آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

بازرگان تا چند سال پیش از مرگش رویکرد حداکثرى به دین داشت و در چند سال اخیر به رویکرد حداقلى گرایید و هدف دین را منحصر در خدا و آخرت دانست. افراط و تفریط در اندیشه او ریشه در نگرش پراگماتیستى [ = فایده‏گرایى ]او نسبت به دین و موضع تدافعى او براى توانمند نشان دادن دین در مقابل منکران دین یا مدعیان ناکارآمدى دین در دوران جدید بوده است.

متن

رویکرد مرحوم بازرگان به دین را مى‏باید به دو مرحله تقسیم کرد: مرحله رویکرد حداکثرى به دین و مرحله رویکرد حداقلى به دین. مرحله اول همزمان با انتشار اولین کتاب‏هاى جدى بازرگان از سال 1321 به بعد آغاز و تا چند سال پیش از مرگ او به طول انجامید. در این مرحله، او دیدى جامع‏نگر به دین داشته و پیوسته در تلاش بود تا در آثار مختلف خویش این نکته را به خوانندگان تفهیم کند که دین اسلام حاوى تمام مسائل ریز و درشت زندگى این دنیا و آن دنیاى ماست؛ در حالى‏که ادیان پیشین چنین نبوده‏اند. البته در همین دوره اول، گرایش‏هاى کمابیش سکولار و تلقى‏هاى درون‏گرایانه و فردى از دین نیز در آثار او به چشم مى‏خورد. براى مثال، در کتاب راه طى‏شده وى معتقد است که: «اصولاً دین یک امر درونى و دلبسته انسان است؛ در حالى‏که علم یک عارضه سطحى و مشهود خارجى است» و در همان‏جا اهداف اصلى بعثت انبیا را در سه زمینه خلاصه مى‏کند: «1. دنیا را خدایى است واحد؛ 2. بشر مقید به وظایف و آدابى مى‏باشد؛ 3. پس از مرگ، بهشت و جهنمى در کار است.» [ نیز رک.: مقاله «خرد در اجتماع» ]اما در مجموع، وجه غالب تفکر دینى بازرگان در دوره نخست حیات فکرى، رویکردى حداکثرى و جامع‏نگر به دین است؛ خصوصاً از زمانى که ایشان وارد مبارزات سیاسى شده و به زندان قصر (1342 - 1346) منتقل شد، این نگرش در او تقویت شد و در همین سال‏ها بود که کتاب بعثت و ایدئولوژى (1343) را تألیف نمود. به گفته خود او انگیزه نوشتن این کتاب آن است که: «نشان داده شود چگونه مى‏توان از قرآن و سنت جواب مسائل اجتماعى و سیاسى و آنچه را که احزاب به عنوان ایدئولوژى عرضه مى‏نمایند، استخراج و ارائه نمود.»
اما مرحوم بازرگان در اواخر عمر خویش یک تجدید نظر اساسى در آراى خویش به عمل آورد و در سخنرانى سال 71 در انجمن اسلامى مهندسین تحت عنوان «خدا و آخرت، هدف بعثت انبیا»، به انتقاد شدید از اندیشه «دین براى دنیا» و «دین براى دنیایى بهتر» پرداخت و برخلاف سابق، یک نگاه حداقلى از دین ارائه داد. ایشان در همین سخنرانى ابراز مى‏دارد: «ابلاغ پیام‏ها و انجام کارهاى اصلاحى و تکمیلى دنیا در سطح مردم، دور از شأن خداى خالق انسان و جهان است و تنزل دادن مقام پیامبران به حدود مارکس‏ها، پاستورها و گاندى‏ها یا جمشید و بزرگمهر و حمورابى است.» در حالى‏که سال‏ها قبل، او متذکر شده بود که: «اگر دین سیاست را در اختیار و امر خود نگیرد، سیاست دین را مضمحل خواهد کرد، یا در سلطه اقتدار خود خواهد گرفت» و نیز گفته بود: «در اسلام، از قدم اول، ایمان و عمل توأم بوده است و دین و سیاست (به معناى اداره ملت) پا به پاى هم پیش رفت و قرآن و سنت سرشار از آیات و اعمال مربوط به امور اجتماع و حکومت هستند.» در مقابل، در سخنرانى آخر خویش بارها به جدایى دین از سیاست و حکومت اشاره نمود و از جمله گفت: «حکومت و سیاست یا اداره مملکت و ملت، از دیدگاه دیانت و بعثت پیامبران تفاوت اصولى با سایر مسائل و مشاغل زندگى ندارد و... همان‏طور که اسلام و پیامبران به ما درس آشپزى و باغ‏دارى و چوپانى و خانه‏دارى نداده و به خودمان واگذار کرده‏اند تا با استفاده از عقل و تجربه و تعلیمات و با رعایت پاره‏اى از احکام حلال و حرام شرعى، آنها را انجام دهیم، امور اقتصاد و مدیریت و سیاست هم به عهده خودمان مى‏باشد ... .»
به نظر مى‏رسد که مرحوم بازرگان در سال‏هایى که مشغول تدوین دیدگاه حداکثرى خود نسبت به دین بود، با توجه به شرایط خاص آن دوره (به‏خصوص دوره دین‏گریزى بسیارى از نسل جوان و تحصیل‏کردگان)، بیش از همه چیز دغدغه نشان دادن جنبه فایده‏رسانى دین در امور زندگى مادى را داشته است تا نشان دهد که دین حقیقتاً تمام مسائل زندگى را در خود دارد که این امر تا حدود زیادى تحت تأثیر مکتب پراگماتیستى امثال جان دیویى و... بوده است که بازرگان تا حدودى با آن آشنا بود. در واقع، بازرگان و دیگر روشنفکرانى که به صورت تدافعى خواهان توانا ساختن معرفت دینى در برابر معارف دیگر بودند و در پى ایدئولوژیک کردن دین عمل مى‏کردند، در دوره ذهنى رمانتیک‏وارى مى‏زیستند که بیشتر بر احساس و حرکت و فایده‏دهى امور تکیه داشتند تا اصل معرفت و جایگاه واقعى امور. آنها قبل از هر چیز باید انتظار خویش از دین و فلسفه دین را مطرح مى‏کردند و از منظر برون‏دینى به قضایا مى‏پرداختند و سپس رویکرد درون‏دینى را مورد بررسى قرار مى‏دادند و از این رو بود که بازرگان در هر دو برهه زمانى به افراط گرایید.(1)
اشاره‏
1. نویسنده محترم در تصویر دیدگاه مهندس بازرگان در طول حیات فکرى خویش به نکات مهمى اشاره کرده و چرخش در نظریه او را به خوبى معرفى و تحلیل نموده است. مخصوصاً به درستى نشان داده است که تفکر سکولار در افکار گذشته بازرگان نیز رسوخ داشته و آنچه او در باب پیوند دین و سیاست در سال‏هاى پیش از انقلاب مطرح کرده است، در واقع بیش از آنکه جنبه علمى و معرفتى داشته باشد، جنبه سیاسى و انفعالى داشته است. چنان‏که نویسنده نیز تصریح کرده است، مرحوم بازرگان و اغلب روشنفکران دینى، بن‏مایه‏هاى فکرى خویش را از فرهنگ علمى و فلسفى غرب برگرفته‏اند و بدیهى است که چنین پایه‏هاى فکرى‏اى سرانجام جز پذیرش سکولاریسم و لیبرالیسم راهى در پیش ندارد.
2. نویسنده على‏رغم آنکه نشان مى‏دهد که دیدگاه بازرگان در هر دو مرحله ریشه در اندیشه‏هاى فلسفى و اخلاقى غرب دارد، اما در مقام چاره‏اندیشى به روشنفکران دینى پیشنهاد مى‏کند که: «آنها قبل از هر چیز باید انتظار خویش از دین و فلسفه دین را مطرح مى‏کردند و از منظر برون‏دینى به قضایا مى‏پرداختند.» چنان‏که پیداست، خطاى امثال بازرگان، حتى بنابر تحلیل نویسنده، ناشى از این است که آنان بدون توجه به درون‏مایه‏هاى دین و وحى الهى، از منظر بیرونى به دین نگریسته‏اند و اندیشه‏هاى بیگانه از حقیقت دین را بر معارف وحیانى تحمیل کرده‏اند. دکتر سروش نیز معتقد است که اشتباه مهندس بازرگان در این است که از روش درون‏دینى در اثبات مدعاى خویش بهره گرفته است. به نظر مى‏رسد که نویسنده در این پیشنهاد خویش از نقد دکتر سروش به مهندس بازرگان متأثر شده و بدون توجه به تفاوت پایگاه انتقادى خود از پایگاه فکرى سروش، همان سخن را در اینجا تکرار کرده‏است. جا داشت نویسنده از مباحث خویش چنین نتیجه مى‏گرفت که روشنفکران دینى، براى دریافت درست دین و پرهیز از افراط و تفریط بایسته است که به دور از پیش‏فرض‏ها و فضاهاى سیاسى و فرهنگى، حقیقتاً به متون دینى بازگردند و آب را از سرچشمه بنوشند.
پی نوشت:
1) نویسنده، در قسمت پایانى مقاله به رابطه دین، آزادى و دموکراسى از دیدگاه بازرگان پرداخته و نشان داده است که وى اولاً تنها به دموکراسى منفى نظر داشته؛ نه دموکراسى مثبت و ثانیاً دموکراسى را به معناى سنتى آن‏که «حکومت اکثریت» است معنا کرده؛ نه دموکراسى رقابتى و نخبه‏گرا و ثالثاً در تطبیق دموکراسى بر آیات قرآن به خطا رفته است. به دلیل کامل نبودن این بحث در مقاله، از تلخیص آن چشم‏پوشى شد.
همبستگى، 29/10/79

تبلیغات