نظام تربیتی و دگرگونی ارزش ها
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
نویسنده مقاله با اشاره به ویژگى مدرنیسم، یعنى تغییر ارزشها و باورها، به نگرانى نسل انقلاب از وضعیت نسل سوم اشاره کرده و با بررسى برخى پاسخها به این پرسش که «دلیل نامطلوب بودن وضع فرهنگى نسل سوم چیست؟»، «ناکارآمدى نظام تربیتى» را پاسخ صحیح دانسته و در جهت تثبیت این پاسخ، به ویژگىهاى نظام تربیتى ناکارآمد اشاره مىنماید.متن
تغییر ارزشها، مناقشه اصلى نسلها
گسترش علم و تکنولوژى مایه کمرنگ شدن شدید بسیارى از ارزشهاى جوامع ماقبل مدرن شد. مدرنیسم به مثابه شکلى خاص از زندگى، خود را بر تمامى جوامع تحمیل کرده و تغییرات بنیادینى در ماهیت زندگى ایجاد مىکند که در تغییر ارزشها رخ مىنماید. جوانان و نوجوانان این تغییر ارزشها را بىهیچ دغدغهاى مىپذیرند و همین سبب گشته که در تمامى جوامع در حال توسعه، میان نسلهاى جدیدتر و نسلهاى قدیمىتر (فرزندان و والدین) مناقشه و حتى بیگانگى از هم پدید آید.
دگرگونى ارزشها و کارآمدى نظام تربیتى
بسیارى از این دگرگونىها در سطح ارزشهاى عرفى و قراردادى رخ مىدهد و برخى در اعتقادات حادث مىشود. برخى از دگرگونىهاى ارزشى از لوازم ناگزیر تغییر صورت مناسبات زندگى اجتماعى هستند و برخى چنین نیستند. یک نظام تربیتى و آموزشى کارآمد باید اولاً توانایى درک ناگزیرى دگرگونى ارزشها با مدرن شدن جامعه را داشته باشد و ثانیاً ظرفیت برخورد فعالانه با دگرگونىها را داشته باشد؛ یعنى بتواند میان تغییرات منفى و مثبت در ارزشها پالایش کند.
نگرانى نسل انقلابى از نسل سوم
کم نیستند کسانى که عقیده دارند در چندساله اخیر اوضاع و احوال نسل سوم انقلاب (بچههاى انقلاب) علىرغم همه اقداماتى که در جهت تربیت و هدایت ایشان با استفاده از کلیه امکانات اجتماعى صورت گرفته است، چندان چنگى به دل نمىزند. اکنون سؤال جدى این است که چرا جوانان و نوجوانانى که با انقلاب، آن هم انقلاب اسلامى و شیعى رشد کردهاند و بیش از دیگر اقشار جامعه تحت آموزش و تربیت و تبلیغات بودهاند دچار چنین وضعیتى هستند؟
یکى از سادهترین پاسخهاى ممکن، توطئه دشمن خارجى و عوامل و ایادى آن است. حتى در صورت پذیرش این پاسخ دمدست نیز همچنان پرسش نخستین باقى است که چرا جوانان و نوجوانانى در چنین محیطى آنچنان آسیبپذیرند که به سهولت در دام فریب دشمن گرفتار آمدهاند؟
پاسخ دیگر آن است که تحولات اجتماعى، سیاسى و فرهنگى چندساله اخیر که با پدیده دوم خرداد هویت مىیابد مایه چنین وضعیتى در نسل جدید شده است و از این رو تنها راه برونرفت از وضعیت نگرانکننده فعلى، بازگشت به دوران قبل از دوم خرداد و حتى قبلتر از آن است. اگر این نظریه را نیز بپذیریم، باز هم پرسش نخستین باقى است که چرا جوانان و نوجوانان رشدیافته در فضاى اسلامى انقلابى آن قدر سستمایه و کمبنیهاند که خود عامل اصلى به وجود آمدن پدیدهاى شدند که به زعم قائلان این نظریه، در جهت خلاف انقلاب و ارزشها و باورهاى آن حرکت مىکنند؟
واقعیت آن است که این مسائل و خواستهها، یعنى توسعه، آزادى، حقوق انسانى، جامعه مدنى و اصلاحات از قبل نیز وجود داشتهاند؛ امّا در دوم خرداد امکان بروز و ظهور یافتهاند و به بیان دیگر، دوم خرداد آینهاى است که کژىها و کاستىها را نمایاند و مىنماید و فاصله میان آنچه را که هست و آنچه را که باید باشد به روشنى نمایان ساخت و مىسازد.
ناکارآمدى نظام تربیتى
به نظر مىآید پاسخ واقعى، ناکارآمدى نظام تربیتى است. مرورى بر ویژگىهاى یک نظام تربیتى ناکارآمد و وارونه مىتواند دریچههاى قابل اعتنایى براى پاسخ به آن پرسش اساسى فرا رویمان قرار دهد.
الف) تربیت در فضاى بسته: در فضاى بسته خلاقیتها مجالى براى ظهور پیدا نکرده، در نتیجه نظام تربیتى از همفکرى و مشارکت همگانى محروم مىگردد و از نظریات انتقادى و اصلاحى نیز بىبهره مىماند.
ب) تکیه بر آموزش به جاى تربیت: آموزش در یک نظام تربیتى سهمى بسیار کوچک دارد و کارآمدى یک نظام با استفاده از روشهاى خاص تربیتى در قالب برنامههاى متنوع افزایش مىیابد.
ج) استفاده بیش از حد از تربیت تبلیغى، شعارى و حتى تجمعى: گرچه تبلیغات در دنیاى امروز از تأثیرات فراوانى برخوردار است، اما نمىتواند به درونى شدن ارزشها کمک زیادى نماید؛ حال آنکه یک نظام تربیتى کارآمد باید بیش از هر چیز به درونى شدن آموزههاى خود در افراد بیندیشد.
د) عدم پاسخ به سؤالات افراد: جلوگیرى از طرح سؤالات و عدم تولید پاسخهاى اصولى براى این قبیل سؤالات نه تنها مایه از بین رفتن این پرسشها نمىشود بلکه پتانسیل عظیمى را براى عصیان در افراد ایجاد خواهد کرد.
ه) تکیه بر یک برداشت خاص در مذهب و سیاست و...: با توجه به دگرگونى ارزشها و حتى ارزشهاى اعتقادى، تأکید بر برداشتى خاص مىتواند انعطاف لازم براى ایجاد زمینههاى دگرگونى منطقى و مثبت در آن ارزشها را از بین ببرد و حتى به ارزشهاى غیرقابل تغییر لطمه وارد سازد.
و) عدم استفاده از تمامى سرمایهها و امکانات: بهکارگیرى سرمایهها و امکانات موجود در جوامع مىتواند واجد تأثیرات عظیمى در باردهى شیوههاى تربیتى باشد.
ز) عدم نگاه و نگرش مناسب به نسل جوان: نگاه آمرانه، از بالا به پایین، تحقیرآمیز و سرشار از بىاعتمادى، باعث بىاعتنایى و حتى موضعگیرى مخاطبان، بویژه نسل جوان نسبت به نظام تربیتى خواهد شد؛ زیرا در این نگاه، جوانان افرادى صغیر و نیازمند قیماند که باید دائماً خوبىها و بدىها را به ایشان گوشزد کرد و مراقبشان بود و از این منظر، افکار و اظهارنظرهاى جوانان به حکم آنکه بچهاند قابل اعتنا نیست. بدیهى است واکنش طبیعى نسل جوان به چنین نظام تربیتىاى، مردود دانستن آموزهها و خواستههاى مندرج در آن است.
اشاره
نویسنده در این مقاله از زاویه نگاه خود بر نکاتى انگشت گذاشته که بعضاً قابل قبول و براى متولیان فرهنگى قابل تأمل است اما در نگاهى کلى به این نوشتار به نظر مىرسد که در تحلیل پرسش از نگرانى نسبت به نسل جوان، یکسونگرى شده است. گرچه بررسى محورهاى مختلفى که در ناکارآمدى نظام تربیتى جامعه ایرانى در این نوشتار آمده است نیازمند نوشتهاى مستقل، نه اشارهگونه، مىباشد، اما سعى مىشود با ذکر برخى ضعفهاى اساسى نه پاسخ واقعى، فرصت تأملى براى خواننده محترم فراهم گردد.
1. برخى نگرانىهاى نسل انقلابى نسبت به نسل جدید، نه از تحول ارزشها، بلکه ناشى از کمرنگ نمودن و یا زوال ارزشهاى ثابت و سعادتبخشى است که ملت ایران زحمات و خونبهاى بسیارى براى کسب آنها پرداخته است.
2. منحصر کردن این نگرانى در توطئه دشمن کارى نادرست است؛ اما کمرنگ کردن تأثیر توطئه دشمن در سرنوشت جامعه کارى بس خطرناکتر است. به هر حال روانشناسان، جامعهشناسان، سرمایهداران و حاکمان و اندیشمندانى که در رأس نظام استعمارى غرب قرار دارند، براى نابودى تفکر و انقلاب اسلامى تلاش بسیارى کرده و خواهند کرد و بر این نکته تصریح کردهاند که پس از فروپاشى روسیه، انقلاب ایرانى خطر اصلى دنیاى غرب است. تقابل ایران و غرب، تقابل دو نگرش به جهان و انسان است که مىتواند به سایر جوامع سرایت کند و این است نکته اصلى نگرانى دنیاى غرب از انقلاب اسلامى ایران. بنابراین منحصر کردن راز نگرانى در ناکارآمدى نظام تربیتى ایران در حقیقت مىتواند زمینهاى براى کمتوجهى جوانان و نوجوانان، یعنى نسل جدید به دشمنان فرهنگى، سیاسى، اعتقادى، اقتصادى و نظامى جامعه ایران را فراهم کند.
3. با توجه به صدر و ذیل و فضاى حاکم بر این نوشتار، برداشت مىشود که مؤلف محترم، فضاى پیش از دوم خرداد را فضایى شدیداً بسته دانسته است؛ حال آنکه دوران پیش از دوم خرداد بود که توانست جوانان و نوجوانانى را پدید آورد و فرصتهایى را در اختیار آنها بنهد که به انتخاب سرنوشت خود ادامه دهند و آنگونه که مىخواهند به نظام اجتماعى خود شکل دهند.
4. نگاه آمرانه به دیگران رفتارى است که براى هیچ کس، حتى بچهاى که داراى قدرت تمییز نمىباشد، قابل تحمل نیست و باید جامعه اسلامى از چنین نگرشهایى در روابط اجتماعى پاکیزه باشد؛ اما این موجب نمىگردد که ما توصیه به نیکىها و دعوت به دورى از ناپاکىها و امر به معروف و نهى از منکر با شرایط ویژهاش را مداخله در عرصه خصوصى و برخورد آمرانه بنامیم.
دوران امروز، 26/10/79
گسترش علم و تکنولوژى مایه کمرنگ شدن شدید بسیارى از ارزشهاى جوامع ماقبل مدرن شد. مدرنیسم به مثابه شکلى خاص از زندگى، خود را بر تمامى جوامع تحمیل کرده و تغییرات بنیادینى در ماهیت زندگى ایجاد مىکند که در تغییر ارزشها رخ مىنماید. جوانان و نوجوانان این تغییر ارزشها را بىهیچ دغدغهاى مىپذیرند و همین سبب گشته که در تمامى جوامع در حال توسعه، میان نسلهاى جدیدتر و نسلهاى قدیمىتر (فرزندان و والدین) مناقشه و حتى بیگانگى از هم پدید آید.
دگرگونى ارزشها و کارآمدى نظام تربیتى
بسیارى از این دگرگونىها در سطح ارزشهاى عرفى و قراردادى رخ مىدهد و برخى در اعتقادات حادث مىشود. برخى از دگرگونىهاى ارزشى از لوازم ناگزیر تغییر صورت مناسبات زندگى اجتماعى هستند و برخى چنین نیستند. یک نظام تربیتى و آموزشى کارآمد باید اولاً توانایى درک ناگزیرى دگرگونى ارزشها با مدرن شدن جامعه را داشته باشد و ثانیاً ظرفیت برخورد فعالانه با دگرگونىها را داشته باشد؛ یعنى بتواند میان تغییرات منفى و مثبت در ارزشها پالایش کند.
نگرانى نسل انقلابى از نسل سوم
کم نیستند کسانى که عقیده دارند در چندساله اخیر اوضاع و احوال نسل سوم انقلاب (بچههاى انقلاب) علىرغم همه اقداماتى که در جهت تربیت و هدایت ایشان با استفاده از کلیه امکانات اجتماعى صورت گرفته است، چندان چنگى به دل نمىزند. اکنون سؤال جدى این است که چرا جوانان و نوجوانانى که با انقلاب، آن هم انقلاب اسلامى و شیعى رشد کردهاند و بیش از دیگر اقشار جامعه تحت آموزش و تربیت و تبلیغات بودهاند دچار چنین وضعیتى هستند؟
یکى از سادهترین پاسخهاى ممکن، توطئه دشمن خارجى و عوامل و ایادى آن است. حتى در صورت پذیرش این پاسخ دمدست نیز همچنان پرسش نخستین باقى است که چرا جوانان و نوجوانانى در چنین محیطى آنچنان آسیبپذیرند که به سهولت در دام فریب دشمن گرفتار آمدهاند؟
پاسخ دیگر آن است که تحولات اجتماعى، سیاسى و فرهنگى چندساله اخیر که با پدیده دوم خرداد هویت مىیابد مایه چنین وضعیتى در نسل جدید شده است و از این رو تنها راه برونرفت از وضعیت نگرانکننده فعلى، بازگشت به دوران قبل از دوم خرداد و حتى قبلتر از آن است. اگر این نظریه را نیز بپذیریم، باز هم پرسش نخستین باقى است که چرا جوانان و نوجوانان رشدیافته در فضاى اسلامى انقلابى آن قدر سستمایه و کمبنیهاند که خود عامل اصلى به وجود آمدن پدیدهاى شدند که به زعم قائلان این نظریه، در جهت خلاف انقلاب و ارزشها و باورهاى آن حرکت مىکنند؟
واقعیت آن است که این مسائل و خواستهها، یعنى توسعه، آزادى، حقوق انسانى، جامعه مدنى و اصلاحات از قبل نیز وجود داشتهاند؛ امّا در دوم خرداد امکان بروز و ظهور یافتهاند و به بیان دیگر، دوم خرداد آینهاى است که کژىها و کاستىها را نمایاند و مىنماید و فاصله میان آنچه را که هست و آنچه را که باید باشد به روشنى نمایان ساخت و مىسازد.
ناکارآمدى نظام تربیتى
به نظر مىآید پاسخ واقعى، ناکارآمدى نظام تربیتى است. مرورى بر ویژگىهاى یک نظام تربیتى ناکارآمد و وارونه مىتواند دریچههاى قابل اعتنایى براى پاسخ به آن پرسش اساسى فرا رویمان قرار دهد.
الف) تربیت در فضاى بسته: در فضاى بسته خلاقیتها مجالى براى ظهور پیدا نکرده، در نتیجه نظام تربیتى از همفکرى و مشارکت همگانى محروم مىگردد و از نظریات انتقادى و اصلاحى نیز بىبهره مىماند.
ب) تکیه بر آموزش به جاى تربیت: آموزش در یک نظام تربیتى سهمى بسیار کوچک دارد و کارآمدى یک نظام با استفاده از روشهاى خاص تربیتى در قالب برنامههاى متنوع افزایش مىیابد.
ج) استفاده بیش از حد از تربیت تبلیغى، شعارى و حتى تجمعى: گرچه تبلیغات در دنیاى امروز از تأثیرات فراوانى برخوردار است، اما نمىتواند به درونى شدن ارزشها کمک زیادى نماید؛ حال آنکه یک نظام تربیتى کارآمد باید بیش از هر چیز به درونى شدن آموزههاى خود در افراد بیندیشد.
د) عدم پاسخ به سؤالات افراد: جلوگیرى از طرح سؤالات و عدم تولید پاسخهاى اصولى براى این قبیل سؤالات نه تنها مایه از بین رفتن این پرسشها نمىشود بلکه پتانسیل عظیمى را براى عصیان در افراد ایجاد خواهد کرد.
ه) تکیه بر یک برداشت خاص در مذهب و سیاست و...: با توجه به دگرگونى ارزشها و حتى ارزشهاى اعتقادى، تأکید بر برداشتى خاص مىتواند انعطاف لازم براى ایجاد زمینههاى دگرگونى منطقى و مثبت در آن ارزشها را از بین ببرد و حتى به ارزشهاى غیرقابل تغییر لطمه وارد سازد.
و) عدم استفاده از تمامى سرمایهها و امکانات: بهکارگیرى سرمایهها و امکانات موجود در جوامع مىتواند واجد تأثیرات عظیمى در باردهى شیوههاى تربیتى باشد.
ز) عدم نگاه و نگرش مناسب به نسل جوان: نگاه آمرانه، از بالا به پایین، تحقیرآمیز و سرشار از بىاعتمادى، باعث بىاعتنایى و حتى موضعگیرى مخاطبان، بویژه نسل جوان نسبت به نظام تربیتى خواهد شد؛ زیرا در این نگاه، جوانان افرادى صغیر و نیازمند قیماند که باید دائماً خوبىها و بدىها را به ایشان گوشزد کرد و مراقبشان بود و از این منظر، افکار و اظهارنظرهاى جوانان به حکم آنکه بچهاند قابل اعتنا نیست. بدیهى است واکنش طبیعى نسل جوان به چنین نظام تربیتىاى، مردود دانستن آموزهها و خواستههاى مندرج در آن است.
اشاره
نویسنده در این مقاله از زاویه نگاه خود بر نکاتى انگشت گذاشته که بعضاً قابل قبول و براى متولیان فرهنگى قابل تأمل است اما در نگاهى کلى به این نوشتار به نظر مىرسد که در تحلیل پرسش از نگرانى نسبت به نسل جوان، یکسونگرى شده است. گرچه بررسى محورهاى مختلفى که در ناکارآمدى نظام تربیتى جامعه ایرانى در این نوشتار آمده است نیازمند نوشتهاى مستقل، نه اشارهگونه، مىباشد، اما سعى مىشود با ذکر برخى ضعفهاى اساسى نه پاسخ واقعى، فرصت تأملى براى خواننده محترم فراهم گردد.
1. برخى نگرانىهاى نسل انقلابى نسبت به نسل جدید، نه از تحول ارزشها، بلکه ناشى از کمرنگ نمودن و یا زوال ارزشهاى ثابت و سعادتبخشى است که ملت ایران زحمات و خونبهاى بسیارى براى کسب آنها پرداخته است.
2. منحصر کردن این نگرانى در توطئه دشمن کارى نادرست است؛ اما کمرنگ کردن تأثیر توطئه دشمن در سرنوشت جامعه کارى بس خطرناکتر است. به هر حال روانشناسان، جامعهشناسان، سرمایهداران و حاکمان و اندیشمندانى که در رأس نظام استعمارى غرب قرار دارند، براى نابودى تفکر و انقلاب اسلامى تلاش بسیارى کرده و خواهند کرد و بر این نکته تصریح کردهاند که پس از فروپاشى روسیه، انقلاب ایرانى خطر اصلى دنیاى غرب است. تقابل ایران و غرب، تقابل دو نگرش به جهان و انسان است که مىتواند به سایر جوامع سرایت کند و این است نکته اصلى نگرانى دنیاى غرب از انقلاب اسلامى ایران. بنابراین منحصر کردن راز نگرانى در ناکارآمدى نظام تربیتى ایران در حقیقت مىتواند زمینهاى براى کمتوجهى جوانان و نوجوانان، یعنى نسل جدید به دشمنان فرهنگى، سیاسى، اعتقادى، اقتصادى و نظامى جامعه ایران را فراهم کند.
3. با توجه به صدر و ذیل و فضاى حاکم بر این نوشتار، برداشت مىشود که مؤلف محترم، فضاى پیش از دوم خرداد را فضایى شدیداً بسته دانسته است؛ حال آنکه دوران پیش از دوم خرداد بود که توانست جوانان و نوجوانانى را پدید آورد و فرصتهایى را در اختیار آنها بنهد که به انتخاب سرنوشت خود ادامه دهند و آنگونه که مىخواهند به نظام اجتماعى خود شکل دهند.
4. نگاه آمرانه به دیگران رفتارى است که براى هیچ کس، حتى بچهاى که داراى قدرت تمییز نمىباشد، قابل تحمل نیست و باید جامعه اسلامى از چنین نگرشهایى در روابط اجتماعى پاکیزه باشد؛ اما این موجب نمىگردد که ما توصیه به نیکىها و دعوت به دورى از ناپاکىها و امر به معروف و نهى از منکر با شرایط ویژهاش را مداخله در عرصه خصوصى و برخورد آمرانه بنامیم.
دوران امروز، 26/10/79