نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

جام‏جم، 18/5/83
اگر تمام فلسفه‏ها یا بخشی از آنها با یکدیگر ناسازگارند، کدام فلسفه می‏تواند کامل‏ترین و درست‏ترین فلسفه باشد. آیا با نگرشی تاریخی به فلسفه‏ها می‏توانیم قضاوتی درست در این زمینه داشته باشیم.
آقای داوری ابتدا به مسئله «چیستی» و «ملاک درست و نادرست و حق و باطل» می‏پردازد و دشواری آن‏را این‏گونه توضیح می‏دهد که در مطالعه تاریخ فلسفه بسیاری از فلاسفه بزرگ مشاهده می‏شوند که هر کدام در جایگاه خود صاحب‏نظر و اندیشه‏اند و همگی آنها افکار و دیدگاه‏های خود را بر حق می‏دانسته و بر آن اصرار ورزیده‏اند، با اینکه پاره‏ای از نظریات آنان خلاف هم بوده است. اکنون اگر سخنان کانت را صحیح بدانیم، سخنان ملاصدرا را با ه ملاکی نادرست بخوانیم. در هر صورت، معیار ما برای درست یا نادرست خواندن فلسفه چیست.
فلسفه، موضوعی فردی، مشخص و تنها متعلق به فیلسوف نیست. وقتی فلسفه انتخاب شد، نظام زندگی و عالم انتخاب می‏شود. فلسفه‏ها، چندان که تصور می‏شود، از هم دور نیستند؛ بلکه با نگرشی به کل تاریخ فلسفه، آنها را متحد می‏یابیم.
یکی از بدترین روش‏های تعلیم، تفهیم وابستگی‏ها و تعلقاتمان به دیگران است. اگر سخنی حق است، باید با صمیمیت بیان شود و نه این‏که برای تعلیم ان، تلاش مضاعف صورت گیرد. بنابراین فلسفه تنها در کتاب‏ها نیست. فلسفه، ویژگی خاصی دارد.
به نظر ویتگنشتاین ساختار زبان ما با ساختار زبان عالم یکسان است. با دقت در ساختار زبان، می‏توان عالم را شناخت. به اعتقاد وی در بسیاری از احکام، مانند احکام فلسفی و اخلاقی، چیزی نمی‏توان گفت؛ اما در احکام علمی اصلی وجود دارد و آن این‏که قاعده زبان، مختص زبان علم است. زبان باید ایدئال باشد و چنین زبانی، زبان علم است. بعد از او، پوزیتیویست‏ها در این‏که ملاک صدق و کذب چیست، دچار مشکل شدند.

تبلیغات