این مقاله نقد کتاب کیهان شناسی افلاطون و ابعاد اخلاقی آن از گابریلا روکسانا کارونه است. کارونه با محورقرار دادن تیمایوس ، فیلبس ، سیاست مدار ، و قوانین و با این فرض تحقیق خود را آغاز می کند که کیهان شناسی افلاطون در این محاورات مبنای جدیدی برای نظریه اخلاق او فراهم می کند که فاقد نقص های آثار میانی افلاطون است. کارونه هم چنین تلاش می کند تا تعارضات درون متنی ای که برخی مفسران در این محاورات می بینند ازیک طرف و تعارضات بین محاورات را به طور کلی برطرف کند. باوجود جامعیت اثر در طرح مسائل و منابع و اندیشمندانه بودن استدلال ها و دقت در تحلیل متن برای اثبات فرضیه ها، پرسش هایی هست که کارونه به آن ها نپرداخته است: آیا لازمه فهم افلاطون جامعیت و انسجام و فاقد تعارض دیدن آثار اوست؟ هم چنین آیا فهم کیهان شناسی افلاطون وابسته به بسترهای تاریخی آن نیست؟ کارونه بیش تر درمقام یک افلاطونی کتاب نوشته است، نه هم چون یک محقق و مفسر بی طرف.