آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

در این گفتگو ابتدا به تفاوت‏هاى جهان‏بینى اسلامى وتفکر اومانیستى نسبت به انسان اشاره مى‏شود و سپس به تفکر مادى درباره منابع شناخت پرداخته و گفته شده بر اساس این دیدگاه دولت باید نقش حداقلى در مداخله امور مردم داشته باشد. در بخش دیگرى از این گفتگو، خطوط محورى مردم‏سالارى دینى ذکر گردیده و ویژگى‏هاى مردم‏سالارى بیان شده است.

متن

بحث مردم‏سالارى نیازمند بررسى جهان‏بینى توحیدى نسبت به انسان است. از دیدگاه اسلام، خداوند انسان را به نوعى محور تکوین و تشریع قرار داده است و انسان از لحاظ درجه تکاملى مى‏تواند از فرشتگان هم عبور کند. البته انسان با این درجه تکاملى (از لحاظ استعداد) در پایین‏ترین درجات (از لحاظ فعلیت) مى‏باشد. از دیدگاه اسلام، مسیر تکامل، عبودیت است که با توحید وفق دارد.
تفاوت نگرش اسلام به انسان با اومانیسم غربى این است که در اومانیسم، انسان منهاى کمال مطلق و خالق هستى دیده مى‏شود و ایمان و عمل صالح معنا ندارد؛ بلکه معیار خود انسان است و انتخاب خیر و شر براى او معنا ندارد و نیز بر اساس آن نگرش، انسان از منابع شناخت محروم مى‏شود. یکى از منابع شناخت، وحى است که در دیدگاه غرب بر آن خط قرمز کشیده مى‏شود. همچنین الهامات قلبى که در پرتو تقوا حاصل مى‏شود در آن مکتب معتبر نیست. مسأله استفاده از عقل در جهان‏بینى اسلامى نیز فراتر از دیدگاه مادى است و غربیان با محروم کردن انسان از منابع شناخت دچار تعارضات زیادى مى‏شوند؛ لذا برخى از آنها حکومت را شر مى‏دانند و قائل به نقش حداقلى براى حکومت‏اند.
‏خط محورى مردم‏سالارى دینى
در اندیشه اسلامى نه دیگران مجازند بر انسان حکمرانى کنند و نه او مجاز است که حکومت غیر خدا را بپذیرد؛ از این رو حکومت بر مردم مجوز مى‏خواهد. مردمى که حکومت مورد نظر خود را با میزان‏هایى که از طریق وحى به آنها رسیده انتخاب مى‏کنند، یک حق دو طرفه پیدا مى‏شود. هم حکومت بر گردن مردم حقى پیدا مى‏کند که عبارت است از تبعیت مردم از حکومت و هم مردم بر گردن حکومت حق پیدا مى‏کنند.
در غرب، ملاک مشروعیت حکومت، رأى اکثریت است و لذا حق و باطل یک امر نسبى است که با رأى اکثریت جابه‏جا مى‏شود و از این رو حسن و قبح عقلى وجود ندارد؛ ولى در اسلام رأى مردم مبناى مشروعیت است؛ منتهى در صورتى که بر مبناى حق باشد.
مردم‏سالارى در نظام اسلامى یک گزینه مصلحتى نیست؛ بلکه اسلام چندجا ضمانت اجرایى براى مردم‏سالارى دینى در نظر گرفته است. یکى در جایى که براى حاکم قید عدالت و علم را در نظر گرفته است؛ لذا حاکم با انحراف از مسیر عدالت، مشروعیت‏اش را از دست مى‏دهد. دوم از طرف مردم که یکى از واجبات را امر به معروف و نهى از منکر قرار داده است. در جامعه اسلامى، انسان باید نسبت به ارزش‏ها و ضد ارزش‏ها شناخت داشته باشد و معروف‏ها را مطالبه کند و از ضد ارزش‏ها جلوگیرى نماید. همچنین در تربیت اسلامى نکته‏اى است که در فرهنگ مادى نیست و آن، مسأله تقواست که کنترل‏کننده درونى است تا انسان‏ها از مسیر حق خارج نشوند و حقوق مردم را تضییع نکنند.
ویژگى‏هاى مردم‏سالارى دینى‏
1. وظیفه حکومت آن است که شرایطى را فراهم کند تا استعدادهاى انسان‏ها شکوفا شود و براى تحقق این امر باید عدالت و امنیت و معنویت برقرار گردد.
2. برخلاف بینش غربى، مردم با انتخاب آگاهانه خود مسؤولیت پیدا مى‏کنند. با انتخاب، وظیفه و مسؤولیت توأمان پیدا مى‏شود. حاکم دینى نباید بر مردم منت نهد و باید عدالت را اجرا کند و رضایت عموم مردم را بر رضایت خواص ترجیح دهد و در چارچوب الهى حرکت کند.
3. در مردم‏سالارى دینى، بزرگترین خطر به تربیت انسان مربوط مى‏شود و آن دقت در انتخاب مسؤولین حکومت است. نباید کارگزاران به فکر منافع شخص و هوا و هوس‏ها باشند. از این روست که در حکومت اسلامى، بحث امر به معروف و نهى از منکر جایگاه وسیعى پیدا مى‏کند. حضرت على‏علیه السلام مى‏فرماید: «امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید؛ زیرا اشرار بر شما حکومت خواهند کرد.».
4. مردم‏سالارى دینى نسبت به سؤالات انسان حساسیت دارد؛ زیرا وظیفه‏اش را رساندن انسان‏ها به اوج شکوفایى استعداد انسان‏ها مى‏داند؛ برخلاف مردم‏سالارى غربى که مى‏خواهد شرایطى را فراهم کند که هرکس بتواند غرایز خود را ارضا کند. به همین خاطر در مردم‏سالارى غربى حاکم و محکوم مطرح مى‏شود، اکثریتى حاکم و اقلیتى محکوم مى‏شوند؛ اما در مردم‏سالارى دینى، امامت و امت مطرح است و دیدگاه امام نسبت به امت باید دیدگاه تواضع، خدمتگزارى و انجام وظیفه در قبال مردم باشد و نقش رهبرى در جامعه اسلامى آن است که آسیب‏ها را شناسایى و خطرات را به مردم گوشزد کند. مهمترین آسیب استقرار کامل مردم‏سالارى دینى در ایران آن است که به اعتماد مردم که مهمترین پایه حکومت مردم‏سالارى دینى است لطمه وارد شود و میان شعارهاى جمهورى اسلامى و عمل کارگزاران آن فاصله ایجاد شود.
‏اشاره
1. تلاش‏هایى از این دست، مى‏تواند سرآغازى بر بازاندیشى مقوله‏هاى اصلى اندیشه سیاسى در چارچوب نظام نوین جمهورى اسلامى باشد. مفهوم «مردم‏سالارى دینى» که به تازگى وارد گفتمان سیاسى ایران شده است، نیاز به تحلیل دقیق‏تر و عمیق‏ترى دارد و گذشته از چارچوب‏هاى یادشده در مقاله، نیازمند پى‏جویى پرسشهاى جدى‏ترى است. نویسنده، نخست باید تعریف دقیق و درست‏ترى از «دموکراسى» [ = مردم‏سالارى ]در فرهنگ غرب ارائه مى‏کرد و دیدگاه اسلامى را در مورد ابعاد و مؤلفه‏هاى دموکراسى بیان مى‏داشت [ = رک. : به بخش «اشاره» از مقاله «ملاحظاتى پیرامون دین و دموکراسى»، همین شماره‏] و سپس تعریف خود را به طور مشخص از «مردم‏سالارى دینى» و کارکرد آن در نظام جمهورى اسلامى ارائه مى‏کرد. به نظر مى‏رسد که ایشان بیشتر به کلیات و مبانى بحث پرداخته و از بحث‏ها و چالش‏هاى عینى در حوزه دین و دموکراسى غفلت کرده است.
2. در سخنان ایشان مرز روشنى میان محورهاى مردم‏سالارى دینى و ویژگى‏هاى آن مشخص نشده است و از این رو گاه برخى سخنان تکرار و تداخل شده است؛ بنابراین مناسب بود ابتدا مقصود از محورها و ویژگى‏هاى دینى بیان مى‏شد.
3. به نظر مى‏رسد یکى از ویژگى‏هاى مهم مردم‏سالارى دینى، حساسیت مردم نسبت به دینى است که انتخاب کرده‏اند و تلقى و برداشتى است که از نقش دین در زندگى دارند و این یعنى حاکمیت دین در ابعاد مختلف جامعه
رسالت، 3/10/79

تبلیغات