نفاق تئوریزه شده
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
همشهری، 26و27/5/83
این مقاله در پی بررسی پدیده نفاق در جامعه اسلامی است و در گام اول این تصور رایج را به چالش میکشد: «منافقین کفار ناپیدا هستند». نفاق جریانی اجتماعی است که از درون جامعه دینی سر برآورده است و برخلاف شیوه زندگی دینی گام برمیدارد و لزوما هم منشأ خارجی ندارد.
نویسنده برای روشنتر شدن بحث، ابتدا مفاهیم فسق، جرم و نفاق را مقایسه کرده و ارتباط آنها را در ضمن مثالهایی روشن میکند و نتیجه میگیرد که هر منافقی فاسق است؛ ولی عکس آن صحیح نیست و در این راه آیاتی از قرآن کریم را مورد استناد قرار میدهد و تأکید میکند که گناه پنهانی، مصداق نفاق محسوب نمیشود و مهم آن است که منافقین حتی با استغفار پیامبر هم از آتش نجات پیدا نمیکنند. منافق لزوما مجرم نیست و در اسلام هیچ منافقی به جرم نفاق مجازات نشده است.
بحث بعدی بررسی چگونگی واکنش دیگران در برابر فاسق، مجرم و منافق است. مجرم را باید مجازات کرد و فاسق را نهی از منکر؛ و اگر فاسقی مجرم نیز بود، البته مجازات هم میشود. اما بر اساس آموزههای قرآنی، منافق باید از ارتباط با جامعه محروم شود، حتی اگر مجرم نباشد؛ و از آنجا که منافقان شهروند جامعه اسلامی هستند، نویسنده چگونگی و مصادیق این طرد را توضیح میدهد؛ بر اساس آیات قرآن، معیارهایی اجتماعی را نیز برای شناخت منافقان معرفی میکند و البته تفتیش عقاید را نفی میکند. مفهوم خودی و غیرخودی، گویاترین اصطلاح امروزی برای جریانشناسی نفاق است. بر اساس تعالیم قرآنی، افرادی در جامعه اسلامی وجود دارند که در عین برخورداری از حمایت قانونی، باید دشمن محسوب شوند. اینان فسق خود را در قالب یک جریان اجتماعی تبلیغ میکنند و ترویج اندیشههای نظری که دین را از جایگاه حقیقی خود تنزل میدهد، از مهمترین فعالیتهای آنان است. ایشان کاری میکنند که دین، محور تصمیمهای اجتماعی نباشد. نویسنده با اشاره به اینکه کلمه «منافق» همیشه در قرآن به صورت جمع استعمال شده است، نظریه خود مبنی بر اجتماعی بودن جریان نفاق را مورد تأکید قرار میدهد و دو مشخصه «تئوریزاسیون» و «اجتماعی بودن» را مؤلفههای اساسی نفاق برمیشمرد. مسئله اصلی در ایجاد جریان نفاق، کبراها و استدلالاتی است که در جامعه اسلامی ترویج میشود و انحراف جریان خلافت، شاهد این مدعاست.
این مقاله در پی بررسی پدیده نفاق در جامعه اسلامی است و در گام اول این تصور رایج را به چالش میکشد: «منافقین کفار ناپیدا هستند». نفاق جریانی اجتماعی است که از درون جامعه دینی سر برآورده است و برخلاف شیوه زندگی دینی گام برمیدارد و لزوما هم منشأ خارجی ندارد.
نویسنده برای روشنتر شدن بحث، ابتدا مفاهیم فسق، جرم و نفاق را مقایسه کرده و ارتباط آنها را در ضمن مثالهایی روشن میکند و نتیجه میگیرد که هر منافقی فاسق است؛ ولی عکس آن صحیح نیست و در این راه آیاتی از قرآن کریم را مورد استناد قرار میدهد و تأکید میکند که گناه پنهانی، مصداق نفاق محسوب نمیشود و مهم آن است که منافقین حتی با استغفار پیامبر هم از آتش نجات پیدا نمیکنند. منافق لزوما مجرم نیست و در اسلام هیچ منافقی به جرم نفاق مجازات نشده است.
بحث بعدی بررسی چگونگی واکنش دیگران در برابر فاسق، مجرم و منافق است. مجرم را باید مجازات کرد و فاسق را نهی از منکر؛ و اگر فاسقی مجرم نیز بود، البته مجازات هم میشود. اما بر اساس آموزههای قرآنی، منافق باید از ارتباط با جامعه محروم شود، حتی اگر مجرم نباشد؛ و از آنجا که منافقان شهروند جامعه اسلامی هستند، نویسنده چگونگی و مصادیق این طرد را توضیح میدهد؛ بر اساس آیات قرآن، معیارهایی اجتماعی را نیز برای شناخت منافقان معرفی میکند و البته تفتیش عقاید را نفی میکند. مفهوم خودی و غیرخودی، گویاترین اصطلاح امروزی برای جریانشناسی نفاق است. بر اساس تعالیم قرآنی، افرادی در جامعه اسلامی وجود دارند که در عین برخورداری از حمایت قانونی، باید دشمن محسوب شوند. اینان فسق خود را در قالب یک جریان اجتماعی تبلیغ میکنند و ترویج اندیشههای نظری که دین را از جایگاه حقیقی خود تنزل میدهد، از مهمترین فعالیتهای آنان است. ایشان کاری میکنند که دین، محور تصمیمهای اجتماعی نباشد. نویسنده با اشاره به اینکه کلمه «منافق» همیشه در قرآن به صورت جمع استعمال شده است، نظریه خود مبنی بر اجتماعی بودن جریان نفاق را مورد تأکید قرار میدهد و دو مشخصه «تئوریزاسیون» و «اجتماعی بودن» را مؤلفههای اساسی نفاق برمیشمرد. مسئله اصلی در ایجاد جریان نفاق، کبراها و استدلالاتی است که در جامعه اسلامی ترویج میشود و انحراف جریان خلافت، شاهد این مدعاست.