانه ای و میدانی با ابزار فیش و تصویربرداری به گردآوری داده ها پرداخته است. نمونه های موردبررسی از میان نگارگری های معاصر بعد از دوره مشروطه (1285-1398 ه.ش) به روش انتخابی گزینش شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد نیروهای مولد مرتبط با دال های مرکزی تداوم سنت در گفتمان «سنت-گرای متجدد»، بازگشت به سنت در گفتمان «تجدد سنت-گرا»، خوانش ایدئولوژیک از سنت در گفتمان «سنت-گرایی ایدئولوژیک» و سنت گرایی بیرون از متن سنت در گفتمان «واگرایی سنت» منجر به نوگرایی در نگارگری معاصر می گردد . [i] - Discourseanalysis [ii] - Nodal Point
۸.

تحلیل مضمون شناسانه ی نقاشی معاصر افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هنر افغانستان نقاشی نقاشی معاصر افغانستان مضمون در نقاشی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 350 تعداد دانلود : 633
سابقه طولانی هنر افغانستان، تأسیس نهادهای هنری مانند مکتب صنایع نفیسه و نیز دارالمعلمین کابل، توسط شاه امان الله، ظهور استادان دانش آموخته هنر غربی و پس از آن تجربه های جستجوگرانه هویت در نگارگری معاصر و نیز استقبال گسترده زنان در دوره زمامداری کرزی، منجر به تولید انبوهی از آثار و خلق مضامین متنوعی در نقاشی گشت، که در جای جای دنیا پراکنده شده اند. هدف پژوهش حاضر، جمع آوری، بررسی، طبقه بندی و تحلیل مضمونی آثار نقاشان شاخص در نقاشی معاصر افغانستان است. سؤال این است که مضمون های اصلی و فرعی و رمزگان اولیه در تحلیل مضمون شناسانه نقاشی معاصر افغانستان شامل چه موضوعاتی است؟ و نیز چه روابطی میان عناصر تحلیل مضمون شناسانه نقاشی معاصر افغانستان برقرار است؟ این پژوهش به روش تحلیل مضمون شناسانه و به صورت توصیفی انجام گرفته است. نوع نمونه گیری، غیر تصادفی به روش هدفمند است که در آن، آثار صد و نود و دو نقاش، از آغاز دوره ی دوم اصلاحات امانی، بررسی و آثار نقاشان شاخص مذکور در کتاب ها و یا آرشیوهای معتبر، منتخبین جشنواره ها و دوسالانه ها و نیز برگزارکنندگان نمایشگاه انفرادی و جمعی در داخل یا خارج، انتخاب و مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که تم های اصلی و فرعی عبارت اند از نقاشی با موضوعات دینی (مفاهیم قرآنی، مضامین بودایی)، نقاشی فرمالیستی (آثار بدون مضمون، نقاشیخط)، نقاشی مردم نگارانه (بناهای تاریخی، زندگی روزمره، مناظر شهری، بازی ها) که در نقاشی مردان، بیشتر به مناظر شهری و بازی بزکشی، و در نقاشی زنان، همگام با اصول مینیاتور با موضوعاتی نظیر عروسی و محافل زنانه به انجام می رسد. مضامین اجتماعی و سیاسی(زنان، جنگ، کودکان، غرور ملی، وضعیت افغانستان)، مناظر طبیعی (باغ ها، جنگل ها و رودخانه های افغانستان)، طبیعت بی جان، مضمون چهره، مضامین عرفانی (رقص، چهره) همچنین در برخی موارد مسائل، مشکلات و افتخارات افغانستان به عنوان رمزگان اولیه در نقاشی بازتاب می یابند. برخی تم های اصلی، با یکدیگر، تداخل صوری و برخی دیگر تداخلی محتوایی برقرار می کنند.
۹.

هویت زن محور در جواهرسازی مفهومی: مطالعه موردی آثار سه هنرمند زنِ جواهرساز معاصر (فاطمه دولت آبادی، پگاه وداد، فرزانه داودیان)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: جواهر مفهومی بازنمایی جنسیت گفتمان زن محور جواهر معاصر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 333 تعداد دانلود : 694
جواهرسازی مفهومی محصول پارادایم «معاصریت» با به چالش کشیدن و نقد مفاهیم و اصول پذیرفته شده در جواهرسازی کلاسیک و مدرن و اولویت قراردادن وجه مفهومی و بیان هنری به مثابه رسانه ای فرهنگی، بستری را برای بیان اندیشه های اجتماعی، سیاسی و حضور کنشگر هنرمندان فراهم ساخته است. جواهر اثری بیانگر و سمبولیک است که دلالت بر ارزش های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دارد. برای زنان جواهرساز، جواهر معاصر زبانی برای بیان ایده هایی است که موقعیت، خواسته ها و آرزوهای آنها را نشان می دهد و نقدها، اعتراض ها و دیدگاه های آنها را بیان می کند. از همین رو نظریه پردازان زن محور و کنشگران هویت جنسیتی به جواهرات توجه ویژه دارند. هدف پژوهش حاضر، مطالعه چگونگی بازنمایی جنسیت و تبیین موقعیت زن در آثار جواهر مفهومی ایران است که با رویکرد روش شناسی تحلیل گفتمان فرکلاف به معناکاوی در دلالت های انتقادیِ جواهر معاصر ایران پرداخته شد. نتایج نشان می دهد جواهرات تنها دلالت بر زیبایی زنانه و اشرافیت نیست، بلکه رسانه ای برای طرح دیگرگون و متفاوت از هویت زن است که با نقد مفاهیمی مانند بی هویتی و کالاانگاری زنان، تبعیض جنسیتی، تحقیر و طردشدگی، کلیشه های جنسیتی (همچون بدن ایدئال، زیبایی، کارکردهای جنسی) و خشونت در فضای عمومی و خصوصی به بازاندیشی آن می پردازند. هنرمندانِ جواهرمعاصر در مقام واکنش به نگاه جنسیتی عمل می کنند و با بیان انتقادی در جریان آگاهی سازی سوژه زنان گام برمی دارند.
۱۰.

تغییر پارادایم هنر ملی به هنر تراملی: مطالعه تحولات هنر در امارات متحده عربی و قطر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مطالعات منطقه ای هنر هنر تراملی موزه تراملی قطر امارات متحده عربی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 13 تعداد دانلود : 389
هنر معاصر تلاش دارد از روایت هنر ملی فراتر رود و مبتنی بر تجربه های چندفرهنگی باشد. همانطور که قطر و امارات متحده عربی با تاکید بر سیاست های چندملیتی تلاش میکنند هنر معاصر منطقه را نمایندگی کنند. چندفرهنگی بودن این کشورها به دلیل انباشت نیروی کار خارجی و بین المللی است. اکنون بیش از 80 درصد جمعیت آنها را نیروی کار خارجی تشکیل می دهند؛ لذا ترجیح می دهند سیاست های چند فرهنگی و هنر فراملی را دنبال کنند. در این مقاله به سیاست های هنری این کشورها می پردازیم و این پرسش را دنبال می کنیم که تا چه حد توانسته اند در تحقق سیاست های تراملی و جریان سازی هنر در منطقه موفق شوند؟ روش مقاله حاضر «تحلیل روند» است که طی آن با تحلیل مجموعه ای از رویدادها (مانند تاسیس موزه ها و نمایشگاه های هنری) و آثار هنری (مرور تجربه های هنرمندان)، روند تغییر پارادایم هنر ملی به هنر فراملی مطالعه شد. نتایج نشان داد که سه ویژگی برای هنر در پاردایم تراملی می توان برشمرد: 1. خلق جریان جدیدی از هنر اسلامی معاصر به مثابه تجربه ای چند فرهنگی. 2. خلق آثار هنری دیجیتال و تکنولوژی محور، 3. خلق آثار هنر زیست محیطی همچون فصل مشترک فرهنگ ها و ملیت ها. این تجربه های هنری مورد حمایت سیاست های فرهنگی کشورهای منطقه به ویژه قطر و امارات است.  
۱۱.

بازشرقی گرایی و نوشرقی گرایی در هنر معاصر زنان خاورمیانه مطالعه نمایشگاه شکستن حجاب (2002) و نمایشگاه زنان روایت گر (2013)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خاورمیانه زنان مسلمان زنان هنرمند مطالعات رویداد نمایشگاه های هنری هنرمندان عرب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 608 تعداد دانلود : 617
هنرمندان زنِ برخاسته از جوامع مسلمان و جغرافیای خاورمیانه با کلیشه های بصری از «زن بودن»، «مسلمان بودن» و «خاورمیانه ای بودن» مواجه اند. نمایشگاه ها و رویدادهای هنری از آثاری استقبال می کنند که به بازتولید کلیشه های بازشرقی سازی و نوشرقی گرایی تصویری می پردازند. پس از حادثه یازده سپتامبر 2001، تعداد نمایشگاه های هنری با محوریت زنان خاورمیانه افزایش یافت. این فرصتی برای زنان هنرمند بود تا مسائل شان را در کانون توجه رسانه های جهان قرار دهند؛ اما از سوی دیگر آن ها با انتظارات و کلیشه های پنهانی مواجه شدند که رویدادهای هنری غرب تمایل دارند تجربه های هنری آن ها را جهت دهند و با کلیشه های غرب همسو کنند. در مقاله حاضر با درپیش گرفتن رویکرد و روش شناسی «مطالعات رویداد» به مرور برخی از رویدادهای مهم هنر خاورمیانه می پردازیم و بر دو نمایشگاه «شکستن حجاب» (2002، یونان) و «زنان روایت گر» (2013، امریکا) تمرکز خواهیم کرد که با هدف بازاندیشی در کلیشه های فرهنگی و رد مفهوم ناتوانی زنان خاورمیانه برپا شدند. نتایج پژوهش نشان داد آثار زنان هنرمند خاورمیانه در طیفی دو قطبی قرار می گیرند؛ تصویر زنان رنجور از جنگ و زیبایی پس رانده شده سرزمین های شرق و مظلومیتی ترحم برانگیز از زنان تا تصویر زنان مقاوم و قدرتمند. در این دو سر طیف از زنان منفعل و قربانی تا آشوب گران و ستیزه جویان در برابر سنت ها، آثار متنوعی قرار دارند که مضامین زیادی را دربرمی گیرند. هنرمندان زن در جست وجوی راهی هستند که هم محدودیت های فرهنگ مردسالار را نقد کنند و هم بر انتظارات تقلیل گرایانه و اگزوتیک از هنر زنان غلبه یابند. این راه دشوار باید در برابر انتظارات بازار هنر و انتظارات سیاسی از نمایشگاه های هنری قرار گیرد.
۱۲.

بررسی و ارزیابی منابع مطالعات منطقه ای هنر مدرن و معاصر در کشورهای اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : 635 تعداد دانلود : 492
مطالعات منطقه ای هنر مدرن و معاصر در سرزمین های اسلامی طی دو دهه گذشته توسعه یافته است. در این مقاله به مهم ترین کتاب ها در این حوزه مطالعاتی پرداخته شده و این پرسش دنبال شده که: چه روش ها و رویکردهایی در مطالعات منطقه ای هنر مدرن و معاصر سرزمین های اسلامی در پیش گرفته شده است؟ منابع در پنج دسته بررسی شدند: اول کتاب هایی که هنر این منطقه را زیر مفهوم «هنر اسلامی مدرن» مطالعه کرده اند، دوم کتاب هایی که هنر منطقه را زیر عنوان «هنر خاورمیانه» مطالعه می کنند، سوم کتاب هایی که هنر اسلامی را زیر عنوان «هنر عرب» دنبال کرده اند، چهارم منابعی که به «هنر در مرزهای ملی» پرداخته اند و بر روایت ایرانی، عربی و ترکی تأکید کرده اند و پنجم کتاب هایی که زیر عنوان های کلی تر همچون «فرهنگ بصری اسلامی» به هنر مدرن در سرزمین های اسلامی پرداخته اند. بررسی منابع نتایج زیر را به دست آورد: اول، معرفی مهم ترین کتاب ها و پژوهشگران در مطالعات هنر مدرن کشورهای اسلامی؛ دوم، مطالعه تطبیقی رویکردها و روش ها در مطالعات منطقه ای هنر اسلامی مدرن. سوم، تاکید بر چشم انداز فراملی گرا در مطالعات منطقه ای چراکه مطالعه هنر اسلامی مستلزم فراتر رفتن از روایت های ملی گرایانه از هنر در کشورهای اسلامی است. چهارم، تاکید بر جنبه های کمتر پرداخته شده و مطالعه شده در هنر مدرن و معاصر کشورهای اسلامی.
۱۳.

تحلیل مفهوم هنرمند کنشگر با تکیه بر اندیشه هانا آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هنرمند کنشگر هانا آرنت داستان کنشگری در هنر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 891 تعداد دانلود : 803
بررسی نقش هنرمند در زندگی بشری ازآن رو که همواره با کلیشه های بسیار روبه رو بوده، موضوعی چالش برانگیز است. در این میان کلیشه های هنرمندِ نابغه و هنرمند متعهد، با نگاهی تقلیل گرا به نقش هنرمند، قدرت اثر هنری در زندگی بشری را نادیده گرفته اند؛ این مقاله با تکیه بر آرای هانا آرنت به دنبال تحلیل موقعیتی به نام «هنرمندِ کنشگر» و پاسخ به این پرسش است که اثر هنری چگونه بر زندگی بشری تأثیر گذاشته و نقش فعال هنرمند در جامعه چیست؟ در این مقاله با روشی توصیفی و تحلیلی، بر نگاه آرنت به فعالیت کنش تکیه کرده و از رابطه آن با داستان پردازی، به تحلیل نقش اثر هنری در زندگی بشری پرداخته تا نشان دهیم، هنرمند می تواند از طریق اثر هنری، «داستانی» جدید برای هر ابژه در جهان مشترک، طلب کند و دنیایی از «داستان ها» را بر روی جهانی از اشیا که در میان ما قرار دارند، بنا کند. در این صورت بندی هنرمند کسی است که به خلق داستانی جدید، معناهای قراردادی و تثبیت شده را از بین برده و با خلق معناها و روابط جدید میان چیزها، بداهت امر بدیهی را زیر سؤال می برد. بدین ترتیب کنشگری هنرمند یعنی به راه اندازی داستانی جدید در جهان محسوسات از طریق اثر هنری.
۱۴.

هنر خاورمیانه در پارادایم ترنس مدرن: تحلیل تطبیقی سه جریان در هنرهای تجسمی معاصر خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ترنس مدرنیسم مدرنیسم پست مدرنیسم هنر خاورمیانه هنرهای تجسمی معاصر ایران و عرب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 168 تعداد دانلود : 501
دو دهه از شکل گیری جریان هنر خاورمیانه می گذرد. در میان تنوع سبک ها و تجربه های هنری، می توان سه جریان را بازشناسی کرد: نخست، جریان هنر مدرن در خاورمیانه؛ جریانی که میراث دهه های اوج گیری هنر مدرن در ایران، عراق، سوریه، لبنان و مصر طی دهه های 1960 تا 1990 است. جریان دوم، متأثر از پارادایم پست مدرن، رویکردی انتقادی و اجتماعی به سیاست های کشورهای اسلامی خاورمیانه داشت و با شدت گرفتن کشمکش های جنگی و نفتی پس از 11 سپتامبر اوج گرفت و به جریان غالب هنر خاورمیانه تبدیل شد. جریان سوم، جریانی نوخاسته است که تحت پارادایم ترنس مدرن شکل گرفته است. حال، پرسش این است که زمینه های شکل گیری جریان های هنر خاورمیانه چه هستند و هنر خاورمیانه در این تحولات پارادایمی چه تغییراتی را تجربه کرده است؟ به منظور دست یابی به این پرسش، مقاله حاضر می کوشد با تبیین رویکرد نظری ترنس مدرنیستی و در ادامه آن شرح جریان های هنر خاورمیانه، به مؤلفه ها و ویژگی های هنر معاصر خاورمیانه در پارادایم ترنس مدرن بپردازد. بدین منظور، از روش توصیفی تحلیلی و نیز تطبیق سه جریان مذکور با رویکرد نظری ترنس مدرن استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهند بخش قابل توجهی از هنرمندان معاصر خاورمیانه تلاش می کنند از رویکرد پست مدرنیستی که نگاه انتقادی و مسدودکننده به جریان مدرنیته بومی دارد، فراتر رفته و با رویکرد ترنس مدرنیستی، نوع تازه ای از هنر معاصر با دلالت های بومی و محلی شکل دهند.
۱۵.

نقش گفتمان های سیاسی در شکل گیری هنر عمومی: مطالعه موردی نقاشی های دیواری دهه 1360(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هنر عمومی نقاشی عمومی تحولات سیاسی در هنر دهه 1360

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 195 تعداد دانلود : 188
هنر عمومی هنری مبتنی بر رویدادها و زیست   مشترک است. جهان زیست  مشترک مبتنی بر توافق ها، آرزوها و خواسته های مشترک است که در متن سیاست شکل می گیرد. از همین  رو هنر عمومی همواره در پیوند با سیاست است. هم چون هنر عمومی در ایران؛ به ویژه در مقطع انقلاب اسلامی که هنر با وفاق انقلابی هم سو شد. نقاشی دیواری بر آمده از شرایط انقلاب و زبان بصری انقلاب بود که در دهه های بعد نیز تداوم یافت. البته با تحولات سیاسی دهه های بعد نقاشی دیواری نیز تغییر فرم و مضمون داشت. در پژوهش حاضر به این تغییرات و تحولات پرداخته شده تا این هدف دنبال گردد که چگونه نقاشی دیواری به جلوه بصری گفتمان های سیاسی و نظام قدرت تبدیل شد. به ویژه بر نقاشی دیواری دهه 1360 تمرکز خواهد شد، چرا که میراث آن در دهه های بعد مورد تأکید سیاستگذاران فرهنگی کشور قرار گرفت. لذا پرسش مرکزی پژوهش این است که زمینه، علت و بستر شکل گیری نقاشی دیواری در این دهه چه بود؟ روش شناسی مقاله حاضر برای پاسخ به این پرسش کیفی و برپایه رویکرد زمینه ای (گراندد تئوری) است. روند پژوهش حاضر بر اساس مستندات، گفتگوها و مشاهدات برای شرح مدل پارادایمی (شرایط علّی، مداخله گر، راهبرد، پیامد و زمینه ) ظهور پدیده نقاشی دیواری است. نتایج نشان داد که چگونه گفتمان منزه سازی دهه 1360 تولیدکننده نوعی از هنر عمومی با نشانه های  پایداری ارزش ها، وحدت بخشی سیاسی و انسجام اخلاق جمعی را شکل داد. هنری که می توان آن را هنر مکتبی توصیف کرد که شامل تصویری از تفکر شعیه در دیوارنگاری، پیام ها و تفسیرهای سیاسی و مضامین وحدت بخش بود.
۱۶.

بازنمایی مولفه های دینی در آثار سینمای دینی ایران: مطالعه تطبیقی آثار سینمایی اولین (1384) و دهمین دوره جشنواره کوتاه دینی رویش (1395)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شبکه های اجتماعی مناسبات نسلی شبکه های اجتماعی همراه روابط بین نسلی جوانان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 771 تعداد دانلود : 26
مساله چیستی سینمای دینی، پاسخ های متعددی همچون سینمای اشراقی، عرفانی، معناگرا و سینما حقیقت داشته و تلاش هایی برای مطالعه سینمای دینی همچون ژانر، گونه و سبک انجام شده است. اما در این مقاله به جای ارائه تعاریف ساختاری و پایدار از سینمای دینی، رویکردی استقرایی در پیش گرفته شده تا فضای مفهومی یا تلقی های اجتماعی و فرهنگی از سینمای دینی در متن فیلم ها ترسیم شود. لذا با مطالعه فیلم های راه یافته به جشنواره سینمای دینی رویش و بررسی تعداد 369 فیلم بر اساس روش شناسی تحلیل محتوا، به این پرسش پاسخ داده شده که ظهور و تجلی دین در آثار این جشنواره چگونه است؟ چه ابعاد و شاخص هایی از دین در آثار سینمایی این جشنواره نمود دارد؟ همچنین با مطالعه تطبیقی اولین دوره جشنواره (1384) با دهمین دوره جشنواره رویش (1395)، تحولات فرهنگی و اجتماعی در سینمای دینی مورد مطالعه گرفته و به این پرسش پرداخته شده که نمودهای دینی در فیلم ها چه تغییراتی داشته است؟ نتایج پژوهش نشان داد که مواجهه ستایشگرانه سینماگران با دین جای خود را به مواجهه ای پرسشگرانه و جستجوگرانه نسبت به دین داده است؛ همچنین بازنمایی مناسکی دین در سینما به طور چشم گیری کاهش داشته و نوعی سینمای دینیِ غیرمناسکی افزایش یافته است؛ همچنین مواجهه های سنتی و نوستالژیک در سینمای دینی که بر معصومیت ذاتی (کودکانه، ساده دلی روستایی، طبیعت گرایی ناب) یا بازسازی و حفظ سنت ها (آیین های سنتی، مشاغل سنتی، بناهای سنتی، هنرهای سنتی) تاکید دارد کاهش یافته و جای خود را به سینمای تروماتیک و بحرانی داده است.
۱۷.

اسطوره فقر در سینمای ایران: تحلیل نشانه شناختی فیلم ابد و یک روز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اسطوره فقر ابد و یک روز دلالت ضمنی سینمای ایران

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 100 تعداد دانلود : 179
در مقاله حاضر ابتدا به طرح موقعیت فقرا در جامعه مصرفی جدید از دیدگاه زیگمونت باومن، ژان بودریار و جان گالبریت می-پردازیم و با بررسی جایگاه فقرا در ایران پس از انقلاب اسلامی، رویکردی برای بررسی بازنمایی از فقرا در سینمای پس از انقلاب ارائه می دهیم؛ سپس به تحلیل نشانه شناسانه فیلم ابد و یک روز (سعید روستایی، 1394) می پردازیم؛ این فیلم از جمله آثار سینمایی درباره فقرا و تهی دستان است که در دهه هشتاد و نود بر پرده سینما اکران شده است. این مقاله تلاش دارد تا از خلال شناسایی دلالت های ضمنی برساخته شده از فقرا، اسطوره پردازیِ جامعه مصرفی از فقر را تحلیل کند و به نقد این روایت در سینمای دو دهه اخیر ایران بپردازد. یافته های تحقیق نشان می دهد که در فیلم ابد و یک روز، تصویری از "فقرای تقدیرگرا"، "فقرای تبعیدی" ،"فقرای مقصر" برساخته می شود که با بهره از مکانیسم های "تاریخ زدایی" و "جابجایی رمزگان نابرابری با توانایی های ذاتی"، تصویر اسطوره ای و تغییرناپذیر از فقر ارائه می دهد؛ تصویری که سعی در بازتولید کلیشه های فرهنگی از فقر و در نهایت حفظ نظم طبقاتی و طبیعی سازی فقر در جامعه دارد.
۱۸.

کشمکش های گفتمانی حافظه- فراموشی در مجموعه عکس «به روایت یک شاهد عینی» اثر آزاده اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: حافظه جمعی ایدئولوژی حافظه عکس صحنه پردازی شده تحلیل گفتمان عکس های آزاده اخلاقی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 743 تعداد دانلود : 97
عکس ها چونان اسنادی تاریخی منبعی برای دستیابی به واقعیت های گذشته هستند و بخشی از آگاهی تاریخی جمعی را شکل می دهند. اما عکس، همچون دیگر رسانه ها، تصویری کامل از تاریخ نیست؛ بلکه گزینش شده و برجسته سازی شده است. در واقع، عکس های تاریخی روایتی جهت داده شده و رسمی از گذشته دارند. از سوی دیگر، این هنرمندان هستند که با درام عکاسانه ساختار خطی روایت رسمی از تاریخ را بر هم می زنند و دوگانه حافظه و فراموشی را به منزله موضوع اندیشه و به مثابه برساخته ای اجتماعی تبدیل به ابزار روشنگری سیاسی می کند. سازوکار سیاست با تأکید بر رویدادهای درخشان به دنبال یادآوری خاطرات قدرت و پیروزی است و شکست های تاریخی را به فراموشی می کشاند؛ از همین رو است که منتقدان قدرت بر گسست ها و فراموش خانه های تاریخ تأکید می کنند. هنرمندان هم در ساخت حافظه و هم در بازسازی خاطره های فراموش شده نقش مهمی دارند؛ چه در ثبت رویدادهای هنری که اوج های درخشان تاریخ ملت را به فیلم و تصویر تبدیل می کنند، چه با خلق آثار انتقادی که تصویر رو به فراموشی تاریخ را یادآور می شوند. فیلم های تاریخی، عکاسی تاریخی و نقاشی تاریخی بخشی از این تلاش است. این مقاله به بررسی عکس های صحنه پردازی شده آزاده اخلاقی در مجموعه عکس «به روایت یک شاهد عینی» بر اساس تحلیل گفتمان می پردازد. با بررسی استراتژی-های گفتمانی حافظه-فراموشی در این مجموعه عکس، سه گونه روایت (فراموش شدگان، حذف شدگان و طرد شدگان) در تاریخ ایران تحلیل شد و نشان داده شد که هنرمند چگونه با کنش زیباشناختی خود سازوکارهای فراموشی حافظه جمعی را بازنگری می کند.
۱۹.

معرفی و بررسی انتقادی کتاب تحولات تصویری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : 583 تعداد دانلود : 663
در کتاب تحولات تصویری ایران ، تألیف سیامک دل زنده، مؤلف تلاش کرده است با گذر از تحلیل های توصیفی به تبیین نظری از تحولات هنر ایران در نیمه اول قرن سیزدهم هجری شمسی دست یابد. مؤلف کوشیده است، فراتر از روایت های خطی، به پادگفتمان های مسلط نیز بپردازد. در این مسیر نیز به موفقیت های قابل توجهی دست یافته است؛ اما این تلاش قابل نقد است.مؤلف تأکید کرده که، برخلاف دیدگاه پسااستعماری، مسیر دیگری را در این کتاب دنبال کرده است و در نقد دیدگاه پسااستعماری که «فاعلیت های منطقه ای» را نادیده می گیرد، به جست وجوی عاملیت های منطقه ای در ایران پرداخته است. مؤلف با در مرکز قراردادن مفهوم «نظم نمایشگاهی» به عاملان بیرونی و عاملان داخلی که بازتولیدکننده این نظم هستند پرداخته و شرح داده که چگونه این جریان بر هنر ایران غلبه یافته است. این دیدگاه ساختاری مؤلف را در مطالعه عاملیت های داخلی محدود کرده است. ازهمین رو، توجه مؤلف به پادگفتمان ها فاقد رویکرد تحلیلی است و متن به توصیف آثار و معرفی هنرمندان تقلیل یافته است. در این مقاله، مفصل بندی های نظری کتاب موردنقد و تحلیل قرار خواهد گرفت. اگرچه نقدهایی بر کتاب وارد است، اما منابعی ازاین دست می توانند زمینه را برای نظریه پردازی درون نگر و درون زا پیرامون هنر ایران فراهم سازد.
۲۰.

هنرمندان نوظهور در بازار هنر ایران نقش گالری ها در موقعیت هنرمندان نوظهور با مطالعه بازار فروش هنر در سال 1391 تا 1394(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هنرمند نوظهور گالری ارزش اقتصادی ارزش هنری بازار هنر ایران

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 459 تعداد دانلود : 323
هنرمندان نوظهور در آستانه انتخاب مسیر در دوراهی ارزش های بازار و ارزش های هنری قرار دارند. هنرمندان برای ورود به دنیای هنر باید ارزش های یک دنیای واژگونه را بپذیرند؛ هنرمندان تازه کار، آماتورها و تازه فارغ التحصیلان هنر، امیدوارانه برای تحقق هنر ناب و خالص تلاش می کنند؛ هنری که موفقیت آن، به معنای موفقیت در فروش نیست، بلکه برعکس شکست تجاری یک اثر هنری ممکن است به یک موفقیت نمادین در دنیای هنر تبدیل و تعبیر شود. هنرمندان نوظهور باید بتوانند به توافق جامعه هنری و جامعه بازار پیرامون آینده فعالیت هنری شان دست یابند. آنها باید بتوانند میان ارزش های زیباشناختی و ارزش های بازار یک توازن برقرار سازند. پیمودن این راه با کمک گالری ها ممکن است. در این مقاله برای مطالعه موقعیت هنرمندان نوظهور در ایران به مطالعه عملکرد گالری ها و نمایشگاه های فروش پرداخته خواهد شد؛ سپس با مطالعه میدانی نمایشگاه سالانه هفت نگاه، نقش این رویداد در معرفی هنرمندان نوظهور به جامعه هنری ایران مورد ارزیابی انتقادی قرار گرفت و این پرسش در مرکز مطالعه قرار گرفت که ارزش های هنری و ارزش های اقتصادی در بازار فروش هفت نگاه چه همسویی و تعارض هایی دارند؟ روش مطالعه مبتنی بر مطالعه میدانی (در چهار دوره 1391 تا 1394) هفت نگاه است که طی آن هنرمندانی که حداقل در سه دوره آثارشان به فروش رفته مورد ارزیابی قرار گرفتند و بخشی از آنها به عنوان هنرمندان نوظهور شناسایی شدند. آثار این هنرمندان نوظهور توسط گروه داوران (متشکل از نه نفر از منتقدان، گالری داران و هنرمندان) مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که اختلاف دیدگاه زیادی میان ارزش های فعالان جامعه هنری و ذی نفعان بازار هنر ایران وجود دارد؛ در این بازار، معیارهایی چون نوآوری و نوجویی هنرمند کمترین اهمیت (کمترین ضریب تأثیر در مدل رگرسیون) را دارند و در مقابل آنچه اهمیت دارد کاهش ریسک پذیرش هنرمند در بازار با ترغیب هنرمند به پیروی از الگوهای زیبایی شناسی رایج در بازار است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان