پژوهش درباره وضعیت زنان در روزگار مغول، به دلیل دیدگاه متفاوتی که مغول ها درباره جایگاه زنان در سیاست و جامعه داشتند، از زمینه های پژوهشی مهم در تاریخ ایران است که توجه برخی از پژوهشگران را به خود اختصاص داده است. اما باوجود اهمیت این عرصه، در مقایسه با حوزه های دیگر، شمار اندکی از پژوهش های منسجم و مسئله محور در این زمینه انجام شده و انتشاریافته است.از این رو انتشار کتاب «زنان در ایران روزگار مغول» که در اصل رساله دکترای نویسنده آن بوده، سزاوار معرفی، بررسی و ارزیابی است. مدعای نویسنده آن است که در پی کمبود پژوهش های «ژرف» در این زمینه پراهمیت، بدان روی آورده و ازاین رو این مقاله در پی ارزیابی تحقق این هدف در این کتاب است. نوشتار حاضر به روش توصیفی-تحلیلی و با رویکردی انتقادی، به این پرسش می پردازد: دستاوردهای نویسنده تا چه اندازه ای توانسته به درک بنیادی و ژرف درباره زنان در ایران دوره مغول دست یابد؟ چنین می نماید که نویسنده در دستیابی به هدف های مشخص خود، موفق بوده و گذشته از برخی موارد محتوایی و شکلی، دستاورد و بنیادی استوار برای پژوهش های بیشتر در این زمینه فراهم کرده است.