آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

همشهری، 14و15/5/83
این نوشتار گزارشی مختصر است از میزگردی پیرامون نهضت مشروطیت که توسط تنی چند از اساتید و پژوهشگران برگزار شد. آقای نامدار ابتدا با تبیین دو روش بحث در زمینه نهضت مشروطه، به رهیافت‏های جنبش مشروطه می‏پردازد و می‏گوید: «دو روش بحث وجود دارد: یک‏بار می‏توان مشروطه را مانند یک نهضت اجتماعی و به صورت یک مجموعه مشخص یا یک اسم خاص مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. اگر از این زاویه به مشروطه نگاه کنید، به اعتقاد من و برخلاف مشهورات تاریخی، مشروطه این‏چنین نیست. چرا که نقد و بررسی در تاریخ‏نگاری ما جایگاهی ندارد. روش دیگر آنکه مشروطه به عنوان یک جنبش فکری و سیاسی از ابتدا به نام مشروطه شهرت نداشته باشد. هر جنبش اجتماعی دو مرحله دارد: مرحله نفی نظام موجود و مرحله تأسیس نظام مطلوب. ما در مرحله نفی نظام با جنبش عدالت‏خانه روبه‏رو هستیم. عدالت‏خانه دارای سه رکن قانون، تعدیل قدرت استبداد و اجرای قوانین اسلام است. شعارهای مردم در جنبش عدالت‏خانه همین سه خواسته است. انقلاب مشروطه، انقلاب مشروطه نیست؛ بلکه نظام مشروطه است. پس نام این جنبش در ابتدا مشروطه نبوده؛ بلکه انقلاب عدالت‏خانه بوده است. اما در تاریخ‏نگاری چون حاکمیت به دست کسانی افتاد که به دنبال نظام مشروطه و نظام مشروطه مطلقه بودند، این انقلاب را به نام انقلاب مشروطه شهرت دادند. رهبران جنبش طرح ایدئال خود را در مرحله نفی نظام موجود مشخصا مطرح نمی‏کنند».
آقای موسی حقانی در مورد مرحله نفی نظام موجود می‏گوید: «اگر نفی نظام موجود را به معنای سرنگونی نظام قاجار تلقی کنیم، چنین مسئله‏ای در مشروطه وجود نداشت. بر همین اساس عده‏ای نام انقلاب را بر آن نمی‏نهند؛ بلکه نهضت یا جنبش مشروطه را اطلاق می‏کنند. در نهضت عدالت‏خانه ما می‏خواهیم شکل اداره جامعه را از حالت استبدادی خارج کنیم؛ آن هم نه به معنای مطلقی که در تاریخ‏نگاری مشروطه قلمداد شده است؛ چرا که در ایران استبداد مطلق به آن معنای اروپایی وجود ندارد. بنابراین در مرحله نفی نظام موجود تصور بر این بود که تغییری در نظام ایجاد و قوانین اسلام پیاده می‏شود. بنابراین این‏که هیچ تفکری پشت این نهضت نبوده است، با توجه به اسناد و مدارک چندان صحیح نیست. نفی وضع موجود و ترسیم نظام مطلوب تا حدودی منطقا متلازم هستند و محال است که تصور شود فرد یا جامعه‏ای به نفی وضع موجود می‏پردازد و در عین حال به طور اجمال به ترسیم چهره‏ای از نظام مطلوب خود نمی‏پردازد. در نهضت مشروطه هم وقتی مردم به نوعی وضعیت جامعه را به چالش می‏طلب‏اند، طبیعتا چیزی را به عنوان جانشین آن معرفی می‏کنند و آن تأسیس عدالت‏خانه با محدود کردن قدرت استبداد و مهار نقش بیگانه است که به اجمال مطرح شود».
آقای نامدار در تبیین نفی نظام موجود می‏گوید: هنگامی‏که ما از نفی نظام قاجاری صحبت می‏کنیم، منظورمان نفی یک سلسله نیست و انقلاب را هم لزوما به منزله سرنگونی نمی‏بینیم. انقلاب، ملازم با سرنگونی نظم است. نظم آن نوع تفکر و اندیشه‏ای است که بر این ساختار سیاسی حکومت می‏کند. طبق این معنا، مشروطه یک انقلاب است؛ زیرا یک دگرگونی بنیادی در تمام ارکان ایران ایجاد کرد».
آقای حقانی در ادامه به نکته‏ای از مشهورات تاریخی که جای تأمل و تحقیق دارد اشاره و می‏گوید: «در تاریخ نگاری رایج مشروطه سکولار به گونه‏ای وانمود می‏کند که علمای نجف به عنوان هواداران و تأیید کنندگان مشروطه، تأیید کننده همان مشروطه سکولاری هستند. این از تاریخ‏نگاری‏های دروغ مشروطه است. علمای نجف اصولاً مشروطه را به عنوان نظام سیاسی تکامل یافته مبتنی بر عدالت‏خانه و به عنوان مشروطه و محدود کردن نظام استبداد سنتی مورد نظر قرار می‏دادند».
به نظر آقای نامدار در تأسیس نظام مشروطه سه جریان مشخص شکل می‏گیرد: یکی جریانی است که بعد از جنگ‏های ایران و روس نشأت می‏گیرد. این جریان از همان ابتدا به تعطیلی عقل، فتوا داد. جریان دوم، علمایی هستند که مشروطه را به عنوان امری عرفی، امری مقدس و شرعی کردند و مشروطه را به منزله مشروطه نگاه می‏کردند، نه مانند جریان اول که نگاهی تاریخی به مشروطه داشت. جریان سوم، نقاد مشروطه بود که می‏خواست مشروطه را نقد عقلی کند. پیش‏روی این جریان شیخ فضل‏اللّه‏ نوری بود.

تبلیغات