مقدماتی در شناخت جنبش مشروطیت
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اطلاعات، 12و13/5/83
جناب حجت الاسلام و المسلمین رسول جعفریان تأثیر گذاران نهضت مشروطه را چند گروه معرفی میکند:
گروه اول: علما(روحانیون) هستند که علمدار آزادیخواهی و عدالتخواهی بودند. هر چند علما عهدهدار ولایت شرعی بودند، ولی با این جنبش عملاً به صورت جدی وارد عرصه سیاست شدند و بر تهمتهای ناروای غربیان در مقایسه کشیشان مسیحی با روحانیان خط بطلان کشید. موضعگیری در موقعیتهای مختلف در جریان نهضت تنباکو، حکم تحریم امتیاز لاتاری و حذف امتیاز رویتر از شاخصههای آزادیخواهی روحانیت میباشد.
در کل، ایشان عالمان مرتبط با مشروطه را بر سه دسته میداند: دسته اول، شیخ فضلاللّه نوری که هراس نفوذ اندیشههای جدید و الحادی منورالفکرها را داشت؛ دسته دوم، سیدین بهبهانی و طباطبایی بودند که با عملکرد نه چندان روشن و شفاف میکوشیدند قانون غرب را با شریعت دینی تطبیق دهند یا از آن حمایت میکردند؛ و دسته سوم، علمای نجف بودند که در برابر نهضت و به ویژه شیخ فضلاللّه مخالفت کردند که مخالفت آنها در دو عرصه بود: 1. مخالفت مبنایی فقهی درباره مشروعیت مشروعه بود که آیا نیاز به قید است یا خیر؟
2. عدهای به خاطر ساده بودن موضوع آن را رها کردند. در کل سه گروه: عدهای با صداقت به نفع مشروعه، عدهای از زاویه ظلمستیزی و گروهی به خاطر غربگرایی آن و رواج اندیشههای الحادی دست به مبارزه و عمل زدند. آنچه که در این رخداد به چشم میآید، آن است که از طرف علما رسالههای علمی نگاشته شد که فتح بابی در فقه سیاسی شده بود؛ هرچند با شکست مشروطه این فقه سیاسی به انزوا گرایید.
گروه دوم: مشروطه ضد استبداد و نه ضد استعمار میباشد. این گروه، استعمار را ابزار پیشرفت میدانستند و با مخالفت با استبداد، استعمارگران را پذیرفتند و با وجود مخالفت با ظلم و استبداد و نیز مبارزه با روسها، به دامن غرب گراییدند.
گروه سوم: حرکت مشروطهخواهی و ابعاد آن میباشد. نگارنده با بیان حرکت مشروطهخواهی در سه شهر تهران، تبریز و اصفهان که همگی با یک ایده به مبارزه با ظلم هماهنگ شده بودند، ولی اشتراک آنها را تنها در الفاظ میدانند و شیخ فضلاللّه را شاخصترین اینها در شناخت غربیان و اندیشههای الحادی آنها به شمار میآورد.
ایشان کتاب تذکرةالفاضل و ارشادالجاهل را اثری مثبت در ارزیابی این حرکت میداند که بیانگر مشروعیت غرب با تکیه بر فلسفه تفکیک مطلق سیاست از دین است که این حقیقت را شیخ به دقت فهمیده بود و شاید همین سبب به دار کشیده شدن ایشان شد.
گروه چهارم: تأثیر انگلیسیها در تحولات ایران عصر قاجار است. نگارنده معتقد است که بیشتر نویسندگان غربی و نیز توده مردم در بعد سیاست خارجی، دخالت خارجیها را پررنگ میبینند و به آنها بدبین هستند که انگلیسیها با شعار مشروطهخواهی بعد از پس زدن روسها جایگاه خود را تثبیت کردند.
گروه پنجم: مشروطه و منورالفکرها. تحصیلکردههای داخلی در این عصر با سفر به غرب به منظور فراگیری علوم روز برای بازسازی ایران پس از جنگ جهانی اول، با وارد شدن در عرصه ترجمه علوم غربی زمینه ساخت فرهنگی کشور را رقم زدند و در قالب منورالفکرها قد علم کردند و با تشکیل فراماسونری و شرکت در درس آدمیت، در گسترش فرهنگ اومانیستی قدم گذاشتند و برای تبلیغ و ترویج این اندیشهها با استفاده از حساسیت مردم و برخی روحانیون و نفوذ آنها، امیال خود را پی گرفتند و از طریق روزنامهها، مثل روزنامه قانون و حتی بعدها تدوین قانون اساسی و برابری حقوق همه اقلیتها و نفی حکم قصاص، اعتراض شخصیتهای علمی همچون آخوند خراسانی و ... را برانگیختند.
در نهایت نگارنده بر این باور است که مشروطه به رغم آنکه به دست روحانیون و ضمن عدالتخواهی آغاز شد، وسیلهای برای تضعیف قدرت روحانیت و انزوای آنها در واپسین سالهای انقلاب مشروطیت گردید.
جناب حجت الاسلام و المسلمین رسول جعفریان تأثیر گذاران نهضت مشروطه را چند گروه معرفی میکند:
گروه اول: علما(روحانیون) هستند که علمدار آزادیخواهی و عدالتخواهی بودند. هر چند علما عهدهدار ولایت شرعی بودند، ولی با این جنبش عملاً به صورت جدی وارد عرصه سیاست شدند و بر تهمتهای ناروای غربیان در مقایسه کشیشان مسیحی با روحانیان خط بطلان کشید. موضعگیری در موقعیتهای مختلف در جریان نهضت تنباکو، حکم تحریم امتیاز لاتاری و حذف امتیاز رویتر از شاخصههای آزادیخواهی روحانیت میباشد.
در کل، ایشان عالمان مرتبط با مشروطه را بر سه دسته میداند: دسته اول، شیخ فضلاللّه نوری که هراس نفوذ اندیشههای جدید و الحادی منورالفکرها را داشت؛ دسته دوم، سیدین بهبهانی و طباطبایی بودند که با عملکرد نه چندان روشن و شفاف میکوشیدند قانون غرب را با شریعت دینی تطبیق دهند یا از آن حمایت میکردند؛ و دسته سوم، علمای نجف بودند که در برابر نهضت و به ویژه شیخ فضلاللّه مخالفت کردند که مخالفت آنها در دو عرصه بود: 1. مخالفت مبنایی فقهی درباره مشروعیت مشروعه بود که آیا نیاز به قید است یا خیر؟
2. عدهای به خاطر ساده بودن موضوع آن را رها کردند. در کل سه گروه: عدهای با صداقت به نفع مشروعه، عدهای از زاویه ظلمستیزی و گروهی به خاطر غربگرایی آن و رواج اندیشههای الحادی دست به مبارزه و عمل زدند. آنچه که در این رخداد به چشم میآید، آن است که از طرف علما رسالههای علمی نگاشته شد که فتح بابی در فقه سیاسی شده بود؛ هرچند با شکست مشروطه این فقه سیاسی به انزوا گرایید.
گروه دوم: مشروطه ضد استبداد و نه ضد استعمار میباشد. این گروه، استعمار را ابزار پیشرفت میدانستند و با مخالفت با استبداد، استعمارگران را پذیرفتند و با وجود مخالفت با ظلم و استبداد و نیز مبارزه با روسها، به دامن غرب گراییدند.
گروه سوم: حرکت مشروطهخواهی و ابعاد آن میباشد. نگارنده با بیان حرکت مشروطهخواهی در سه شهر تهران، تبریز و اصفهان که همگی با یک ایده به مبارزه با ظلم هماهنگ شده بودند، ولی اشتراک آنها را تنها در الفاظ میدانند و شیخ فضلاللّه را شاخصترین اینها در شناخت غربیان و اندیشههای الحادی آنها به شمار میآورد.
ایشان کتاب تذکرةالفاضل و ارشادالجاهل را اثری مثبت در ارزیابی این حرکت میداند که بیانگر مشروعیت غرب با تکیه بر فلسفه تفکیک مطلق سیاست از دین است که این حقیقت را شیخ به دقت فهمیده بود و شاید همین سبب به دار کشیده شدن ایشان شد.
گروه چهارم: تأثیر انگلیسیها در تحولات ایران عصر قاجار است. نگارنده معتقد است که بیشتر نویسندگان غربی و نیز توده مردم در بعد سیاست خارجی، دخالت خارجیها را پررنگ میبینند و به آنها بدبین هستند که انگلیسیها با شعار مشروطهخواهی بعد از پس زدن روسها جایگاه خود را تثبیت کردند.
گروه پنجم: مشروطه و منورالفکرها. تحصیلکردههای داخلی در این عصر با سفر به غرب به منظور فراگیری علوم روز برای بازسازی ایران پس از جنگ جهانی اول، با وارد شدن در عرصه ترجمه علوم غربی زمینه ساخت فرهنگی کشور را رقم زدند و در قالب منورالفکرها قد علم کردند و با تشکیل فراماسونری و شرکت در درس آدمیت، در گسترش فرهنگ اومانیستی قدم گذاشتند و برای تبلیغ و ترویج این اندیشهها با استفاده از حساسیت مردم و برخی روحانیون و نفوذ آنها، امیال خود را پی گرفتند و از طریق روزنامهها، مثل روزنامه قانون و حتی بعدها تدوین قانون اساسی و برابری حقوق همه اقلیتها و نفی حکم قصاص، اعتراض شخصیتهای علمی همچون آخوند خراسانی و ... را برانگیختند.
در نهایت نگارنده بر این باور است که مشروطه به رغم آنکه به دست روحانیون و ضمن عدالتخواهی آغاز شد، وسیلهای برای تضعیف قدرت روحانیت و انزوای آنها در واپسین سالهای انقلاب مشروطیت گردید.