۱.
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای حساسیت به طرد و عزت نفس در رابطه ذهن آگاهی با بهزیستی روانی انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی نوجوانان دختر و پسر 15 تا 19 ساله شهر تهران در سال 1401 بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 214 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و به مقیاس ذهن آگاهی نوجوان و بزرگسال (دراتمن و همکاران، 2018)، پرسشنامه حساسیت به طرد (داونی و فلدمن، 1996)، مقیاس عزت نفس روزنبرگ (روزنبرگ، 1965) و مقیاس بهزیستی ذهنی وارویک-ادینبورگ (تنانت و همکاران، 2007) پاسخ دادند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با نصب برنامه الحاقی پردازشگر هایس در نرم افزار SPSS24 استفاده شد. یافته ها حاکی از آن بود که بین ذهن آگاهی با حساسیت به طرد رابطه منفی و معنی دار و با عزت نفس و بهزیستی روانی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد و رابطه بین حساسیت به طرد با بهزیستی روانی منفی و معنی دار و با عزت نفس مثبت و معنی دار است. همچنین، اثر غیرمستقیم ذهن آگاهی بر بهزیستی روانی از طریق حساسیت به طرد و عزت نفس، از نظر آماری معنی دار به دست آمد. نتایج پژوهش نشان داد با افزایش ذهن آگاهی در نوجوانان، حساسیت به طرد در آن ها کاهش یافته و عزت نفس و در نتیجه بهزیستی روانی در آن ها افزایش می یابد. از این یافته می توان برای طراحی مداخله و رویکرد جامع ارتقای بهزیستی روانی در جامعه نوجوانان استفاده کرد.
۲.
سرطان یکی از شایع ترین و جدی ترین مشکلات در سلامتی زنان است. هدف پژوهش حاضر نقش وضوح، تنظیم و پردازش هیجان در پیش بینی امید به درمان در زنان مبتلاء به سرطان بود. این پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی است. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مبتلاء به سرطان سینه مراجعه کننده به بیمارستان امام شهر اردبیل بود. نمونه پژوهش شامل 200 نفر از زنان مبتلا به سرطان بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای اندازه گیری متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامه شاخص امید هرث (2000)، مقیاس صفت فراخلق سالووی و همکاران (1995)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان نسخه کوتاه گارانفسکی و همکاران (2001) و فرم کوتاه مقیاس پردازش هیجان باکر و همکاران (2007) استفاده شد. داده های پژوهش با روش های ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه در نرم افزار SPSS.21 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج رگرسیون چند گانه نشان داد 3 درصد از امید به درمان از طریق مولفه های وضوح هیجان، 35 درصد از طریق مولفه های تنظیم هیجان و14 درصد توسط مولفه های پردازش هیجان تبیین می شود. این یافته ها بیان می کند که تنظیم هیجان و مدیریت هیجانی نقش بسیار مهمی در پیش بینی امید به درمان در زنان مبتلا به سرطان دارد.
۳.
سندرم روده تحریک پذیر نوعی اختلال عملکردی در سیستم روده – معده است که عوامل روانی نقش موثری در بروز و تداوم آن دارند. در این راستا پژوهش حاضر به بررسی نقش الگو های هیجانی در پیش بینی سندرم روده تحریک پذیر با واسطه گری حساسیت اضطرابی می پردازد. پژوهش حاضر توصیفی، از نوع همبستگی می باشد. نمونه پژوهش حاضر ۲۹۲ دانش آموز دبیرستانی شهرستان اسکو (۱۴۷ پسر و ۱۴۵ دختر) در دامنه سنی ۱۶ الی ۱۹ سال بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب و پرسشنامه های سندرم روده تحریک پذیر (EISSS) ، مقیاس عاطفه مثبت و منفی (PANAS) و فهرست تجدیدنظر شده حساسیت اضطرابی (ASI-R) توسط آنها تکمیل شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری بر پایه نرم افزار Amos نسخه ۲۱ استفاده شد. نتایج نشان داد الگوهای هیجانی منفی به طور مستقیم و نیز با واسطه گری حساسیت اضطرابی با سندرم روده تحریک پذیر رابطه مثبت و معنی دار دارند و الگوهای هیجانی مثبت رابطه مستقیم منفی و معنی دار با سندرم روده تحریک پذیر دارد. در کل الگوهای هیجانی با واسطه گری حساسیت اضطرابی بر سندرم روده تحریک پذیر تاثیر معنی داری دارند. با توجه به شواهد بدست آمده در خصوص نقش عوامل روانشناختی در شکل گیری، راه اندازی و تشدید یا تخفیف علایم، به نظر می رسد هیچ راهکار درمانی برای بیماران IBS نمی تواند بدون در نظر گرفتن نقش عوامل روانی به موفقیت دست یابد.
۴.
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی کنندگی توانمندی ایگو در رفتارهای هنجارگریز تحصیلی و بررسی تعدیل کنندگی هیجان شرم و احساس گناه در این ارتباط انجام شد. طرح پژوهش از نوع همبستگی و جامعه ی آماری، دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه کاشان در نیم سال اول تحصیلی 1401-1400 بود. از این جامعه ی آماری280 دانشجو به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به منظور جمع آوری داده ها از پرسش نامه ی توانمندی ایگو(ESS) بشارت(1386) ، هیجان های خودآگاه شرم وگناه(GASP)کوهن(2011) و پرسشنامه ی تجدید نظر شده ی هنجارگریزی در آموزش پرستاری کلارک(2015) استفاده شد. داده های بدست آمده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و روش رگرسیون سلسله مراتبی مورد تجریه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بین رفتارهای هنجارگریز تحصیلی و توانمندی ایگو رابطه ی منفی و معنادار وجود دارد. همچنین بین هیجان شرم و هنجارگریزی تحصیلی و توانمندی ایگو به ترتیب رابطه ی مثبت و منفی معنادار وجود دارد. احساس گناه رابطه ی قوی منفی و معنادار با هنجارگریزی تحصیلی و رابطه ی مثبت و معنی دار با توانمندی ایگو دارد. نتایج یافته ها حاکی از این بود که توانمندی ایگو می تواند رفتارهای هنجارگریزی تحصیلی را پیش بینی کند. هیجان شرم بالا اثرکاهندگی توانمندی ایگو بر هنجارگریزی را کاهش می دهد. اما اثر تعدیل کنندگی احساس گناه در رابطه ی بین توانمندی ایگو با هنجارگریزی به علت معنادار نبودن، تأیید نشد. استفاده از نتایج این پژوهش می تواند با آگاهی بخشیدن دانشجویان نسبت به توانمندی ایگو، و اجتناب از شرمگین کردن آن ها در موقعیت های تنش زا، به کاهش بروز رفتارهای هنجارگریز کمک کند.
۵.
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر فرسودگی والدگری و شفقت به خود در مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انجام گرفت. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره و روان پزشکی سطح شهر اصفهان در سال1400 بود. در این پژوهش تعداد 30 مادر دارای کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 15 مادر). گروه آزمایش درمان مبتنی بر ذهن آگاهی را طی دو ماه در 8 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه فرسودگی والدگری (رزکام، بریاندا و میکولاژاک، 2018) و پرسشنامه شفقت به خود (نف، 2003) بود. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر فرسودگی والدگری و شفقت به خود در مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی تأثیر معنادار داشته (p<0/001) و توانسته منجر به کاهش فرسودگی والدگری و افزایش شفقت به خود این مادران شود. بر اساس یافته های پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر ذهن آگاهی با بهره گیری از فنونی همانند آموزش خودآگاهی، نحوه کنترل خشم، مدیریت استرس، حل مسئله و تصمیم گیری بهنجار می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت کاهش فرسودگی والدگری و افزایش شفقت به خود در مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی قرار گیرد.
۶.
دانش آموزان ازجمله افرادی هستند که با اضطراب به عنوان یکی از مشکلات رایج دست وپنجه نرم می کنند به همین دلیل بررسی سازه های اضطرابی جهت پیش بینی اضطراب از اهمیت بالایی برخوردار است لذا هدف پژوهش حاضر بررسی مدل علّی طرح واره هیجانی و ناگویی خلقی با حساسیت اضطرابی از طریق نقش واسطه ای دشواری در تنظیم هیجان در دانش آموزان دوره دوم متوسطه بود. روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه موردنظر پژوهش کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهرستان تربت حیدریه در سال 1400-1401 بود که از طریق نمونه گیری در دسترس به تعداد 220 نفر نمونه گیری شده بودند. اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه های حساسیت اضطرابی فلوید (ASI)، پرسشنامه طرح واره هیجانی لیهی (LESS) ، پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجان گراتز و رومر (DERS) و پرسشنامه ناگویی خلقی تورنتو (TAS_20) جمع آوری شد. داده های از طریق نرم افزارهای آماری SPSS 26 و AMOS 24 تحلیل شد. نتایج نشان داد طرح واره هیجانی و ناگویی خلق به صورت غیرمستقیم و از طریق عامل میانجی دشواری در تنظیم هیجان با حساسیت اضطرابی در ارتباط است اما این دو متغیر به طور مستقیم با حساسیت اضطرابی مرتبط نیستند. بنابراین معلمان و درمانگران می توانند با آموزش تنظیم هیجان و مداخلات مبتنی بر تنظیم هیجان در جهت تعدیل حساسیت اضطرابی برآیند.
۷.
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی واقعیت درمانی بر بازداری هیجانی و نشخوار فکری مادران کودکان کم توان ذهنی بود. این مطالعه نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل انجام شد از میان همه مادران کودکان کم توان ذهنی مراجع کننده مرکز توانبخشی و جامع سلامت سیدحاتمی اردبیل در سال 1399، 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، و به طور تصادفی در دو گروه برابر آزمایش و کنترل جایگزین شدند.گروه آزمایشی طی 8 هفته تحت واقعیت درمانی قرار گرفت، و در این مدت بر گروه کنترل هیچ گونه مداخله ی انجام نگرفت. پرسشنامه بازداری هیجانی راجر و نجاریان (1987) و نشخوار فکری نولن هوکسیما (1991) به عنوان ابزار ارزشیابی در پیش آ زمون، پس آ زمون مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش-های آماری توصیفی و تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده از مقایسه پس آزمون دو گروه با استفاده از روش تحلیل کواریانس و با کنترل اثر متغیرها، حاکی از این بود که نمرات پس آزمون بازداری هیجانی و نشخوار فکری گروه مداخله و کنترل تفاوت معنی داری دارد. بدین ترتیب می توان گفت واقعیت درمانی موجب کاهش بازداری هیجانی و نشخوارفکری در مادران کودکان کم توان ذهنی خواهد شد.
۸.
یکی از ویژگی های بارز دوران نوجوانی، تمایل برای کسب تجارب جدید و آزمودن رفتارهای پرخطر است. بنابراین این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش کفایت اجتماعی و مهارت های تنظیم هیجان بر آمادگی برای بی حوصلگی، استفاده مشکل زا از تلفن همراه و گرایش به رفتارهای پرخطر در نوجوانان انجام شد. این پژوهش تجربی از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع دوم متوسطه شهر شاهرود در سال تحصیلی 1401-1400 بود که از بین آنها نمونه ای 45 نفری به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید. گروه های آزمایش و گواه به روش تصادفی معادل شدند. آموزش کفایت اجتماعی و آموزش مهارت تنظیم هیجان طی 8 جلسه 45 دقیقه ای به ترتیب در گروه های آزمایش 1 و 2 انجام شد گروه گواه هیچ گونه آموزشی دریافت نکرد. داده ها به کمک پرسشنامه خطرپذیری جوانان زاده محمدی و همکاران (1390)، پرسشنامه آمادگی برای بی حوصلگی فالمن و همکاران (2013) و مقیاس استفاده آسیب زا از تلفن همراه جنارو و همکاران (2007) جمع آوری و با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که گروه های آزمایش در مرحله پس آزمون از نظر رفتارهای پرخطر، آمادگی برای بی حوصلگی و استفاده آسیب زا از تلفن همراه کاهش معنی داری داشتند (05/0>P). همچنین آموزش کفایت اجتماعی نسبت به مهارت تنظیم هیجان اثربخشی بیشتری داشت با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت، آموزش کفایت اجتماعی با تعدیل احساسات به مقابله با بی حوصلگی دست زده و با افزایش خودکنترلی، نسبت به آموزش مهارت تنظیم هیجان، تاثیر بیشتری بر عدم استفاده آسیب زا از تلفن همراه و گرایش به رفتارهای پرخطر دارد.
۹.
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین ترومای کودکی با گرایش به سوء مصرف مواد با توجه به نقش میانجی انعطاف پذیری شناختی و نشخوار فکری در افراد با اختلال استرس پس از سانحه بود. پژوهش حاضر مقطعی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه مراجعه کنندگان به مراکز درمانی (بیمارستان های تروما و کلینیک های پزشکی و روانپزشکی و مشاوره ای شهر همدان) در تابستان و پاییز سال 1400 بودند که از این جامعه به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 280 نفر که معیارهای ورود به مطالعه را داشتند، انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه اختلال استرس پس از سانحه کیان و همکاران (1998)، مقیاس ترومای کودکی برنشتاین و همکاران (1997)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال(2010) و پرسشنامه نشخوار فکری نولن هوکسما و ماور (1991) و پرسشنامه گرایش به سوء مصرف مواد مخدر وید و همکاران (1992) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری ضرایب همبستگی و ضرایب رگرسیون در نرم افزار SPSS.21 و ایموس (AMOS.21) انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد گرایش به سوء مصرف مواد با ترومای کودکی و نشخوار فکری رابطه مثبت و معنادار و با انعطاف پذیری شناختی رابطه منفی و معناداری دارد. همچنین ترومای کودکی با نشخوار فکری رابطه مثبت و معنادار و با انعطاف پذیری رابطه منفی و معناداری دارد (05/0>P). از سویی نتایج تحلیل مسیر نشان داد که نشخوار فکری و انعطاف پذیری شناختی بین ترومای کودکی و گرایش به مصرف مواد نقش واسطه ای دارند.
۱۰.
اهداف: اهمال کاری پدیده ای است که برای بیشتر اقشار جامعه و به صورت ویژه برای دانشجویان پیامدهای مخرب به همراه دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی مدل ارتباطی حس تداوم خود، زندگی هدفمند و فرسودگی ناشی از شبکه های اجتماعی و اهمال کاری تحصیلی دانشجویان با میانجی گری کاهش تاخیری سودمندی انجام شده است. مواد و روش ها: این مطالعه پژوهشی توصیفی از نوع همبستگی و تحلیل مسیر می باشد. نمونه ای شامل 1056 دانشجوی دانشگاه تهران شاغل به تحصیل در سالهای 1401-1400 با روش نمونه گیری در دسترس به پرسشنامه های اهمال کاری تحصیلی سولومون و راثبلوم (1984)، مقیاس فعالیت تاخیری هورتون (2014)، پرسشنامه تداوم خود سوکول و سرپر (2020)، پرسشنامه هدفمندی زندگی شولنبرگ و همکاران (2011) و مقیاس فرسودگی ناشی از شبکه های اجتماعی والن و همکاران (2020) بصورت برخط پاسخ دادند. داده ها با استفاده از نرم افزار ایموس تحلیل شد. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که اثر مستقیم حس تداوم خود و زندگی هدفمند بر اهمال کاری تحصیلی به صورت منفی و فرسودگی ناشی از شبکه های اجتماعی بر اهمال کاری تحصیلی به صورت مثبت معنادار است . همچنین، نتایج نشان داد که کاهش تاخیری سودمندی در رابطه بین اهمال کاری تحصیلی با حس تداوم خود ، زندگی هدفمند و فرسودگی ناشی از شبکه های اجتماعی نقش واسطه ای دارد. نتیجه گیری: بطور کلی می توان گفت کاهش تاخیری سودمندی نقش بسیار مهمی در مولفه های موثر بر اهمال کاری دارد.
۱۱.
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی علائم شخصیت مرزی بر اساس راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، با توجه به نقش تعدیلگر روارنجورخویی در دانشجویان انجام شد. طرح پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه پیام نور نجف آباد در سال تحصیلی 99-98 بود. از بین این دانشجویان، 300 نفر با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به فرم کوتاه سیاهه نئو، پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و پرسشنامه رگه های شخصیت مرزی (فرم ب پرسشنامه رگه های اسکیزوتایپال) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از روشهای رگرسیون چندگانه با نرم افزار SPSS-24 و مدلیابی معادلات ساختاری با نرم افزار AMOS-24 استفاده شد. برای بررسی اثر تعدیلگری، از مدل پیشنهاد شده توسط آربوکل (2016) تبعیت شد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان قادر به پیش بینی علائم شخصیت مرزی در دانشجویان هستند. نتایج مدلیابی معادلات ساختاری برای بررسی اثر تعدیلگری نیز نشان داد که روارنجورخویی قادر به تعدیل روابط بین راهبردهای سازگارانه با علائم شخصیت مرزی است. به طور کلی، این یافته ها از نقش ویژگی های شخصیتی در به کارگیری راهبردهای تنظیم هیجان و زمینه سازی برای ابتلا به مشکلات در حوزه سلامت روان، به ویژه علائم شخصیت مرزی، حمایت می کند.
۱۲.
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر سطح تاب آوری و سازگاری اجتماعی در نوجوانان دختر شهر کرمان بود. روش این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر 16 تا 18 ساله شهرستان کرمان درنظر گرفته شد و از بین آن ها 30 نفر به روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شدند. سپس در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل به صورت گمارش تصادفی قرار گرفتند. شیوه نامه ده جلسه ای طرحواره درمانی بر روی گروه آزمایشی اجرا گردید. هر دو گروه در مرحله پیش آزمون و پس آزمون مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون(2003) و سازگاری اجتماعی بل(1961) را تکمیل کردند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که طرحواره درمانی بر سطح تاب آوری و سازگاری اجتماعی دانش آموزان دختر تاثیر معناداری دارد(p<0.05). به دلیل اهمیت آمادگی نوجوانان برای مقابله با تنش های این دوران و بر اساس نتایج به دست آمده می توان گفت تاب آوری و سازگاری اجتماعی از طریق دریافت آموزش های موثر می تواند بهبود یابد.
۱۳.
در دهه های اخیر فعالیت های کارآفرینانه زنان، اهمیت وافری در سطح جهانی یافته است. با توجه به رشد سطح تحصیلات و اشتغال روزافزون زنان، با توجه کردن به کارآفرینی زنان، می توان به رشد اقتصادی و توسعه اقتصادی کشور کمک بسیاری کرد. هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر استفاده از اینستاگرام بر قصد کارآفرینی زنان با نقش میانجی خودکارآمدی و توانمندسازی روان شناختی زنان هست. این پژوهش ازلحاظ هدف، کاربردی و ازلحاظ روش توصیفی – همبستگی مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری شامل زنان 20-40 ساله شهرستان تبریز بوده و تعداد جامعه آماری مستخرج از سایت رسمی مرکز آمار ایران ، 295186 نفر است. تعداد حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 384 نفر به دست آمده است. جمع آوری داده ها از طریق توزیع پرسشنامه و به صورت تصادفی در میان جامعه آماری انجام شده است. روش تجزیه تحلیل پژوهش از طریق تحلیل مسیر و معادلات ساختاری (SEM) با استفاده از نرم افزارهای AMOS و SPSS انجام شده است. نتایج پژوهش حاکی از تائید اثرگذاری استفاده از شبکه ی اجتماعی اینستاگرام بر خودکارآمدی و قصد کارآفرینی با میانجیگری توانمندسازی روان شناختی زنان است؛ لذا سیاست گذاران می توانند با سرمایه گذاری در این زمینه و حمایت از بانوان محترم کشور، باعث توانمندسازی روان شناختی و خودکارآمدی این قشر شده و درنهایت باعث ترویج کارآفرینی، رونق و رفاه اقتصادی کشور شوند.
۱۴.
هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر درمان متمرکز بر شفقت بر مؤلفه های خود تعیین گری و افکار خودکشی در نوجوانان دختر دارای سابقه خودزنی بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان نوجوان دختر شهرستان فولادشهر در استان اصفهان در سال تحصیلی 99-1398 بود، که دارای سابقه خودزنی بوده و به مرکز مشاوره آموزش و پرورش ارجاع داده شده بودند. تعداد 30 نفر از این نوجوانان به روش نمونه گیری هدفمند بر اساس ملاک های ورود به پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه قرار داده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه تحت درمان متمرکز بر شفقت گیلبرت(1395) قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده شامل مقیاس افکار خودکشی (BSSI)، بک(1961) و مقیاس ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی (BPNSS) لاگاردیا و همکاران(2000) بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در محیط SPSS26 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که درمان متمرکز بر شفقت بر بهبود خود تعیین گری و کاهش افکار خودکشی در نوجوانان دارای سابقه خودزنی موثر بوده است (01/0p<). همچنین اثربخشی این روش درمانی بر بهبود نیاز به شایستگی ادراک شده و نیاز به ارتباط و خودمختاری ادراک شده مورد تایید قرار گرفت (01/0p<). بر اساس یافته های این پژوهش، می-توان نتیجه گیری کرد که درمان متمرکز بر شفقت به خود، راهبردی موثر برای کمک به کاهش افکار خودکشی نوجوانان دارای سابقه خودزنی و بهبود خودتعیین گری و ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی در آنان می باشد.
۱۵.
پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل پیش بینی آسیب های روان شناختی بر اساس حمایت اجتماعی با میانجی گری تنظیم هیجانی در زنان آسیب دیده از خیانت صورت پذیرفت. روش پژوهش، توصیفی- همبستگی و تحلیل مسیر بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل زنان آسیب دیده از خیانت مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده منطقه 6 تهران در شش ماه اول سال 1399 بود. نمونه آماری شامل 240 زن آسیب دیده از خیانت بود که با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه افسردگی (بک، اپستین، براون و استیر، 1996) (DQ)، پرسشنامه استرس پس از ضربه (ویدرز و همکاران، 1993) (PTSQ)؛ پرسشنامه حمایت اجتماعی (زیمت و همکاران، 1988) (SSQ) و پرسشنامه تنظیم هیجانی (گروس و جان، 2003) (ERQ) بود. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل مسیر صورت گرفت. نتایج نشان داد حمایت اجتماعی و تنظیم هیجانی با افسردگی و استرس پس از ضربه دارای رابطه معنادار است (01/0>p). همچنین حمایت اجتماعی و تنظیم هیجانی بر افسردگی و استرس پس از ضربه در زنان آسیب دیده از خیانت دارای اثر مستقیم معنادار است (01/0>p). علاوه بر این نتایج بوت استراپ نشان داد که تنظیم هیجانی سازگارانه و ناسازگارانه در رابطه بین حمایت اجتماعی با افسردگی و استرس پس از ضربه در زنان آسیب دیده از خیانت دارای نقش میانجی گری معنادار است. در نهایت مدل از برازش مناسب برخوردار بود. با توجه به نقش میانجی معنادار تنظیم هیجانی لازم است که درمانگران بالینی با بکارگیری آموزش تنظیم هیجانی، افسردگی و استرس پس از ضربه زنان آسیب دیده از خیانت را کاهش دهند.
۱۶.
هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش سواد رسانه ای بر استفاده مشکل زا از اینترنت، رفتارهای انحرافی و روابط با همسالان در دانش آموزان بود. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری، دانش آموزان دوره متوسطه دخترانه شهر تهران در سال تحصیلی 1399-1398 بودند که از این جامعه، تعداد 40 نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (20 نفر) و گروه کنترل (20 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت آموزش سواد رسانه ای به مدت 10 جلسه یک ساعته قرار گرفت و گروه کنترل در لیست انتظار باقی ماند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس غربالگری استفاده پرخطر و مشکل-آفرین از اینترنت جلنچیک و همکاران، مقیاس رفتارهای انحرافی رستمی و فیروز راد و مقیاس روابط با همسالان ریگبی و اسلی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل واریانس مختلط بر اساس نرم افزار SPSS.21 انجام گرفت. نتایج پژوهش تفاوت معناداری بین میانگین نمرات استفاده مشکل زا از اینترنت، رفتارهای انحرافی و روابط با همسالان در پس آزمون و پیگیری وجود دارد. بنابراین آموزش سواد رسانه ای تأثیر چمشگیری بر استفاده مشکل زا از اینترنت، رفتارهای انحرافی و روابط با همسالان در نوجوانان دارد و می توان از آن به عنوان روش مؤثر و مفیدی برای کاهش مشکلات اجتماعی و تحصیلی دانش آموزان سود جست.
۱۷.
هدف پژوهش حاضر الگویابی ساختاری رفتارهای پرخطر بر اساس سیستم های مغزی- رفتاری و ابعاد تاریک شخصیت با میانجی گری خلاقیت هیجانی در دانش آموزان دوره دوم متوسطه بود. روش پژوهش همبستگی به شیوه مدل یابی معادلات ساختاری و جامعه پژوهش متشکل از کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه شاهین شهر در سال تحصیلی 1399-1400 بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس از بین آنان 550 دانش آموز که داوطلب شرکت بودند، انتخاب شده و از آنان خواسته شد به سوالات پرسش نامه های پژوهش پاسخ دهند که 505 عدد از آنها بطور کامل برگردانده شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های سیستم مغزی رفتاری (کارور و وایت، 1994)، رفتارهای پرخطر (محمدخانی، 1386)، شخصیت تاریک (جنیسون و ویستر،2010) و خلاقیت هیجانی (آوریل، 1999) بودند. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش با استفاده از روش های همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری، به وسیله نرم افزار آماری SPSS و Amos ویرایش 23 صورت گرفت. نتایج نشان داد که سیستم های فعال سازی و بازداری رفتاری، ابعاد تاریک شخصیت (خودشیفتگی، ماکیاولیسم و جامعه ستیزی) بر خلاقیت هیجانی و رفتارهای پرخطر دانش آموزان دارای اثر مستقیم معنادار بوده است (001/0>p). همچنن نتایج نشان داد که خلاقیت هیجانی علاوه بر اثر مستقیم بر رفتارهای پرخطر دانش آموزان، در رابطه سیستم های مغزی- رفتاری و ابعاد تاریک شخصیت با رفتارهای پرخطر در دانش آموزان دوره دوم متوسطه نیز نقش میانجی معنادار دارد. با توجه به نقش میانجی معنادار خلاقیت هیجانی، پیشنهاد می شود تا با آموزش مهارت های تنظیم هیجان و خلاقیت هیجانی به دانش آموزان، تلاش شود تا با تاثیر بر سیستم های مغزی رفتاری و ابعاد تاریک شخصیت از بروز رفتارهای پرخطر در نزد آنان کاسته شود.
۱۸.
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای عزت بدنی در ارتباط بین طرحواره های شناختی فعال شده در بافت جنسی و رضایت زناشویی بود. روش پژوهش، توصیفی - همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان و مردان شهر بندرعباس بودند که از بین آن ها 350 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داد ه ها از پرسش نامه طرح واره های شناختی فعال شده در بافت جنسی (QCSASC)، مقیاس عزت بدنی، و مقیاس رضایت زناشویی استفاده شد. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS23 و نرم افزارLISREL8.8 استفاده شد. مدل-یابی معادلات ساختاری نشان داد که عزت بدنی و طرحواره های شناختی فعال شده در بافت جنسی هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم، بر رضایت زناشویی در زنان و مردان تاثیر می گذارد. ارزیابی مدل فرضی پژوهش با استفاده از شاخص های برازندگی نشان داد که مدل فرضی با مدل اندازه گیری، برازش دارد (97/0CFI=، 99/0 NFI=، 044/0 RMSEA=). همسو با مدل کنترل دوگانه، نتایج این پژوهش نشان داد که عزت بدنی بر رضایت زناشویی زنان و مردان تاثیر دارد و هم چنین این یافته ها تاکید می کنند که در کنار عوامل عزت بدنی و دیدگاه فرد در مورد بدن خود طرحواره های شناختی فعال شده در بافت جنسی نیز اهمیت دارند.
۱۹.
تاثیرات ناشی از همه گیری کووید-19 در جهان تهدیدی جدی برای سلامت روان افراد مبتلا به وسواس فکری-عملی ایجاد کرده است. هدف پژوهش جاری بررسی اثر آموزش حافظه کاری هیجانی و خنثی بر بهبود انعطاف پذیری شناختی و عدم تحمل بلاتکلیفی در مبتلایان به وسواس فکری عملی بود. طرح پژوهش از نوع نیمه تجربی و شامل دو گروه آزمایش، یک گروه کنترل، پیش آزمون و پس آزمون بود. گروه نمونه شامل 42 نفر از مبتلایان به اختلال وسواس فکری-عملی مراجعه کننده به کلینیک های هیمان و فولادی شهر مشهد در سال 1400 بود که به روش در دسترس انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در سه گروه 14 نفری جای گرفتند. پرسشنامه های انعطاف پذیری روانشناختی دنیس-وندورال و عدم تحمل بلاتکلیفی فریستون به عنوان پیش آزمون اجرا شدند. سپس آموزش حافظه کاری هیجانی برای گروه اول و آموزش حافظه کاری خنثی برای گروه دوم، هر کدام به مدت 20 جلسه اجرا شد و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. سپس پس آزمون شامل پرسشنامه های پیش آزمون اجرا گردید. نتایج آزمون مانکوا حاکی از اثربخشی معنادار آموزش حافظه کاری هیجانی و خنثی بر متغیرهای انعطاف پذیری روانشناختی و عدم تحمل بلاتکلیفی در افراد مبتلا به وسواس فکری-عملی می باشد (01/0>P). همچنین آموزش حافظه کاری هیجانی نسبت به آموزش حافظه کاری خنثی به طور معنادار اثربخشی بیشتری بر بهبودی عدم تحمل بلاتکلیفی داشت (01/0>P) و اثربخشی این دو مداخله بر متغیر انعطاف پذیری شناختی یکسان بود. با توجه به یافته ها می توان نتیجه گیری کرد که پردازش های هیجانی حافظه کاری نقش تعیین کننده ای در متغیر عدم تحمل بلاتکلیفی داشته و به نظر می رسد پردازش های خنثی حافظه کاری زیربنای کارکرد شناختی انعطاف پذیری شناختی را تشکیل می دهند.
۲۰.
سوءمصرف مواد یکی از بحران های چهارگانه قرن بیست و یکم و مهم ترین عامل ایجادکننده رفتارهای پرخطر است. این پژوهش باهدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، ذهن آگاهی و مصاحبه انگیزشی بر تحمل پریشانی در مردان دارای اختلال سوءمصرف مواد تحت درمان نگهدارنده انجام شد. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری تمام مردان دارای اختلال سوء مصرف مواد افیونی رباط کریم در سال 1399 بود که در مراکز درمان سوء مصرف مواد این شهر تحت درمان بودند. از بین آن ها نمونه ای به حجم 72 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به تصادف در سه گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) استفاده شد. گروه های آزمایشی به مدت ده جلسه 50 دقیقه ای تحت گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد، مصاحبه انگیزشی و ذهن آگاهی قرارگرفتند. نتایج تحلیل آزمونِ تحلیل کوواریانس یک راهه نشان داد بین هر سه رویکرد مداخله ای و گروه گواه در میزان تحمل پریشانی مردان دارای اختلال سوء مصرف مواد تحت درمان نگهدارنده تفاوت معنادار وجود دارد. بین گروه پذیرش و تعهد و ذهن آگاهی تفاوت معناداری وجود ندارد اما میانگین گروه پذیرش و تعهد بیشتر از میانگین گروه مصاحبه انگیزشی (p<0/001) و میانگین گروه ذهن آگاهی بیشتر از میانگین گروه مصاحبه انگیزشی است (p<0/001). براساس یافته های حاصل می توان گفت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و ذهن آگاهی با کمک به افراد در برقراری ارتباط با تجارب دردناک و مواجهه با هیجان منفی بر تحمل پریشانی مردان دارای اختلال سوء مصرف مواد مؤثر است.
۲۱.
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر همجوشی شناختی و خوددلسوزی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام گرفت. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران مبتلا به دیابت نوع دو شهرستان شهرضا در فصل تابستان سال 1400 بود. در این پژوهش تعداد 34 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند. گروه آزمایش مداخله روان درمانی مثبت نگر را طی دو و نیم ماه در 8 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه همجوشی شناختی (گیلاندرز و همکاران، 2014) و پرسشنامه خوددلسوزی (نف، 2003) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که روان درمانی مثبت نگر بر همجوشی شناختی و خوددلسوزی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو تأثیر معنادار دارد (p<0/001). بر اساس یافته های پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت که روان درمانی مثبت نگر با بهره گیری از فنونی همانند چشم انداز مثبت به زندگی و آموزش خوش بینی و امید به آینده می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت کاهش همجوشی شناختی و بهبود خوددلسوزی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مورد استفاده قرار گیرد.
۲۲.
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های ذهن آگاهی کودک محور بر خودکنترلی و شایستگی اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال کاستی توجه و فزون کنشی انجام شد. روش پژوهش از نوع روش پژوهش آزمایشی (با گروه آزمایش و گواه) با طرح سه مرحله ای (پیش آزمون- پس آزمون-پیگیری) و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کودکان دختر مبتلا به اختلال کاستی توجه و فزون کنشی شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بود. در این پژوهش تعداد 25 کودک مبتلا به اختلال کاستی توجه و فزون کنشی با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و با شیوه تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند (13 کودک در گروه آزمایش و 12 کودک در گروه گواه). کودکان در آزمایش آموزش مهارت های ذهن آگاهی کودک محور را طی یک و نیم ماه در 10 جلسه 60 دقیقه ای دریافت نمودند. در این پژوهش از پرسشنامه اختلال کاستی توجه و فزون کنشی (ADHDQ) (بروک و کلینتون، 2007)، پرسشنامه خودکنترلی (SCQ) (کندال و ویلکاکس، 1979) و مقیاس شایستگی اجتماعی (SCS) (کوهن و رسمن، 1972) استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش مهارت های ذهن آگاهی کودک محور بر خودکنترلی (0001>P؛ 53/0=Eta؛ 13/26=F) و شایستگی اجتماعی (0001>P؛ 57/0=Eta؛ 01/31=F) کودکان مبتلا به اختلال کاستی توجه و فزون کنشی تأثیر معنادار دارد. بر اساس یافته های پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش مهارت های ذهن آگاهی کودک محور با بهره گیری از فنونی همانند افکار، هیجانات و رفتار آگاهانه و بودن در زمان حال می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود خودکنترلی و شایستگی اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال کاستی توجه و فزون کنشی مورد استفاده قرار گیرد.
۲۳.
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی روان درمانی پویشی فشرده کوتاه مدت بر تنظیم هیجان و پیشگیری از عود معتادین در حال بهبودی صورت گرفت. این تحقیق از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی و با پیش آزمون، پس آزمون و با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، شامل معتادین در حال بهبودی شهر یزد در سال ۱۴۰۰ بود. با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 39 نفر انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند (19 نفر در گروه آزمایش و ۲۰ نفر در گروه کنترل). برای گروه آزمایش روانپویشی فشرده کوتاه مدت به صورت هفتگی و در قالب 8 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد و برای گروه کنترل، درمانی صورت نگرفت. پرسشنامه پیش بینی از بازگشت رایت و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان در مرحله پیش آزمون و پس آزمون توسط شرکت کنندگان تکمیل شد. از آزمون تحلیل کوواریانس برای آنالیز داده ها استفاده شد. طبق نتایج، بعد از روان درمانی پویشی فشرده کوتاه مدت، نمرات راهبرد سازگارانه تنظیم هیجان و پیشگیری از عود در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل بهبود معنادار داشته است (05/0P<). بر اساس نتایج این مطالعه به نظر می رسد روان درمانی پویشی فشرده کوتاه مدت می تواند در افزایش راهبرد سازگارانه تنظیم هیجان و پیشگیری از عود در معتادین در حال بهبودی موثر باشد.
۲۴.
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر نظم جویی شناختی هیجان و تاب آوری روان شناختی همسران جانبازان انجام گرفت. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. دوره پیگیری نیز دوماهه اجرا شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همسران جانبازان مرد اعصاب و روان شهر تهران در فاصله زمانی خردادماه تا مهرماه سال 1399 بود. در این پژوهش تعداد 30 همسر جانباز با روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 15 زن). پس از ریزش تعداد 27 نفر در پژوهش باقی ماندند (13 نفر در گروه آزمایش و 14 نفر در گروه گواه). گروه آزمایش طرحواره درمانی (یانگ و همکاران، 1391) را طی دو ماه در 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان (گروس و جان، 2003) و پرسشنامه تاب آوری روان شناختی (کانر و دیویدسون، 2003) بود. داده های جمع آوری شده به شیوه تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که طرحواره درمانی بر نظم جویی شناختی هیجان و تاب آوری روان شناختی همسران جانبازان تأثیر معنادار داشته (p<0/001) و توانسته منجر به بهبود نظم جویی شناختی هیجان و تاب آوری روان شناختی آنان شود. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که طرحواره درمانی با بهره گیری از فنونی همانند تکنیک های شناختی چالش با طرحواره ها، تکنیک های هیجانی و تمرین رفتارهای مقابله ای کارآمد می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت بهبود نظم جویی شناختی هیجان و تاب آوری روان شناختی همسران جانبازان مورد استفاده قرار گیرد.
۲۵.
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی پروتکل بهبود سازگاری مبتنی بر مدل چندوجهی بر سطح سلامت معنوی و اجتماعی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. مطالعه ی حاضر از نوع کاربردی و روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح آن از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به کلینیک تخصصی بیماری های پستان شهر مشهد بود. از بین آنها، 3۰ نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت آموزش پروتکل بهبود سازگاری قرار گرفت و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش پرسشنامه سلامت معنوی و پرسشنامه سلامت اجتماعی بود. داده ها با روش آزمون تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS-24 تحلیل شدند. نتایج نشان داد پروتکل بهبود سازگاری مبتنی بر مدل چندوجهی موجب افزایش معنادار سلامت معنوی و اجتماعی زنان مبتلا به سرطان پستان شده است (001/0P<). پروتکل بهبود سازگاری مبتنی بر مدل چندوجهی با ایجاد سازگاری معنوی، روان شناختی، اجتماعی، عاطفی و جسمانی در زنان مبتلا به سرطان پستان موجب بهبود سطح سلامت معنوی و اجتماعی در آنها شد.
۲۶.
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ی الگوهای روابط ابژه، توانمندی ایگو و نگرش به فرزندآوری با نقش واسطه ای نگرش به نقش های جنسیتی در زنان بود. مطالعه ی حاضر از نوع مطالعات همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش کلیه ی زنان متأهل دارای قدرت باروری بوده، که از زمان شروع پژوهش به مراکز خدمات جامع سلامت در شهر مشهد مراجعه کردند. تعداد ۲۳۰ نفر به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه ی الگوهای روابط ابژه بل (1995)، سیاهه ی روان شناختی توانمندی ایگو مارک استروم (۱۹۹۷)، پرسشنامه نگرش به نقش جنسیتی والتر (2018) و پرسشنامه ی نگرش به فرزندآوری سودربرگ و کریستنسون (2013) بود. آنالیز آماری داده ها با استفاده نرم افزارSmart PLS 3 انجام گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که توانمندی ایگو، دلبستگی ناایمن و خودمیان بینی هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم از طریق نگرش نسبت به نقش های جنسیتی توانایی پیش بینی نگرش های منفی به فرزندآوری را دارند. بنابراین نگرش منفی نسبت به فرزندآوری متاثر از توانمندی ایگو و الگوهای روابط ابژه و نگرش به نقش های جنسیتی است. عدم تمایز نگرش نسبت به نقش های جنسیتی (تساوی گرا و سنتی) در پیش بینی نگرش های منفی به فرزندآوری می تواند نشانه ای از تاثیر مشترک عوامل محیطی جامعه بر فرزندآوری باشد.
۲۷.
هدف پژوهش حاضر بررسی تاب آوری روانی، اجتماعی با اضطراب کرونایی در بین اعضای دانشگاه تبریز بود. طرح پژوهش حاضر از نوع علی مقایسه ای و همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانشجویان و کارکنان دانشگاه تبریز بودند. با استفاده از نمونه گیری در دسترس و از طریق فضای مجازی تعداد 1321 انتخاب شدند و از مقیاس های تاب آوری روانی کونور و دیویدسون (۲۰۰۳)، تاب آوری اجتماعی رضایی و بسطامی نیا (1396) و مقیاس اضطراب کرونا ویروس علی پور؛ قدیمی، علی پور و عبداله زاده (1400) برای جمع آوری داده ها استفاده شد. نتایج آزمون T برای گرو هی مستقل نشان داد که اضطراب کرونایی برای جنسیت و مکان زندگی (شهر و روستا) معنی دار نبود. تحلیل واریانس نشان داد که بین گروه های سنی مختلف تفاوت معنی-داری در اضطراب کرونایی وجود داشت. در این راستا، افراد بالای 43 سال اضطراب کرونایی بالاتر و معنی-داری را گزارش کرده بودند. همچنین رگرسیون چندمتغیره نشان داد که تاب آوری روانی و اجتماعی 18 درصد از واریانس اضطراب کرونایی را پیش بینی کرده بودند؛ یعنی هرچقدر میزان تاب آوری روانی و اجتماعی بالاتر بود اضطراب کرونایی کاهش پیدا می کرد. به واسطه رابطه مثبت بین افزایش سن و اضطراب کرونایی و همچنین نقش مثبت تاب آوری روانی و اجتماعی در کاهش اضطراب کرونا، طراحی و مداخلات لازم روانی و اجتماعی برای کاهش اضطراب کرونا برای این گروه سنی پیشنهاد می شود.
۲۸.
درماتیت آتوپیک به عنوان یک بیماری التهابی مزمن و شایع پوستی می تواند منجر به پریشانی روانی در فرد بیمار شود. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی روان درمانی پویشی فشرده کوتاه مدت بر پریشانی روان شناختی بیماران مبتلابه درماتیت آتوپیک بود. پژوهش حاضر یک طرح نیمه تجربی از نوع تک آزمودنی است. جامعه ی آماری این مطالعه شامل مبتلایان به بیماری درماتیت آتوپیک مراجعه کننده به بیمارستان فوق تخصصی پوست رازی تهران در سال 1399 بود که از بین آنها، 5 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. این افراد تحت ۱0 جلسه فردی درمان روان پویشی کوتاه مدت فشرده فردی قرار گرفتند. آزمودنی ها در مرحله خط پایه، در طول مداخله و پیگیری پرسشنامه پریشانی روانشناختی را تکمیل کردند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل دیداری و محاسبه درصد بهبودی استفاده شد. طبق نمرات بیماران در افسردگی، اضطراب و استرس و نمودارهای روند تغییرات، همه بیماران کاهش قابل قبولی در افسردگی، اضطراب و استرس نشان دادند. میزان بهبود کلی بیماران در افسردگی، اضطراب و استرس در پایان مداخله به ترتیب ۶۱٪، 57%، 4/62% بود که بیانگر اثربخشی روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده در کاهش این متغیرها است. روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده می تواند به عنوان یک مداخله موثر به کاهش پریشانی روان شناختی بیماران مبتلابه درماتیت آتوپیک کمک کند.
۲۹.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش سرمایه ی روان شناختی بر شادکامی و بهزیستی روان شناختی زنان مطلقه بود. روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش از نوع شبه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان مطلقه تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) شهرستان نورآباد بودند که از میان آن ها، 30 نفر به روش نمونه گیری غیر تصادفی هدفمندانتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. به منظور ارزیابی شادکامی و بهزیستی روانشناختی، از مقیاس های مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف(RSPWB) و پرسشنامه شادکامی آکسفورد(OHQ) استفاده شد. برنامه آموزش سرمایه روان شناختی، به مدت8 جلسه 2 ساعته بر روی گروه آزمایش اجرا گردید وگروه گواه هیچ مداخله ایی دریافت نکرد. داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی(میانگین و انحراف معیار)، آزمون تحلیل کوواریانس یک متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش سرمایه روانشناختی منجر به تفاوت معنادار آماری (01/0>p) بین مراحل پیش و پس آزمون در نمره شادکامی و بهزیستی در گروه آزمایش شد. نتیجه گیری: با توجه به اثربخش بودن برنامه سرمایه روانشناختی در افزایش شادکامی و بهزیستی روان شناختی، آموزش و استفاده گستره از این روش درمانی برای زنان مطلقه توصیه می شود.
۳۰.
زمینه و هدف: هدف اصلی این مطالعه بررسی نقش واسطه ای تعدیل شده ی رفتارهای دلبستگی خود و همسر (شامل همدم طلبی، پاسخ گویی و دسترسی پذیری) در رابطه ی بین سبک های دلبستگی (شامل ایمن، اجتنابی و اضطرابی) و رضایت زناشویی در بین زنان و مردان متأهل شهر تهران بود. مواد و روش ها: ۴۰۰ نفر از زنان و مردان متأهل شهر تهران با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و سپس پرسشنامه های فرم کوتاه شده ی پرسشنامه رضایت زناشویی (ENRICH)، مقیاس کوتاه دسترسی پذیری، پاسخگویی و همدم طلبی (BARE) و مقیاس تجدیدنظرشده تجارب روابط نزدیک (ECR-R) برای جمع آوری داده ها بین آن ها توزیع شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-26 و با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: نتایج رگرسیون نشان داد که رفتارهای دلبستگی خود و همسر می توانند رضایت زناشویی را پیش بینی کنند. همچنین در رابطه ی بین دلبستگی اضطرابی و رضایت زناشویی، همدم طلبی و دسترسی پذیری همسر نقش تعدیل گر داشته است. نتیجه گیری: با وجود دسترسی پذیری، پاسخگویی و همدم طلبی در زندگی زناشویی، شریک زندگی می تواند به فردی حامی و محافظت کننده تبدیل شود و به همسر خود احساس آرامش القا کند که این امر می تواند نیازهای روانی، عاطفی و جنسی زوجین را در کانون خانواده برآورده سازد و رضایت آن ها را افزایش دهد.