ویژگی های مردم سالاری دینی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
در این گفتگو ابتدا به تفاوتهاى جهانبینى اسلامى وتفکر اومانیستى نسبت به انسان اشاره مىشود و سپس به تفکر مادى درباره منابع شناخت پرداخته و گفته شده بر اساس این دیدگاه دولت باید نقش حداقلى در مداخله امور مردم داشته باشد. در بخش دیگرى از این گفتگو، خطوط محورى مردمسالارى دینى ذکر گردیده و ویژگىهاى مردمسالارى بیان شده است.متن
بحث مردمسالارى نیازمند بررسى جهانبینى توحیدى نسبت به انسان است. از دیدگاه اسلام، خداوند انسان را به نوعى محور تکوین و تشریع قرار داده است و انسان از لحاظ درجه تکاملى مىتواند از فرشتگان هم عبور کند. البته انسان با این درجه تکاملى (از لحاظ استعداد) در پایینترین درجات (از لحاظ فعلیت) مىباشد. از دیدگاه اسلام، مسیر تکامل، عبودیت است که با توحید وفق دارد.
تفاوت نگرش اسلام به انسان با اومانیسم غربى این است که در اومانیسم، انسان منهاى کمال مطلق و خالق هستى دیده مىشود و ایمان و عمل صالح معنا ندارد؛ بلکه معیار خود انسان است و انتخاب خیر و شر براى او معنا ندارد و نیز بر اساس آن نگرش، انسان از منابع شناخت محروم مىشود. یکى از منابع شناخت، وحى است که در دیدگاه غرب بر آن خط قرمز کشیده مىشود. همچنین الهامات قلبى که در پرتو تقوا حاصل مىشود در آن مکتب معتبر نیست. مسأله استفاده از عقل در جهانبینى اسلامى نیز فراتر از دیدگاه مادى است و غربیان با محروم کردن انسان از منابع شناخت دچار تعارضات زیادى مىشوند؛ لذا برخى از آنها حکومت را شر مىدانند و قائل به نقش حداقلى براى حکومتاند.
خط محورى مردمسالارى دینى
در اندیشه اسلامى نه دیگران مجازند بر انسان حکمرانى کنند و نه او مجاز است که حکومت غیر خدا را بپذیرد؛ از این رو حکومت بر مردم مجوز مىخواهد. مردمى که حکومت مورد نظر خود را با میزانهایى که از طریق وحى به آنها رسیده انتخاب مىکنند، یک حق دو طرفه پیدا مىشود. هم حکومت بر گردن مردم حقى پیدا مىکند که عبارت است از تبعیت مردم از حکومت و هم مردم بر گردن حکومت حق پیدا مىکنند.
در غرب، ملاک مشروعیت حکومت، رأى اکثریت است و لذا حق و باطل یک امر نسبى است که با رأى اکثریت جابهجا مىشود و از این رو حسن و قبح عقلى وجود ندارد؛ ولى در اسلام رأى مردم مبناى مشروعیت است؛ منتهى در صورتى که بر مبناى حق باشد.
مردمسالارى در نظام اسلامى یک گزینه مصلحتى نیست؛ بلکه اسلام چندجا ضمانت اجرایى براى مردمسالارى دینى در نظر گرفته است. یکى در جایى که براى حاکم قید عدالت و علم را در نظر گرفته است؛ لذا حاکم با انحراف از مسیر عدالت، مشروعیتاش را از دست مىدهد. دوم از طرف مردم که یکى از واجبات را امر به معروف و نهى از منکر قرار داده است. در جامعه اسلامى، انسان باید نسبت به ارزشها و ضد ارزشها شناخت داشته باشد و معروفها را مطالبه کند و از ضد ارزشها جلوگیرى نماید. همچنین در تربیت اسلامى نکتهاى است که در فرهنگ مادى نیست و آن، مسأله تقواست که کنترلکننده درونى است تا انسانها از مسیر حق خارج نشوند و حقوق مردم را تضییع نکنند.
ویژگىهاى مردمسالارى دینى
1. وظیفه حکومت آن است که شرایطى را فراهم کند تا استعدادهاى انسانها شکوفا شود و براى تحقق این امر باید عدالت و امنیت و معنویت برقرار گردد.
2. برخلاف بینش غربى، مردم با انتخاب آگاهانه خود مسؤولیت پیدا مىکنند. با انتخاب، وظیفه و مسؤولیت توأمان پیدا مىشود. حاکم دینى نباید بر مردم منت نهد و باید عدالت را اجرا کند و رضایت عموم مردم را بر رضایت خواص ترجیح دهد و در چارچوب الهى حرکت کند.
3. در مردمسالارى دینى، بزرگترین خطر به تربیت انسان مربوط مىشود و آن دقت در انتخاب مسؤولین حکومت است. نباید کارگزاران به فکر منافع شخص و هوا و هوسها باشند. از این روست که در حکومت اسلامى، بحث امر به معروف و نهى از منکر جایگاه وسیعى پیدا مىکند. حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید؛ زیرا اشرار بر شما حکومت خواهند کرد.».
4. مردمسالارى دینى نسبت به سؤالات انسان حساسیت دارد؛ زیرا وظیفهاش را رساندن انسانها به اوج شکوفایى استعداد انسانها مىداند؛ برخلاف مردمسالارى غربى که مىخواهد شرایطى را فراهم کند که هرکس بتواند غرایز خود را ارضا کند. به همین خاطر در مردمسالارى غربى حاکم و محکوم مطرح مىشود، اکثریتى حاکم و اقلیتى محکوم مىشوند؛ اما در مردمسالارى دینى، امامت و امت مطرح است و دیدگاه امام نسبت به امت باید دیدگاه تواضع، خدمتگزارى و انجام وظیفه در قبال مردم باشد و نقش رهبرى در جامعه اسلامى آن است که آسیبها را شناسایى و خطرات را به مردم گوشزد کند. مهمترین آسیب استقرار کامل مردمسالارى دینى در ایران آن است که به اعتماد مردم که مهمترین پایه حکومت مردمسالارى دینى است لطمه وارد شود و میان شعارهاى جمهورى اسلامى و عمل کارگزاران آن فاصله ایجاد شود.
اشاره
1. تلاشهایى از این دست، مىتواند سرآغازى بر بازاندیشى مقولههاى اصلى اندیشه سیاسى در چارچوب نظام نوین جمهورى اسلامى باشد. مفهوم «مردمسالارى دینى» که به تازگى وارد گفتمان سیاسى ایران شده است، نیاز به تحلیل دقیقتر و عمیقترى دارد و گذشته از چارچوبهاى یادشده در مقاله، نیازمند پىجویى پرسشهاى جدىترى است. نویسنده، نخست باید تعریف دقیق و درستترى از «دموکراسى» [ = مردمسالارى ]در فرهنگ غرب ارائه مىکرد و دیدگاه اسلامى را در مورد ابعاد و مؤلفههاى دموکراسى بیان مىداشت [ = رک. : به بخش «اشاره» از مقاله «ملاحظاتى پیرامون دین و دموکراسى»، همین شماره] و سپس تعریف خود را به طور مشخص از «مردمسالارى دینى» و کارکرد آن در نظام جمهورى اسلامى ارائه مىکرد. به نظر مىرسد که ایشان بیشتر به کلیات و مبانى بحث پرداخته و از بحثها و چالشهاى عینى در حوزه دین و دموکراسى غفلت کرده است.
2. در سخنان ایشان مرز روشنى میان محورهاى مردمسالارى دینى و ویژگىهاى آن مشخص نشده است و از این رو گاه برخى سخنان تکرار و تداخل شده است؛ بنابراین مناسب بود ابتدا مقصود از محورها و ویژگىهاى دینى بیان مىشد.
3. به نظر مىرسد یکى از ویژگىهاى مهم مردمسالارى دینى، حساسیت مردم نسبت به دینى است که انتخاب کردهاند و تلقى و برداشتى است که از نقش دین در زندگى دارند و این یعنى حاکمیت دین در ابعاد مختلف جامعه
رسالت، 3/10/79
تفاوت نگرش اسلام به انسان با اومانیسم غربى این است که در اومانیسم، انسان منهاى کمال مطلق و خالق هستى دیده مىشود و ایمان و عمل صالح معنا ندارد؛ بلکه معیار خود انسان است و انتخاب خیر و شر براى او معنا ندارد و نیز بر اساس آن نگرش، انسان از منابع شناخت محروم مىشود. یکى از منابع شناخت، وحى است که در دیدگاه غرب بر آن خط قرمز کشیده مىشود. همچنین الهامات قلبى که در پرتو تقوا حاصل مىشود در آن مکتب معتبر نیست. مسأله استفاده از عقل در جهانبینى اسلامى نیز فراتر از دیدگاه مادى است و غربیان با محروم کردن انسان از منابع شناخت دچار تعارضات زیادى مىشوند؛ لذا برخى از آنها حکومت را شر مىدانند و قائل به نقش حداقلى براى حکومتاند.
خط محورى مردمسالارى دینى
در اندیشه اسلامى نه دیگران مجازند بر انسان حکمرانى کنند و نه او مجاز است که حکومت غیر خدا را بپذیرد؛ از این رو حکومت بر مردم مجوز مىخواهد. مردمى که حکومت مورد نظر خود را با میزانهایى که از طریق وحى به آنها رسیده انتخاب مىکنند، یک حق دو طرفه پیدا مىشود. هم حکومت بر گردن مردم حقى پیدا مىکند که عبارت است از تبعیت مردم از حکومت و هم مردم بر گردن حکومت حق پیدا مىکنند.
در غرب، ملاک مشروعیت حکومت، رأى اکثریت است و لذا حق و باطل یک امر نسبى است که با رأى اکثریت جابهجا مىشود و از این رو حسن و قبح عقلى وجود ندارد؛ ولى در اسلام رأى مردم مبناى مشروعیت است؛ منتهى در صورتى که بر مبناى حق باشد.
مردمسالارى در نظام اسلامى یک گزینه مصلحتى نیست؛ بلکه اسلام چندجا ضمانت اجرایى براى مردمسالارى دینى در نظر گرفته است. یکى در جایى که براى حاکم قید عدالت و علم را در نظر گرفته است؛ لذا حاکم با انحراف از مسیر عدالت، مشروعیتاش را از دست مىدهد. دوم از طرف مردم که یکى از واجبات را امر به معروف و نهى از منکر قرار داده است. در جامعه اسلامى، انسان باید نسبت به ارزشها و ضد ارزشها شناخت داشته باشد و معروفها را مطالبه کند و از ضد ارزشها جلوگیرى نماید. همچنین در تربیت اسلامى نکتهاى است که در فرهنگ مادى نیست و آن، مسأله تقواست که کنترلکننده درونى است تا انسانها از مسیر حق خارج نشوند و حقوق مردم را تضییع نکنند.
ویژگىهاى مردمسالارى دینى
1. وظیفه حکومت آن است که شرایطى را فراهم کند تا استعدادهاى انسانها شکوفا شود و براى تحقق این امر باید عدالت و امنیت و معنویت برقرار گردد.
2. برخلاف بینش غربى، مردم با انتخاب آگاهانه خود مسؤولیت پیدا مىکنند. با انتخاب، وظیفه و مسؤولیت توأمان پیدا مىشود. حاکم دینى نباید بر مردم منت نهد و باید عدالت را اجرا کند و رضایت عموم مردم را بر رضایت خواص ترجیح دهد و در چارچوب الهى حرکت کند.
3. در مردمسالارى دینى، بزرگترین خطر به تربیت انسان مربوط مىشود و آن دقت در انتخاب مسؤولین حکومت است. نباید کارگزاران به فکر منافع شخص و هوا و هوسها باشند. از این روست که در حکومت اسلامى، بحث امر به معروف و نهى از منکر جایگاه وسیعى پیدا مىکند. حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید؛ زیرا اشرار بر شما حکومت خواهند کرد.».
4. مردمسالارى دینى نسبت به سؤالات انسان حساسیت دارد؛ زیرا وظیفهاش را رساندن انسانها به اوج شکوفایى استعداد انسانها مىداند؛ برخلاف مردمسالارى غربى که مىخواهد شرایطى را فراهم کند که هرکس بتواند غرایز خود را ارضا کند. به همین خاطر در مردمسالارى غربى حاکم و محکوم مطرح مىشود، اکثریتى حاکم و اقلیتى محکوم مىشوند؛ اما در مردمسالارى دینى، امامت و امت مطرح است و دیدگاه امام نسبت به امت باید دیدگاه تواضع، خدمتگزارى و انجام وظیفه در قبال مردم باشد و نقش رهبرى در جامعه اسلامى آن است که آسیبها را شناسایى و خطرات را به مردم گوشزد کند. مهمترین آسیب استقرار کامل مردمسالارى دینى در ایران آن است که به اعتماد مردم که مهمترین پایه حکومت مردمسالارى دینى است لطمه وارد شود و میان شعارهاى جمهورى اسلامى و عمل کارگزاران آن فاصله ایجاد شود.
اشاره
1. تلاشهایى از این دست، مىتواند سرآغازى بر بازاندیشى مقولههاى اصلى اندیشه سیاسى در چارچوب نظام نوین جمهورى اسلامى باشد. مفهوم «مردمسالارى دینى» که به تازگى وارد گفتمان سیاسى ایران شده است، نیاز به تحلیل دقیقتر و عمیقترى دارد و گذشته از چارچوبهاى یادشده در مقاله، نیازمند پىجویى پرسشهاى جدىترى است. نویسنده، نخست باید تعریف دقیق و درستترى از «دموکراسى» [ = مردمسالارى ]در فرهنگ غرب ارائه مىکرد و دیدگاه اسلامى را در مورد ابعاد و مؤلفههاى دموکراسى بیان مىداشت [ = رک. : به بخش «اشاره» از مقاله «ملاحظاتى پیرامون دین و دموکراسى»، همین شماره] و سپس تعریف خود را به طور مشخص از «مردمسالارى دینى» و کارکرد آن در نظام جمهورى اسلامى ارائه مىکرد. به نظر مىرسد که ایشان بیشتر به کلیات و مبانى بحث پرداخته و از بحثها و چالشهاى عینى در حوزه دین و دموکراسى غفلت کرده است.
2. در سخنان ایشان مرز روشنى میان محورهاى مردمسالارى دینى و ویژگىهاى آن مشخص نشده است و از این رو گاه برخى سخنان تکرار و تداخل شده است؛ بنابراین مناسب بود ابتدا مقصود از محورها و ویژگىهاى دینى بیان مىشد.
3. به نظر مىرسد یکى از ویژگىهاى مهم مردمسالارى دینى، حساسیت مردم نسبت به دینى است که انتخاب کردهاند و تلقى و برداشتى است که از نقش دین در زندگى دارند و این یعنى حاکمیت دین در ابعاد مختلف جامعه
رسالت، 3/10/79