پژوهش های نوین روانشناختی (روانشناسی دانشگاه تبریز)
پژوهش های نوین روانشناختی تبریز سال نهم تابستان 1393 شماره 34 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه یادگیری خودنظم داده شده و خودکارآمدی با پیشرفت تحصیلی ریاضی انجام شد. از این رو، 202 نفر از دانش آموزان دختر سال اول دبیرستان های شهر سمنان به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها، پرسشنامه راهبردهای -انگیزشی برای یادگیری (پنتریچ و همکاران، 1991) به کار برده شد. داده های به دست آمده با کمک ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون تحلیل شدند. نتایج نشان داد که خودکارآمدی و نظم دهی به تلاش (راهبرد مدیریت منابع)، قادر است پیشرفت تحصیلی ریاضی را به طور معنادار پیش بینی کند. در نتیجه ارزیابی همزمان یادگیری خودنظم داده شده و خودکارآمدی دربردارنده اطلاعات مهمی برای پیش بینی پیشرفت تحصیلی ریاضی است. تلویحات نظری یافته ها مورد بحث قرار گرفت.
رابطه ساده و چندگانه اندازه شبکه اجتماعی و احساس تنهایی با سلامت عمومی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ساده و چندگانه اندازه شبکه اجتماعی و سلامت عمومی با احساس تنهایی در دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول بود. به این منظور نمونه ای به تعداد 307 نفر (122دختر و 185پسر) با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب و به وسیله پرسشنامه های حمایت اجتماعی نوربک، سلامت عمومی گلدبرگ (GHQ) و احساس تنهایی اجتماعی-عاطفی بزرگسالان (SELSA-S) ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند گانه تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین اندازه شبکه اجتماعی و سلامت عمومی رابطه مثبت معنادار و بین احساس تنهایی و سلامت عمومی رابطه منفی معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که اندازه شبکه اجتماعی و احساس تنهایی پیش بینی کننده های سلامت عمومی هستند. سطح معناداری در این پژوهش 05/0 p< بود.
هنجاریابی پرسشنامه استدلال تورپ در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از پژوهشگران معتقدند که استدلال یکی از ابعاد مهم علم است که به درک و ارزیابی علمی کمک می نماید. در این راستا، هدف اساسی پژوهش حاضر هنجاریابی، بررسی روایی و اعتبار پرسشنامه استدلال تورپ در دانشجویان دوره کارشناسی بود. نمونه پژوهش 300 نفر از دانشجویان دانشگاه پیام نور استان گیلان بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه استدلال تورپ پاسخ دادند. نتایج نشان داد که پایایی آزمون به روش کودر-ریچاردسون 73/0، به روش بازآزمایی 88/0 و به روش دونیمه کردن 63/0 می باشد. ضریب همبستگی بین پرسشنامه استدلال تورپ و تکلیف انتخاب واسون61/0 به دست آمد. نتایج تحلیل عاملی نشان داد که این پرسشنامه دارای 5 عامل می باشد که در مجموع 16/56 درصد از واریانس کل را تبیین نمودند. نیز ماتریس چرخش یافته حکایت از این نکته داشت که 26 سوال از 100 سوال باید حذف شوند و در نهایت پرسشنامه استدلال تورپ به عنوان ابزاری معتبر و مناسب برای سنجش استدلال در جامعه ایرانی می باشد.
اثربخشی روش درمانی حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد در درمان اختلال استرس پس از سانحه ناشی از تجاوز جنسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال استرس پس از سانحه با مجموعه ای از علایم نوعی (سندرم) که در پی مواجهه با حوادث آسیب زای زندگی پیدا می شود، مشخص می گردد. مداخلات روان درمانگرانه ای که در مورد PTSD وجود دارد عبارت است از رفتاردرمانی، شناخت درمانی و هیپنوتیزم. یکی از فنون روان درمانی نسبتاً نوظهور حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد است که طی آن، بیمار در حین این که تصویری از تجربه آسیب زا را در ذهن خود نگاه داشته است، بر روی حرکات جانبی انگشت بالینگر تمرکز می کند. طرفداران این روش درمان اظهار می کنند که روش مذکور به اندازه سایر روش های درمان PTSD و شای د بیش از آنها کارایی دارد. ه دف این پژوه ش بررسی اثربخشی روش درمانی حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد در کاهش علایم اختلال استرس پس از سانحه ناشی از تجاوز جنسی است. در یک بررسی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه، فرایند درمان بر روی سه آزمودنی انجام شد. آزمودنی ها در مرحله خط پایه و پایان جلسه اول، دوم، سوم و جلسه آخر و نیز دوره پیگیری پس از درمان پرسشنامه اختلال استرس پس از سانحه میسی سی پی و پرسشنامه SCL-90-R را تکمیل نمودند. نمره آزمودنی در کلیه مقیاس ها در مرحله درمان نسبت به مرحله خط پایه کاهش نشان داده اند. نتیجه ای که می توان از این پژوهش استنباط کرد این است که رویکرد درمانی مبتنی بر حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد در کاهش شدت علایم اختلال استرس پس از سانحه ناشی از تجاوز جنسی مؤثر بوده است.
نقش سیستم های مغزی-رفتاری و حساسیت پردازش حسی در ناگویی خلقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر پیش بینی ناگویی خلقی بر پایه فعالیت سیستم های مغزی-رفتاری و حساسیت پردازش حسی بود روش: 400 دانشجو (183مرد، 217 زن) به عنوان نمونه به شیوه نمونه برداری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. و با پرسشنامه های بازداری/روی آوری کارور و وایت (1994)، مقیاس شخص با حساسیت پردازش حسی بالا (آرون و آرون، 1997) و مقیاس فارسی ناگویی خلقی تورنتو (بگبی، پارکر و تیلور، 1994) ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان دادند که ناگویی خلقی با مقیاس حساسیت بالای پردازش حسی، آستانه حسی پایین، سهولت تحریک و سیستم فعال ساز رفتاری رابطه مثبت معناداری دارد و با حساسیت زیبایی شناختی و سیستم بازدارنده رفتاری رابطه منفی معناداری دارد (01/0 p<). از بین متغیرهای پژوهش سهولت تحریک، آستانه حسی پایین و سیستم فعال ساز رفتاری (BAS) ،76 درصد از واریانس ناگویی خلقی را تبیین کردند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش ضرورت بازشناسی نقش نظا م های مغزی-رفتاری و حساسیت پردازش حسی را در پیش بینی ناگویی خلقی دانشجویان مورد تأکید قرار می دهد.
نقش ادراک سیاست سازمانی بر استرس شغلی و رضایت شغلی با توجه به اثر میانجی حمایت ادراک شده سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی اثر میانجی حمایت سازمانی ادراک شده در روابط ادراک سیاست سازمانی با رضایت شغلی و استرس شغلی بود، نمونه ای به حجم 152 نفر از جامعه 250 نفری کارکنان سازمان بهزیستی استان آذربایجان غربی شهر ارومیه به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. داده ها از طریق پرسشنامه های استاندارد ادراک سیاست سازمانی فریس و ککمر، رضایت شغلی برایفیلد و روتس، استرس شغلی هاوس و ریزو و حمایت سازمانی ادراک شده آیزنبرگر و همکاران جمع آوری گردید. نتایج پژوهش با استفاده از مدل معادلات ساختاری نشان داد که در الگوی مورد نظر ادراک سیاست سازمانی با استرس شغلی رابطه مثبت و معنی دار دارد. همچنین نتایج نشان داد که رابطه بین ادراک سیاست سازمانی با رضایت شغلی از طریق حمایت ادراک شده میانجیگری می شود. در عین حال نقش میانجی حمایت ادراک شده در رابطه بین سیاست سازمانی و استرس شغلی تائید نشد. در روابط همبستگی هم رابطه س یاست با رضایت ش غلی معنی دار دیده نشد. در ن هایت یاف ته های پژوهش حاضر پیشنهادها و راه های بالقوه برای تحقیقات آینده ارائه کرده است.
فراتحلیل پیامدهای شناختی – تحصیلی دوزبانگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوزبانگی موضوعی آشنا و فراگیر در جوامع امروزی به ویژه در کشور ایران است که برطبق نتایج پژوهش ها از لحاظ تعلیم و تربیت آثار خاص خود را دارد. هدف این پژوهش تعیین اندازه اثر ترکیبی پیامدهای شناختی- تحصیلی دوزبانگی براساس پژوهش های داخل کشور به وسیله یک روند تحقیقی فراتحلیل است. جامعه آماری به تحقیقات در دسترس مرتبط با پیامدهای شناختی - تحصیلی دوزبانگی در داخل کشور مربوط می شود که پس از لحاظ ملاک های ورود و خروج در نهایت نتایج کمّی 21 تحقیق تحلیل شدند. ترکیب اندازه های اثر اختلاف فراگیران دوزبانه نسبت به تک زبانه حاصل از این تحقیقات نشان دادند که به صورت کلی دوزبانه ها نسبت به تک زبانه ها از لحاظ شناختی ضعیف تر هستند (27/0-=ES). این تفاوت در بیش از دو سوم اندازه های اثر تحقیقات اولیه مشاهده شد. با این وجود با تحلیل های دقیق تر مشخص شد که تفاوت های معنادار بین دو گروه در شاخص های تحصیلی است (36/0-=ES) و در شاخص های پایه شناختی همچون هوش بین دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت (10/0-=ES). همچنین تحلیل های تکمیلی نشان دادند که از بین بازده های مرتبط با پیشرفت تحصیلی بزرگ ترین اندازه اثر اختلاف بین دو گروه دوزبانه و تک زبانه در دروسی همچون نوشتن و خواندن است تا در دروسی مانند ریاضی و علوم. دیگر یافته این بخش از تحلیل ها نشان داد که زبان دوزبانه ها می تواند بر شاخص های اندازه اثر تفاوت دوزبانه ها از تک زبانه ها تأثیر گذار باشد.
نقش تشخیصی نقص در تنظیم هیجانی، ذهن آگاهی و خوددوست داری در زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و زنان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال اضطراب فراگیر، یکی از اختلالات شایع روانپزشکی می باشد. در سال های اخیر الگوهای زیادی در تبیین سبب شناسی این اختلال پیشنهاد شده که هر کدام از آن ها در قالب متغیرهای خود به تبیین این اختلال پرداخته اند. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش تشخیصی نقص در تنظیم هیجانی، ذهن آگاهی و خوددوست داری در زنان مبتلا به این اختلال و افراد عادی بود. بدین منظور 30 نفر (15 زن مبتلا به GAD و 15 زن سالم) به صورت در دسترس انتخاب و مقیاس 7 سوالی اختلال اضطراب فراگیر (GAD-7)، پرسشنامه تنظیم هیجانی شناختی (CERQ)، مقیاس آگاهی از توجه ذهن آگاهانه (MAAS) و مقیاس خوددوست داری (SCS) را تکمیل نمودند. نتایج نشان داد که میانگین سرزنش خود و فاجعه آمیزپنداری، جداسازی، و بیش ارزشیابی در زنان دارای اضطراب فراگیر بیشتر از زنان عادی است و میانگین پذیرش، مثبت نگری، شفقت همگانی و ذهن آگاهی و مهربانی با خود در زنان عادی بالاتر از زنان دارای اضطراب فراگیر است. نتایج تحلیل تشخیصی نشان داد که سه متغیر نقص در تنظیم هیجانی، ذهن آگاهی و خوددوست داری می تواند به عنوان متغیرهای تشخیصی برای ابتلا به اختلال اضطراب فراگیر عمل نمایند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که سه متغیر فوق می توانند به درستی دو گروه بیمار و سالم را از یکدیگر متمایزکنند.
مقایسه کیفیت زندگی و سلامت روانی همسران بیماران مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی، دوقطبی، افسردگی اساسی و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه کیفیت زندگی و سلامت روانی همسران بیماران مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی، دوقطبی، افسردگی اساسی و افراد بهنجار بود. جامعه آماری این پژوهش را همسران بیماران اسکیزوفرن، دوقطبی و افسرده اساسی مراجعه کننده به بخش روان پزشکی بیمارستان امام حسین(ع) و بیمارستان روان پزشکی رازی، همین طور همسران بیماران اسکیزوفرن در انجمن حمایت از افراد اسکیزوفرن «احبا» و همسران افراد بهنجار تشکیل داده بودند. برای این منظور 40 نفر از همسران افراد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی، 40 نفر از همسران افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، 40 نفر از همسران افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و 40 نفر از همسران افراد بهنجار به صورت غیرتصادفی و هدفمند انتخاب شدند و به پرسش نامه های سنجش کیفیت زندگی (SF-36) و سنجش سلامت روانی (SCL-90-R) پاسخ دادند. این پژوهش از ن وع مطالعات پس رویدادی (علی-مقایسه ای) ب وده است. جهت تجزیه و تحلیل یافته ها، با استفاده از روش های آمار توصیفی و به وسیله آزمون «کروسکال والیس» و «یو من ویتنی» نتایج زیر به دست آمد: بین همسران افراد بهنجار، دوقطبی، افسرده اساسی و اسکیزوفرن به لحاظ تمامی مؤلفه های کیفیت زندگی تفاوت معنادار وجود دارد. بین همسران افراد بهنجار، دوقطبی، افسرده اساسی و اسکیزوفرن به لحاظ تمامی مؤلفه های سلامت روانی تفاوت معنادار وجود دارد. براین اساس، می توان بیان داشت، تجربیات روانی بیماران مبتلا به اختلال های اسکیزوفرنی و دوقطبی و افسردگی اساسی می تواند بر کیفیت زندگی و سلامت روانی همسرانشان تأثیر داشته باشد. هم چنین هر یک از اختلال های فوق با توجه به تفاوت نشانه هایشان می توانند تأثیرات مختلفی بر کیفیت زندگی و سلامت روانی همسران این بیماران داشته باشند.
نقش راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و روان نژندگرایی و برونگرایی در نشانه-های پانیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، تعیین نقش راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و روان نژندگرایی و برونگرایی در نشانه های پانیک بود. این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود که در راستای آن، 400 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز به شیوه خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ)، پرسشنامه شخصیتی نئو (NEO-FFI) و آزمون حساسیت اضطرابی (ASI) و برای تحلیل داده از روش تحلیل مسیر استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد که راهبردهای تمرکز مجدد بر برنامه ریزی و دیدگاه گیری بواسطه برونگرایی به صورت منفی، تغییرات نشانه های پانیک را پیش بینی می کنند. علاوه بر این، راهبردهای ملامت خود، نشخوارگری، فاجعه انگاری بواسطه روان نژندگرایی به صورت مثبت و راهبردهای پذیرش، بازارزیابی مثبت، تمرکز م جدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی و دیدگاه گیری به واسطه روان نژندگرایی به صورت منفی تغییرات نشانه های پانیک را پیش بینی می کنند. این یافته ها تلویحات عملی در مداخلات بالینی داشته که به صورت تفصیلی مورد بحث قرار گرفته است.
الگوی ارتباطی بین ابعاد سرشت – منش و سامانه های مغزی رفتاری با علائم وسواس جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال وسواس جبری چهارمین اختلال شایع روانپزشکی است که به دلیل ماهیت خاص و پیچیده آن در نظام های تشخیص بحث های زیادی در خصوص چگونگی طبقه بندی آن صورت گرفته است به نحوی که ابعاد رفتاری و زیستی آن به صورت دقیق مشخص نشده است.
روش: به منظور بررسی ارتباط بین ابعاد سرشت و منش و سامانه های مغزی رفتاری، تعداد 228 نفر از دانشجویان پرسشنامه های سرشت و منش کلونینجر (TCI-125)، گری ویلسون (GW-120) و وسواس پادوآ را تکمیل نمودند. نتایج با استفاده از روش تحلیل رگرسیون چندمتغیره تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین ابعاد نوجویی، آسیب پرهیزی و پشتکاری و ابعاد منش همکاری و خودراهبری و سامانه های بازداری و فعال سازی رفتاری با علائم وسواس همبستگی های معنادار وجود دارد. همچنین ابعاد آسیب پرهیزی و نوجویی از ابعاد سرشت و همکاری و خودراهبری از ابعاد منش توام با بازداری رفتاری توانستند تا علائم محتلف اختلال وسواس جبری را پیش بینی نمایند.
نتیجه گیری: با توجه به نقش ابعاد سرشتی- منشی و سامانه های مغزی رفتاری در پیش بینی علائم وسواس، می توان عنوان نمود که اختلال وسواس جبری پایه های زیستی عصبی بارزی دارد.